مشاعرۀ سنّتی

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دل
عشاق روا نیست که دلبر شکند

گوهری کس
نشنیده است که گوهر شکند
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز
سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور
کجا


 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ای
پیک عاشقان گذری کُن به بام دوست

بر گرد
بنده وار به گرد مقــــام دوست
:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا چند می سوزی دلا ما را و خود را

ما هیچ رحمی کن به خود آخر خدا را

"عماد خراسانی"
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا چند می سوزی دلا ما را و خود را

ما هیچ رحمی کن به خود آخر خدا را

"عماد خراسانی"

از اینسان بشد تا در دژ رسید / بشد خاک و سنگ از جهان ناپدید
خروشی بلند آمد از دیدگاه / به سهراب گفتند کامد سپاه
چو سهراب زان دیده آوا شنید / به باره بیامد سپه بنگرید
به انگشت لشکر به هامون نمود / سپاهی که آن را کرانه نبود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از اینسان بشد تا در دژ رسید / بشد خاک و سنگ از جهان ناپدید
خروشی بلند آمد از دیدگاه / به سهراب گفتند کامد سپاه
چو سهراب زان دیده آوا شنید / به باره بیامد سپه بنگرید
به انگشت لشکر به هامون نمود / سپاهی که آن را کرانه نبود

در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید

فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد

چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ

"فردوسی":gol:





 

N O X

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مرا
درد تو درمان می نماید

غم تو
مرهم جان می نماید
:gol:
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار


ترک رضای خویش کند در رضای یار


گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ

بیند خطای خویش و نبیند خطای یار...:gol::gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی که مـرا بر گل رویت نظــر افتاد
احساس نمودم کـه دلــم در خطـر افتاد
تا چشـم مـن افتاد به گلبرگ جمالـت
زیبـایی گلـهای بهــار از نــــظر افـــــتاد


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]دنیای مرموزی ست، ما باید بدانیم
که هیچ کس این جا برای هیچ کس نیست![/h]
[h=1]#نجمه_زارع[/h]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی !
در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی
ره درد و غم ببستی چه شراب ناب دادی
همه
سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت
همه را
شراب دادی و مرا سراب دادی !

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک لحظه هستم می‌کند یک لحظه پستم می‌کند

یک لحظه مستم می‌کند خودکامه‌ای خماره‌ای

"مولانا"
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را...:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
روي پيشاني بختم خط به خط چين ديده‌ام
بس که خود را در دل آيينه
غمگين ديده‌ام

موسپيدم موسپيدم موسپيدم موسپيد
گرگ باران ديده بودم، برف سنگين ديده‌ام

آه، يک چشمم زليخا آن يکي يعقوب شد
حال
يوسف را ببينم با کدامين ديده‌ام؟

آشنا هستي به چشمم صبر کن، قدري بخند
يادم آمد، من تو را روز نخستين ديده‌ام

بيستون
ديشب به چشمم جاده‌اي همواره بود
ابن سيرين را خبرکن،
خواب شيرين ديده‌ام


 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ملامتم
مکنید ، از به دیر درد کشم

که حال
بی خبران بهترین حالات است
:gol:
 

N O X

عضو جدید
کاربر ممتاز
با یاد وصال تو به بتخانه شدم
تسبیح بتان زمزمه ی ذکرتو بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا