معمار فرناز
عضو جدید
حرف تو كه مي شود چقد ناشيانه ادعاي بي تفاوتي مي كنم
گفتگوهای تنهایی
- شروع کننده موضوع سرمد حیدری
- تاریخ شروع
- وضعیت
معمار فرناز
عضو جدید
شايد مرگ ارومم كنه،،،
نمــــــی دانستم..
دلتـــــنگی دل نـــــازکم می کند..آنقــــدر که بــــه هر بهـــآنه ی کوچکی چانه ام بلرزد..و چشمهایم پر..نمـــــــی دانستم نبودنت کودکـــــــــــم می کند..
آنقــــــدر که ساعـــــــتها گوشه ای بنشـــــینم وبا همــــه قهـــــر که چرا نیستی؟؟
آنقــــــدر که ساعـــــــتها گوشه ای بنشـــــینم وبا همــــه قهـــــر که چرا نیستی؟؟
بغض سنگین مرا دیوار می فهمد فقط
جنگجویی خسته از پیکار می فهمد فقط
زندگی بعد از تو را آن بی گناهی که تنش
نیمه جان ماندست روی دار میفهمد فقط
سعی کردم بهترین باشم... نشد، درد مرا
غنچه ای پژمرده در گلزار می فهمد فقط
غیر لیلا رنج مجنون را نمی فهمد کسی
آنچه آمد بر سرم را یار می فهمد فقط
ای گلم هرکس که محوت شد مرا تحقیر کرد
حس عاشق بودنم را خار می فهمد فقط
حرف بسیار است اما هیچکس همدرد نیست
جای خالی تورا سیگار می فهمد فقط
حرف دکترها قبول آرام میگیرم ولی
حرف یک بیمار را بیمار میفهمد فقط
تنشه ی یک لحظه دیدار تو ام...حال مرا
روزه داری لحظه ی افطار می فهمد فقط
مهدی نور قربانی
جنگجویی خسته از پیکار می فهمد فقط
زندگی بعد از تو را آن بی گناهی که تنش
نیمه جان ماندست روی دار میفهمد فقط
سعی کردم بهترین باشم... نشد، درد مرا
غنچه ای پژمرده در گلزار می فهمد فقط
غیر لیلا رنج مجنون را نمی فهمد کسی
آنچه آمد بر سرم را یار می فهمد فقط
ای گلم هرکس که محوت شد مرا تحقیر کرد
حس عاشق بودنم را خار می فهمد فقط
حرف بسیار است اما هیچکس همدرد نیست
جای خالی تورا سیگار می فهمد فقط
حرف دکترها قبول آرام میگیرم ولی
حرف یک بیمار را بیمار میفهمد فقط
تنشه ی یک لحظه دیدار تو ام...حال مرا
روزه داری لحظه ی افطار می فهمد فقط
مهدی نور قربانی
وقتی که غیر از خاطراتی گنگ و مبهم
چیزی نداری که نداری که نداری...
وقتی هوایت ابری است و بغض داری
تا شانه می‌بینی هوس داری بباری...
وقتی برای زندگی یک راه داری
از راه سهمت می‌شود چشم انتظاری...
وقتی که هی نه می‌شود، نه می‌شود، نه...
وقتی که آری بوده، آری بوده، آری...
وقتی نمی‌خواهی که تنهایی بمیری
امّا در آغوش خدا هم بی قراری...
وقتی بمیری پیش از آن که مرده باشی
باید به قدر زندگی طاقت بیاری
رضا احسان پور
معمار فرناز
عضو جدید
دلم مرگ ميخواهد...تيغ هست...جرعت هست،...مادر هم هست
كاش ميشد مرد بدون اينكه مادر بفهمد.
كاش ميشد مرد بدون اينكه مادر بفهمد.
معمار فرناز
عضو جدید
عشق تنها دليل زندگيست،،،
ما بي دليل زنده ايم
ما بي دليل زنده ايم
کلافه ام
مثل کلاف سر در گم!
پیچ و تاب میخورم در خودم
گرد می شوم و ریش می شوم
بباف مرا ...
شاید کمی از پیچشم کم شود!!!
شـــایــــــــــــــد!!!!!!
مثل کلاف سر در گم!
پیچ و تاب میخورم در خودم
گرد می شوم و ریش می شوم
بباف مرا ...
شاید کمی از پیچشم کم شود!!!
شـــایــــــــــــــد!!!!!!
معمار فرناز
عضو جدید
چه چيز در جهان غريبانه تراز دختري است
تنهايشو بغل ميكند ومي پوسد
اما حاضر نيست ك كسي دوستش بدارد
تنهايشو بغل ميكند ومي پوسد
اما حاضر نيست ك كسي دوستش بدارد
رو بــه راه نیستــــــــ ــ ـــ ـم...
شــیــــ ــ ــ ــرین میــــزنــم!
مثــل یــک فنجــ ـــ ــ ـان سیگــار...
مثـــل یــک نــــــــ ـــ ـــ ـــخ قــهــوه!
فيلترهای سيگارم را
دور تا دور خودم
حصار كرده ام
می خواهم امــــشب
خيالت راه فرار نداشته باشد
نخی سیــــــــــــ ـــــــــگار مانده برایم
برای همه ی دلتـــــــــــنگی هایم
من و شــ ـــ ـــــ ــــب و تنهایی و سیگار
کوله بار غـــــــــــــــم و تکیه بر دیوار…
پُک اول به حرمت دلــــــــــــ ــــــــــــم
پٌک بعدی به حرمت دلــــــــــــ ــــت
به حرمــ ــــــت دلم که بی هوا شکست
به حرمت دلت که باورم نکرد و رفـــــت
با سیـــــــــگار می رقصم...می چرخم...!
تاب می خـــــــــــورم....!
شــیــــ ــ ــ ــرین میــــزنــم!
مثــل یــک فنجــ ـــ ــ ـان سیگــار...
مثـــل یــک نــــــــ ـــ ـــ ـــخ قــهــوه!
فيلترهای سيگارم را
دور تا دور خودم
حصار كرده ام
می خواهم امــــشب
خيالت راه فرار نداشته باشد
نخی سیــــــــــــ ـــــــــگار مانده برایم
برای همه ی دلتـــــــــــنگی هایم
من و شــ ـــ ـــــ ــــب و تنهایی و سیگار
کوله بار غـــــــــــــــم و تکیه بر دیوار…
پُک اول به حرمت دلــــــــــــ ــــــــــــم
پٌک بعدی به حرمت دلــــــــــــ ــــت
به حرمــ ــــــت دلم که بی هوا شکست
به حرمت دلت که باورم نکرد و رفـــــت
با سیـــــــــگار می رقصم...می چرخم...!
تاب می خـــــــــــورم....!
elahe .
کاربر فعال
باز هم که رفتی و تنهایی من سر به فلک کشیده است
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است
باز هم که غصه دارم در قلب تاریکم از نبود تو
باز هم که نمیشنوم صدای دلنشینت را در خانه سوت و کورم
باز هم که گم شدی در خاطره ها وچشمم از دیدن عکس تو سیر نمیشود
سالهاست که رفتی ولی هر روز اینها را تکرار میکنم
شاید بشنوی ، بفهمی ، احساس کنی
در واقعیت نه ولی انتظار آمدنت در خوابم را که میتوانم داشته باشم
باز هم که بغض و بعد .....
مثل همیشه....
باز هم که نیستی و اشکهایم سیل مانند مرا به زیر کشیده است
باز هم که سوختی و باز برای شمع شدن پشیمان شده ام
باز هم که یادت امانم را بریده است
باز هم که غصه دارم در قلب تاریکم از نبود تو
باز هم که نمیشنوم صدای دلنشینت را در خانه سوت و کورم
باز هم که گم شدی در خاطره ها وچشمم از دیدن عکس تو سیر نمیشود
سالهاست که رفتی ولی هر روز اینها را تکرار میکنم
شاید بشنوی ، بفهمی ، احساس کنی
در واقعیت نه ولی انتظار آمدنت در خوابم را که میتوانم داشته باشم
باز هم که بغض و بعد .....
