گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم در تنهایی است که می پوسد و پوک می شود و خودش هم حالیش نیست. می دانی؟
تنهایی مثل ته کفش می ماند، یکباره نگاه می کنی می بینی سوراخ شده. یکباره می
فهمی که یک چیزی دیگر نیست. بیشتر آدم های دنیا در هر شغلی که باشند از خودشان
هرگز نمی پرسند چرا چنین شغلی دارند. چیزهای دیگری هم هست که آدم دنبال دلیلش
نمی گردد. یکیش مثل تنهایی است. خیلی ها فکر می کنند که سلامتی بزرگ ترین نعمت
است، ولی سخت دراشتباهند، وقتی سالم باشی و در تنهایی دست و پا بزنی ، آنی
مریض می شوی، بدترین نحوست ها می آید سراغت ، غم از در و دیوارت می بارد، کپک
می زنی، کاش مریض باشی ولی تنها نباشی...
برایم کتابی بخوان با سرانگشت هایت...

یادت باشد هیچ‌کس از تنهایی نمی‌میرد
فقط حرف آمدن که می‌شود
انتظار آدم را می‌کُشد
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت باشد هیچ‌کس از تنهایی نمی‌میرد
فقط حرف آمدن که می‌شود
انتظار آدم را می‌کُشد
گاهی وقتـا تویِ زندگیت
حس میکنی یه مدت زمان خیلی طولانیُ داری سپری میکنی
مثلا گاهی یک دقیقه ساعت ها
روزهـا برات میگذره ...
مثل جون کندن
حس میکنی جونت از بدنت داره خارج میشه
نفس هات میره و میاد ...
بعضی اتفاق ها هم هست
تویِ یک لحظه رُخ میده ولی سالهایِ سال رویِ دلت سنگیـنی میکنه
مثلِ وقتی
کسی که دوسـتش داری دلـتو میشکنه ...
گاهی زمـان رو باید با احساس و
حال و هوات بسنجی
نه ساعت ...
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی وقتـا تویِ زندگیت
حس میکنی یه مدت زمان خیلی طولانیُ داری سپری میکنی
مثلا گاهی یک دقیقه ساعت ها
روزهـا برات میگذره ...
مثل جون کندن
حس میکنی جونت از بدنت داره خارج میشه
نفس هات میره و میاد ...
بعضی اتفاق ها هم هست
تویِ یک لحظه رُخ میده ولی سالهایِ سال رویِ دلت سنگیـنی میکنه
مثلِ وقتی
کسی که دوسـتش داری دلـتو میشکنه ...
گاهی زمـان رو باید با احساس و
حال و هوات بسنجی
نه ساعت ...

لایکـــــــــــ
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم دردای تکراری رو بهتر تحمل میکنه ...
مثل کمر درد ، سر درد.
حتی عمل های تکراری !
هر عملی که باشه
اگه تجـربش کرده باشی کمتر درد میکشی.
چون میدونی قراره چـی بشه ...
میدونی چه حالی داره !
اما رفتـن یه چیز دیگه اس ...
نمیدونی چه حالی داره ...
تجربه که نداره آدم !
مگه تو چند بار میتونی بری ؟
یا خودِ من !
مگه چند بار
میتونم بمیـرم ‌.. ؟
مریم_قهرمانلو
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هیچ وقت نمی تونی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده
پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته
پشت بی تفاوتیاش چقدر دلتنگی ...
پشت آرایش غلیظ یه زن چقدر عشق ، دلشوره ، اشک ، شک
پشت سکوت سنگین یه مرد چقدر غرور ، ترس ، درد...
تو هیچوقت نمی تونی بفهمی پشت دستای گره خورده یه زن و مرد چقدر فاصله خوابیده
پشت تعهد شناسنامه ای شون چقدر هوس...
پشت قیافه منطقیه یه آدم چقدر جنون
پشت عصبیت یه آدم چقدر مهربونی...
پشت سر شلوغیای یکی چقدر تنهایی
پشت انزوای یکی چقدر دلیل...
:cry:
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ وقت نمی تونی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده
پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته
پشت بی تفاوتیاش چقدر دلتنگی ...
پشت آرایش غلیظ یه زن چقدر عشق ، دلشوره ، اشک ، شک
پشت سکوت سنگین یه مرد چقدر غرور ، ترس ، درد...
تو هیچوقت نمی تونی بفهمی پشت دستای گره خورده یه زن و مرد چقدر فاصله خوابیده
پشت تعهد شناسنامه ای شون چقدر هوس...
پشت قیافه منطقیه یه آدم چقدر جنون
پشت عصبیت یه آدم چقدر مهربونی...
پشت سر شلوغیای یکی چقدر تنهایی
پشت انزوای یکی چقدر دلیل...
:cry:


