نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع ............ کاول نظرم هرچه وجود از نظر افتاددریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان![]()
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع ............ کاول نظرم هرچه وجود از نظر افتاددریغ آمدم زان همه بوستان
تهیدست رفتن سوی دوستان![]()
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع ............ کاول نظرم هرچه وجود از نظر افتاد
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتـش
![]()
شبان آهسته می نالم مگر دردم نهان ماند
بگوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
می روی و التهافت می نکنی
سرو هرگز چنین نرفت آزاد
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتـش
شب نیست که در فراغ رویت
زاری به فلک نمی رسانم
مبخشای بر هر کجا ظالمی است
که رحمت بر او جور بر عالمی است![]()
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
آتشِ سوزان نکند با سپند
آنچه کند دودِ دلِ دردمنـد
![]()
دو چشم مست تو شهری به غمزه ببرند
کرشمه ی تو جهانی بع یک نظر گیرد
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری
چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت ....![]()
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک می ریزند
دعا کن به شب چون گدایان به سوز
اگر میکنی پادشاهی به روز![]()
زانگه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد ............ از صورت بی طاقتیم پرده بر افتاد
زنده می کرد مرا دم به دم امیدِ وصال
ورنه دور از نظرت کشتۀ هجران بودم
محال است چون دوست دارد تو را
که در دست دشمن گذارد تو را![]()
اگر پیشم نشینی دل نشانی .......... وگر غایب شوی در دل نشان هست
تو سبکبار قوی حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند
در این بحر جز مرد داعی نرفت
گم آن شد که دنبال راعی نرفت![]()
در یاب کنون که نعمتت هست به دست
کین دولت و ملک میرود دست به دست
تو کز محنت دیگران بی غمی .......... نشاید که نامت نهند آدمی
دیری است که سعدی به دل از عشق تو می گفت ........... کاین بت نه عجب باشد اگر من بپرستمیا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کس در این زمانه نکرد
دیری است که سعدی به دل از عشق تو می گفت ........... کاین بت نه عجب باشد اگر من بپرستم
ما را سرِ باغ و بوستان نیست
هر جا که توئی تفرج آنجاست
ممنون ازهمراهیتون، کلید تشکرم فعال نیست
شبتون خوش
یار من آن که لطف خداوند یار اوستتو را ملامت رندان و عاشقان سعدی ............. دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی
احتیاج به تشکر نیست. همراهیتون ارزشمند بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 |