به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني
خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها
منم که تا تو نخوابی نمیبرد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده ز ریشه کندن این دل تبر نمیخواهد
به یک اشاره میافتد درخت فرسوده
شب همگی بخیر
همه خوابند و من بيدارم امشب............همه مستند و من هشيارم امشب
لالا ... نگو ديره ، شبي سرد و نفس گيره
دراين بن بست تنهايي ، كسي خوابش نمي گيره
هرگز نگو میروم
در حالی که همیشه در قلبی زنده هستی
در نگاهی میمانی
ببار باران
ببار تا کسی نبیند اشکهایم را
تا کسی نشنود صدای گرفته ام را
ببار باران
میخواهم انقدر زیرت بمانم تا دیگر
اشکی بر چشمانم نماند
و تنها قطرات بارانت اشکهایم را پاک نماید
درین دریا بسی کشتی براندم
به آخر رخت در دریا فشاندم
میدانی عشقم
اخر که به تو گفت من خیانت کردم
دلم همیشه کنارت هست
دلم فریاد میزند دوستت دارم
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هرکس که بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم
مادر هستی ام به امید دعای اوست
فردا کلید باغ بهشتم رضای اوست
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن استتا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت
تو را مرور میکنم ...تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو را مرور میکنم ...
به هر بهانه ای که هست
پر از سرور میکنم فضای اشیانه را
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
ایا بود که گوشه چشمی نظر به ما کنند
ماییم و نوای بی نواییدیر گاهیست که تنها شده ام
قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام...
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
یک عمر دیده بر ره و یک عمر انتظار
عمرم به سر رسید و نشد یار، یار من
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانهیا رب ... یا ریشه به ریش نیست و من کورم
یا تو نزدیکی ومن دورم...
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد/ داند که سخت باشد قطع امیدوارانمن مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد/ داند که سخت باشد قطع امیدواران
درختی کز جوانی کوژ برخاست
چو خشک و پیر گردد کی شود راست؟
تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه منبا دگران در گلشن نوشی می من ز فراغت ناله کنم تا کی؟تو و چون می لاله کشیدن ها من و چون گل جامه دریدن ها
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
می خواست پر گشاید تا اوج، تا ستاره
امّا برای پرواز این بار ها گران بود
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به ندایی دل غمدیده ما شاد نکرد
دل میرود
نمیدانم کجا اما میدانم
بدون تو دلم خیلی تنگ میشود
ديروز بوده ام در گوشه قفس
امروز مانده ام بي يار و هم نفس
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |