نتایح جستجو

تو خون کسان خوری ما خون رزان انصاف بده کدام خونخوارتریم؟

من انم به مستی بگردم هلاک به ائین مستان ببریدم به خاک

الا یا ایهاالساقی ادر کاساوناولها که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

هر نیک وبدی که در نهاد بشر است هر شادی وغم که در قضاوقدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشیده بار تن نتوانم

ساقی غم من بلند اوازه شده است سر مستی من برون زاندازه شده است با مو سپید سرخوشم کز می تو پیرانه سر بهارتازه شده است

یک قطره اب بود با دریا شد یک ذره خاک و با زمیت یکتا شد

دلا تا کی در این کاخ مجازی کنی مانند طفلان خاک بازی

تاخاک مرا به قالب امیخته اند بس فتنه که ا ز خاک برانگیختند

من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشیده بار تن نتوانم من بنده ان دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم

تنها ز راز دل من پرده بر افتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

دلتون بی غم فردا .گل خنده روی لباتون همیشه پیدا.یادتون توی دل ما..عمرتون چون شب یلدا.

نماز در خم ان ابروان محرابی کسی کند که بخون جگر طهارت کرد

یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت یااو بشاهراه طریقت گذر نکرد

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهدو زغم ما هیچ غم نداشت

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندران ظلمت شب اب حیاتم دادند

اگر مستان مستیم از ته ایمان وگر بی پا و دستیم از ته ایمان اگر گبریم وترسا ور مسلمان بهر ملت که هستیم از ته ایمان

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند

من انم به مستی بگردم هلاک به ائین مستان بریدم به خاک