هی میخوام نگم نمیشه !
من خودم از سوار شدن تاکسی خاطره خوبی ندارم!
تقریبا بچه های سایت تعداد اندکیشون میدونن
روز 27 آبان بود... صبح زود رسیدم تهران! ساعت 5:45 دقیقه... رفتم سوار متروی میدون آزادی بشم... گفتن امروز جمعه هست و ساعت کار مترو از 6 هست.... منم برای اینکه زود تر برسم خونه اومدم با سواری برم...
دور میدون آزادی... سوار یه ماشین شدم! جاتون اصلا خالی نباشه! 4 نفر دزد!!! منم وسط نشسته بوده! 3 تا عابر بانک هم همراهم بود! (سیستم مزخرف بانکداری ایران مجبورت میکنه)
جمعا دو میلیون پول میشد که قرار بود شهریه دانشگاهمو بدم....
جاتون خالی از اونا چک و مشت از من هم انکار رمز عابر بانکا !!! حسابی کتک خوردم! تا با خوردن 2 تا چاقو به ران پاهام... لب به اعتراف گشودم !
نمیدونم توی اون لحظه ها آدم چرا اعتقاداتش دگرگون میشه.... خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه... پول که از راه حرومی به دست نیومده.... از پاهام هم به شدت خون میومد..... حالم اصلا خوب نبود.... معجزه رو به چشمام دیدم... من 2 ساعتی بود که کتک میخوردم توی ماشین اینا و نه از پلیس خبری بود و نه کسی... معنی امداد غیبی رو به چشمم دیدم....... منو پیاده نمیکردن که... میگفتن از کجا معلوم که این رمزش درست باشه.... خوشبختانه یا بدبختانه منو از میدون آزادی تا انتهای خیابان دماوند تهران کشوندند و بردند... البته با کتک های ممتد... اون لحظه از یادم نمیره... جلوی یه بانک نگه داشتند.... رفتن پولو بردارند... اون وقت صبح نمیدونم یه فرشته (آقا) چطوری اومده بود و پول میخواست... هوا تاریک بود اما بی رمق با نگاهم بهش فهموندم که اونا دزدند... واقعا داشتم از هوش هم میرفتم.... ازشون درخواست آب کردم.... بهم از بطری خودشون آب دادند..... اون آقا فرشتهه یه لحظه از غفلت اینا استفاده کرد و عابر بانک و دویست تومن پولوووو برداشت کرد توی جیبش.. من ندیدم... اما میدونم.... خلاصه از شانس من یه موتور پلیس هم به جمع ما اضافه شد.... برادران دزد سریع سوار ماشینوشن شدند و اون فرشته داد زددد دزددددددددد دزدددد ... آقا پلیسه هم افتاد دنبال ما... و این آقایون دزد که متولد سال 70 بودند!!! از ترسشون اونو کوبوندند به گارد ریل و بعدا فهمیدم پای پلیس بیچاره شکست..... فیلمش در آرشو راهنمایی رانندگی موجوده... بالاخره میگیرمش.. گفتن برای برنامه شوک هم میخوان.... خلاصه این آقایون دزد منو از میدون آزادی تا دوراهی رودهن-بومهن بردند.... و تازه شیشه کشیدنشونم شروع شد!!! خلاصه وقتی شیشه کشیدن منو ول کردند... چون رمق نداشتم... به فاصله ده دقیقه بعد هم پلیس اومد... یعنی اتفاقی.... جایی که منو ول کردن بخدا اگه سالی یه ماشین رد بشه........ خدارو بارها شکر میکنم... مائده عزیز دل و همه خواهرایی که میان اینو میخونین... اینجاشو گوش کنین:
تا شب توی بیمارستان بستری بودم.... شب مرخص شدم... فرداش رفتم آگاهی برای تشخصی هویت! اما من میگفتم متولد سال 70 بودند و بچه بودن! اینا بعد از چند روز بهم یه آدم 50 ساله نشون میدادند .... که نوع دزدیش شبیه اونا بوده.... خلاصه .... اینم بگم که در داشبورد ماشینشون پر بود از عابر بانک که خودشون میگفتن از دیروز ظهر جمع کردن اینارو..... یعنی به راحتی هرچی پول لود میکشیدن بیرون....... خوب نشد... دو روز بعد رفتم چهره نگاری و تشخصی هویت که معلوم بود خیلی پیشرفته تر از قبلی ها بود... فقط دیدم 5 نفر جلوتر از من نشستن توی صف ! یه پیرمرده و چها تا خانم..... اغلب زیر سی سال... همه گریه می کردند.... بالاخره نوبت من شد! ساعت 10 صبح! پیدا نشد که نشد... یعنی نه در آرشیوشن بود و نه کسی شبیه به این آقایون دزد 20 ساله پیدا کردم!
