مشاعرۀ سنّتی

_fahimam_

عضو جدید
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی 

خیام

شعرتون خیلی زیبا بود:gol:

در فراق يار ، به از ديده ي ديدار چيست ؟
بعد چندين سال هجران ، خوش تر ازديدار چيست ؟

چشم نرگس ، لـب چو غـُنچه ، همچو گل نازك بدن
با وجود يار زيبا ، ديدن گلزار چيست؟


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی

خیام

شعرتون خیلی زیبا بود:gol:

یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب ... خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب

رهی معیری
 

_fahimam_

عضو جدید
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهش جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهش جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم

می وساقی چه باشد نیست جز حق
خداداند که این عشق از چه باب است
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

نازنینا ناز کم کن که اگرنازکنی
باهمین ناز مرا خانه برانداز کنی
 

_fahimam_

عضو جدید
 در آستانه ی فصلی سرد
در محفل عذای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آن کسی که میرود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک روز بلند آفتابی
در آبی بیکران دریا
امواج تو را به من رساندند
امواج ترانه بار تنها
چشمان تو رنگ آب بودند
آ دم که تو را در آب دیدم
در غربت آن جهان بی شکل
گویی که تو را به خواب دیدم

با حرف "د" باید جواب میدادی عزیز

ممسک برای مال همه ساله تنگ دل
سعدی به روی دوست همه روزه خرمست





 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می آید
چند وقتی ست که یک شاعر پرچانه شدم

عقل با عشق شنیدم که نمیسازد، پس
روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم


مادر! موسیقی بهشت همانا صدای توست
گوش دلم به زمزمه لای لای توست
 

traneh.

عضو جدید
کاربر ممتاز
... ز ڪدام ره رسیدی؟ ز ڪدام دَر گذشتی؟
... ڪه ندیده، دیده ناگہ بہ درون دل فتادے؟


یک نظر مستانه کردی عاقبت
عقل را دیوانه کردی عاقبت
با غم خود آشنای کردی مرا
از خودم بیگانه کردی عاقبت
در دل من گنج خود کردی نهان
جای در ویرانه کردی عاقبت
سوختی در شمع رویت جان من
چارهٔ پروانه کردی عاقبت
قطرهٔ اشک مرا کردی قبول
قطره را در دانه کردی عاقبت
کردی اندر کلّ موجودات سیر
جان من کاشانه کردی عاقبت
زلف را کردی پریشان خلق را
خان و مان ویرانه کردی عاقبت
مو بمو را جای دلها ساختی
مو بدلها شانه کردی عاقبت
در دهان خلق افکندی مرا
فیض را افسانه کردی عاقبت

دوست دارم این شعر رو گفتم جای 1 بیت کلشو بخونید:king:

 

_fahimam_

عضو جدید
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست
گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست
گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم

من مست می عشقم هشیارنخواهم شد
وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا