حق با شماست... تک تک حرفات رو قبول دارم...محیط فاسده مخصوصا اگر نظارتی نباشه...(منظور همون زوره که باید بالا سر برخی باشه)
دوره زمونه ی بدی شده خیلی بد...کاملا به پدرم حق میدم...
سعی میکنم بیرون رفتنم رو در ساعات روز و محدود به مکانهایی کنم که امنیت بیشتری دارن
باشد که پدرمان از ما راضی شود
دختر دوست پدرم شب از سر کار بر میگشته
تو تاکسی عقب نشسته بوده و یه پسر هم کنارش
وسط راه این پسره مثل اینکه رفتارهای نامناسب انجام میداده که دختره بیچاره گفته آقا درست بشین و وقتی دیده پسره انگار نه انگار هلش داده که درست بشینه
پسره هم عصبی شده و زده تو گوش دختره و دستش رو پیچونده
دختره طفلک هم جیغ زده و به راننده گفته آقا دور بزن بریم کلانتری که راننده هم گفته خانم دنبال شر نگرد!!!
دختره هم وسط راه پیاده شده... ممکن بود اتفاقات بدتری بیفته
اما بعضی وقتا میگم چند درصد از دخترای ما آمادگی دفاع از خودشون رو تو اون لحظه دارن؟!
هی میخوام نگم نمیشه !
من خودم از سوار شدن تاکسی خاطره خوبی ندارم!
تقریبا بچه های سایت تعداد اندکیشون میدونن
روز 27 آبان بود... صبح زود رسیدم تهران! ساعت 5:45 دقیقه... رفتم سوار متروی میدون آزادی بشم... گفتن امروز جمعه هست و ساعت کار مترو از 6 هست.... منم برای اینکه زود تر برسم خونه اومدم با سواری برم...
دور میدون آزادی... سوار یه ماشین شدم! جاتون اصلا خالی نباشه! 4 نفر دزد!!! منم وسط نشسته بوده! 3 تا عابر بانک هم همراهم بود! (سیستم مزخرف بانکداری ایران مجبورت میکنه)
جمعا دو میلیون پول میشد که قرار بود شهریه دانشگاهمو بدم....
جاتون خالی از اونا چک و مشت از من هم انکار رمز عابر بانکا !!! حسابی کتک خوردم! تا با خوردن 2 تا چاقو به ران پاهام... لب به اعتراف گشودم !
نمیدونم توی اون لحظه ها آدم چرا اعتقاداتش دگرگون میشه.... خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه... پول که از راه حرومی به دست نیومده.... از پاهام هم به شدت خون میومد..... حالم اصلا خوب نبود.... معجزه رو به چشمام دیدم... من 2 ساعتی بود که کتک میخوردم توی ماشین اینا و نه از پلیس خبری بود و نه کسی... معنی امداد غیبی رو به چشمم دیدم....... منو پیاده نمیکردن که... میگفتن از کجا معلوم که این رمزش درست باشه.... خوشبختانه یا بدبختانه منو از میدون آزادی تا انتهای خیابان دماوند تهران کشوندند و بردند... البته با کتک های ممتد... اون لحظه از یادم نمیره... جلوی یه بانک نگه داشتند.... رفتن پولو بردارند... اون وقت صبح نمیدونم یه فرشته (آقا) چطوری اومده بود و پول میخواست... هوا تاریک بود اما بی رمق با نگاهم بهش فهموندم که اونا دزدند... واقعا داشتم از هوش هم میرفتم.... ازشون درخواست آب کردم.... بهم از بطری خودشون آب دادند..... اون آقا فرشتهه یه لحظه از غفلت اینا استفاده کرد و عابر بانک و دویست تومن پولوووو برداشت کرد توی جیبش.. من ندیدم... اما میدونم.... خلاصه از شانس من یه موتور پلیس هم به جمع ما اضافه شد.... برادران دزد سریع سوار ماشینوشن شدند و اون فرشته داد زددد دزددددددددد دزدددد ... آقا پلیسه هم افتاد دنبال ما... و این آقایون دزد که متولد سال 70 بودند!!! از ترسشون اونو کوبوندند به گارد ریل و بعدا فهمیدم پای پلیس بیچاره شکست..... فیلمش در آرشو راهنمایی رانندگی موجوده... بالاخره میگیرمش.. گفتن برای برنامه شوک هم میخوان.... خلاصه این آقایون دزد منو از میدون آزادی تا دوراهی رودهن-بومهن بردند.... و تازه شیشه کشیدنشونم شروع شد!!! خلاصه وقتی شیشه کشیدن منو ول کردند... چون رمق نداشتم... به فاصله ده دقیقه بعد هم پلیس اومد... یعنی اتفاقی.... جایی که منو ول کردن بخدا اگه سالی یه ماشین رد بشه........ خدارو بارها شکر میکنم... مائده عزیز دل و همه خواهرایی که میان اینو میخونین... اینجاشو گوش کنین:
تا شب توی بیمارستان بستری بودم.... شب مرخص شدم... فرداش رفتم آگاهی برای تشخصی هویت! اما من میگفتم متولد سال 70 بودند و بچه بودن! اینا بعد از چند روز بهم یه آدم 50 ساله نشون میدادند .... که نوع دزدیش شبیه اونا بوده.... خلاصه .... اینم بگم که در داشبورد ماشینشون پر بود از عابر بانک که خودشون میگفتن از دیروز ظهر جمع کردن اینارو..... یعنی به راحتی هرچی پول لود میکشیدن بیرون....... خوب نشد... دو روز بعد رفتم چهره نگاری و تشخصی هویت که معلوم بود خیلی پیشرفته تر از قبلی ها بود... فقط دیدم 5 نفر جلوتر از من نشستن توی صف ! یه پیرمرده و چها تا خانم..... اغلب زیر سی سال... همه گریه می کردند.... بالاخره نوبت من شد! ساعت 10 صبح! پیدا نشد که نشد... یعنی نه در آرشیوشن بود و نه کسی شبیه به این آقایون دزد 20 ساله پیدا کردم!
مامور گفت خدا رو شکر که سالمی.... در مورد عابر بانک ها هم سوال کرد... یکیش که مفقود شده بود... اون دو تا دیگه هم یکیش بخاطر ندادن کد ملی من به بانک مسدود شده بود و یکیش هم 10 هزار تومن توش پوی بود... کلا از من 20 هزار تومن هم نبردند... اما خاطره بدش تا آخر عمر تو وجودمه...... افسر پلیس به من گفت خانم هایی که قبل از تو آمده بودند اینجا بجز یک نفرشون... به بقیه تجاوز شده بود.... برو خداتو شکر کن که زنده ای!!! راستی اینم بگم که اون عابر بانکی که توش ده تومن پول بود.... ازش 4 تا کارت شارژ 2 تومنی گرفتن و موبایلشونو شارژ کردن! هنوز بعد از 8 ماه خبری ازشون نیست! تازه شانس آوردم با یکیشون دوست شدم و سنشونو پرسیدم.....
اینا یه طرف... مشکل دیگه هم اینکه من هم چاقوی آلوده خورده بودم... و هم از بطری اونا آب خوردم... به علت اینکه هم شیشه ای بودن و هم روانی!!! قاضی دادگاه گفت که باید برم آزمایش ایدز و هپاتیت هم بدم! بماند که موقع آزمایش ایدز چه نگاه های سنگینی رو تحمل میکردم.... از گرفتن شماره تلفن خونه بگیرین تا اینکه شریک جنسیت کی بوده!!! کلش عذاب بود....
در نهایت بگم... خدارو شکر که سالمم........ بخدا اینایی که گفتم تاحالا اینقدر کامل نگفتم بجز افسر پلیس... گفتنش آزارم میده....... یعنی حالمو منقلب میکنه مثل الان... لطفا توجه کنین... به عنوان برادر بزرگتر و یا کوچکتر.... لطفا دقت کنید.... حادثه 1 بار اتفاق می افته....