ziba000
عضو جدید
روزی کسی گفت نگاه نگران را ندیدی ..
سکوت تو ، صدای سردت است ..
غنچه ی گل در کنارت باز نمیشود ..
فقط گوش میدهم و در دلم میگویم :
من همان سکوتی هستم که در اوج ناراحتی هم میتوانم آرام باشم ..
حتی میتوان در سرمای هوا هم گلی را پرورش داد ..
تکه های ابر هم با گرمایت پراکنده میشوند ..
لبانت را پرلبخند میکنی ..
همانند یک شیرینی .