مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستهایت: سینی نقره نور
اشکهایم: استکان های بلور
کاش، استکان های مرا
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol::gol:


تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طالع مگو که چشمه خورشید خاورست

کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است
آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است

"شهریار"
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا برده‌ای دل را گرو شد کشت جانم در درو

اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا


ای تو دوا و چاره‌ام نور دل صدپاره‌ام

اندر دل بیچاره‌ام چون غیر تو شد لا بیا


نشناختم قدر تو من تا چرخ می‌گوید ز فن

دی بر دلش تیری بزن دی بر سرش خارا بیا


ای قاب قوس مرتبت وان دولت بامکرمت

کس نیست شاها محرمت در قرب او ادنی بیا


ای خسرو مه وش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا

ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا


مخدوم جانم شمس دین از جاهت ای روح الامین

تبریز چون عرش مکین از مسجد اقصی بیا
 

pari.arch

عضو جدید
تا برده‌ای دل را گرو شد کشت جانم در درو

اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا


ای تو دوا و چاره‌ام نور دل صدپاره‌ام

اندر دل بیچاره‌ام چون غیر تو شد لا بیا


نشناختم قدر تو من تا چرخ می‌گوید ز فن

دی بر دلش تیری بزن دی بر سرش خارا بیا


ای قاب قوس مرتبت وان دولت بامکرمت

کس نیست شاها محرمت در قرب او ادنی بیا


ای خسرو مه وش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا

ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا


مخدوم جانم شمس دین از جاهت ای روح الامین

تبریز چون عرش مکین از مسجد اقصی بیا

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب چها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یا بفرما به سرایم،




یا بفرما به سر آیم




غرضم وصل تو باشد،






چه تو آیی چه من آیم ...
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یارب چها به سینه این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را


راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را


ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم




ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیر یست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
در مدرسه حتی تو نرفتی ز خیالش
استاد از او هندسه پرسید، غزل گفت
تاراج دل ما همه ي اصل کلام است
آغاز سخن گفتن يك جمله
سلام است

يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است

گر نکته اي مبهم تو به شعرم داري
اين شعر که از دل بدرايد چو جواب است

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی گریم شبی نالم ز هجرت داد از این شب ها
به شب های غمت درمانده ام فریاد از این شب ها

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا