تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو ...... پرده غنچه میدرد خنده دلگشای توتحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما.........چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو ...... پرده غنچه میدرد خنده دلگشای توتحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما.........چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
وصل تواجل را ز سرم دور همي داشت---از دولت هجر تو كنون دور نماندستتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو ...... پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد...خلق را ورد زبان مدحت وتحسين من استوصل تواجل را ز سرم دور همي داشت---از دولت هجر تو كنون دور نماندست
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو ...... پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
اي صاحب كرامت شكرا نه سلامت...روزي تفقدي كن درويش بي نوا راوه که با این عمرهای کوته بی اعتبار........اینچنین غافل شدن از چون منی شیدا چرا
اي صاحب كرامت شكرا نه سلامت...روزي تفقدي كن درويش بي نوا را
اسايش دوگيتي تفسير اين دو حرف است...بادوستان مروت با دشمنان مدارااي صاحب كرامت شكرا نه سلامت...روزي تفقدي كن درويش بي نوا را
شبي به كلبه احزان عاشقان ايي...دمي انيس دل سوگوار باشيای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری.......باخبر باش که سر می شکند دیوارش
يا مبسا يحاكي درجا من اللالي...يا رب چه در خور امد گردش خط هلاليشبي به كلبه احزان عاشقان ايي...دمي انيس دل سوگوار باشي
شبي به كلبه احزان عاشقان ايي...دمي انيس دل سوگوار باشي
يار من چو بخرامد به تماشاي چمن ....برسانش زمن اي پيك صبا پيغاميیکی روبهی دید بی دست و پای......فرو ماند در لطف و صنع خدای![]()
يار من چو بخرامد به تماشاي چمن ....برسانش زمن اي پيك صبا پيغامي![]()
نوش كن جام شراب را يك مني...تا بدان بيخ غم از دل بركنيیا رب آن آهوی مشکین به ختن باز رسان.........وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان
نوش كن جام شراب را يك مني...تا بدان بيخ غم از دل بركني
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زدبه گزاف....مگر اسباب بزرگي همه اماده كنيیارب سببی ساز که یارم بسلامت.....باز آید و برهاندم از بند ملامت
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زدبه گزاف....مگر اسباب بزرگي همه اماده كني
مشكين از ان نشد دم خلقت كه چون صبا....بر خاك كوي دوست گذاري نمي كنيیاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم......در میان لاله و گل آشیانی داشتم
مشكين از ان نشد دم خلقت كه چون صبا....بر خاك كوي دوست گذاري نمي كني
مروت گرچه نامي بي نشان است......نيازي عرضه كن بر نازنينيیار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا........که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم
ده روز مهر گردون افسانه است وافسون....نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارایاران موافق همه از دست شدند
در پای عجل یکان یکان پست شدند
اي دريغا لقمه اي دو خورده شد....جوشش فكرت از ان افسرده شدده روز مهر گردون افسانه است وافسون....نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا
ah azan nargese jadu k che bazi angikhtدل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
دیدی ان ترک که خطا دشمن جان بود مراah azan nargese jadu k che bazi angikht
ah az an mast k ba mardom hoshyar che kard
من به هر جمعيتي نالان شدم...جفت بد حالان وخوش حالان شدمدیدی ان ترک که خطا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردیم
در غم ما روزها بي گاه شد...روزها با سوزها همراه شدخواهی نباشم و خواهم بود دور از دیار نخواهم شد
تا "گود" هست میان
دارم ,اهل کنار نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم حال از هوای وطن
دارم
چابک غزال غزل هستم آسان شکار نخواهم شد
...
من زنده ام
به سخن گفتن جوش و خروش و برآشفتن
از سنگ و صخره نیاندیشم, سیلم، مهار نخواهم
شد
گیسو به حیله چرا پوشم گردآفرید چرا باشم
من آن زنم که به نامردی سوی
حصار نخواهم شد
برقم که بعد درخشیدن از من سکوت نمی زیبد
غوغای رعد ز پی
دارم فارغ ز کار نخواهم شد
تیری که چشم مرا خسته ست بر کشتنم به خطا جسته
ست
"بر پشت زین" ننهادم سر اسفندیار نخواهم شد
گفتم از آنچه که باداباد
گر اعتراض و اگر فریاد
"تنها صداست که می ماند" من ماندگار نخواهم شد
در
عین پیری و بیماری دستی به یال سمندم هست
مشتاق تاختنم؛ گیرم دیگر سوار نخواهم
شد
دیگر نکنم ز روی نادانیدر غم ما روزها بي گاه شد...روزها با سوزها همراه شد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |