seashell
عضو جدید
- ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد.بدو
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
- ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد.بدو
- ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد.بدو
ما خود نمیرویم دوان در قفای کساینم از حافظه .... از سعدی نیس .....
دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم
چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریـم
دیگه چی؟؟؟؟؟؟؟؟/
شعر نمیبینم........
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟مـن از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست؟
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز/ باشد که تفرج بکنم دست و کمانتتـو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا برآتش عشقت نشاندی و ننشستـی
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز/ باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
از غارت فنا و اجل ایمنست و دورتا بار غمت بر دل بی هوش مرا
سوز عشقت ننشاید زجگر جوش مرا
از غارت فنا و اجل ایمنست و دور
آن کس که رخت خویش سوی انبیا ببرد
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشددستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست
صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
اگر برهنه نباشی که شخص بنماییلاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
تو پادشاهی گر چشم پاسبانان همه شب
به خواب درنرود پادشا چه غم دارد
یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 |