عزیزی همینطور ک تو دوساله کاشان رو منور کردی الان بچه ها زنگ میزنن از کاشان میگن مصطفی بگو دوباره بیاد اینجا شهر تاریک شده چراغای خیابونا جوابگو نیس
ها موقعی ک میخوخندی البت همونجور در حال خوندن خابت برده بود
ها همه کار کردیم تازه میریم عینک ریبن بخریم
رفیق این اش مال کجا بود من عاشقش شدم بریم بزنیم بازم :دی
ها همه چی عالی بود
اره دیگه باس ی روز از غروب بریم خرمشهر سراغ بستنیه و اکواریوم و دوباره کنزالمال واس عینک :دی
عه میوه ها خراب نشده باشن یادمم نبود اصن
خودت جیگری دیگه نیاز نیس بریم جیگر بزنیم