تموم اونچه که گفتیو خوب میفهمم.
همشو میفهمم....
حتی بیشتر از اون
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم نوشت امون بده، اگرچه زشت امون بده. بذار بیام جهنمم میشه بهشت امون بده
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیستی واژه هایم رنگ باخته است، بیچاره دلم که با این درد ساخته است
نیستی و صدهزار گل هم بیرنگ میشود، درمان دلم چیست که برایت تنگ میشود
نیستی و بی تو در حسرت هوایت تقلا میکنم
نیستی و در نبودت قافیه هایم مرده است، دلم، نفسم، غنچه امیدم پژمرده است

پنجشنبه است همان روزی که دل میگیرد و اشک در چشم ها جاری می شود
همان روزی که دل (دلتنگ) می شود واسه عزیزانی که در کنار ما نیستند.
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهایی میرسد که تاریک ست ... دلت میگیرد از هوای سکون و ساکن اطراف
آن کشتی ِ به گل نشسته را میمانی که در سرزمینی غریب میان اندوه دریا ، مانده ست
موج می آید ، اما قادر به تکان دادنش نیست ...

دلت میخواهد این روزها را زودتر ورق بزنی شاید به قسمتی که درانتظار آنی برسی ...
اما گویی این کتاب هیچ قسمتی برای تغییر این ریتم ندارد .. و داستان به پایانی خوش نمیرسد
دیگر هیچ چیزی باعث امیدواری نیست ... و رنگ زمان ، همیشه خاکستریست
دست میکشی به رویاها ، اما حتی رویاهایت هم دیگر قشنگ نیست

لحظه های ِحُزن ،بی هیچ ردی از خود همواره جاریست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل حمله قلبی به بخش سی سی یو
حمله لیونل مسی به دروازه رئال مادرید
حمله گاو خشمگین به پیراهن قرمزم
به من حمله می کند تنهایی
تنهایم
شبیه مهاجرانی که در غربت
دیوارسفارت کشورشان را در آغوش می گیرند
:):cry:
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخر شبها تنهايي رو بيشتر از بقيه ساعات حس ميکنم
اين وقتا تنهاييم بيشتر خودنمايي ميکنه ...
اخر شبها مخصوص دلتنگي و ياد اوري هزاران خاطره دردآوره ....
کاش شبام اخري نداشت که اينقدر عذاب اور باشه ...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[h=1]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اندوه های یک مرد را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
گاهی چند نخ سیگار هم می تواند​
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
به هم بدوزد و​
از لب هایش بشکافد و​
بیرون ببرد از پنجره..​
اندوه های زنانه اما!​
خانگی تر از این حرف ها هستند..​
درست مثل شیشه های مربا..​
مثل سبزی های خشک معطر..​
که می کوشند​
یک تکه از بهار را​
برای زمستان​
کنار بگذارند..​
[/FONT][/h]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:(بُگْــــــــــذآرْ بِسوزیــــم
مآ ڪِہ " دآدمـــــآڹ " بِہ آسِمآڹْ نَرِسیــــــــــدْ . .
شآیَــــدْ " دودِمـــــآڹ " برسد
:cry:
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر روز
ميليون ها نفر در سراسر جهان
در خط مقدم تنهايى شان
با خاطراتِ خود مى جنگند
و كشته مى شوند.
جنگ هايى كه در آنها
پاى هيتلر و روزولت و
موسولينى در ميان نيست
رسانه ها اخبارشان
را پوشش نمى دهند
خونى نمى ريزد
خانه اى خراب نمى شود
و نواميسِ ملت به تاراج نمى روند.
آنچه رخ مى دهد
سيگارى است
كه دود مى شود
و انسانى
كه به رو زوال مى رود...
معين_معين_زاده
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به دنبال کسی می‌گردم
که دلش پنجره‌ی بازِ نگاهم باشد
و بدانم که حواسش به من است