مامور گفت خدا رو شکر که سالمی.... در مورد عابر بانک ها هم سوال کرد... یکیش که مفقود شده بود... اون دو تا دیگه هم یکیش بخاطر ندادن کد ملی من به بانک مسدود شده بود و یکیش هم 10 هزار تومن توش پوی بود... کلا از من 20 هزار تومن هم نبردند... اما خاطره بدش تا آخر عمر تو وجودمه...... افسر پلیس به من گفت خانم هایی که قبل از تو آمده بودند اینجا بجز یک نفرشون... به بقیه تجاوز شده بود.... برو خداتو شکر کن که زنده ای!!! راستی اینم بگم که اون عابر بانکی که توش ده تومن پول بود.... ازش 4 تا کارت شارژ 2 تومنی گرفتن و موبایلشونو شارژ کردن! هنوز بعد از 8 ماه خبری ازشون نیست! تازه شانس آوردم با یکیشون دوست شدم و سنشونو پرسیدم.....
اینا یه طرف... مشکل دیگه هم اینکه من هم چاقوی آلوده خورده بودم... و هم از بطری اونا آب خوردم... به علت اینکه هم شیشه ای بودن و هم روانی!!! قاضی دادگاه گفت که باید برم آزمایش ایدز و هپاتیت هم بدم! بماند که موقع آزمایش ایدز چه نگاه های سنگینی رو تحمل میکردم.... از گرفتن شماره تلفن خونه بگیرین تا اینکه شریک جنسیت کی بوده!!! کلش عذاب بود....
در نهایت بگم... خدارو شکر که سالمم........ بخدا اینایی که گفتم تاحالا اینقدر کامل نگفتم بجز افسر پلیس... گفتنش آزارم میده....... یعنی حالمو منقلب میکنه مثل الان... لطفا توجه کنین... به عنوان برادر بزرگتر و یا کوچکتر.... لطفا دقت کنید.... حادثه 1 بار اتفاق می افته....
امروز یه ایمیل برام اومد که به نظرم رسید اینجا جای مناسبی برای نقل کردنش باشه
لطفا این متن رو کامل بخونید :
دوستان روز سی ام خرداد 91 ساعت 19:00 غروب ، یکی از همکاران بنده توسط یک ماشین پژو 206 با سه سرنشین ، تنها به دلیل تاکسی خور نبودن مسیر و استیصال ناشی از عجله به رسیدن به خانه در خیابان سئول نزدیک قرارگاه نیروهای انتظامی جنب ده ونک ربوده میشود
بقیه حادثه از زبان مال باخته:
به محض ورودم به اتومبیل سرنشین صندلی عقب پس گردنم را گرفت و نوک قمه را به بدنم فشرد
اولین چیزی که ازم گرفتند موبایلم بود چون شاید میترسیدند در زنگ زدن به پلیس دستم سریع باشه بعد موجودی نقدی کیف پولم و کارتهای اعتباری و ساعت و محتویات جیبهام رو مورد بازرسی قراردادند و شماره رمز کارتهای عابر بانکم رو گرفتند و با استفاده ازعابر بانکهای طول مسیر سه مورد 200000 تومان یعنی مجموعاً 600000 تومان از کارتهام برداشت کردند ، همه اینها در حالی بود که همش در اتوبانهای چمران و نیایش و اون حول و حوش من را میچرخوندن
خلاصه ملایمت من در برخورد باهاشون اونارو متقاعد کرده بود که همراه با اموالم، جونم رو هم نگیرند
شاید هم اینقدر سابقه دار و حرفه ای بودن که مشکل چهره شناسی نداشتند
و من از خدای مهربون بخاطر همین موضوع بسیار شاکرم
