ghazal.
کاربر فعال
[h=2]اندوه تنهایی ( فروغ فرخزاد )[/h]
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکاردمو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدیدر دلم باریدی ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدیچون نهالی سست میلرزد
روحم از سرمای تنهاییمیخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهاییدیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ای خورشید یخ بستهسینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام ‚ از عشق هم خستهغنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکارعاقبت زین خواب درد آلود
جان من بیدار شد بیداربعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسون سرابی بودآنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من نقش خواب بودای خدا ... بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ راتا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسردآفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسردبعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایمپشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکاردمو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدیدر دلم باریدی ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدیچون نهالی سست میلرزد
روحم از سرمای تنهاییمیخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهاییدیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ای خورشید یخ بستهسینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام ‚ از عشق هم خستهغنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکارعاقبت زین خواب درد آلود
جان من بیدار شد بیداربعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسون سرابی بودآنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من نقش خواب بودای خدا ... بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ راتا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسردآفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسردبعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایمپشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد