f11691gh
عضو جدید
به گفته های دوستمون یه چیزی رو اضافه کنم خواستن خواستن و خواستن از ته دلtasmim ghate va bad az an amal va mobareze ba tanbali va vahshat az dast da dan .
سلام به همتون دلم براتون تنگ شده بود


به گفته های دوستمون یه چیزی رو اضافه کنم خواستن خواستن و خواستن از ته دلtasmim ghate va bad az an amal va mobareze ba tanbali va vahshat az dast da dan .
به نظر شما کتاب چقدر تاثیر داره من کتاب قانون جاذبه و راز را خوندم تاثیر زیادی داشتن بقیه کتابها چی؟؟؟راستی میشه از تجربیاتتون واسم بگید؟خیلی حیاتیه.یعنی این قانون جاذبه میتونه معجزه کنه؟
سلام دوست گرامیتاثیر بقیه کتابا هم بستگی به برداشت و باور شما از اون کتابا داره .شما اگه بتونید cd همایشهای دکتر فرهنگ و یا دکتر آزمندیان بگیرید و استفاده کنید میتونه خیلی به شما کمک کنه.معجزه کوچکترین کاریه که این سیستم میتونه انجام بده !!!!مطمعن باشید
من دوست دارم که خودم را هنرمند و زندگیم را بزرگترین اثر هنری خویش بدانم.هر لحظه ، لحظه آفرینش است؛ و هر لحظه آفرینش ، دارای امکاناتی نا محدود.می توانم هرچیز را به همان شیوه ای که همواره انجام داده ام ، انجام بدهم و می توانم به اختیارها و انتخابهایی متفاوت بنگرم.و به کاری تازه و رضایت بخش تر دست بزنم.هر لحظه مجالی تازه برای تصمیمی تازه است.
به راستی که به چه بازی اعجاب انگیزی سرگرمیم و کار هنری ما چه شاهکار شکوهمندی است.
از کتاب تجسم خلاق / شاکتی گواین
راستش منم از چند نفر شنیدم که جواب نمیدهسلام
بارها امتحانش كردم اما جواب نداده.شايد اراده من ضعيفه![]()
راستش منم از چند نفر شنیدم که جواب نمیده
اما خودم 2,3 دفعه امتحان کردم جواب داده..واقعا هیجان انگیزه! من که کلی ذوق کردم..
البته اون چند تا مورد که امتحان کردم مسائل کوچیک بودن,امیدوارم توی مسائل بزرگتر هم جواب بده![]()
سلام
بارها امتحانش كردم اما جواب نداده.شايد اراده من ضعيفه![]()
"او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست."
این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.
همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.
وقتی طرز کار نقره کار را تماشا میکرد، دید که او قطعهای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.
زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته میشویم. بعد دوباره به این آیه که میگفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقرهکار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟
مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظهای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.
زن لحظهای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»
اگر امروز داغی آنش را احساس میکنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.
بی نظیر بود سیما جون..
اینو از کدوم کتاب برداشتی؟
سلامسلام به شما دوست گرامی
دوست گلم شما بارها امتحان کردی و جواب نگرفتی اما یه بار رو علت نشدنش فکر کردی!!!!![]()
دوست عزيز خيلي عالي بود."او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست."
این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.
همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.
وقتی طرز کار نقره کار را تماشا میکرد، دید که او قطعهای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.
زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته میشویم. بعد دوباره به این آیه که میگفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقرهکار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟
مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظهای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.
زن لحظهای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»
اگر امروز داغی آنش را احساس میکنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.
سلام
اين حرفي رو كه شما مي گين چند نفر ديگم به من گفتن خودمم بش خيلي فكر كردم حتي با يه مشاورم صحبت كردم اونا مي گن به خاطر احساس زيادي كه دارم
اما به نظر شما قانون جاذبه بدون احساس امكان پذيره![]()
این قانون تو گوشت و استخون من موج میزنه من به این موضوع ایمان دارم و چندیییییییییییییییین بار نتیجه گرفتم....من هرچی میخوام بهش میرسم .... مهم نیست کی...کجا ..... چه جوری ....اما همیشه بهش رسیدم و میرسم ... و به نظرم هم یه موضوع کاملا منطقی ، ساده ، عملی و طبیعی هست. خوشحالم که اکثرا به این موضوع رسیدن . فکر نمیکردم انقدر طرفدار داشته باشه .
دوست گرامی سلام
خیلی خوشحالم که شما رو در کنار خود داریم و میتونیم از تجربیاتتون استفاده کنیم.
من هم تاحدود خیلی زیادی تو بدست آوردن وارد شدم فقط با احتیاط بیشتری خواسته هامو مطرح میکنم تا با داشتنشون بیشتر لذت ببرم.
دوست گلم خوشحالتر میشیم که بهمون مرتب سر بزنی![]()
سلامدوست گرامی سلام و درود برشما
خب همه ی ما بدنبال ایجاد کردن اون احساس هستیم و اون احساس مثبته که همیشه محرک و باوری عالی برامون میسازه در غیر اینصورت و حالت عکس احساس نشدن،مفید نبودن،نتونستن، انگیزه ای نداشتن و از این دست هم یک نوع احساسه که باید با درایت ما پالایش بشه![]()
سالم دوست عزيزاین قانون تو گوشت و استخون من موج میزنه من به این موضوع ایمان دارم و چندیییییییییییییییین بار نتیجه گرفتم....من هرچی میخوام بهش میرسم .... مهم نیست کی...کجا ..... چه جوری ....اما همیشه بهش رسیدم و میرسم ... و به نظرم هم یه موضوع کاملا منطقی ، ساده ، عملی و طبیعی هست. خوشحالم که اکثرا به این موضوع رسیدن . فکر نمیکردم انقدر طرفدار داشته باشه .
سالم دوست عزيز
شما خيلي با روحيه و شاد اين موضوع رو مطرح كردين ميشه خواهش كنم تجربه هاتونو بگين
سلام واقعا خوش به حالتون به خاطر خوش بینیتون چطور میتونید اینقدر راحت با مسائل برخورد کنید؟آیا کتاب خاصی در مورد مطالعه کردید؟خوشحال میشم راهکاراتون را ارائه بدید.به نظر من به کار بردن این قانون خیلی سخته...ممنون عزیز .
خوب میدونین من کلا سعی میکنم همیشه همه چیز رو به سادگی و از ساده ترین دید ببینم . هیچی رو برای خودم پیچیده نمیکنم . همیییییییشه میگم هر مسئله ای یه جوری و به یه نحوی حل میشه ....
الان میخوام یه چیز واقعا جالب رو براتون بگم که هنوز نگفته چون یادم اومده هیجان زده شدم .
باور کردنش برای خودم هنوز سخته . اما خوب اتفاق افتاد دیگه .
ببینین من برای کنکور کاردانی به کارشناسی که شرکت کرده بودم و نتیجه ها رو داده بودن با یه رتبه ای در حد متوسط به پایین مجاز شده بودم . و میگفتم خوب اشکالی نداره حالا انتخاب رشته میکنیم یه چیزی میشه دیگه ...(ته دلم یه امیدی داشتم که هی به خودم میگفت چون این حس رو داری و داری با این انرژی پیش میری بهش میرسی اما این حس رو مخفی نگه میداشتم و فقط از مرور کردنش تو خودم لذت میبردم ... )
و حالا به جالب ترین قسمتش میرسیم ... روز انتخاب رشته رسیده بود و من دفترچه جلوم بود و به ترتیب علاقه با خوشحالی زیاد و بیخیالی تمامشروع به هایلایت کردن رشته ها و شهر ها کردم .......امااااااا.....من اون موقع مشهد بودم و هنوز هم به خاطر پروژه ای مشهد هستم و دل میخواست که مشهد قبول بشم تا به کارام هم برسم ... به جز مشهد و شهرستان های دیگه اصلا این رشته مارو تهران نداشت و من فقط حاظر به حضور در تهران یا مشهد بودم ....
3 تا رشته اول رو به ترتیب دانشگاه هایی که مشهد بود رنگ کردم . با ماژیک فسفری سبز . بقیه رو هم با ماژیک قرمز یا همون صورتی ....اما دقیقا همون شب ما برای شام رفته بودیم بیرون و از خیابون گلستان و همون کوچه ای که یکی از اون 3 تا دانشگاه بود رد شده بودیم و به مادرم گفتم مامان ببین من اینجا بیام خوبه ؟گفت آره جاشم خوبه میخوای برات سرویسم بگیرم ؟ ! به شوخی ! گفتم آره پسندیدم .....! ....... من روی اون دانشگاه با هر 2 تا ماژیک فسفری و صورتی کشیده بودم ..... و حتی رفتم از تو یخچال شیرینی آوردم و به همه شیرینی قبول شدن خودمو هم دادم و کلی با شوخی و مسخره بازی خوش گذروندم واقعا یه جوری شده بود که الکی خودمم خوشحال بودم و ذوق میکردم ....loool
به قرآن قسم وقتی جواب نهایی کنکور اومد و اسم هون دانشگاه رو جلوی اسمم دیدم فقط 5 دقیقه میخکوب شده بودم پشت کامپیوتر....بعدش باورم نمیشد هی رفرش میکردم صفحه رو و دوباره میامدم تا مطمعن شم ....تا آخر باورم شد و رفتم همون دانشگاه ......باور کنین همین الان که اینو میگم دارم ذوق میکنم lol هنوز اون حس شادی رو دارم .... آهان حتی دقیقا نیم ساعت قبلشم با دوستم که داشتم چت میکردم و هر 2 مون منتظر جوابا بودیم من میگفتم بابا انقدر استرس نداشته باش ما که قبولیم که بابا بیا این شیرینی هارو بخور هالشو ببر (آخه من معمولا جعبه شیرینی رو مورد حمله قرار میدم و تنها به یه شیرینی بسنده نمیکنم .) و هی میگفت برو بابا من دارم سکته میکنم اگه قبول نشم چی ؟ اگه قبول نشم ال میشه بل یشه و هزار چیزه دیگه .....
باورتون نمیشه دوستم قبول نشد ولی من همون دانشگاه قبول شدم .....
این فقط یکی از مواردی هست که من تجربه کردم به همین خاطر هست که من میگم به این قانون با تمام وجودم ایمان دارم و از اعماق ذهنم لمسش کردم ....
امیدوارم خسته نشده باشن باور کنین انقدر هیجان زده بودم که اینرو تایپ میکردم برا همین زیاد شد ...
ایشالا که همه با سادگی و با ایمان به سادگی تمام مسائل به بازی با اونا بپردارن و از زندگیشون لذت ببرن ....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
راز قانون جاذبه کائنات (خلاصه ای از فیلم راز) | راز موفقیت | 1 | |
![]() |
>>>محفلی برای بحث و گفتگو پیرامون "یک راز (قانون جاذبه)" | راز موفقیت | 483 | |
![]() |
راز موفقیت بیل گیتس با اجرای قانون 5 ساعت در هفته | راز موفقیت | 0 | |
A | 2 راز بزرگ دستیابی سریع به آرزوها | راز موفقیت | 0 | |
![]() |
راز شاد زیستن | راز موفقیت | 1 |