عاشقی رسمِ نگاهش باشد
و من آرام آرام
محوِ زیبایی روحش بشوم


دل ببندم به دلش
و دل انگیزترین عشـق و نگارش بشوم
کسی از عمقِ دلم میگوید
ما که گشتیم نبود ...


مریم_قهرمانلو
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت به امید دیدار
می گویم لعنت به دیداری که تورا از من جدا کند
گفت بفهم مرا
می گویم لعنت به من که جز عشق هیچ نمیفهمم
ودیگر هیچ نگفت
من ماندم و هزار حرف ناگفته
من ماندم و چشمانی مانده در حسرت
من ماندم و انتظاری به بلندای زندگی، به سختی مرگ
 

lailiya

کاربر فعال
دوس ندارم غمگین باشم دوس دارم شاد فکر کنم شاد زندگی کنم , و دلخوشیم این باشه که روزهای شادی رو برای خودم داشتم ولی همیشه ـدمایی تو زندگیم هستن که دقیقا شاد بودنم رو نشونه میگیرن و نگاهم به نگاه پر لطف خدایی است که نشان بندگی اش بر پیشانیم خورده و امااا شکر
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از مرگم بر مزارم نياييد تا آسوده و راحت باشم ...
بعد از مرگم مرا به خاطر نياريد تا من در خاطرتان نباشم ...
بعد از مرگم برايم گريه نکنيد تا مبادا دلم در تابوتي تنگ ، تنگتر شود ...
بعد از مرگمبه اتاقم نرويد شايد هنوز آنجا چيزي از من باقي مانده باشد ...
بعد از مرگم چيزي بر مزارم نياوريد چون به همه چيز ، يعني مرگ رسيده ام ...
بعد از مرگم اسمم را بر هيچ کودکي نگذاريد ، چون اسمم را هم با خود به گور ميبرم ...
بعد از مرگم جسدم را اگر دفن کرديد بدانيد که اجزايش به کارم نمي آيد پس :
بعد از مرگم قلبم را به ظالمي بدهيد ، چون قلبم خيلي کارها دستم داده ...
بعد از مرگم مغزم را به عاشقي بدهيد ، چون اين مغز فقط براي ديوانگان جواب ميدهد ...
بعد از مرگم پاهايم را به قصابي بدهيد ، چون اين پاها قوانين زيادي را زير پا گذاشته ، بدهيد تا قصاب خردش کند ...
بعد از مرگم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد
;تا همه بدانند که هيچ چيز با خود نبرده ام....
بعد از مرگم بر روي سنگ قـَـــــــــبرم؛
نه نام بنويسيد نه نشاني فقط بنويسيد:
اينجا قـَـــــــــبر يک نفر نيست..
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

” ﭘــــﻮﺳـــﺖ ﮐــﻠــﻔــﺘــﯽ ”
ﺭﺑــﻄـــﯽ ﺑــــﻪ ﺁﺩﻡ ﺑــــﻮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ
ﻓــﻘــﻂ ﻣــﺴــﯿــﺮ ﺍﺷــﮏ ﻫــﺎﯾـــﺖ
ﭘـــﺸـــﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻣـــﯿـــﺸــــﻮﺩ
ﺑــﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺑــﯿــﺮﻭﻥ،
ﻣــﯿــﺮﯾـــﺰﺩ ﺗــﻮ
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بمــــــــــ میـڴن همشـ بیڪارۍ

مۍپرســـــمـــــ چطور؟؟

میڴنـــــ همشـــــ آنلاینــــــــــے

میگمــــــــــ: دعــــــــــامیڪنم از دنیاۍ واقعیټ زده نشــــــــــے پناه بیارۍ به‍ مجازے :(
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا