ماجرای ورزش کردن من

*Essi*

اخراجی موقت
باور کن من عصبی نیستم...آخه چالشی نمیبینم...
اسی عزیز بحث اصلا دینی نبود...
یک مشکل اجتماعی بود ، برای چی باید الان من بحث دینی بکنم؟!
به نظر من دین من یک اعتقاد شخصیه... اگرم بخوام بحثی کنم تو تاپیک خودش...
من لزومی نمیبینم از عتقاداتم دفاع کنم یا واسه کسی اثباتش کنم
مشکل من حساسیت پدرم و مشکلات اجتماع بود...
ما برای چی تا هر چی میشه پای اسلام رو وسط میکشیم؟!
همه ی احادیث رو ول میکنید میچسبید به یه حدیث شبهه دار تا چالش ایجاد کنید... کل نهج البلاغه رو میزارید کنار و به حکمت 230 این کتاب گیر میدید...
از این احادیثی که گفته شده شما چه طوری به این نتیچه رسیدید که زنان نباید ورزش کنن؟!
این احادیث متناسب با زمان اون موقع گفته شده و در خیلی موارد برای یک قوم و قبیله ی خاص... لزومی نداره تعمیم به الان داده بشه...
===================

هیچ کس استقلال فکری نداره... شعار نده...
همه ی آدما تو همه جای دنیا افکاری تحت تاثیر مکاتب خاص دارن... حتی اون ملحد بی خدا...

درسته هیچکس استقلال فکری مطلق نداره، ولی میتونه از هر باوری بهترینش رو بگیره.
نیازی نیست فقط به یک چیزی چنگ زد و گفت هرچی این بگه بی بر و برگرد درسته.

بحث شما در مورد گیر دادن پدرت بحث اجتماعی هست، اما اجتماعی که متاثر از همون دینه.

چرا موی جنابعالی باید برای بنده مرد جذابیت داشته باشه که هنگام ورزش بیوفتم دنبالت و مزاحمت برات درست کنم و پدرت نذاره بری.

این عقده ای شدن من اگه تقصیر باورهای این مردم نیست تقصیر کیه، غرب با همه بی بند و باری هاش، وقتی مردم توی پارک یا خیابان راه میرن کسی مزاحمت ایجاد نمیکنه.

دلیل ترس پدر هم اینجا محصولات همین جامعه دین گرا هست، یا باید مثل عربستان و افغانستان اجازه ندی، یا باید در ورزش کمی شعور داشت و محدودیت هارو برداشت.
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درسته هیچکس استقلال فکری مطلق نداره، ولی میتونه از هر باوری بهترینش رو بگیره.
نیازی نیست فقط به یک چیزی چنگ زد و گفت هرچی این بگه بی بر و برگرد درسته.

بحث شما در مورد گیر دادن پدرت بحث اجتماعی هست، اما اجتماعی که متاثر از همون دینه.

چرا موی جنابعالی باید برای بنده مرد جذابیت داشته باشه که هنگام ورزش بیوفتم دنبالت و مزاحمت برات درست کنم و پدرت نذاره بری.

این عقده ای شدن من اگه تقصیر باورهای این مردم نیست تقصیر کیه، غرب با همه بی بند و باری هاش، وقتی مردم توی پارک یا خیابان راه میرن کسی مزاحمت ایجاد نمیکنه.

دلیل ترس پدر هم اینجا محصولات همین جامعه دین گرا هست، یا باید مثل عربستان و افغانستان اجازه ندی، یا باید در ورزش کمی شعور داشت و محدودیت هارو برداشت.

زمان قبل از انقلاب رو چه جوری توجیه میکنی؟!
اون موقع مگه آزادی نبود؟! پس چرا تو فیلم فارسی هامون اینهمه تجاوز و فساد میبینیم؟! یا از پدرها و مادرهامون میشنویم؟!
اون موقع که بود کاباره و کازینو و ...
 

morta

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان قبل از انقلاب رو چه جوری توجیه میکنی؟!
اون موقع مگه آزادی نبود؟! پس چرا تو فیلم فارسی هامون اینهمه تجاوز و فساد میبینیم؟! یا از پدرها و مادرهامون میشنویم؟!
اون موقع که بود کاباره و کازینو و ...
ببخشيد ميان بحث 2نفره تون ميپرم

اين قسمتي كه اصلا نميشه اثبات كرد ( چون سليقه اي + دور از اون زمانيم + خودمون تجربه نكرديم )
در مورد وضعيت جامعه ، اتفاقا من چيز ديگري از وضع جامعه شنيدم !
و در مورد فيلم ، اون موقع سينما تحت تاثير مستقيم هاليوود بوده و كمتر پيش ميومده فيلمي با محتواي " مستقل " بسازن ، پس به خاطر اين اثر پذيري توشون قسمت هايي بوده كه به نظر شما فساد ...
 
آخرین ویرایش:

*Essi*

اخراجی موقت
زمان قبل از انقلاب رو چه جوری توجیه میکنی؟!
اون موقع مگه آزادی نبود؟! پس چرا تو فیلم فارسی هامون اینهمه تجاوز و فساد میبینیم؟! یا از پدرها و مادرهامون میشنویم؟!
اون موقع که بود کاباره و کازینو و ...

آزادی هیچ سنخیتی با بی بندوباری پوشش نداره، بنده شخصا برای آزادی که با پوشش بخواد تعریف بشه، یک فاتحه بلند میفرستم.

مشکل فقر فرهنگی و دینیه، زنان ایران اگر برهه ای بی حجاب شدن، روی کار برنامه ریزی شده نبوده، حرکت زوری رضاخان بوده.

تمامی حرکت های زوری در جامعه خودشون رو به صورت عقده نشون میدن.

کاری که آتاتورک توی ترکیه کرد رو هرگز شاه نتونست توی ایران پیاده کنه، ترکیه تونست به مردمش بفهمه هرچیزی جای خودش.

میخوای برو مسجد میخوای برو آنتالیا، اما توی کشور ما همه چیز از دین و فرهنگ و تاریخ مدام با هم مخلوط میشه و این آش بی در و پیکر شده وضع فرهنگی.

اما باز هم همون نسلی که توی مدارس اون زمان تربیت شدن واسه کشورشون جنگیدن، این نسل امروز نوجوان ما یک نسل بی هویت و بی فرهنگه که همه چیزشو داره از دست میده.

جلوش گرفته نشه، آینده ایران از نظر فرهنگی به طرز فجیعی سیاه خواهد بود، شک نکنید.
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشيد ميان بحث 2نفره تون ميپرم

اين قسمتي كه اصلا نميشه اثبات كرد ( چون سليقه اي + دور از اون زمانيم + خودمون تجربه نكرديم )
در مورد وضعيت جامعه ، اتفاقا من بر عكسش رو ازشون شنيدم !
و در مورد فيلم ، اون موقع سينما تحت تاثير مستقيم هاليوود بوده و كمتر پيش ميومده فيلمي با محتواي " مستقل " بسازن ، پس به خاطر اين اثر پذيري توشون قسمت هايي بوده كه به نظر شما فساد ...

خواهش میکنم...
منم خیلی شنیدم که اون زمان امنیت خیی بیشتر بوده...
حتی اقوام تعریف میکنن با دامن کوتاه چادر سر میکردن( اونم چه چادر سر کردنی:D همه جا رو میپوشوندن الا جاهایی که باید بپوشونن) میرفتن بیرون ولی کسی نگاه نمیکرد و مشکلی نداشتن
ولی حتما جو جامعه جوری بوده که مردم دیگه نخواستن اون سیستم حاکم باشه...
منم از جو الان جامعه ام متنفرم...
اما نمیتونم قضاوت کنم در کشورهای غربی لائیک وضع امنیت در مقایسه با ایران چگونه است...
چون اونجا زندگی نکردم که بتونم نظر درستی داشته باشم...

سینمای هالیوود؟!
کدوم فیلم اون موقع داستان تجاوز رو بیان میکرده؟! فکر نمیکنم دلیلش این بوده باشه...
 

morta

عضو جدید
کاربر ممتاز

خواهش میکنم...
منم خیلی شنیدم که اون زمان امنیت خیی بیشتر بوده...
حتی اقوام تعریف میکنن با دامن کوتاه چادر سر میکردن( اونم چه چادر سر کردنی:D همه جا رو میپوشوندن الا جاهایی که باید بپوشونن) میرفتن بیرون ولی کسی نگاه نمیکرد و مشکلی نداشتن
ولی حتما جو جامعه جوری بوده که مردم دیگه نخواستن اون سیستم حاکم باشه...
منم از جو الان جامعه ام متنفرم...
اما نمیتونم قضاوت کنم در کشورهای غربی لائیک وضع امنیت در مقایسه با ایران چگونه است...
چون اونجا زندگی نکردم که بتونم نظر درستی داشته باشم...

سینمای هالیوود؟!
کدوم فیلم اون موقع داستان تجاوز رو بیان میکرده؟! فکر نمیکنم دلیلش این بوده باشه...
خيلي تصميمات رو مردم نگرفتند تو جو قرار گرفتند ...
اسم فيلم رو كه نميدونم ( دي ) ، ولي از اونجايي كه به نظرم اون موقع در تججدگرايي ، گروه هايي كه داراي امكانات بودند مقلد بودند ، در اين مورد هم از فيلم هاي زرد هاليوود الگو گرفتند ...
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آزادی هیچ سنخیتی با بی بندوباری پوشش نداره، بنده شخصا برای آزادی که با پوشش بخواد تعریف بشه، یک فاتحه بلند میفرستم.

مشکل فقر فرهنگی و دینیه، زنان ایران اگر برهه ای بی حجاب شدن، روی کار برنامه ریزی شده نبوده، حرکت زوری رضاخان بوده.

تمامی حرکت های زوری در جامعه خودشون رو به صورت عقده نشون میدن.

کاری که آتاتورک توی ترکیه کرد رو هرگز شاه نتونست توی ایران پیاده کنه، ترکیه تونست به مردمش بفهمه هرچیزی جای خودش.

میخوای برو مسجد میخوای برو آنتالیا، اما توی کشور ما همه چیز از دین و فرهنگ و تاریخ مدام با هم مخلوط میشه و این آش بی در و پیکر شده وضع فرهنگی.

اما باز هم همون نسلی که توی مدارس اون زمان تربیت شدن واسه کشورشون جنگیدن، این نسل امروز نوجوان ما یک نسل بی هویت و بی فرهنگه که همه چیزشو داره از دست میده.

جلوش گرفته نشه، آینده ایران از نظر فرهنگی به طرز فجیعی سیاه خواهد بود، شک نکنید.

منم کاملا با زور مخالفم...
هر چیرزی که به زور به دست بیاد دیگه ارزشی نداره
کاملا حرفهات رو قبول دارم
ولی متوجه نشدم ربطش به حدیث از پیامبر آوردن چی بود؟!
میبینی؟ میشه بحث اجتماعی کرد بدون اینکه به یکسری از اعتقادات شخصی حمله کرد...
مسئله اینه برخی اوقات هدف بحث نیست هدف تخطئه و توهین غرض ورزانه به اعتقاداته
:razz:
من دین اسلام رو قبول دارم اما این حو حاکم بر جامعه رو خیر و کاملا با تزریق زوری دین بر مردم مخالفم.
پس بهتره بحث رو در همین راستا ادامه بدیم...

:gol:
 
آخرین ویرایش:

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شرمنده اینجا پست نامربوط میدم!

اسی من یه مدتی هست هر تاپیکی (از این بحث دارا!) رو که می خونم تهش میگم لول!

نمی دونی چرا؟

=============
جو مساعد نیست یه سری اندیشه های بصیرانه رو بذارم !

از جواد مسی تا جواد تامکروز یخمو میگیرن!

الان موندم یعنی میشه یه روزی این بحث ها رو باز کنم یا نه! (البته شک ندارم که شما باهاش موافقی! یه جور بسط این تاپیک و عقاید خانوم ها و چنتا تاپیک دیگس! ولی قشنگ 100 درصد باشگاه مخالف بر میان!)

