مشاعرۀ سنّتی

[*zahedan]

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم

طره را تاب مده تا ندهی بربادم
​

من نديدم روي دلبر ، ديدم اما كوي تو
مست از وصلش نگشتم ،سرخوشم از بوي تو

 

[baran72]

من نديدم روي دلبر ، ديدم اما كوي تو
مست از وصلش نگشتم ،سرخوشم از بوي تو

وقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که راداشت سود آه کی آمد به کار

 

[*zahedan]

وقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که راداشت سود آه کی آمد به کار

روزگاريست که در پي حضور توام
مانده ام تو نشاني داري يا نه ؟
... () ..…`’•,(),•’ .....gol...

 

[baran72]

روزگاريست که در پي حضور توام
مانده ام تو نشاني داري يا نه ؟
... () ..…`’•,(),•’ .....gol...

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی​

استاد شهریار​

​

 

[alone.eng]

وقت غنیمت شمار ار نه چو فرصت نماند
ناله که راداشت سود آه کی آمد به کار

رنگ سال گذشته را داردهمه لحظه های امسالم
سیصدو شصت و پنج حسرت راپ
همچنان میکشم به دنبالت

 

[alone.eng]

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی​

استاد شهریار​

​

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[baran72]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست​

​

​

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو​

​

​

حافظ​

​

​

​

​

​

 

[alone.eng]

شاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست​

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو​

حافظ​

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند.

 

[baran72]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند.

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

 

[alone.eng]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

 

[baran72]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشم
سیلاب سرشک آمدوطوفان بلا رفت​

 

[alone.eng]

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشم سیلاب سرشک آمدوطوفان بلا رفت​

تا رفت از کنار من ان سرو خوش خرامچشم از امید شستم و در انزوا شدمشبتون به عشق دوست من.

 

[baran72]

تا رفت از کنار من ان سرو خوش خرامچشم از امید شستم و در انزوا شدم
شبتون به عشق دوست من.

​

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد

ممنون​

​

 

[self.f_t_m990]

​

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد

ممنون​

​

دل از ما می‌کند دعوی سر زلفت به صد معنی


چو دل‌ها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را

 

[baran72]

دل از ما می‌کند دعوی سر زلفت به صد معنی


چو دل‌ها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را

ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند​

 

[maryam-25]

ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند​

دارم امید برین اشک چو باران که دگر **********برق دولت که برفت از نظرم باز اید

 

[IRANIAN VOCAL]

دارم امید برین اشک چو باران که دگر **********برق دولت که برفت از نظرم باز اید

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد ... درخت دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

 

[maryam-25]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد ... درخت دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد

که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

 

[IRANIAN VOCAL]

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد

که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد ... بوَد ز رنگ حوادث هرآینه مقصول

 

[*zahedan]

دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد ... بوَد ز رنگ حوادث هرآینه مقصول

لاله در دشت نشاني است ز مجنون، كه هنوز * داغهاي غم او، بر دل صـــــحرا باقي است

​

 

[self.f_t_m990]

لاله در دشت نشاني است ز مجنون، كه هنوز * داغهاي غم او، بر دل صـــــحرا باقي است

​

تو تمامی من نمی‌خواهم وجود

وین نمی‌باید به انبازی مرا

سر چو شمعم بازبر یکبارگی

تا کی از ننگ سرافرازی مرا

 

[nasim_shsh]

تو تمامی من نمی‌خواهم وجود

وین نمی‌باید به انبازی مرا

سر چو شمعم بازبر یکبارگی

تا کی از ننگ سرافرازی مرا

ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت

 

[MaC_MaC]

لاله در دشت نشاني است ز مجنون، كه هنوز * داغهاي غم او، بر دل صـــــحرا باقي است


​

تو را نادیدن ما غم نباشد
​

که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد....​

 

[nasim_shsh]

تو را نادیدن ما غم نباشد
​

که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد....​

دل عشوه میفروخت که من مرغ زیرکم
اینک فتاده در سر زلف چو دام اوست

 

[sh85]

دل عشوه میفروخت که من مرغ زیرکم
اینک فتاده در سر زلف چو دام اوست

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گردد کمند

 

[self.f_t_m990]

توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گردد کمند

دل گشت چون دلداده‌ای جان شد ز کار افتاده‌ای

تا ریخت پر هر باده‌ای از جام دل در جام ما

جان را چون آن می نوش شد از بی‌خودی بیهوش شد

عقل از جهان خاموش شد و از دل برفت آرام ما

 

[alone.eng]

دل گشت چون دلداده‌ای جان شد ز کار افتاده‌ای

تا ریخت پر هر باده‌ای از جام دل در جام ما

جان را چون آن می نوش شد از بی‌خودی بیهوش شد

عقل از جهان خاموش شد و از دل برفت آرام ما

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

 

[sorona]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 

[nasim_shsh]

یک قطره آب بود با دریا شد یک ذره خاک با زمین یکتا شد آمد شدن تو اندرین عالم چیست آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

دور است سراب از این بادیه هش دار***تا غول بیابان نفریبد به سرابت

 

[self.f_t_m990]

دور است سراب از این بادیه هش دار***تا غول بیابان نفریبد به سرابت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت