**مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر تاریکی و این ویرانی‌
بی خبر آمد تا با دل من
قصه‌ ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است.
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریک است !
......

ته تاریکی تکه ی خورشیدی دیدم خوردم
وز خود رفتم و رها بودم..
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید

مرا به کودکی شور آب ها برسانید
:w16:
درها به طنين هاي تو واكردم
هر تكّه نگاهم را جايي افكندم، پر كردم هستي ز نگاه
بر لب مرداب، پاره لبخند تو بر روي لجن ديدم، رفتم
به نماز...
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی شستن یک بشقاب است......
تند بر می خیزم

تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز

رنگ لذت دارد ، آویزم ،

آنچه می ماند از این جهد به جای :

خنده لحظه پنهان شده از چشمانم.

و آنچه بر پیکر او ماند :

نقش انگشتانم......
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
تند بر می خیزم

تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز

رنگ لذت دارد ، آویزم ،

آنچه می ماند از این جهد به جای :

خنده لحظه پنهان شده از چشمانم.

و آنچه بر پیکر او ماند :

نقش انگشتانم......

میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف ..نخ ها تماشا ..چکه های وقت....
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا صفای بیکران می رفت

بر فراز آبگیری خود بخود سرها خم شد:

روی صورت های ما تبخیر می شد شب

و صدای دوست می آمد به گوش دوست
:w16:

تو در راهی .
من رسیده ام.
اندوهی در چشمانت نشست رهرو نازک دل..
میان ما راه درازی نیست لرزش یک برگ.......
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو در راهی .
من رسیده ام.
اندوهی در چشمانت نشست رهرو نازک دل..
میان ما راه درازی نیست لرزش یک برگ.......

گیجم کرد، دیدم که درخت ، هست
وقتی که درخت هست پیداست که باید بود،
باید بود و رد روایت را تا متن سپید
دنبال کرد...
:w16:
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گیجم کرد، دیدم که درخت ، هست
وقتی که درخت هست پیداست که باید بود،
باید بود و رد روایت را تا متن سپید
دنبال کرد...
:w16:

دوباره شروع تازه
دوباره رقص سرو در باغ آرزوها
آرزوهای سبز ...
سبزی اش مثل پونه ، مثل نعنا
بوی خوبی دارد
این شروع تازه
بوی عطر جانمازمادرم
رنگ خوبی دارد
این شروع تازه
رنگی از رنگین کمان هفت رنگ آآسمان
کاش پایدار باشد
تازگی این شروع تازه ...
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره شروع تازه
دوباره رقص سرو در باغ آرزوها
آرزوهای سبز ...
سبزی اش مثل پونه ، مثل نعنا
بوی خوبی دارد
این شروع تازه
بوی عطر جانمازمادرم
رنگ خوبی دارد
این شروع تازه
رنگی از رنگین کمان هفت رنگ آآسمان
کاش پایدار باشد
تازگی این شروع تازه ...
دوست من شعر شما به اشعار سهراب نمی خوره ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....بازم با خودته...ببخشید
:smile:

هوا موجی زد.
علف ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند
میان دو دست تمنا روییدی.......
در من تراویدی....
 
آخرین ویرایش:

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست من شعر شما به اشعار سهراب نمی خوره ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟....بازم با خودته...ببخشید
:smile:

هوا موجی زد.
علف ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند
میان دو دست تمنا روییدی.......
در من تراویدی....

یادت جهان را پر غم می کند، و فراموشی کیمیاست

در غم گداختم، ای بزرگ، ای تابان!
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادت جهان را پر غم می کند، و فراموشی کیمیاست

در غم گداختم، ای بزرگ، ای تابان!
:w16:

نجوای نمناک علف ها را می شنوم .........
جایم اینجا نبود..
<فانوس >
در گهواره ی خروشان دریا شست و شو می کند..
کجا می رود این <فانوس> ...این <فانوس >دریا پرست پر عطش مست؟
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نجوای نمناک علف ها را می شنوم .........
جایم اینجا نبود..
<فانوس >
در گهواره ی خروشان دریا شست و شو می کند..
کجا می رود این <فانوس> ...این <فانوس >دریا پرست پر عطش مست؟


تپش ها خاکستر شده اند

آبی پوشان نمی رقصند

فانوس آهسته پایین و بالا می رود

هنگامی که او از پنجره بیرون می پرید

چشمانش خوابی را گم کرده بود...
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز

تپش ها خاکستر شده اند

آبی پوشان نمی رقصند

فانوس آهسته پایین و بالا می رود

هنگامی که او از پنجره بیرون می پرید

چشمانش خوابی را گم کرده بود...
:w16:

دور ماندند ز من ادم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها...
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیر..
شاعری دیدم هنگام خطاب به گل سوسن می گفت <شما>

آب بی فلسفه می خوردم ، توت بی دانش می چیدم

تا اناری ترکی برمیداشت، دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند، سینه از ذوق شنیدن می سوخت
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
آب بی فلسفه می خوردم ، توت بی دانش می چیدم

تا اناری ترکی برمیداشت، دست فواره خواهش می شد

تا چلویی می خواند، سینه از ذوق شنیدن می سوخت
:w16:

تنها به تماشای چه ای؟
بالا.گل یک روزه ی نور...
پایین تاریکی باد..
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر دلتنگ است
یک نفر می بافد
یک نفر می شمرد
یک نفر میخواند
از چه دلتنگ شدی؟دلخوشی ها کم نیست
مثل این خورشید

در بن خاری ، یاد تو پنهان بود، برچیدم، پاشیدم به جهان

بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود گستردن
:w16:
 

Similar threads

بالا