مشاعرۀ سنّتی

[mehdi.chem]

مگسی گفت عنکبوتی را
کاین چه ساقست و ساعد باریک
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک سعدی

کاسه چینی که صدا میکند
خود صفت خویش ادا میکند
صائب

 

[*FARZAN*]

کاسه چینی که صدا میکند
خود صفت خویش ادا میکند
صائب

دوست ان باشد ک گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

 

[Mythical]

کاسه چینی که صدا میکند
خود صفت خویش ادا میکند
صائب

دیدی ک رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم
از فتنه ی گردون
افتادم و سرگشته چون
امواج دریا شد دلم

 

[*FARZAN*]

دیدی ک رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم
از فتنه ی گردون
افتادم و سرگشته چون
امواج دریا شد دلم

ما را سریست با تو ک گر خلق روزگار
دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم

 

[mehdi.chem]

ما را سریست با تو ک گر خلق روزگار
دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

 

[Mythical]

ما را سریست با تو ک گر خلق روزگار
دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم

مرا میبینی و هردم
زیادت میکنی دردم
تو را میبنم و میلم
زیادت میشود هردم

 

[Mythical]

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

مرا میبینی و هردم
زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم
زیادت میشود هردم

 

[mehdi.chem]

مرا میبینی و هردم
زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم
زیادت میشود هردم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

 

[*FARZAN*]

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

[دختر شاه پریون]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من دختر روزای تنهاییییی
با هر عذاب تازه جنگیدم
از قصه ی فردا نگو با من
روزای از این بدترم دیدم

 

[*FARZAN*]

من دختر روزای تنهاییییی
با هر عذاب تازه جنگیدم
از قصه ی فردا نگو با من
روزای از این بدترم دیدم

من از ان گذشتم ای یار ک بشنوم نصیحت
برو ای فقیه با ما مفروش پارسایی

 

[دختر شاه پریون]

من از ان گذشتم ای یار ک بشنوم نصیحت
برو ای فقیه با ما مفروش پارسایی

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش, می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[Mythical]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش, می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شبی یاد دارم ک چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را عشق و سوز باری چراست

 

[*FARZAN*]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش, می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شبی یاد دارم ک چشمم نخفت
شنیدم ک پروانه با شمع گفت
ک من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

 

[دختر شاه پریون]

شما دوتا یه نفرین؟:||||||||||||||

 

[*FARZAN*]

شما دوتا یه نفرین؟:||||||||||||||

خخخخخ نه خیلی اتفاقی اینجوری شد ولی باحال بود

 

[Mythical]

چه جالب شما هم که معمارین؟دارم کم کم میترسم نکنه شما منی ؟آخه اسمتم که همینه

 

[*FARZAN*]

چه جالب شما هم که معمارین؟دارم کم کم میترسم نکنه شما منی ؟آخه اسمتم که همینه

خخخخخخخ ارهههههههههه .... نمیدونمممم شایدم باید ترسیییید

 

[ریحانه سعادت]

شبی یاد دارم ک چشمم نخفت
شنیدم ک پروانه با شمع گفت
ک من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها​

 

[*FARZAN*]

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها​

انان ک خاک را بنظر کیمیا کنند
ایا بود ک گوشه چشمی ب ما کنند

 

[MaRaL.arch]

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها​

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

 

[MaRaL.arch]

انان ک خاک را بنظر کیمیا کنند
ایا بود ک گوشه چشمی ب ما کنند

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

 

[ریحانه سعادت]

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

درآن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم/بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم

 

[*FARZAN*]

درآن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم/بدان اميد جان دهم كه خاك كوي تو باشم​

من نه انم ک زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گرد

 

[ریحانه سعادت]

من نه انم ک زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گرد

در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم

 

[*FARZAN*]

در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم

من نگویم ک مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید

 

[ریحانه سعادت]

من نگویم ک مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید

دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی چو بر امید وصال است خوش گوار آید

 

[*FARZAN*]

دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی چو بر امید وصال است خوش گوار آید

دانی ک چیست دولت، دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[ریحانه سعادت]

دانی ک چیست دولت، دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

دیگه تشکرام تموم شد
نه هر که چهره برافروخت دلبری دارد/
نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

[*FARZAN*]

دیگه تشکرام تموم شد
نه هر که چهره برافروخت دلبری دارد/
نه هر که آینه سازد سکندری داند

دلا تا کی در این زندان فریب این و ان بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی