نتایح جستجو

  1. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گر من زمی مغانه مستم هستم گر کافر و گبر و بت پرستم هستم هر طایفه ای به من گمانی دارد من زان خودم ..چنانکه هستم هستم
  2. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    شبی ناید ز اشکم دیده تر نی سرشکم جاری از خون جگر نی شود روجم رود با ناله زار تو از حال زار مو خبر نی
  3. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    کفر چو منی گزاف واسان نبود محکمتراز ایمان من ایمان نبود در دهر یکی چو من انهم کافر پس در همه دهر یکی مسلمان نبود
  4. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند زابن عبدالعزیز
  5. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    رهزن دهر نخفتست مشو ایمن ازو اگر امروز نبردست که فردا ببرد
  6. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلا از دست تنهائی بجانم ز آه وناله ی خود در فغانم شبای تار از دست جدائی کند فریاد مغز استخوانم
  7. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    چو ان نخلم که بارش خورده باشند چو ان ویرانه که گنجش برده باشند چو ان پیرم که می نالم در این دشت که دوران عزیزش مرده باشند
  8. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    الا تا ایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
  9. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    هان مشو نوامید که واقف نهی از سر غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
  10. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من ظاهر نیستی وهستی دانم من باطن هر فراز وپستی دانم با این هم از دانشم شرمم باد گر مرتبه ای ورای مستی دانم
  11. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    امروز ترا دسترس غردا نیست واندیشه فردات بجز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت بیدار است کاین باقی عمر را بقا پیدا نیست
  12. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    خیام اگر ز باده مستی خوش باش با لاله رخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیست چو هستی خوش باش
  13. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    لب بر لب کوزه بردم از غایت آز تا زو طلبم واصطه عمر دراز لب بر لب من نهاد ومیگفت ته راز می خور که بدین جهان نمی آئی باز
  14. رنگ خدا

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    زکشت خاطرم جز غم نروئید زباغم جز گل ماتم نروئید زصحرای دل بی حاصل من گیاه ناامیدی هم نروئید
  15. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بیسر وسامان که مپرس
  16. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    من کز وطن سفر نگزیدم بعمر خویش در عشق تو هواخواه غربتم دریا کوه دره و من خسته وضعیفم ای خضرپی خجسته مدد کن بهمتم
  17. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    می نوش که عمر جاویدانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست هنگام گل و مل است و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست
  18. رنگ خدا

    رباعی و دو بیتی

    من ظاهر نیستی و هستی دانم من باطن هر فراز وپستی دانم با اینهمه از دانش خود شرمم باد گر مرتبه ائی ورای مستی دانم
  19. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    رخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلم قد برافروز که از سرو کنی ازادم
  20. رنگ خدا

    مشاعرۀ سنّتی

    واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما با خاک کوی دوست بفردوس ننگریم
بالا