خدا بده برکت
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
هی میخوام نگم نمیشه !
من خودم از سوار شدن تاکسی خاطره خوبی ندارم!
تقریبا بچه های سایت تعداد اندکیشون میدونن
روز 27 آبان بود... صبح زود رسیدم تهران! ساعت 5:45 دقیقه... رفتم سوار متروی میدون آزادی بشم... گفتن امروز جمعه هست و ساعت کار مترو از 6 هست.... منم برای اینکه زود تر برسم خونه اومدم با سواری برم...
دور میدون آزادی... سوار یه ماشین شدم! جاتون اصلا خالی نباشه! 4 نفر دزد!!! منم وسط نشسته بوده! 3 تا عابر بانک هم همراهم بود! (سیستم مزخرف بانکداری ایران مجبورت میکنه)
جمعا دو میلیون پول میشد که قرار بود شهریه دانشگاهمو بدم....
جاتون خالی از اونا چک و مشت از من هم انکار رمز عابر بانکا !!! حسابی کتک خوردم! تا با خوردن 2 تا چاقو به ران پاهام... لب به اعتراف گشودم ! :cry: نمیدونم توی اون لحظه ها آدم چرا اعتقاداتش دگرگون میشه.... خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه... پول که از راه حرومی به دست نیومده.... از پاهام هم به شدت خون میومد..... حالم اصلا خوب نبود.... معجزه رو به چشمام دیدم... من 2 ساعتی بود که کتک میخوردم توی ماشین اینا و نه از پلیس خبری بود و نه کسی... معنی امداد غیبی رو به چشمم دیدم....... منو پیاده نمیکردن که... میگفتن از کجا معلوم که این رمزش درست باشه.... خوشبختانه یا بدبختانه منو از میدون آزادی تا انتهای خیابان دماوند تهران کشوندند و بردند... البته با کتک های ممتد... اون لحظه از یادم نمیره... جلوی یه بانک نگه داشتند.... رفتن پولو بردارند... اون وقت صبح نمیدونم یه فرشته (آقا) چطوری اومده بود و پول میخواست... هوا تاریک بود اما بی رمق با نگاهم بهش فهموندم که اونا دزدند... واقعا داشتم از هوش هم میرفتم.... ازشون درخواست آب کردم.... بهم از بطری خودشون آب دادند..... اون آقا فرشتهه یه لحظه از غفلت اینا استفاده کرد و عابر بانک و دویست تومن پولوووو برداشت کرد توی جیبش.. من ندیدم... اما میدونم.... خلاصه از شانس من یه موتور پلیس هم به جمع ما اضافه شد.... برادران دزد سریع سوار ماشینوشن شدند و اون فرشته داد زددد دزددددددددد دزدددد ... آقا پلیسه هم افتاد دنبال ما... و این آقایون دزد که متولد سال 70 بودند!!! از ترسشون اونو کوبوندند به گارد ریل و بعدا فهمیدم پای پلیس بیچاره شکست..... فیلمش در آرشو راهنمایی رانندگی موجوده... بالاخره میگیرمش.. گفتن برای برنامه شوک هم میخوان.... خلاصه این آقایون دزد منو از میدون آزادی تا دوراهی رودهن-بومهن بردند.... و تازه شیشه کشیدنشونم شروع شد!!! خلاصه وقتی شیشه کشیدن منو ول کردند... چون رمق نداشتم... به فاصله ده دقیقه بعد هم پلیس اومد... یعنی اتفاقی.... جایی که منو ول کردن بخدا اگه سالی یه ماشین رد بشه........ خدارو بارها شکر میکنم... مائده عزیز دل و همه خواهرایی که میان اینو میخونین... اینجاشو گوش کنین:
تا شب توی بیمارستان بستری بودم.... شب مرخص شدم... فرداش رفتم آگاهی برای تشخصی هویت! اما من میگفتم متولد سال 70 بودند و بچه بودن! اینا بعد از چند روز بهم یه آدم 50 ساله نشون میدادند .... که نوع دزدیش شبیه اونا بوده.... خلاصه .... اینم بگم که در داشبورد ماشینشون پر بود از عابر بانک که خودشون میگفتن از دیروز ظهر جمع کردن اینارو..... یعنی به راحتی هرچی پول لود میکشیدن بیرون....... خوب نشد... دو روز بعد رفتم چهره نگاری و تشخصی هویت که معلوم بود خیلی پیشرفته تر از قبلی ها بود... فقط دیدم 5 نفر جلوتر از من نشستن توی صف ! یه پیرمرده و چها تا خانم..... اغلب زیر سی سال... همه گریه می کردند.... بالاخره نوبت من شد! ساعت 10 صبح! پیدا نشد که نشد... یعنی نه در آرشیوشن بود و نه کسی شبیه به این آقایون دزد 20 ساله پیدا کردم!
مامور گفت خدا رو شکر که سالمی.... در مورد عابر بانک ها هم سوال کرد... یکیش که مفقود شده بود... اون دو تا دیگه هم یکیش بخاطر ندادن کد ملی من به بانک مسدود شده بود و یکیش هم 10 هزار تومن توش پوی بود... کلا از من 20 هزار تومن هم نبردند... اما خاطره بدش تا آخر عمر تو وجودمه...... افسر پلیس به من گفت خانم هایی که قبل از تو آمده بودند اینجا بجز یک نفرشون... به بقیه تجاوز شده بود.... برو خداتو شکر کن که زنده ای!!! راستی اینم بگم که اون عابر بانکی که توش ده تومن پول بود.... ازش 4 تا کارت شارژ 2 تومنی گرفتن و موبایلشونو شارژ کردن! هنوز بعد از 8 ماه خبری ازشون نیست! تازه شانس آوردم با یکیشون دوست شدم و سنشونو پرسیدم.....
اینا یه طرف... مشکل دیگه هم اینکه من هم چاقوی آلوده خورده بودم... و هم از بطری اونا آب خوردم... به علت اینکه هم شیشه ای بودن و هم روانی!!! قاضی دادگاه گفت که باید برم آزمایش ایدز و هپاتیت هم بدم! بماند که موقع آزمایش ایدز چه نگاه های سنگینی رو تحمل میکردم.... از گرفتن شماره تلفن خونه بگیرین تا اینکه شریک جنسیت کی بوده!!! کلش عذاب بود....
در نهایت بگم... خدارو شکر که سالمم........ بخدا اینایی که گفتم تاحالا اینقدر کامل نگفتم بجز افسر پلیس... گفتنش آزارم میده....... یعنی حالمو منقلب میکنه مثل الان... لطفا توجه کنین... به عنوان برادر بزرگتر و یا کوچکتر.... لطفا دقت کنید.... حادثه 1 بار اتفاق می افته....

امروز یه ایمیل برام اومد که به نظرم رسید اینجا جای مناسبی برای نقل کردنش باشه

لطفا این متن رو کامل بخونید :


دوستان روز سی ام خرداد 91 ساعت 19:00 غروب ، یکی از همکاران بنده توسط یک ماشین پژو 206 با سه سرنشین ، تنها به دلیل تاکسی خور نبودن مسیر و استیصال ناشی از عجله به رسیدن به خانه در خیابان سئول نزدیک قرارگاه نیروهای انتظامی جنب ده ونک ربوده میشود
بقیه حادثه از زبان مال باخته:
به محض ورودم به اتومبیل سرنشین صندلی عقب پس گردنم را گرفت و نوک قمه را به بدنم فشرد
اولین چیزی که ازم گرفتند موبایلم بود چون شاید میترسیدند در زنگ زدن به پلیس دستم سریع باشه بعد موجودی نقدی کیف پولم و کارتهای اعتباری و ساعت و محتویات جیبهام رو مورد بازرسی قراردادند و شماره رمز کارتهای عابر بانکم رو گرفتند و با استفاده ازعابر بانکهای طول مسیر سه مورد 200000 تومان یعنی مجموعاً 600000 تومان از کارتهام برداشت کردند ، همه اینها در حالی بود که همش در اتوبانهای چمران و نیایش و اون حول و حوش من را میچرخوندن
خلاصه ملایمت من در برخورد باهاشون اونارو متقاعد کرده بود که همراه با اموالم، جونم رو هم نگیرند
شاید هم اینقدر سابقه دار و حرفه ای بودن که مشکل چهره شناسی نداشتند
و من از خدای مهربون بخاطر همین موضوع بسیار شاکرم
از بخت بد در میانه راه همسرم به موبایلم زنگ زد و همون عقبیه گفت که جواب بدم و بهش بگم توی ترافیکم و دیر میام، اما یکیشون که معلوم بود حرومزاده تر از اون دوتای دیگه است، درکمال بیشرمی توی گوشم گفت که با خانمم زیر پل ستارخان قراربزارم که در حقیقت اونا برن سروقتش، ولی خوشبختانه اراده اون دوتای دیگه به این کار نبود، چونکه ظاهرا ً بیخیال ادامه ماجرا شدند و منو برگردوندند به ده ونک و موقع پیاده شدن اولاً مدارکم رو پانصد متر جلوتر توی پیاده رو انداختند تا من مجبور بشم جهت عکس اونا حرکت کنم و ثانیاً یکیشون خیلی خط و نشون برام کشید که اگه آژانس بگیری بیای پیمون خلاصه ترمز دستی میکشم میام پایین جیگرتو از سینت در میارم و از این حرفا
اما پس از اینکه من اونا رو مطمئن کردم که این چیزها الان توی این شرایط به ذهنم نمیرسه و حتی اگر یه کلاشینکف هم با خودم داشتم از شدت ترس نمی تونستم ازش استفاده کنم، پیادم کردن و در تمام این مدت یکی که قمه دستش بود مثل یک اسکورت من رو سوار و پیاده میکرد
دست آخر هم من رو وادار کردند که از یه شیب تند پایین برم تا فرصت داشته باشند دور بشند

درخاتمه باید بگم اگه با دقت به این ماجرا توجه کنیم، چند نتیجه میشه گرفت
اول اینکه اگر احساس کردین مسافرها از قبل باهم آشنا هستند اصلاً مرام کش نشین که آخی بیچاره برای کمک به من وایستاده، نخیر عزیز حتماً برای کمک به خودشونه که وا میستن
دوم اینکه اگه این بنده خدا بلد بود که رمز کارتش رو معکوس بهشون میداد دستگاه پول رو بهشون میداد اما اولاً اعلام سرقتشو به پلیس زنگ میزد و درضمن عکس بی صاحابشون رو هم میگرفت که بعداً شاید به درد آگاهی چیها می خورد
سوم اینکه فقط دعا کنید و سعی کنید در مسیر این جور جانوران قرار نگیرید چون اگر خود بروس لی هم که باشید کاری از دستتون بر نمی آد

بلا نبینید انشاءالله
یا حق

توصیه های یک پلیس براي امنيت شخصي

1- قویترین قسمت بدن شما آرنجتان میباشد...
در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید این کار را انجام دهید...




2- در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید
کیف را به سمتی دور ترجیحا در حیاط منزل مجاور پرتاب کنید...
ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود در این لحظه شما فرار کنید...




3- در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند چراغ های عقب را در آورید...
و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید راننده شما را نمیبیند،...
اما سایرین میبینند. این کار جان افرادی را نجات داده است...




4- خانم ها معمولا عادت دارند هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند...
در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد...
و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه یا چاقویی را به طرف شما بگیرد و به شما بگوید که به کجا بروید و حوادث ناگوار بعدی به وقوع بپیوندد.
به محض اینکه وارد خودرو شدید درها را قفل کرده و محل را ترک کنید اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید و شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید به جای ترمز کردن پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود كمربند ايمني و يا کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد و اگر دزد دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض برخورد ماشين با مانع فرار کنید، كه فرار كردن بهتر از این است جسد شما را در جایی پیدا كنند...

5- چند نکته هنگام سوار شدن به ماشین در یک پارکینگ مسقف یا سرپوشیده:
حواس خود را جمع کنید. اطراف خود، درون ماشین و صندلی عقب را نگاه کنید، زمین سمت پیاده رو را نگاه کنید اگر ماشین شما در کنار یک ون بزرگ پارک است از در سمت پیاده رو سوار اتومبیل شوید بیشتر قاتل های زنجیره ای قربانیان خود را در حالیکه می خواهند سوار ماشین شوند به داخل ون میکشند
به ماشینی که در سمت خیابان و یا پیاده رو نزدیک ماشین شما پارک است نگاه کنید...
اگر مردی تنها در صندلی ای که نزدیک ماشین شما است نشسته است به عقب برگردید و با یک نگهبان یا پلیس به ماشین خود نزدیک شده و سوار شوید...




6- همیشه از آسانسور به جای پله استفاده نمایید...
راه پله ها مکان هایی ترسناک برای تنها بودن هستند و بخصوص در شب مکان های خوبی برای انجام جنایت و زورگیری می باشند...




7- در صورتیکه شخصی اسلحه دارد و شما از او فاصله بيش از سه متر دارید يقينا بهتر است كه بدوید
شخص مهاجم فقط مي تواند بدون دقت به شما شلیک کند ...
در حالیکه شما یک هدف متحرک هستید، احتمال اینکه تیر به شما بخورد 4 درصد است...
و همچنین به احتمال زياد محلی از بدن که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، یکی از اعضاي حیاتی بدن شما نیست... ترجیحا به صورت زیک زاگ بدوید...

8- خانم ها معمولا تلاش می کنند که عاطفي و دلسوز و شفیق باشند ...
اينطور زنانه و لطيف كه تابحال رفتار داشته ايد و با اين شرايط خاص متفاوت برخورد كنيد...!
براي همه كس اينطور نرم رفتار كردن اشتباه است و دیگر بس است...!!!
این رفتار ملايم ممکن است به شما صدمه زده و یا حتی به کشته شدنتان منجر شود...
رهبر باندی که یک قاتل بود و قتل های زنجیره ای انجام میداد مردی خوش تیب و با سواد بود. از حس شفقت زنان سوء استفاده میکرد با عصایی در دست لنگان لنگان راه میرفت و برای سوار شدن به اتومبیل خود درخواست کمک میکرد...




9- نکته امنیتی دیگر:
شخصی به من گفت که دوستش صدای گریه یک بچه را شب هنگام در راهرو آپارتمان شنیده است...
و بدلیل اینکه دیر وقت بوده به پلیس زنگ زده است... او فکر میکرد که این عجیب است...
پلیس به او گفت: هرکاری که میکنی، در را باز نکن... زن گفت که این مانند صدای یک بچه است که انگاراز پنجره به بیرون خزیده و ممکن است وارد خیابان شود... او نگران بچه است...
پلیس گفت، یکی از واحدهای اعزامی ما در راه است... هر کاری که میکنی، در را باز نکن!...
پلیس به او گفت که آنها فکر میکنند که یک قاتل قتل های زنجیره ای صدای یک بچه را ضبط کرده است و با استفاده از آن زنان را با فکر اینکه کسی یک بچه آنجا گذارده است به بیرون از خانه میکشاند...
او گفت که آنها هنوز این موضوع را تایید نکرده اند. اما تعداد زیادی خانم تماس گرفته و میگویند هنگامیکه شب هنگام در خانه تنها بوده اند، صدای گریه یک بچه را از بیرون در میشنوند...




10- اگر صدای چکه آب از شیرهای بیرون خانه در نیمه شب شنیدید...
هرگز از منزل خارج نشوید و با تماس، از همسایه های خود کمک بگیرید...

ارسال این متن به دوستانتان می تواند روشنگر آنها باشد و از خطرات بالقوه رهایی یابند
 

*Essi*

اخراجی موقت
شرمنده اینجا پست نامربوط میدم!

اسی من یه مدتی هست هر تاپیکی (از این بحث دارا!) رو که می خونم تهش میگم لول!

نمی دونی چرا؟

=============
جو مساعد نیست یه سری اندیشه های بصیرانه رو بذارم !

از جواد مسی تا جواد تامکروز یخمو میگیرن!

الان موندم یعنی میشه یه روزی این بحث ها رو باز کنم یا نه! (البته شک ندارم که شما باهاش موافقی! یه جور بسط این تاپیک و عقاید خانوم ها و چنتا تاپیک دیگس! ولی قشنگ 100 درصد باشگاه مخالف بر میان!)

خدا بده برکت

جو مساعد رو باید خودت ایجاد کنی، بشینی تا مساعد بشه، یعنی تن دادن به قضا و قدر.

به قول مارک تواین :

قبل از اینکه براى آمدن باران به درگاه خدا نماز بیاورى، بهتر است برنامه هواشناسى را نگاه کنى.
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جو مساعد رو باید خودت ایجاد کنی، بشینی تا مساعد بشه، یعنی تن دادن به قضا و قدر.

به قول مارک تواین :

قبل از اینکه براى آمدن باران به درگاه خدا نماز بیاورى، بهتر است برنامه هواشناسى را نگاه کنى.

اره امام جمعه همه یادم میاد می خواست نماز بارون بخونه ! کلی وقت منتظر خبر هواشناسی بود!


ولی وقتی می خوای یه چیز نو و کاملا جدید و سخت رو مطرح کنی ! ....

از روز اول تا الان تو تمام پستام سعی کردم هر چی میگم یه خط از اون بگم ! شاید نزدیکترینش تاپیک بصیرت بود!


ولی کلا یا همه کج برداشت می کنن یا 100 درصد بچه های باشگاه قدرت خدا با هم متحد شدن و شروع کردن فحش دادن!

خیلی حس بدی هست که ادم فکر کنه هیچکس حرفشو نمی فهمه جز یک نفر مثل شما و ادم تنهاس
 

*Essi*

اخراجی موقت
ولی کلا یا همه کج برداشت می کنن یا 100 درصد بچه های باشگاه قدرت خدا با هم متحد شدن و شروع کردن فحش دادن!

خیلی حس بدی هست که ادم فکر کنه هیچکس حرفشو نمی فهمه جز یک نفر مثل شما و ادم تنهاس

وقتی یکی تاپیک میزنه مورچه به سلیمان فلان گفت درباره عشق و.... همه میگن تحت تاثیر قرار گرفتیم، این قدرت خداست.

بدون که با جامعه بسیار فرهیخته ای طرفیم..........

البته این مثالی که میزنم تناسبی نداره ولی یادت نره همیشه احشام به صورت گله ای زندگی میکنند و با هم حمله میکنند.

اما همین احشام رو چوپان دونه دونه سر میبره، اجر اطاعت گوسفند از چوپان، ذبح شدنه.
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیبا جان خیلی ممنون عالی بود اما این مورد رو حتما جهت شوخی گفتن دیگه...
نه؟!

اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید و شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید به جای ترمز کردن پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود كمربند ايمني و يا کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد و اگر دزد دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض برخورد ماشين با مانع فرار کنید، كه فرار كردن بهتر از این است جسد شما را در جایی پیدا كنند...
:surprised:
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیبا جان خیلی ممنون عالی بود اما این مورد رو حتما جهت شوخی گفتن دیگه...
نه؟!


:surprised:

:biggrin: آره خوب واسه ایران شوخیه ! چون ماشینا کیسه ی هوا ندارن !!! با این حال اگه من که یه خانوم هستم مطمئن بشم که نمی تونم از شر اون آقای آدم ربا خلاص بشم ترجیح میدم خودمو اونو هم زمان بکشم که دستش به من نرسه !!!!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:biggrin: آره خوب واسه ایران شوخیه ! چون ماشینا کیسه ی هوا ندارن !!! با این حال اگه من که یه خانوم هستم مطمئن بشم که نمی تونم از شر اون آقای آدم ربا خلاص بشم ترجیح میدم خودمو اونو هم زمان بکشم که دستش به من نرسه !!!!

آره واقعا...
منم تو این موقعیت قرار بگیرم ترجیح میدم بمیرم...
البته اگه شهامتش رو داشته باشم... موقعیت ترسناکیه...:cry:
ولی زیبا جون تصمیم راسخ گرفتم برم دنبال یه ورزش رزمی بزنم لت و پارشون کنم....
دوستم میگفت تو روزنامه نوشته یه دختره سانس آخر مترو توسط سه تا پسر مورد حمله قرار میگیره که دختره مربی کاراته بوده میزنه سه تاشون رو کفپوش مترو میکنه...:D
واااای خدا چه حالی میده
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره واقعا...
منم تو این موقعیت قرار بگیرم ترجیح میدم بمیرم...
البته اگه شهامتش رو داشته باشم... موقعیت ترسناکیه...:cry:
ولی زیبا جون تصمیم راسخ گرفتم برم دنبال یه ورزش رزمی بزنم لت و پارشون کنم....
دوستم میگفت تو روزنامه نوشته یه دختره سانس آخر مترو توسط سه تا پسر مورد حمله قرار میگیره که دختره مربی کاراته بوده میزنه سه تاشون رو کفپوش مترو میکنه...:D
واااای خدا چه حالی میده


تو مترو شاید دست خالی باشن ولی تو ماشین از قبل برنامه ریزی کردن عزیزم ! مطمئن باش یه چیزی همراشون میارن ... چاقو ... قمه ... سرنگ آلوده ... زنجیر ... اسید !!!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو مترو شاید دست خالی باشن ولی تو ماشین از قبل برنامه ریزی کردن عزیزم ! مطمئن باش یه چیزی همراشون میارن ... چاقو ... قمه ... سرنگ آلوده ... زنجیر ... اسید !!!
غمت نباشه...
خدا با ماست و دست خدا بالای همه ی دست هاست...:smile:
 

mazen

عضو جدید
بعد از اینکه چهار سال تو یه شهر دیگه یه زندگی کاملا مستقل داشتم ، بعد از اتمام دوره ی کارشناسی برگشتم خونه...با دستانی پر!!

با یه دل خجسته صبح روز پس از رسیدن زود از خواب بیدار شدم که برم کمی ورزش کنم و بدوام


خلاصه بیدار شدم و با توجه به شناختی که از پدرم داشتم گشادترین مانتوم رو پوشیدم و حجاب کامل تازه کلاه هم گذاشتم که کسی قیافمو نبینه


جلو آینه داشتم آخرین نگاها رو به خودم میکردم که دیدم دَدَمی یانی...!!! بابام کله صبح از خواب بیدار شد


اومدم سریع برم تا منو ندیده که دیگه دیر شده بود

منو دید و با چهره ی خواب آلوده گفت کجا کله ی صبح؟!

با لبخندی دلبرانه گفتم میرم بدوام...


گفت بله؟! نمیخواد بری
گفتم بابااااااا

گفت خب پس واستا برسونمت!!!


قیافه ی من::surprised: کجا برسونی بابا؟! میخوام بدوام

گفت خو باشه میرسونمت پارک بانوان وایمیستم بدوای بعد برت گردونم خونه...

دیگه گریه ام گرفته بود گفتم من با این بابا برنامه دارم... کلی پشیمون شدم که چرا اینهمه درسم زود تموم شده..!!!

خلاصه مامانم به دادم رسید و من تونستم بیام بیرون از خونه و هوای تازه با اجازه ی پدر استنشاق کنم...


شمام با پدرتون از این مشکلات داشتین؟!
در برابر تفکراتشون چی کار میکنین؟!
آیا بهشون حق میدین؟!

حتماً دوران دانشگاه یک کارائی کردی که پدرت بهت بدگمانه عزیزم، یکم بیشتر فکر کن
 

mazen

عضو جدید

امروز یه ایمیل برام اومد که به نظرم رسید اینجا جای مناسبی برای نقل کردنش باشه

لطفا این متن رو کامل بخونید :


دوستان روز سی ام خرداد 91 ساعت 19:00 غروب ، یکی از همکاران بنده توسط یک ماشین پژو 206 با سه سرنشین ، تنها به دلیل تاکسی خور نبودن مسیر و استیصال ناشی از عجله به رسیدن به خانه در خیابان سئول نزدیک قرارگاه نیروهای انتظامی جنب ده ونک ربوده میشود
بقیه حادثه از زبان مال باخته:
به محض ورودم به اتومبیل سرنشین صندلی عقب پس گردنم را گرفت و نوک قمه را به بدنم فشرد
اولین چیزی که ازم گرفتند موبایلم بود چون شاید میترسیدند در زنگ زدن به پلیس دستم سریع باشه بعد موجودی نقدی کیف پولم و کارتهای اعتباری و ساعت و محتویات جیبهام رو مورد بازرسی قراردادند و شماره رمز کارتهای عابر بانکم رو گرفتند و با استفاده ازعابر بانکهای طول مسیر سه مورد 200000 تومان یعنی مجموعاً 600000 تومان از کارتهام برداشت کردند ، همه اینها در حالی بود که همش در اتوبانهای چمران و نیایش و اون حول و حوش من را میچرخوندن
خلاصه ملایمت من در برخورد باهاشون اونارو متقاعد کرده بود که همراه با اموالم، جونم رو هم نگیرند
شاید هم اینقدر سابقه دار و حرفه ای بودن که مشکل چهره شناسی نداشتند
و من از خدای مهربون بخاطر همین موضوع بسیار شاکرم
از بخت بد در میانه راه همسرم به موبایلم زنگ زد و همون عقبیه گفت که جواب بدم و بهش بگم توی ترافیکم و دیر میام، اما یکیشون که معلوم بود حرومزاده تر از اون دوتای دیگه است، درکمال بیشرمی توی گوشم گفت که با خانمم زیر پل ستارخان قراربزارم که در حقیقت اونا برن سروقتش، ولی خوشبختانه اراده اون دوتای دیگه به این کار نبود، چونکه ظاهرا ً بیخیال ادامه ماجرا شدند و منو برگردوندند به ده ونک و موقع پیاده شدن اولاً مدارکم رو پانصد متر جلوتر توی پیاده رو انداختند تا من مجبور بشم جهت عکس اونا حرکت کنم و ثانیاً یکیشون خیلی خط و نشون برام کشید که اگه آژانس بگیری بیای پیمون خلاصه ترمز دستی میکشم میام پایین جیگرتو از سینت در میارم و از این حرفا
اما پس از اینکه من اونا رو مطمئن کردم که این چیزها الان توی این شرایط به ذهنم نمیرسه و حتی اگر یه کلاشینکف هم با خودم داشتم از شدت ترس نمی تونستم ازش استفاده کنم، پیادم کردن و در تمام این مدت یکی که قمه دستش بود مثل یک اسکورت من رو سوار و پیاده میکرد
دست آخر هم من رو وادار کردند که از یه شیب تند پایین برم تا فرصت داشته باشند دور بشند

درخاتمه باید بگم اگه با دقت به این ماجرا توجه کنیم، چند نتیجه میشه گرفت
اول اینکه اگر احساس کردین مسافرها از قبل باهم آشنا هستند اصلاً مرام کش نشین که آخی بیچاره برای کمک به من وایستاده، نخیر عزیز حتماً برای کمک به خودشونه که وا میستن
دوم اینکه اگه این بنده خدا بلد بود که رمز کارتش رو معکوس بهشون میداد دستگاه پول رو بهشون میداد اما اولاً اعلام سرقتشو به پلیس زنگ میزد و درضمن عکس بی صاحابشون رو هم میگرفت که بعداً شاید به درد آگاهی چیها می خورد
سوم اینکه فقط دعا کنید و سعی کنید در مسیر این جور جانوران قرار نگیرید چون اگر خود بروس لی هم که باشید کاری از دستتون بر نمی آد

بلا نبینید انشاءالله
یا حق

توصیه های یک پلیس براي امنيت شخصي

1- قویترین قسمت بدن شما آرنجتان میباشد...
در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید این کار را انجام دهید...




2- در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید
کیف را به سمتی دور ترجیحا در حیاط منزل مجاور پرتاب کنید...
ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود در این لحظه شما فرار کنید...




3- در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند چراغ های عقب را در آورید...
و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید راننده شما را نمیبیند،...
اما سایرین میبینند. این کار جان افرادی را نجات داده است...




4- خانم ها معمولا عادت دارند هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند...
در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد...
و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه یا چاقویی را به طرف شما بگیرد و به شما بگوید که به کجا بروید و حوادث ناگوار بعدی به وقوع بپیوندد.
به محض اینکه وارد خودرو شدید درها را قفل کرده و محل را ترک کنید اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید و شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید به جای ترمز کردن پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود كمربند ايمني و يا کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد و اگر دزد دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض برخورد ماشين با مانع فرار کنید، كه فرار كردن بهتر از این است جسد شما را در جایی پیدا كنند...

5- چند نکته هنگام سوار شدن به ماشین در یک پارکینگ مسقف یا سرپوشیده:
حواس خود را جمع کنید. اطراف خود، درون ماشین و صندلی عقب را نگاه کنید، زمین سمت پیاده رو را نگاه کنید اگر ماشین شما در کنار یک ون بزرگ پارک است از در سمت پیاده رو سوار اتومبیل شوید بیشتر قاتل های زنجیره ای قربانیان خود را در حالیکه می خواهند سوار ماشین شوند به داخل ون میکشند
به ماشینی که در سمت خیابان و یا پیاده رو نزدیک ماشین شما پارک است نگاه کنید...
اگر مردی تنها در صندلی ای که نزدیک ماشین شما است نشسته است به عقب برگردید و با یک نگهبان یا پلیس به ماشین خود نزدیک شده و سوار شوید...




6- همیشه از آسانسور به جای پله استفاده نمایید...
راه پله ها مکان هایی ترسناک برای تنها بودن هستند و بخصوص در شب مکان های خوبی برای انجام جنایت و زورگیری می باشند...




7- در صورتیکه شخصی اسلحه دارد و شما از او فاصله بيش از سه متر دارید يقينا بهتر است كه بدوید
شخص مهاجم فقط مي تواند بدون دقت به شما شلیک کند ...
در حالیکه شما یک هدف متحرک هستید، احتمال اینکه تیر به شما بخورد 4 درصد است...
و همچنین به احتمال زياد محلی از بدن که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، یکی از اعضاي حیاتی بدن شما نیست... ترجیحا به صورت زیک زاگ بدوید...

8- خانم ها معمولا تلاش می کنند که عاطفي و دلسوز و شفیق باشند ...
اينطور زنانه و لطيف كه تابحال رفتار داشته ايد و با اين شرايط خاص متفاوت برخورد كنيد...!
براي همه كس اينطور نرم رفتار كردن اشتباه است و دیگر بس است...!!!
این رفتار ملايم ممکن است به شما صدمه زده و یا حتی به کشته شدنتان منجر شود...
رهبر باندی که یک قاتل بود و قتل های زنجیره ای انجام میداد مردی خوش تیب و با سواد بود. از حس شفقت زنان سوء استفاده میکرد با عصایی در دست لنگان لنگان راه میرفت و برای سوار شدن به اتومبیل خود درخواست کمک میکرد...




9- نکته امنیتی دیگر:
شخصی به من گفت که دوستش صدای گریه یک بچه را شب هنگام در راهرو آپارتمان شنیده است...
و بدلیل اینکه دیر وقت بوده به پلیس زنگ زده است... او فکر میکرد که این عجیب است...
پلیس به او گفت: هرکاری که میکنی، در را باز نکن... زن گفت که این مانند صدای یک بچه است که انگاراز پنجره به بیرون خزیده و ممکن است وارد خیابان شود... او نگران بچه است...
پلیس گفت، یکی از واحدهای اعزامی ما در راه است... هر کاری که میکنی، در را باز نکن!...
پلیس به او گفت که آنها فکر میکنند که یک قاتل قتل های زنجیره ای صدای یک بچه را ضبط کرده است و با استفاده از آن زنان را با فکر اینکه کسی یک بچه آنجا گذارده است به بیرون از خانه میکشاند...
او گفت که آنها هنوز این موضوع را تایید نکرده اند. اما تعداد زیادی خانم تماس گرفته و میگویند هنگامیکه شب هنگام در خانه تنها بوده اند، صدای گریه یک بچه را از بیرون در میشنوند...




10- اگر صدای چکه آب از شیرهای بیرون خانه در نیمه شب شنیدید...
هرگز از منزل خارج نشوید و با تماس، از همسایه های خود کمک بگیرید...

ارسال این متن به دوستانتان می تواند روشنگر آنها باشد و از خطرات بالقوه رهایی یابند



خیلی خوش شانسی که هنوز سالمی
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچی سنت بره بالاتر، بیشتر متوجه میشی که بزرگترین خیرخواهت پدرت بوده.

این رو هم به حرف هیچ رقمه نمیشه فهمید، یکسری چیزهارو فقط و فقط گذشت زمان و تجربه میتونه به آدم ثابتش کنه.

ورزش تنهایی در پارک هایی با این وضعیت، من بعضی وقت ها میرم توی پارک دوچرخه سواری، اونجا دخترها هم هستند.

شاید این بنده خداها یک دور هم نمیتونن با آرامش رکاب بزنن، بس که دنبالشون راه میوفتن و کرم میریزند.

