مشاعرۀ سنّتی

[lilium.y]

ابروان تو کمان است، نگاهت چون تیر
حمله ی قوم مغول اینهمه کشتار نداشت...

 

[N O X]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو                 
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

رهی معیری

 

[aynaz.m]

مرا یاد کنی یا نکنی بدان در قلبم تا ابد هستی

 

[N O X]

يك جمع نكوشيده رسيدند به مقصد 
یک قوم دويدند و به مقصد نرسيدند

 

[lilium.y]

يك جمع نكوشيده رسيدند به مقصد
یک قوم دويدند و به مقصد نرسيدند

دل سپردن قدمِ اولِ دل کندن ماست
حرف «واو» ی که از آغازِ سلام افتاده....

 

[naghmeirani]

هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود

آنکه باید بشنود فریاد من بیدار نیست

"هاتف اصفهانی"

 

[lilium.y]

تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم

 

[N O X]

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو، من به تو نزدیک ترم

 

[naghmeirani]

مرغان حرم در آشیان‌ها
در آرزوی شکنج دامت

بالای بلند خوش خرامان
افتادهٔ شیوهٔ خرامت

"هاتف اصفهانی"

 

[BISEI]

تیـر آه ما ز گـــردون بگـــذرد حافظ خموش
رحم کــن بر جان خود پرهیز کـن از تیر ما
​

 

[N O X]

الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم
که من دل را دگرباره به دام عشق بربستم

 

[naghmeirani]

منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو
باشدم خرقه‌ای آنهم به خرابات گرو

"هاتف اصفهانی"

 

[N O X]

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی 
تا با تو بگویم غم شب های جدایی 

 

[Saeed.bi]

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی 
تا با تو بگویم غم شب های جدایی 

یکی بانگ زد براندش ز پیش / کجا خواست راندن برو خشم خویش
بفرمود کز نامداران هزار / بخوانید وز بزم سازید کار

 

[*zahedan]

راه و رسم عاشقي را شاعران دانند و بس

آنچه را بر دل نشيند بر زبان رانند و بس

 

[حميدرن]

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

 

[Sahar Gh]

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
نوعروسیست که در عقد بسی داماد است

 

[lilium.y]

تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام...

 

[*zahedan]

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

 

[lilium.y]

از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست
هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد

 

[حميدرن]

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد


روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست


هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هرکه بی روزیست روزش دیر شد


در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام

 

[lilium.y]

من تمام دین خود را در طواف چشم تو
هفتمین دورم کجا بود! دور اول باختم...!

 

[N O X]

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم
همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

 

[lilium.y]

محدوده ی بازی من محدود شد با تو
شاهم ولی از کیش یک سرباز می ترسم...

 

[*zahedan]

مضراب من به ساز فراق تو آشناست
سنتور را اگر چه غريبانه ميزنم

 

[lilium.y]

ممنون دوست عزیز......
مو پریشان به شکار آمد و بعد از آن روز
من پریشانم و او گیره به گیسو زده است

 

[*zahedan]

تو می دانی دليل حاجتم را
غمم را ،گريه ام را ،حسرتم
غريبم بی تو ای ليلای تقدير
بيا بشکن سکوت غربتم را

 

[pari.arch]

تو می دانی دليل حاجتم را
غمم را ،گريه ام را ،حسرتم
غريبم بی تو ای ليلای تقدير
بيا بشکن سکوت غربتم را

ای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند

 

[N O X]

در پس پرده بسی راز نهان می بینم
یک جهان عشق در این کنج جهان می بینم

 

[BISEI]

مـــن اگـــر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهــــل زمــــانم
​