از بخت بد در میانه راه همسرم به موبایلم زنگ زد و همون عقبیه گفت که جواب بدم و بهش بگم توی ترافیکم و دیر میام، اما یکیشون که معلوم بود حرومزاده تر از اون دوتای دیگه است، درکمال بیشرمی توی گوشم گفت که با خانمم زیر پل ستارخان قراربزارم که در حقیقت اونا برن سروقتش، ولی خوشبختانه اراده اون دوتای دیگه به این کار نبود، چونکه ظاهرا ً بیخیال ادامه ماجرا شدند و منو برگردوندند به ده ونک و موقع پیاده شدن اولاً مدارکم رو پانصد متر جلوتر توی پیاده رو انداختند تا من مجبور بشم جهت عکس اونا حرکت کنم و ثانیاً یکیشون خیلی خط و نشون برام کشید که اگه آژانس بگیری بیای پیمون خلاصه ترمز دستی میکشم میام پایین جیگرتو از سینت در میارم و از این حرفا
اما پس از اینکه من اونا رو مطمئن کردم که این چیزها الان توی این شرایط به ذهنم نمیرسه و حتی اگر یه کلاشینکف هم با خودم داشتم از شدت ترس نمی تونستم ازش استفاده کنم، پیادم کردن و در تمام این مدت یکی که قمه دستش بود مثل یک اسکورت من رو سوار و پیاده میکرد
دست آخر هم من رو وادار کردند که از یه شیب تند پایین برم تا فرصت داشته باشند دور بشند
درخاتمه باید بگم اگه با دقت به این ماجرا توجه کنیم، چند نتیجه میشه گرفت
اول اینکه اگر احساس کردین مسافرها از قبل باهم آشنا هستند اصلاً مرام کش نشین که آخی بیچاره برای کمک به من وایستاده، نخیر عزیز حتماً برای کمک به خودشونه که وا میستن
دوم اینکه اگه این بنده خدا بلد بود که رمز کارتش رو معکوس بهشون میداد دستگاه پول رو بهشون میداد اما اولاً اعلام سرقتشو به پلیس زنگ میزد و درضمن عکس بی صاحابشون رو هم میگرفت که بعداً شاید به درد آگاهی چیها می خورد
سوم اینکه فقط دعا کنید و سعی کنید در مسیر این جور جانوران قرار نگیرید چون اگر خود بروس لی هم که باشید کاری از دستتون بر نمی آد
بلا نبینید انشاءالله
یا حق
توصیه های یک پلیس براي امنيت شخصي
1- قویترین قسمت بدن شما آرنجتان میباشد...
در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید این کار را انجام دهید...
2- در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید
کیف را به سمتی دور ترجیحا در حیاط منزل مجاور پرتاب کنید...
ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود در این لحظه شما فرار کنید...
3- در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند چراغ های عقب را در آورید...
و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید راننده شما را نمیبیند،...
اما سایرین میبینند. این کار جان افرادی را نجات داده است...
4- خانم ها معمولا عادت دارند هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند...
در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد...
و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه یا چاقویی را به طرف شما بگیرد و به شما بگوید که به کجا بروید و حوادث ناگوار بعدی به وقوع بپیوندد.
به محض اینکه وارد خودرو شدید درها را قفل کرده و محل را ترک کنید اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید و شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید به جای ترمز کردن پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود كمربند ايمني و يا کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد و اگر دزد دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض برخورد ماشين با مانع فرار کنید، كه فرار كردن بهتر از این است جسد شما را در جایی پیدا كنند...
5- چند نکته هنگام سوار شدن به ماشین در یک پارکینگ مسقف یا سرپوشیده:
حواس خود را جمع کنید. اطراف خود، درون ماشین و صندلی عقب را نگاه کنید، زمین سمت پیاده رو را نگاه کنید اگر ماشین شما در کنار یک ون بزرگ پارک است از در سمت پیاده رو سوار اتومبیل شوید بیشتر قاتل های زنجیره ای قربانیان خود را در حالیکه می خواهند سوار ماشین شوند به داخل ون میکشند
به ماشینی که در سمت خیابان و یا پیاده رو نزدیک ماشین شما پارک است نگاه کنید...
اگر مردی تنها در صندلی ای که نزدیک ماشین شما است نشسته است به عقب برگردید و با یک نگهبان یا پلیس به ماشین خود نزدیک شده و سوار شوید...
6- همیشه از آسانسور به جای پله استفاده نمایید...
راه پله ها مکان هایی ترسناک برای تنها بودن هستند و بخصوص در شب مکان های خوبی برای انجام جنایت و زورگیری می باشند...
7- در صورتیکه شخصی اسلحه دارد و شما از او فاصله بيش از سه متر دارید يقينا بهتر است كه بدوید
شخص مهاجم فقط مي تواند بدون دقت به شما شلیک کند ...
در حالیکه شما یک هدف متحرک هستید، احتمال اینکه تیر به شما بخورد 4 درصد است...
و همچنین به احتمال زياد محلی از بدن که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، یکی از اعضاي حیاتی بدن شما نیست... ترجیحا به صورت زیک زاگ بدوید...
8- خانم ها معمولا تلاش می کنند که عاطفي و دلسوز و شفیق باشند ...
اينطور زنانه و لطيف كه تابحال رفتار داشته ايد و با اين شرايط خاص متفاوت برخورد كنيد...!
براي همه كس اينطور نرم رفتار كردن اشتباه است و دیگر بس است...!!!
این رفتار ملايم ممکن است به شما صدمه زده و یا حتی به کشته شدنتان منجر شود...
رهبر باندی که یک قاتل بود و قتل های زنجیره ای انجام میداد مردی خوش تیب و با سواد بود. از حس شفقت زنان سوء استفاده میکرد با عصایی در دست لنگان لنگان راه میرفت و برای سوار شدن به اتومبیل خود درخواست کمک میکرد...
9- نکته امنیتی دیگر:
شخصی به من گفت که دوستش صدای گریه یک بچه را شب هنگام در راهرو آپارتمان شنیده است...
و بدلیل اینکه دیر وقت بوده به پلیس زنگ زده است... او فکر میکرد که این عجیب است...
پلیس به او گفت: هرکاری که میکنی، در را باز نکن... زن گفت که این مانند صدای یک بچه است که انگاراز پنجره به بیرون خزیده و ممکن است وارد خیابان شود... او نگران بچه است...
پلیس گفت، یکی از واحدهای اعزامی ما در راه است... هر کاری که میکنی، در را باز نکن!...
پلیس به او گفت که آنها فکر میکنند که یک قاتل قتل های زنجیره ای صدای یک بچه را ضبط کرده است و با استفاده از آن زنان را با فکر اینکه کسی یک بچه آنجا گذارده است به بیرون از خانه میکشاند...
او گفت که آنها هنوز این موضوع را تایید نکرده اند. اما تعداد زیادی خانم تماس گرفته و میگویند هنگامیکه شب هنگام در خانه تنها بوده اند، صدای گریه یک بچه را از بیرون در میشنوند...
10- اگر صدای چکه آب از شیرهای بیرون خانه در نیمه شب شنیدید...
هرگز از منزل خارج نشوید و با تماس، از همسایه های خود کمک بگیرید...
ارسال این متن به دوستانتان می تواند روشنگر آنها باشد و از خطرات بالقوه رهایی یابند