جامعه بیماره، یا با دوستان برو و یا افراد قابل اعتماد (پسر یا دخترش فرقی نمیکنه) ، یا برو همون پارک بانوان!!!! هرچند اسباب تاسفه، اما بهتر از ضرر جانی و روانی هست.
هزاران تشکر. البته یه مشکل کوچولو هم هست که خیلی نباید خورده گرفت و اون اینه که بعضیا خیال می کنن که این کار ها یه جور امل گرایی و واپس زدگی در خالیکه بعدا تجربهثابت می کنه که بسیار بسیار به نفع دختر خانم بوده.
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هی میخوام نگم نمیشه !
من خودم از سوار شدن تاکسی خاطره خوبی ندارم!
تقریبا بچه های سایت تعداد اندکیشون میدونن
روز 27 آبان بود... صبح زود رسیدم تهران! ساعت 5:45 دقیقه... رفتم سوار متروی میدون آزادی بشم... گفتن امروز جمعه هست و ساعت کار مترو از 6 هست.... منم برای اینکه زود تر برسم خونه اومدم با سواری برم...
دور میدون آزادی... سوار یه ماشین شدم! جاتون اصلا خالی نباشه! 4 نفر دزد!!! منم وسط نشسته بوده! 3 تا عابر بانک هم همراهم بود! (سیستم مزخرف بانکداری ایران مجبورت میکنه)
جمعا دو میلیون پول میشد که قرار بود شهریه دانشگاهمو بدم....
جاتون خالی از اونا چک و مشت از من هم انکار رمز عابر بانکا !!! حسابی کتک خوردم! تا با خوردن 2 تا چاقو به ران پاهام... لب به اعتراف گشودم ! :cry: نمیدونم توی اون لحظه ها آدم چرا اعتقاداتش دگرگون میشه.... خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه... پول که از راه حرومی به دست نیومده.... از پاهام هم به شدت خون میومد..... حالم اصلا خوب نبود.... معجزه رو به چشمام دیدم... من 2 ساعتی بود که کتک میخوردم توی ماشین اینا و نه از پلیس خبری بود و نه کسی... معنی امداد غیبی رو به چشمم دیدم....... منو پیاده نمیکردن که... میگفتن از کجا معلوم که این رمزش درست باشه.... خوشبختانه یا بدبختانه منو از میدون آزادی تا انتهای خیابان دماوند تهران کشوندند و بردند... البته با کتک های ممتد... اون لحظه از یادم نمیره... جلوی یه بانک نگه داشتند.... رفتن پولو بردارند... اون وقت صبح نمیدونم یه فرشته (آقا) چطوری اومده بود و پول میخواست... هوا تاریک بود اما بی رمق با نگاهم بهش فهموندم که اونا دزدند... واقعا داشتم از هوش هم میرفتم.... ازشون درخواست آب کردم.... بهم از بطری خودشون آب دادند..... اون آقا فرشتهه یه لحظه از غفلت اینا استفاده کرد و عابر بانک و دویست تومن پولوووو برداشت کرد توی جیبش.. من ندیدم... اما میدونم.... خلاصه از شانس من یه موتور پلیس هم به جمع ما اضافه شد.... برادران دزد سریع سوار ماشینوشن شدند و اون فرشته داد زددد دزددددددددد دزدددد ... آقا پلیسه هم افتاد دنبال ما... و این آقایون دزد که متولد سال 70 بودند!!! از ترسشون اونو کوبوندند به گارد ریل و بعدا فهمیدم پای پلیس بیچاره شکست..... فیلمش در آرشو راهنمایی رانندگی موجوده... بالاخره میگیرمش.. گفتن برای برنامه شوک هم میخوان.... خلاصه این آقایون دزد منو از میدون آزادی تا دوراهی رودهن-بومهن بردند.... و تازه شیشه کشیدنشونم شروع شد!!! خلاصه وقتی شیشه کشیدن منو ول کردند... چون رمق نداشتم... به فاصله ده دقیقه بعد هم پلیس اومد... یعنی اتفاقی.... جایی که منو ول کردن بخدا اگه سالی یه ماشین رد بشه........ خدارو بارها شکر میکنم... مائده عزیز دل و همه خواهرایی که میان اینو میخونین... اینجاشو گوش کنین:
تا شب توی بیمارستان بستری بودم.... شب مرخص شدم... فرداش رفتم آگاهی برای تشخصی هویت! اما من میگفتم متولد سال 70 بودند و بچه بودن! اینا بعد از چند روز بهم یه آدم 50 ساله نشون میدادند .... که نوع دزدیش شبیه اونا بوده.... خلاصه .... اینم بگم که در داشبورد ماشینشون پر بود از عابر بانک که خودشون میگفتن از دیروز ظهر جمع کردن اینارو..... یعنی به راحتی هرچی پول لود میکشیدن بیرون....... خوب نشد... دو روز بعد رفتم چهره نگاری و تشخصی هویت که معلوم بود خیلی پیشرفته تر از قبلی ها بود... فقط دیدم 5 نفر جلوتر از من نشستن توی صف ! یه پیرمرده و چها تا خانم..... اغلب زیر سی سال... همه گریه می کردند.... بالاخره نوبت من شد! ساعت 10 صبح! پیدا نشد که نشد... یعنی نه در آرشیوشن بود و نه کسی شبیه به این آقایون دزد 20 ساله پیدا کردم!
مامور گفت خدا رو شکر که سالمی.... در مورد عابر بانک ها هم سوال کرد... یکیش که مفقود شده بود... اون دو تا دیگه هم یکیش بخاطر ندادن کد ملی من به بانک مسدود شده بود و یکیش هم 10 هزار تومن توش پوی بود... کلا از من 20 هزار تومن هم نبردند... اما خاطره بدش تا آخر عمر تو وجودمه...... افسر پلیس به من گفت خانم هایی که قبل از تو آمده بودند اینجا بجز یک نفرشون... به بقیه تجاوز شده بود.... برو خداتو شکر کن که زنده ای!!! راستی اینم بگم که اون عابر بانکی که توش ده تومن پول بود.... ازش 4 تا کارت شارژ 2 تومنی گرفتن و موبایلشونو شارژ کردن! هنوز بعد از 8 ماه خبری ازشون نیست! تازه شانس آوردم با یکیشون دوست شدم و سنشونو پرسیدم.....
اینا یه طرف... مشکل دیگه هم اینکه من هم چاقوی آلوده خورده بودم... و هم از بطری اونا آب خوردم... به علت اینکه هم شیشه ای بودن و هم روانی!!! قاضی دادگاه گفت که باید برم آزمایش ایدز و هپاتیت هم بدم! بماند که موقع آزمایش ایدز چه نگاه های سنگینی رو تحمل میکردم.... از گرفتن شماره تلفن خونه بگیرین تا اینکه شریک جنسیت کی بوده!!! کلش عذاب بود....
در نهایت بگم... خدارو شکر که سالمم........ بخدا اینایی که گفتم تاحالا اینقدر کامل نگفتم بجز افسر پلیس... گفتنش آزارم میده....... یعنی حالمو منقلب میکنه مثل الان... لطفا توجه کنین... به عنوان برادر بزرگتر و یا کوچکتر.... لطفا دقت کنید.... حادثه 1 بار اتفاق می افته....
جان من ؛‌ چرا اینکارو می کنین. درسته که دزده اما جان آدم ارزشش بالاتره. هیچ وقت خودتونو درگیر نکنین. مگه اینکه بدونین نتیجه داره
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه ربطی به دعا داره پدر جان.

علی بن ابیطالب که امام شیعیان بود، سر نماز و دعا یکی بهش شمشیر زد.

البته همون رعایت کردن از همه چیز مهم تره که گفتی ولی بازم شهر بدی شده این کرج و نمیشه اینو نادیده بگیریم.
به ملا گفتن دعا کن خرمان خوب شود. گفت چرا پیش بیظار نمی برید؟ گفتند: بردیم دوا داد. آوردیم تا با دعای تو نیاز به داوی او نباشد. ملا جواب داد: برای اجابت دعای من باید از دوا هم استفاده کنی وگرنه دعای بی دوا فایده ندارد.
 

Similar threads

بالا