در کوچه ها
قدم میزنم
بی حرف
تنها
در گوشه ای مینشینم
ارام
بی صدا
و تنها
نظاره میکنم
انهایی که
کسی را دارند
که دوست بدارند
و تنها
کمی
حسودی میکنم
به این همه
تنهایی خودم
که هرگز رهایم نمیکند
و تمام
دوست داشتنش
از روی صداقت هست
دل من تـنها بـود ،
دل من هرزه نـبـود …
دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی …
دل من ساکن دیوار و دری ،
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی ، دل من را دیـدی …؟!!
تمام تنم میلرزد ...
از زخـ ـ ـم هایی که خورده ام ...!!!
من از دست رفته ام ...شـ ـ ـکسته ام
می فهمی ؟؟؟
به انـ ـ ـتهای بودنم رسیده ام
اما ...!
اشـ ـ ـک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لـ ـ ـبخندی که درد میکند ...!!!
این روزها زیاد سرما میخورم
سرمای هر روزه!!!
مرتب از چشمهایم آب می آید
از بینی ام هم...
عجیب است
نه سرفه میکنم
نه عطسه!!!
فقط اشک و آبریزش
عجیب تر آنکه فقط در خلوت به سراغم می آیند!!!
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابلای تمام خاطرات گذشته......
تمام خوبیهایم را ورق زدم
لحظه به لحظه اش را
رد پایت همه جا جاریست
اما.........
دوباره تکرار داستان همیشگی نبود تو و انتظار من...!!!
امرزو راهم دوباره دنبالت می گردم....
مثل همه روزهای نبودنت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگها می گیرم....!
شاید برگی را ازقلم انداخته باشم!
"صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است" سهراب سپهری