معماری با مصالحی از جنس دل

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روز ها عجیب سر در گمم
اصالت احوالم دستم نیست
لحظه لحظه را برزخی طی میکنم
درست شبیه برگی پاییزی
که دل به باد سپرده، ولی از درخت هم نمی توانند دل بکند...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تمام خاطرات تلخ و شیرینم زنده ام
و چه بی مفهوم است نفس کشیدن
و چه بی پروا رها می شوم در چشمانش
روزگار را می گویم
که با آن چشمان شهلای سیاه
خیره به من می نگرد
گویی ارثش را طب می کند ....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی
آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .

 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم شور گذشته را ميزند . . .

دلم شور می زند ,

نه شورِ آینده را ...

برای گذشته نگرانم ...!

برای روز های گرمی که می ترسند دیگر تکرار نشوند ...

و من برایشان نگرانم ,

روز هایی که پر از عشق بود و شاید دیگر تکرار نشوند

و دلم شور می زند برای سکوت سرد آینده ...

که نه شقایق در آن رشد می کند ...

و نه آسمان آبی می ماند ...

دلم شور می زند ...

برای مرگ سرسبزی عشق ...

که از آن جز بیابانی باقی نمانده

و دلم شور می زند ...

برای خودم که بغضم را به سیگار می گویم و ...

درد و دل هایم را به دیوار ..
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
زخم دارد
نگاهش آرام است
اما دلش؟!
متوحشانه حسرت های دیروز را ورق می زند...
حسرت های دیروز همان بغض های امروزند که عجیب کور خوانده اند

آرزوی ترکیدن را به گور خواهند برد...
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم به حال نيلوفر مي سوزد



صدايش مي كنند نيلوفر آبي



اما او اسير مرداب است



آب كجا...


مرداب كجا...؟
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا از تمام کوچه­های بن بست عبور ده ...
و پرواز را به من بیاموز
حتی بهتر از درناهای اسیر
خنده را به یادم بیاور
آنگاه که اشک لبانم را می­سوزاند
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]تنها نیستم!
احساس غربت ویرانم میکند!

زار میزنم !
گونه هایم نم هم نمی گیرد!

چشمانم یبوست گرفته!

چه فلسفه ایست بودن در حالی که نیستی و ماندن در حالی که مدتهاست رفته ای...
[/h]
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دریای دلم عجیب آرام است
چه بهتر!
موهای سفید روی شقیقه ام
و چشمانی که هر روز ضعیف تر می شوند خوب میدانند
که دیگر نه جراتی برای به طوفان زدن دارم

و نه حوصله اش


با این همه
گله ای هم نیست
به روزگار بگو هر سازی که میخواهد بزند، بزند...

ما به ترک عادتهامان عادت داریم ...
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شهر من رقص کوچه هایش را بازمی یابد
هیچ کجا هیچ زمان فریاد زندگی بی جواب نمانده است
به صدا های دور گوش می دهم از
دور به صدای من گوش می دهند
من زنده ام
فریاد من بی جواب نیست، قلب
خوب تو جواب فریاد من است.
...
...
احمد شاملو
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقصیر مرگ نیست كه ما اینهمه تنهاییم...

انگار جهان فنجان قهوه ای است كه سرد شده...


گاهی پشیمانی...

گاهی پس میزنی...

و تنها میتوانی سوزن را از سینه پروانه ای غبار گرفته در اوری...‬


 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نگاه که کم الکی نیست. ابهتی دارد برای خودش. آن هم نگاهی که ذره ای از احترام و عشق و خاطره و درد، همه را در خودش دارد.
...
...
یوسف آباد، خیابان سی و سوم _ سینا دادخواه
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز به مرام نقطه ها که سعیشان را میکنند
وقتی واژه ها لال شده اند
پشت هم قرار میگیرند
میشوند سه نقطه
...
میشوند
کلی حرف!!
 
بالا