**مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردم بالا دست ، چه صفايي دارند!
چشمه هاشان جوشان ، گاوهاشان شير افشان باد
من نديدم دهشان
بي گمان پاي چپرهاشان جا پاي خداست

تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست

می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد

می روی: چمن تاریک می شود، جوشش چشمه می شکند
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست

می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد

می روی: چمن تاریک می شود، جوشش چشمه می شکند
:w16:

ديري است،
كه خويش را رنجانده ايم،
و روزن آشتي بسته است .
مرا بدان سو بر،
به صخره برتر من رسان،
كه جدا مانده ام
.​
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديري است،
كه خويش را رنجانده ايم،
و روزن آشتي بسته است .
مرا بدان سو بر،
به صخره برتر من رسان،
كه جدا مانده ام
.​

ما شب گامیم، ما گام شبانه ایم

پروازیم ، و چشم براه پرنده ایم

تراوش آبیم، و در انتظار سبوییم
:w16:
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم......
راه می بینم در ظلمت من پر از ...<فانوسم>

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه­ ی برگی در آب
چه درونم تنهاست
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه­ ی برگی در آب
چه درونم تنهاست
:w16:

تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.


نرسیده به درخت،

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
:w16:
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
نرسیده به درخت،

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
:w16:

تا سواد قریه راهی بود
چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی
شب درون آستین هامان
می گذشتیم از میان آبکندی خشک
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سواد قریه راهی بود
چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی
شب درون آستین هامان
می گذشتیم از میان آبکندی خشک

کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن

و گوش دادن به

صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
:w16:

 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن

و گوش دادن به

صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
:w16:


کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن

و گوش دادن به

صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟

(بسیار نیکــــــــــــو ، اینجا باعث شد بعد از مدتها کتاب سهراب رو باز کنم و ... )
.
.
.
روی بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام،شبیه غمی.
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام.
روی این پله ها غمی تنها نشست.
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود. { شعر شاسوسا}
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(بسیار نیکــــــــــــو ، اینجا باعث شد بعد از مدتها کتاب سهراب رو باز کنم و ... )
.
.
.
روی بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام،شبیه غمی.
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام.
روی این پله ها غمی تنها نشست.
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود. { شعر شاسوسا}
در پس درهاي شيشه اي رؤياها،
در مرداب بي ته آيينه ها،
هر جا كه من گوشه اي از خودم را مرده بودم
يك نيلوفر روييده بود .
گويي او لحظه لحظه در تهي من مي ريخت
و من در صداي شكفتن او
لحظه لحظه خودم را مي مردم .
***
بام ايوان فرو مي ريزد
و ساقه نيلوفر برگرد همه ستون ها مي پيچد .
كدامين باد بي پروا
دانه نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد ؟
***
نيلوفر روييد،
ساقه اش از ته خواب شفّا هم سركشيد
من به رؤيا بودم
سيلاب بيداري رسيد
چشمانم را در ويرانه خوابم گشودم
نيلوفر به همه زندگي ام پيچيده بود
در رگهايش من بودم كه مي دويدم
هستي اش در من ريشه داشت
همه من بود
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
در پس درهاي شيشه اي رؤياها،
در مرداب بي ته آيينه ها،
هر جا كه من گوشه اي از خودم را مرده بودم
يك نيلوفر روييده بود .
گويي او لحظه لحظه در تهي من مي ريخت
و من در صداي شكفتن او
لحظه لحظه خودم را مي مردم .
***
بام ايوان فرو مي ريزد
و ساقه نيلوفر برگرد همه ستون ها مي پيچد .
كدامين باد بي پروا
دانه نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد ؟
***
نيلوفر روييد،
ساقه اش از ته خواب شفّا هم سركشيد
من به رؤيا بودم
سيلاب بيداري رسيد
چشمانم را در ويرانه خوابم گشودم
نيلوفر به همه زندگي ام پيچيده بود
در رگهايش من بودم كه مي دويدم
هستي اش در من ريشه داشت
همه من بود
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد


دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر انگيز است‌.
اما ، بال از جنبش رسته است‌.

وسوسه چمن ها بيهوده است‌.
ميان پرنده و پرواز ، فراموشي بال و پر است‌.
در چشم پرنده قطره بينايي است :
ساقه به بالا مي رود . ميوه فرو مي افتد.دگرگوني غمناك است‌.
نور ، آلودگي است‌. نوسان ، آلودگي است‌. رفتن ، آلودگي‌.
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است‌.
چشمانش پرتوي ميوه ها را مي راند.
سرودش بر زير وبم شاخه ها پيشي گرفته است‌.
سرشاري اش قفس را مي لرزاند.
نسيم ، هوا را مي شكند: دريچه قفس بي تاب است. {آوار آفتاب}
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر انگيز است‌.
اما ، بال از جنبش رسته است‌.

وسوسه چمن ها بيهوده است‌.
ميان پرنده و پرواز ، فراموشي بال و پر است‌.
در چشم پرنده قطره بينايي است :
ساقه به بالا مي رود . ميوه فرو مي افتد.دگرگوني غمناك است‌.
نور ، آلودگي است‌. نوسان ، آلودگي است‌. رفتن ، آلودگي‌.
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است‌.
چشمانش پرتوي ميوه ها را مي راند.
سرودش بر زير وبم شاخه ها پيشي گرفته است‌.
سرشاري اش قفس را مي لرزاند.
نسيم ، هوا را مي شكند: دريچه قفس بي تاب است. {آوار آفتاب}


تا من، راه گمشده ای را پیدا کنم، و در جاپای خودم خاموش شوم
:w16:
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی ست
کبوتر زیباست...وچرا در قفس هیچکسی کرکس نیست....
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد..........

دستی روی پیشانی ام کشیده شد، من سایه شدم:

شاسوسا تو هستی؟

دیر کردی:

از لالایی کودکی ، تا خیرگی این آفتاب ، انتظار ترا داشتم
:w16:

 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من در ایوانم رعنا لب حوض
رخت می شوید رعنا
سار ها آمده اند
تازه لک لک ها پیدا شده اند

دیار من آن سوی بیابان هاست.

یادگارش در آغاز سفر همراهم بود.

هنگامی که چشمش بر نخستین پرده بنفش نیمروز افتاد

از وحشت غبار شد

و من تنها شدم
:w16:
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کلام فضا کشف خواهد شد؟

ای شروع لطیف!
:w16:

فکر تاریکی و این ویرانی‌
بی خبر آمد تا با دل من
قصه‌ ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است.
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریک است !
......
 

Similar threads

بالا