مثل همیشه....
از زندگی، از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام...
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید...
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام...
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید...
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
من از تجربه های تلخ آموختم که هیچ شاخه ای از هیچ ساقه ای جدا نیست
و هیچ ساقه ای از هیچ برگی راضی نیست…برگ از درخت دلخوره پاییز بهانه ای بیش نیست…
پرنده همیشه بر درخت ثابت نیست…اما تو بی حاصل به خاک ایمان آوردی؟…
و هیچ ساقه ای از هیچ برگی راضی نیست…برگ از درخت دلخوره پاییز بهانه ای بیش نیست…
پرنده همیشه بر درخت ثابت نیست…اما تو بی حاصل به خاک ایمان آوردی؟…
[FONT="]ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم[/FONT]
[FONT="]نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده[/FONT]
[FONT="]ماها آدمای بی احساسی نیستیم[/FONT]
[FONT="]ماها بی معرفتو نا مردم نیستیم[/FONT]
[FONT="]یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن[/FONT]
[FONT="]که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن[/FONT]
[FONT="]باید یکی باشه بفهمه مارو، یکی باشه از ماها ، از جنس ما[/FONT]
[FONT="]یه خیابون هایی[/FONT]
[FONT="] یه عطر هایی[/FONT]
[FONT="] یه آهنگ هایی[/FONT]
[FONT="] یه تیکه کلام هایی[/FONT]
[FONT="] یه لباس هایی[/FONT]
[FONT="] یه کارایی[/FONT]
[FONT="] یه روز های خاصی[/FONT]
[FONT="] یه فیلم هایی[/FONT]
[FONT="] یه پارک هایی[/FONT]
[FONT="] یه عــــکــــس هایی[/FONT]
[FONT="] یه...[/FONT]
[FONT="] اینا شاید هیچی نباشن ، ولی گاهی خیلی عذاب آورن برای[/FONT]
[FONT="] یه آدم هایی!!![/FONT]
[FONT="]نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده[/FONT]
[FONT="]ماها آدمای بی احساسی نیستیم[/FONT]
[FONT="]ماها بی معرفتو نا مردم نیستیم[/FONT]
[FONT="]یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن[/FONT]
[FONT="]که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن[/FONT]
[FONT="]باید یکی باشه بفهمه مارو، یکی باشه از ماها ، از جنس ما[/FONT]
[FONT="]یه خیابون هایی[/FONT]
[FONT="] یه عطر هایی[/FONT]
[FONT="] یه آهنگ هایی[/FONT]
[FONT="] یه تیکه کلام هایی[/FONT]
[FONT="] یه لباس هایی[/FONT]
[FONT="] یه کارایی[/FONT]
[FONT="] یه روز های خاصی[/FONT]
[FONT="] یه فیلم هایی[/FONT]
[FONT="] یه پارک هایی[/FONT]
[FONT="] یه عــــکــــس هایی[/FONT]
[FONT="] یه...[/FONT]
[FONT="] اینا شاید هیچی نباشن ، ولی گاهی خیلی عذاب آورن برای[/FONT]
[FONT="] یه آدم هایی!!![/FONT]
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق
شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
پیله رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق
شمع حق داشت، به پروانه نمی آید عشق
این همه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد
اون بلیط شانس دائم بگو قسمت کی شد
همه درویش همه عارف جای عاشق پس کجاست
این همه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست
نمی‌خوام دربه‌در پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم
وایسا دنیا، وایسا دنیا من می‌خوام پیاده شم
اون بلیط شانس دائم بگو قسمت کی شد
همه درویش همه عارف جای عاشق پس کجاست
این همه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست
نمی‌خوام دربه‌در پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همه یه هیزم آماده شم
یا یه موجود کم و خالی پرافاده شم
وایسا دنیا، وایسا دنیا من می‌خوام پیاده شم
آخرین ویرایش:
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6180 | |
|
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |
Similar threads
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-
-