مشاعرۀ سنّتی

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الهی!
یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

\/ \/\/ | F /\ T

عضو جدید
تا شمع تو افروخته پروانه شدم
با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم
در روی تو بی قرار شد مردم چشم
یعنی که پری دیدمو دیوانه شدم

موج های بی قرار و گوش ماهی ها که هیچ
عشق گهگاهی نهنگی را به ساحل می کشد
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم

من نيز چو خورشيد ، دلم زنده ب عشق است
راه دل خود را نتوانم ك نپويم
هر صبح در آيينه جادويي خورشيد
چون مي نگرم او همه من ، من همه اويم !
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من نيز چو خورشيد ، دلم زنده ب عشق است
راه دل خود را نتوانم ك نپويم
هر صبح در آيينه جادويي خورشيد
چون مي نگرم او همه من ، من همه اويم !
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من مانده ام مهجور ازو بیچاره ورنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو در استخوانم میرود
عجب غزلیه:)

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا