تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی اب است
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم؟

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی اب است
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم؟![]()
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
فرسوده راهم ، چادری کو میان شعله و با ، دور از همهمه خوابستان ؟!![]()
نه مرا حسرت به رگ ها مي دوانيد آرزويي خوش
نه خيال رفته ها مي داد آزارم.
مرداب اتاقم کدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگهایم میشنیدم![]()
مردم بالا دست ، چه صفايي دارند!
چشمه هاشان جوشان ، گاوهاشان شير افشان باد
من نديدم دهشان
بي گمان پاي چپرهاشان جا پاي خداست
تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست
می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد
می روی: چمن تاریک می شود، جوشش چشمه می شکند![]()
ديري است،
كه خويش را رنجانده ايم،
و روزن آشتي بسته است .
مرا بدان سو بر،
به صخره برتر من رسان،
كه جدا مانده ام.
ما شب گامیم، ما گام شبانه ایم
پروازیم ، و چشم براه پرنده ایم
تراوش آبیم، و در انتظار سبوییم![]()
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم......
راه می بینم در ظلمت من پر از ...<فانوسم>
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه ی برگی در آب
چه درونم تنهاست![]()
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.
نرسیده به درخت،
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است![]()
تا سواد قریه راهی بود
چشم های ما پر از تفسیر ماه زنده بومی
شب درون آستین هامان
می گذشتیم از میان آبکندی خشک
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
(بسیار نیکــــــــــــو ، اینجا باعث شد بعد از مدتها کتاب سهراب رو باز کنم و ... )
.
.
.
روی بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام،شبیه غمی.
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام.
روی این پله ها غمی تنها نشست.
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود. { شعر شاسوسا}
در پس درهاي شيشه اي رؤياها،
در مرداب بي ته آيينه ها،
هر جا كه من گوشه اي از خودم را مرده بودم
يك نيلوفر روييده بود .
گويي او لحظه لحظه در تهي من مي ريخت
و من در صداي شكفتن او
لحظه لحظه خودم را مي مردم .
***
بام ايوان فرو مي ريزد
و ساقه نيلوفر برگرد همه ستون ها مي پيچد .
كدامين باد بي پروا
دانه نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد ؟
***
نيلوفر روييد،
ساقه اش از ته خواب شفّا هم سركشيد
من به رؤيا بودم
سيلاب بيداري رسيد
چشمانم را در ويرانه خوابم گشودم
نيلوفر به همه زندگي ام پيچيده بود
در رگهايش من بودم كه مي دويدم
هستي اش در من ريشه داشت
همه من بود
كدامين باد بي پروا
دانه اين نيلوفر را به سرزمين خواب من آورد
دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر انگيز است.
اما ، بال از جنبش رسته است.
وسوسه چمن ها بيهوده است.
ميان پرنده و پرواز ، فراموشي بال و پر است.
در چشم پرنده قطره بينايي است :
ساقه به بالا مي رود . ميوه فرو مي افتد.دگرگوني غمناك است.
نور ، آلودگي است. نوسان ، آلودگي است. رفتن ، آلودگي.
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است.
چشمانش پرتوي ميوه ها را مي راند.
سرودش بر زير وبم شاخه ها پيشي گرفته است.
سرشاري اش قفس را مي لرزاند.
نسيم ، هوا را مي شكند: دريچه قفس بي تاب است. {آوار آفتاب}
تا من، راه گمشده ای را پیدا کنم، و در جاپای خودم خاموش شوم![]()
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی ست
کبوتر زیباست...وچرا در قفس هیچکسی کرکس نیست....
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد..........
می رفتیم و درختان چه بلنددستی روی پیشانی ام کشیده شد، من سایه شدم:
شاسوسا تو هستی؟
دیر کردی:
از لالایی کودکی ، تا خیرگی این آفتاب ، انتظار ترا داشتم
می رفتیم و درختان چه بلند
و تماشا چه سیاه
راهی بود از ما تا گل هیچ
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود.
در رگ هایش ، من بودم که میدویدم![]()
من در ایوانم رعنا لب حوض
رخت می شوید رعنا
سار ها آمده اند
تازه لک لک ها پیدا شده اند
دیار من آن سوی بیابان هاست.
یادگارش در آغاز سفر همراهم بود.
هنگامی که چشمش بر نخستین پرده بنفش نیمروز افتاد
از وحشت غبار شد
و من تنها شدم![]()
میان ما راه درازی نیست...
لرزش یک برگ.....
گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا![]()
آسمان خوشه ی کهکشان می آویزد
کو چشمی آرزومند؟
در کلام فضا کشف خواهد شد؟
ای شروع لطیف!![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره با اشعار ترکی | مشاعره | 215 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 |