کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــی شــــکـــــ . . .

جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند

چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق

جهـــانی بـــرای تـــــو. . .
 

E.M.F

عضو جدید
سهراب : گفتی چشمها را باید شست !شستم ولی…..گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی….. گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی…..او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده...پس من هم به دنبال تنهایی خویش میروم...فقط کاش میدانستم که...تا کی تنهایم...
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز


خیال کن روزگارم......رو به راهه...!

خیال کن رفتی و دلم نمرده...!

خیال کن مهربون بودی وقلبم...

کنار تو ازت زخمی نخورده...!

خیال کن هیچی بین ما نبوده..

خیال کن خیلی ساده داری میری...

خیال کن بی خیاله بی خیالم...!

شاید اینجوری....ارامش بگیری...

گذشتی از من و ساکت نشستم...

گذشتی از من و دیدی که خستم...

تو یادت رفته که توی چه حالی...

کنارت بودم و زخمات و بستم....!
 

سارا..

عضو جدید
ميروي
بي آنكه نگاهي بيندازي، به خاطره هايمان.
برو...با خيال آسوده برو.
تا ابد نگهشان خواهم داشت.
وجدانت آسوده باشد، تنها نيستم؛خودم را دارم و خدايم را.چه بهتر از اين؟
من خوبم. دلم تنگ نيست. اشكي ندارم.
من خوبم. خوبتر از آنكه واقعيت داشته باشم.
هنوز هم نفس هايت بهانه اند براي گذر از اين روزها.
اما خودت خوب ميداني، نميخواستم اسيرت كنم.
دوست داشتن كه اجبار نيست
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلت تنگ یک نفر که باشد !

تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ؛

و لحظه ای فراموشش کنی ،

فایده ندارد .... تو دلت تنگ است ،

دلت برای همان یک نفر تنگ است !

تا نیاید ... تا نباشد ....

هیچ چیز درست نمی شود ... !!!



 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیرِ پنجره ی اتاقَم

« مرا ببوس » را می خواند

آوازخوانِ کوچه های شب.

می بوسمَت

و طرحِ لب هام می ماند

روی غبارِ سردِ شیشه!

( رضا کاظمی )
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
می‌دانم

حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد

حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری

آن همه صبوری

من دیدم از همان سرِ‌ صبحِ آسوده

هی بوی بال کبوتر و

نایِ تازه‌ی نعنای نورسیده می‌آید

پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمی‌دانستم!

دردت به جانِ بی‌قرارِ پُر گریه‌ام

پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟

حالا که آمدی

حرفِ ما بسیار،

وقتِ ما اندک،

آسمان هم که بارانی‌ست ...!

.
.
.

(سید علی صالحی )
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
نباشی دلم که هیچ

دنیا هم تنگ می شود ...





سید علی صالحی


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غیرتی شدن هارت و پورت کردن و
گیر دادن و
جاسوسی نیست!
غیرت یعنی طرفت هیچ وقت احساس تنهایی و
بی پناهی نکنه...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

فقط برای خودم هستم مـــن ؛
خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ …
نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی
برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی
نه سیرتــــــ آدمها را ..
هیـــــچ ندارمــــــ……
راهت را بگیر و برو
حوالی من توقفـــ ممنـــــــــوع استـــ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشــبختی هایم را با عجله در ســرنوشــتم نوشته بودند...

بد خط بود...

روزگــار آنها را نتوانست بخواند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


روزهـــاسـت


از سقـــف لـحــظه هــایـــم
یـــاد تــــو
چـــکه مــی کـنـد
.
.
.
اگــر بـــاران بـنــد بـیــایـــد
از ایــن خـــانــه مــی روم​

__________________
 

**E.Kh**

عضو جدید
هفت شهر عشق :
شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و آشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی ....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق شهر ندارد
بلکه دل ادم مکان عشق هست
اگر توان پرداخت هزیبنه اش را نداری
هرگز به سراغ عشق نرو
اخر هیچ مرهمی
ارامت نمیکند
جز انکه دلت را برده
 

**E.Kh**

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد...[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک بار قسمت کردم چندین برابر شد![/FONT]

 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آموخته ام که وابسته نباید شد ، نه به هیچکس و نه به هیچ رابطه ای …
و این نشدنی ترین اصلی بود که من آموختم !
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو رگ شوخیت با دیگران گُل می کند ....

و من رگ غیرتم باد ! .....

عجب!

نمی دانستم رگها هم قدرت انتخاب دارند !!
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرندگان پشت بام را دوست دارم
دانه هایی را که هر روز برایشان می ریزم
در میان آنها
یک پرنده ی بی معرفت هست
که می دانم روزی به آسمان خواهد رفت
و بر نمی گردد.
من او را بیشتر دوست دارم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم..!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از سرم که بیفتی ، دست و پای غرورت خواهد شکست !

آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ... روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـــــردنـــــ آنـــــ نـیــــســت کـه در ســیــنـــه ی خـــاک دفـــن شـــومـــ
مـــردنــــــ آنـــــ اســت کــه از خــاطـــر تــو بــا هــــمــــه ی خــاطـــره هـــا مـحـــو شـــــومـــ
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز




خدايا ...​

پشت آن پنجره رو به افق،


پشت دروازه ترديد و خيال،


لابه لاي تن عرياني بيد،



من در انديشه آنم...

كه تو را،

وقت دلتنگي خود دارم و بس ... !!!​




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی بدترین قسمت ِ یه زندگیه...


وقتی دلت یه بغل ِ گرم میخواد ؛


فقط باید به خودت بپیچی و بپیچی و بپیچی !

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی؟؟؟؟
به خودت میگی اصلا واسه چی دوستش دارم؟؟؟
مگه کیه؟؟؟
مگه واسم چیکار کرده؟؟؟؟
مگه چیکار کرده که از همه بهتر باشه؟؟؟؟
اصلا منکه از اون خیلی بهترم......
بعد به خودت میخندی که اصلا واسه چی خودتو اینهمه اذیت کردی....؟!
یهو یه چیزی یادت میاد!!!
یه چیز خیلی کوچیک.....
مثل....یه خاطره....
یه حرف....
یه لبخند....
یه نگاه...
همین....همین کافیه تا به خودت بیای
و مطمعن بشی که نمیتونی فراموشش کنی!!!!!!!!!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بعضی اوقات دلم میخواهد کسی را فراموش کنم اما نمیدانم چرا اول خودم را فراموش میکنم شاید او شده خود من
نمیدانم چرا بعضیها فکر میکنند از چشم میافتند و میخواهند کاری کنند که تو نیز از چشمشان بیافتی
میدانم خیلی ساده به معادله زندگی نگاه میکنند
انکه نباید فراموش شود فراموش نمیشود و انکه باید فراموش شود
انقدر ساده از یاد میرود که خودت باور نمیکنی
برای همین دیگر هیچ تلاشی برای فراموش کردن نمیکنم چون خوب میدانم او در سرنوشت من هست با وجود تمام دلخوریهای که از او دارم و او از من دارد کسی نمیتواند تقدیر را به سادگی تغییر دهد اخر اگر بخواهی عوض کنی باز هم یک اتفاق تو را به انکه باید برساند میرساند
تنها مکافیست پازل را خوب نگاه کنی
راهی که رفتی را
انوقت میفهمی چه کردی و چرا اینگونه شد
خیال میکنی از چشم کسی افتادی اما میدانی این در تصور توست نه حقیقت
و خحیال میکنی از چشم کسی نیافتادی اما برعکس هست
خیالات چه بازیهایی مینند
به خیالت معشوقت خیانت دارد میکند
دارد دروغ میگوید
دیگر دوستت ندارد
اول با خودت صادق باش
و انوقت میفهی
تمام اینها تصورات توست در پس ذهنی پر رمز و راز که خالقی عظیم دارد
اگر توانستی از خودت دور شوی حقیقت را میبینی
و تا وقتی در خودت غرق هستی
همه چیز همان گونه هست که خودت تعبیر کنی
نه حقیقت
کاش یاد بگیریم قبل از قضاوت همدیگر
قبل از اینکه رفتارمان را تعبیر کنیم اول خوب سوال کنیم و راه را برای حرف زدن باز بگذاریم
وقتی تمام خشمت را خالی کردی
میشوداب از دست رفته و باید یک راه جدید بیابی
بگذار بگویم عزیز من هرگاه بجای سکوت سخن را مستقیم گفتی انوقت خواهی فهمید تمام مدت چگونه مرا قضاوت کردی
 

mar.1980

عضو جدید
*آرامم !...

بمانند جنگلی که نیمش سوخته و نیم دیگرش را موریانه ها خورده اند !...

دیگر نگران ظلم تبر نیستم !...
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـم گـرفته است ...

نه اینـکه کسی کاری کرده باشد نه ...

من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد..

دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ...

و آنچه هستند را میپذیرم ...

و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا