نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سر فتنه دارد دگر روزگار من و مستی و فتنه‌ی چشم یار
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دو تنها و دو سرگردان دو بیکس دد و دامت کمین از پیش و از پس
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
  5. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست:gol:
  7. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    این گل ز بر همنفسی می‌آید شادی به دلم از او بسی می‌آید پیوسته از آن روی کنم همدمی‌اش کز رنگ وی‌ام بوی کسی می‌آید
  8. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رخت این خسته رنجور نماندست
  9. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
  10. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو گوهر بین و از خر مهره بگذر ز طرزی کن نگردد شهره بگذر
  11. gh_engineer

    شعر نو

    غروب پاییز دلم خون شد از این افسرده پاییز از این افسرده پاییز غم انگیز غروبی سخت محنت بار دارد همه درد است و با دل کار دارد شرنگ افزای رنج زندگانی ست غم او چون غم من جاودانی ست افق در موج اشک و خون نشسته شرابش ریخته جامش شکسته گل و گلزار را چین بر جبین است نگاه گل نگاه واپسین است...
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    در باغ چو شد باد صبا دایه‌ی گل بربست مشاطه‌وار پیرایه‌ی گل
  13. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    ماهی که نظیر خود ندارد به جمال چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال در سینه دلش ز نازکی بتوان دید ماننده‌ی سنگ خاره در آب زلال
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    کاش می شد لحظه ای بی تو نبود در کنارت نغمه ی شادی سرود
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
  16. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    هر روز دلم به زیر باری دگر است در دیده‌ی من ز هجر خاری دگر است من جهد همی‌کنم قضا می‌گوید بیرون ز کفایت تو کاری دگراست
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دهان شهد تو داده رواج آب خضر لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
  18. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    اول به وفا می وصالم درداد چون مست شدم جام جفا را سرداد پر آب دو دیده و پر از آتش دل خاک ره او شدم به بادم برداد
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست؟ ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
  20. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت
بالا