گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوای امشبم با فکرت خرابه
بدون تو خورشید محاله بی تابه
تو فانوس شبهای بیداریم باش
نجاتم بده
واسه گریه کردن به پای تو دیره
یه جوری شکستم که گریه ات بگیره
همین امشب از حال من با خبر باش
نجاتم بده
صداش از جنس بارونای هر روزه
دلش وقتی که دلتنگم نمی سوزه
چرا بی طاقتی هامو نمی بینی
کسی که رو چشام چشماشو می دوزه
بیا دنیامو عاشق کن به رویایی که شیرینه
می دونی روزگار من تو باشی بهتر از این
خلاصم کن از این حبسی که رنگ آب و آتیشه
داره مثل تو تنهایی یه جوری عادتم میشه
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
×تـ ـو بـہ مـَـن هیـچ בیــنـے نـَבآرے ... هیچــے ..
اَگـہ عـ ـآشـِقـِت شـُבَم ... خــوבَم خـ ـوآســتـَ ـم ...
اَگـہ هـَمــہ בُنیـآمــو بـآ تـ ـو سـآخــتَـم ...
خــوבَم خـ ـوآســتـَـم ...
اَگـہ بـَعـב اَز رَفــتـَنـِت هـَمیــن خیآلـِتــَم بآ בُنیـآ عـَوَض نمـیكـُنـَـم ...
خــوבَم خـ ـوآســتـَ ـم ...
وَلـے تــو مـَבیــونـے بـہ هـَمـہ كـَسآیـے كـہ بـَعـב از تــو ...
اَز تـَہ دِل بـِهـِـم گـُفــتـَن : בوســتـِت בآرَم ...
وَ مـَـن پــوزخـَنـב زَבَم و رَב شـُבَم ...
چـون בیگـہ ایــن حـَـرف و بآوَر نمـے كـُنـَ ـم ...×
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دَم از بازی حکم میزنی!

دَم از حکم دل میزنی!

پس به زبان “قمار” برایت میگویم!

قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید!

باخت ِ زیبایی بود!

یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!

یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم!

دل را باید بُــر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بــُری نکنند
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتایی که دلت گرفته

بغض داری,آروم نیستی,دلت براش تنگ شده,حوصله هیچکسو نداری,

به یاد لحظه ای بیفت که اون همه بیقراری های تورو دید

اما چشماشو بست و سکوت کرد
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .

دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .

اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!

وَ حآل هــَم کِه . . .

گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .

گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .

گریـــه کنی . . .
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هميشه حضور به معني "بودن"نيست
وگرنه توكه حاضري ...به من نزديكي...ميبينمت
اما نيستي
يعني خودت حضور داري اما قلبت...
لااقل برو ، غايب باش
بگذار قلبم با چشمانم درجدال نباشد!
حالا كه نيستي پس نباش...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای با او بودن گذشت و رفت
عشقش را به خاک سپردم و قلبش را فراموش
اما هنوز آتش غم رفتنش در دلم نشده خاموش
بینمان هر چه بود تمام شد
آرزوهایی که با او داشتم همه نقش بر آب شد
این خاطره های با او بودن بود که در دلم ماندگار شد
ماندگار شد و دلم را سوزاند
کاش هیچ یادگاری از او در دلم نمی ماند

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می سرایم در باد
در پس دلواپسی شاخه ی بید
پشت سنگینی نگاهی غمناک
دل اینجا تنهاست
و عشق
زیر رگبار غرور له شده است...
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نیستی که ببینی

چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست



چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست



چگونه جای تو در جان زندگی سبز است



هنوز پنجره باز است



تو از بلندی ایوان به باغ می نگری



درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها



به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر



به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند



تمام گنجشکان



که درنبودن تو



مرا به باد ملامت گرفته اند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانیست


نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست . . .

 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب برای گریه ام یک شانه می خواهم که نیست

در این خرابات جهان یک خانه می خواهم که نیست

در غربت چشمان تو ، تنهاییم آواره شد

در وصف این نامردمان یک واژه می خواهم که نیست
:(
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آیینه می نگرم..

دختریست غمگین..

دارد بغض می کند..

کمی دلداریش دهید..

به او بگویید که همه چیز درست می شود..

دلش می خواهد کمی دروغ بشنود..

آیینه را پایین تر نصب کنید..

به گمانم به زانو درآمد..
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلت كه گرفته باشد...
شادترین آهنگ ها ، روضه خوانی میكنند
شلوغترین مكانها ، تنهایی ات را به رخت می كشند
و شادترین روزها ، برای تو غمگین ترین روزهاست
دلت كه گرفته باشد
نقض میشود همه ی قانون ها
دل كجـــا.... قانون كجـــا.
 


حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست که

روی اون "هــا" کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم

بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم!!!

رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی

باید مردونه پاش وایسی...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی حصار غربت من تنگ می شود

هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شود

از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

 
نشسته ام
و چای می نوشم
تنها
بدون قند...
"شبیه همیشه نیست!"
نگاهش می کنم
و شیطنت کودکانه ام لبخند می شود:
"شبیه لبخند امروز تو!"
غم را با خیسی گونه هایم
از چشم می زدایم
ودل آینه را گرم می کنم:
"شاید امروز قهوه ات را تلخ خورده بودی
...
همین!"
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببار بارون که من تنها ترین تنهای این دنیام

ببار بارون که پاک شه غصه از روزام

ببار بارون که من خسته ترین خسته ی این دنیام

ببار بارون تا در شه خستگی از پام

ببار بارون که من شیدا ترین شیدای این دنیام

ببار بارون تا مجنون کم بیاره از دردام

ببار بارون که من عاشق ترین عاشق این دنیام

ببار بارون،چیو کم داری جز اشکام؟
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ،
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ..
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮد.
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ..
ﺩﻕ ﮐﻨﺪ،
ﺍﯾﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ…
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﺬﺷﺖ،،

ﺷﺪ ﺳﺮ ﮔﺬﺷﺖ!


ﭼﻮﻧﻜﻪ ﺑﻲ ﻟﺬﺕ ﮔﺬﺷﺖ ،،،،،، ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺑﺪ ﮔﺬﺷﺖ ؟

ﺗﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺵ ﺷﻮﻳﻢ

ﺑﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ،،ﻓﻼﻧﻲ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ....

روحم شاد یادم فراموش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن گاه

که دلتنگی می رسد از راه

نمی دانم : از کیست تقصیر

از آن که می نامندش تقدیر

یا پذیرا شدن اندیشه

به ناچار های بود و هست

آنزمان که می شکند فریاد

دل ست که می رسد به داد

می آید با قلم هفت رنگ در دست

سرخ ، زرد ، کبود

سایه نبود و سبز بود

به زندگی رنگ می زند

می دمد در نای عشق

تا نمیرد شادی

شاد آهنگ می زند

نقش تو می بیند در حریر ابر خیال

می پرد و مرا می برد

تا پرواز هزار سپید گشوده بال

به دادم می رسد هر از گاه

که نخواند کسی اندوهم از نگاه

آن زمان که بر ساز لحظه ها

زخمه ی پریشانی می زند دستم

زمزمه می کند دل : اندوه چرا !

هنوز او هست و من هستم
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیگاری شده است این روزها کودک درونم

نه دستم به او می رسد،

نه حرف گوش می دهد …

درد را پُک پُک می کشد …

و سیگار را تند تند !!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا