دست‌نوشته‌ها

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
همش دروغ ...همش غرور....
همش دنبال این هستم که از دیگرون ایراد بگیرم.
تا شاید کسی بفکر ایراد گیری ازم نباشه.
تاکی می تونم زندگی با یه خیال رو ادامه بدم.
چقدر می تونم این دل تنگم رو پشت این صورتک خندان قایم کنم.
امروز صبح موقعی که چشمانم باز دنیا رو دید.مثل اسمون ابریش دلم گرفت.
دلم گرفت از خودم از از اتاقم از شهر از دنیا و ادماش از تکرار مکررات.
کاش ................
گفتنش بی فایده است!!!!
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
چند صباحی است
که دلم فرمان نوشتن به دستم را نمیدهد
گاه و بی وقت به سرم میزند و با خود حرف میزنم
در کوچه و خیابان
هر که مرا میبیند دیوانه ای خطابه میکند
و من در دل خود به آنها میخندمو میگویم
از آدم های عاقل نما متنفرم
آنهایی که ادعای عاقل بودن میکنند خود دیوانه ترند
در پیاده رو قدم میزنم . ناگهان صدای خش خش برگهای پاییزی را در زیر پای خود حس میکنم
سکوت میکنم
سکوتی که هیچ کس فریادم را نمیفهمد
گوش هایت را بگیر
میخواهم سکوت کنم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خدا امسال سال تغییرات بود....
من اول سال هی اعلام کردم به ملت که بابا امسال با همه ی سالا فرق داره.... هیچکس به حرفم گوش نداد!
خود تو.... مگه 4 فروردین بهت نگفتم، خندیدی و گفتی: دلت خوشه ها.... ما ها عادت داریم به روزمرگی .... تغییرات کجا بود؟!!

می دونم الان دیگه باورت شده.... تیر ماه بود که به قول خودت به پیشگویی های من ایمان آوردی! اما چه فایده!؟؟

حالا من موندم و این همه تغییرات لعنتی ناخواسته!
می دونستم میان ، اما نه دیگه اینجوری....

حالا من موندم و تو و خاطره ی اون یکشنبه نیلی، وسط خردادماه!
من موندم و تو و یه دنیا خاطره.... حرفای خودمونی راس ساعت 12، زیر آسمون پر ستاره!
حالا من موندم و صبر.....و فقط صبر!


پ.ن:
1- لعنت به این سال87....نمی دونم چراتموم نمیشه فقط!
2- مواظب تغیرات دو ماه آخر سال باشین ، لطفا! بعدا نگین که نگفتم!
 

solar flare

مدیر بازنشسته
امروز چقدر بي حوصله ام
فردا و پس فردا امتحان دارم خسه شدم از بس تو خونه نشستم و درس خوندم
اگه اينترنت و باشگاه نبود تو خونه دق ميكردم
اصلا فصل امتحانات كه ميشه انگار كارام برعكس ميشه هميشه تا 1 بيدار بودم
الان چند شبه 11 خواب يقه مو ميگيره نميذاره درس بخونم
عجب دنياي عجيبي شده
خواب هم با آدم كل ميكنه و سر به سرش ميذاره
ياد گردش علمي كه با بچه ها ميريم افتادم چقدر خوش ميگذره
قراره سال بعد برا گردش علمي بريم همدان
الان كه حوصله ام تو خونه سر رفته از يادآوري سال بعد كلي ذوق ميكنم
اما كو تا سال بعد معلوم نيست چي بشه
اما خداييش بدجور حوصله ام سر رفته
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
به خدا امسال سال تغییرات بود....
من اول سال هی اعلام کردم به ملت که بابا امسال با همه ی سالا فرق داره.... هیچکس به حرفم گوش نداد!
خود تو.... مگه 4 فروردین بهت نگفتم، خندیدی و گفتی: دلت خوشه ها.... ما ها عادت داریم به روزمرگی .... تغییرات کجا بود؟!!

می دونم الان دیگه باورت شده.... تیر ماه بود که به قول خودت به پیشگویی های من ایمان آوردی! اما چه فایده!؟؟

حالا من موندم و این همه تغییرات لعنتی ناخواسته!
می دونستم میان ، اما نه دیگه اینجوری....

حالا من موندم و تو و خاطره ی اون یکشنبه نیلی، وسط خردادماه!
من موندم و تو و یه دنیا خاطره.... حرفای خودمونی راس ساعت 12، زیر آسمون پر ستاره!
حالا من موندم و صبر.....و فقط صبر!


پ.ن:
1- لعنت به این سال87....نمی دونم چراتموم نمیشه فقط!
2- مواظب تغیرات دو ماه آخر سال باشین ، لطفا! بعدا نگین که نگفتم!
وای آسمان اعتماد چی گفتی
باورت میشه حرف دل من بود
میدونی لحظه سال تحویل مهشد بودم پیش پنجره فولاد آقا
گفتم حتما امسال یه سال خوبیه
خوب بود
ولی روزای امسال
عینه این می مونند که یه زنجیر به پاشون بستی و نمیتونند حرکت کنند
یعنی کی میشه که امسال تموم بشه
یعنی کی میرسه
 

Mohsenyg

عضو جدید
اعتراف: با عشق و نفرت کشتمش

اعتراف: با عشق و نفرت کشتمش

نویسندش من نیستم
فرنیا-یکی از دوستان خوبم- این متن زیبا رو نوشته اند:

خیلی وقت بود تصمیمم رو گرفته بود باید میرفت .توی زندگی سراسر از غم وغصه من جایی دیگه نداشت .اومده بود تا پناه دلتنگیهام بشه البته شاید من انتخابم درست نبود از اول .مسلما همین طور بود انتخاب اشتباهی بود .اونم یه بازیچه بود مثل همه بازیچه های دیگه زندگی .حالا که خوب فکر میکنم مقصر حقیقی خودم بودم نه اون .اما من که از خودکشی میترسیدم پس باید اون رو میکشتم با تمام عشق و نفرتم .بالاخره این توده بغض باید سر یکی خالی میشد .جز اون کسی نبود .

کسی که اورده بودمش تا پناه دلتنگیهام باشه .تالحظات کشنده انتظار رو برام از بین ببره .تا خنده رو دوباره برگردونده به زندگی بیروحم حالا شده بود مایه دلتنگیم .معنی واقعی انتظار .سبب گریه های بیصدام .

جایی که باید حرف میزد باید صداش در میومد خاموش وساکت جایی می نشست و حرفی ازش در نمیومد نه صدایی نه سخنی .

اما تو 6 سالی که باهاش زندگی کردم خیلی وفادار بود وفادار تر از خیلیها بارها زدمش با تمام نفرتم نفرتی اغشته به عشق .وقتی منتظر بودم منتظر کسی که دوستش داشتم انتظار کشنده رو سر اون خالی میکردم .خوب یادمه بارها با تمام توانم میزدمش پرتش میکردم محکم به دیوار میخورد و ولو میشد روی تخت اما هیچی نمیگفت .صدایی ازش درنمیومد همونطور اروم وبیصدا گوشه تخت کز میکرد ( شایدم گریه بیصدا ) هیچ وقت شکایت نکرد .اعتراض نکرد .

این اواخر انگار ازم میترسید وقتی میزدمش زیر تخت قایم میشد شاید حتی یک روز بعد انگار دوباره دلم براش میسوخت بیرون می اوردمش .اما بازهم هیچ اعتراضی نمیکرد .

توی 6 سالی که با من بود فقط یکبار اینم این اواخر انگار دیگه صبرش تموم شده بود قهر کرد جوابمو نمیداد .نمیدونم چطور کشتمش منی که اون شب که قهر کرد تا صبح انگار دیونه ها دور خودم میگشتم تا راهی برای آشتی دادنش پیدا کنم .خوب یادمه اول صبح چطور سریع به بیمارستان رسوندمش اما نرسیده به بیمارستان انگار دلش برام سوخت چشماشو باز کرد و لبخند دوباره ایی زد اما دلم راضی نشد تا دکتر نگفت هیچیش نیست خیالم راحت نشد .

اما بالاخره تصمیم رو گرفتم .همه بدبختیهای من از اون بود باید میرفت تا دیگه من انتظار نکشم وقتی انتظاری نبود دلتنگی هم نبود پس بهترین راه رفتن اون بود .

موقع کشتنش دستانم میلرزد اما باید یک دفعه تموم میشد و شد .باورم نمیشه مثل دیونه ها همه اجزای بدنش رو کشیدم بیرون انگار میخواستم مطمئن بشم به هیچ نحوی زنده نمیشه .بس بود دیگه انتظار و گریه و دلتنگی .

داداشم باور نمیکرد مثل بهت زده ها نگاهم میکرد بلند شدم باید چالش میکردم تا کسی پیداش نکنه باغچه خونه بهترین جا بود نباید جلو چشمم باشه .با دستای خودم قبرش رو کندم عمیق تا دست کسی بش نرسه اروم گذاشتمش توی قبر و خاکها رو ریختم روش. خاک باغچه رو صاف کردم تا نشونی ازش نباشه .اشک امونم رو بریده بود میدونستم پشیمون میشم اما باید میمرد .داداشم اومد تا نزاره داد کشیدم وگفتم تنهام بزاره گفت به بابا میگه گفتم مهم نیست برام به همه بگو بگو من یه قاتلم .اما اونم میدونست همه بدبختیهای من از اون بود پس بهتر بود بره .بارها گفته بود به جای گیر دادن به اون با خودم کنار بیام اما فهمیده بود در توان من نیست با خودم کنار اومدن .

کمی اب به رسم دیرینه ریختم روی قبرش وبرگشتم توی خونه داداشم گفت شاید زنده باشه نباید این کار ومیکردی تو دیونه ایی و جواب من فقط گریه بود و بس.

حرف داداشم مثل خوره افتاده بود توی جونم گوشی رو برداشتم شماره گرفتم (مشترک مورد نظر خاموش میباشد ) پس زنده نبود مرده بود .حداقل خیالم راحت بود زنده به گورش نکردم .

داداشم میگفت فقط به خودت ضربه زدی فردا یه نوش رو میخری خیلی وقت بود تصمیمش رو داشتی اما قسم خوردم که این کارونمیکنم .

حالا من موندم و دلتنگی .دیگه منتظر نیستم ولی هنوز دلتنگم نمی دونم چرا

اما حالا پشیمونم داداشم راست میگفت از کار انداختن اون گوشی فقط مشکل انتظار منو و حل میکرد اما دلتنگیهامو نه و من همچنان دلتنگ .اما تصمیم ندارم گوشی نو بخرم .
 

مربوب

عضو جدید
رودرواسي با تو اي معبود

رودرواسي با تو اي معبود

گناهانم بسيار است و بر انان دستاويزي باقي نمانده جز اميد به عفو بخشش تو
از تو ان ميطلبم كه استحقاق ان ندارم تو همشه به عادت اعاده آمورزشي و من اعاده كننده گناهانم .
مي هراسم از اين دنياي دروغ و فريب
مي هراسم از اين بندگاني كه نور وجود از تو ميگيرند و چراغ كافر روشن ميكنند
اي اقاي من
بسيار عصيان تو كردم و باز ابدا ان عصيان از روي مكابره و لجاج نبود و در مقام سركش و از عبوديت و انكار ربوبيت نبودم و باز نه خارج شدن از بندگي ات ليكن هواي نفس و فريب شيطان بر من غلبه كرد و مرا به قصد گناه افكند صبحگاه به حول تو برخاستم بي انكه از خود قوه اي داشته باشم و تو متعهد شدي و من تو را به دعا ميخوانم . آمين
 

مربوب

عضو جدید
محيا جانم

محيا جانم

بهمن منحوس در راه است نگذاريد........
ساعت 1:15 ظهر است تو را از مكتب خانه با اوتول به منزلگه مي فرستند
Quise تاريخ داري اما حسش نيست همه كار ميكني الا همنشيني با هولاكوخان و سركوب چنگيزخان.
او را بازي ميدهي و چه كيفي ميكند وقتي او را برنده كشتي كج اعلام ميكني .
مادرت مي ايد با كوله باري از دست تنهايي خانه تكاني انباريي كه خلوارها وسايل را در خود نگهداري كرده است
سلام مادر جان
سلام شواليه من الان در نبرد با كدامين پادشاه به سر ميبري
مادر جان ولش كن نميخوانم بگذار جبار پور اينبار اول شود مگر چه اشكالي دارد درو كردن نمرات 20 تا اطلاع ثانوي به او محول گردد
و مادر بلند ميشود با همان زبان بچگانه من ميگويد
شواليه من غمت نباد. اسبت را تيمار ميكنم. آذوقه ات را تامين بيا اين هم شمشير و نيزه
و من شرمسار از اينكه دستانم كوچكتر از تكان دادن اين خانه است
يك ساعته تو فول ميشوي از حمله مغولها تا تاج گذاري محمدرضا شاه و پيروزي انقلاب
هنوز چندساعتي مانده تا ساعت 9 از جانب اخبار21 اعلام گردد و تو را به رخت مرگ تبعيد كند
و باز حركت اول باز از نو!!!كشتي كج است!كباب را خورديم نان بياوريد
تيله بازي بس است كمي داستان بخوان و.....و او چه ماهرانه تو را همراهي ميكند
4/1 را ربع گويند و ربعي مانده براي بيست و يكي ديگر

از براي شب بخير گويي هر دو نزد مادر رهسپار ميشويم تو در هياهوي غبار تكان تكان هاي خانه از او غافل ميشوي
مادر بوسه ميزند جبينش ماهش را !
و اينك نوبت مربوب است مادر ميستايد شواليه اش را
و تو مهربانانه هر دو را در آغوش ميگيري
گرگ و ميش است
مربوب !!!
مربوب جان!!!
بيدار شو عزيزكم .تو را از رخت مرگ احضار ميكنند .مربوب جان او مُرد خدا صبرت دهد
و تو خيره بر جسه سرد او در بهمن ماه سال 75
و تو خيره بر پُرتره سرد او در شباهنگام دي ماه سال 87
پزشكي قانوني:
علت مرگ پرشدن مايعات دردستگاه تنفسي در اثر سهل انگاري پرستار مربوطه
بهمن منحوس نزديك است نگذاريد ببرد محيا, خواهرم را كه جانم به روحش عجين است
نثار روح 4 ساله اش فاتحه اي..........
 
آخرین ویرایش:

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم از چه بگویم؟از سیل اشک های ندامت..یا بار سنگین حسرت..بر شانه های نحیفی که در غم سنگین او شکستند و خرد شدند..نمی دانم فریادم را کجا برآورم؟با روح خسته ای که دیگر توان فریاد برایش نیست..قطره قطره آب می شوم و خموشانه می سوزم؛آن قدر که دیگر هیچ چیز از من نمانَد..تازیانه ی ملامت را تا ابد بر روح زخم خورده ام فرود می آورم و درد می کشم؛آن قدر که تندیسی از درد از خود به جای گذارم..
تراژدی غریبی ست تا ابد در آتش ملامت خود سوختن..
 

مربوب

عضو جدید
وقتی چشمانش را نظاره میکنی چنان زیبا reflex میکند ان .........
من از تنهایی میترسم تو چی
مربوب:من!نه!مگه تنهایی ترس داره
اگه یکی بیاد منو بکشه چی؟
اخه مگه اینجا هم میدانcall of duty ,broken sword ,counter strike,.... که هر کسی نقض قانون کنه
میشه منو هیچ وقت تنها نذاری من از تنهایی میترسم
خودش را چنان در اغموشم می افکند انگار از برای عذرخواهی و طلب آمرزش اماده باشی
مگر با تو ماندن اینقدر التماس میخواهد
مگر آری دادن به مطلوب این جمله از برای مربوب سنگدل چقدر آب میخورد که در افکار خود غوطه ور میشوی؟
یاد این نامردمان مردنما مرا آموخت از برای من تبعیدگاهی است که باید ان را به تنهایی سر کرد
من زودتر از فردا در دیروزی که از ان فراری بودی جا مانده ام
بلاخره نوبه ای از برای مدفون شدگان زیر این جرخ دوار گرفته میشود تا ناگفته ها ,گفته لقب گیرد
گناه تو پای من و تقدیر من نوشته شد و اینگونه حکم گردید
جناب نظام مربوب
تو به جرم سرکوب دلت به حبس نگاه محکوم میشوی و من مرگ صدا را برای نبود تو با او عهد میبندم
بند بندش را در, بند به بند میکشند که نه دیگر بند دنیا شوی نه بند دل
بند مرگ تو را از بند بند سزاوارتر است و من reflex مرگ را به نظاره نشسته ام
بند دل-سلول عشق-مربوب
 
آخرین ویرایش:

shanli

مدیر بازنشسته
خدایا! ما انسانیم! ما قلب داریم..احساس داریم..تفکر داریم..هزار و یک درد داریم! هر از گاهی هم عقل داریم! برای ما سخت است که همه ی اینها را یکجا جمع کنیم و یک نتیجه گیری مناسب بنماییم! شما اینها را نمیدانید! اصلا" نمیدانید چه میخواهید!
لطفا" کمی دقت کنید!

پ.ن:ما اینروزها تمرین نوشتن نامه های عاشقانه میکنیم............برای استادانمان!!!!!
پ.ن":..................!!!!!!(صبر آمد.ننوشتیم!)
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دیشب از اکثر دوستام خداحافظی کردم و تصمیم گرفتم که نیام.

از دیشب تا حالا نتونستم حتی یک دقیقه بخوابم .
جدایی از این باشگاه و اعضای گلش واقعا سخته.
نمی دونم چه نیرویی اینقدر منو بهش وابسته کرده :cry:
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دیشب از اکثر دوستام خداحافظی کردم و تصمیم گرفتم که نیام.

از دیشب تا حالا نتونستم حتی یک دقیقه بخوابم .
جدایی از این باشگاه و اعضای گلش واقعا سخته.
نمی دونم چه نیرویی اینقدر منو بهش وابسته کرده :cry:


منزه جان،
حست برام قابل دركه ولى اينو بدون كه خيلى از بچه هاى اين باشگاه وابستگيشون به تو خيلى خيلى بيشتر از وابستگى تو به باشگاهه...:cry::heart:
به هر حال خودت صلاح خودتو بهتر ميدونى.
ولى خواهش من و بقيه بچه ها اينه كه يه خورده بيشتر فكر كن و عجولانه تصميم نگير تا انشالله بهترين راهو پيدا كنى...
هر جا هستى موفق و سر بلند باشى.. مثل هميشه:gol:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منزه جان،
حست برام قابل دركه ولى اينو بدون كه خيلى از بچه هاى اين باشگاه وابستگيشون به تو خيلى خيلى بيشتر از وابستگى تو به باشگاهه...:cry::heart:
به هر حال خودت صلاح خودتو بهتر ميدونى.
ولى خواهش من و بقيه بچه ها اينه كه يه خورده بيشتر فكر كن و عجولانه تصميم نگير تا انشالله بهترين راهو پيدا كنى...
هر جا هستى موفق و سر بلند باشى.. مثل هميشه:gol:
افشین جان گلم شما و دوستان لطف دارین و همیشه من و شرمنده کردی:redface::heart::heart:

خدایا دوستانم را محتاج نامردان و حسودان مگردان.
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتم ... رفتی.... رفت.....
چقدر خداحافظی دیدم این چند روز.... چقدر نبودن و نموندن!

دیروز رفتم شب هفتم "مینا"....
و از اون لحظه تا الان دارم به خودم لعنت می فرستم... به اینکه اصلا نفهمیدم این همه وقت این طفلک چه دردیو داشته تحمل می کرده....
به چه درد می خورم وقتی یکی کنار گوشم داشته جون می کنده و من بی خبر بودم؟
فکر کن....
اون روزی که دیدمش تو دانشگاه و بهش گفتم : مدل موهات چه خوب شده!
ای احمق... احمق....
من اصلا نفهمیده بودم طفلی به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخته و اون کلاه گیسه.... مث دیوونه ها از مدل موهاش تعریف کردم....
خودمو نمی بخشم هیچ وقت... هیچ وقت....
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتم ... رفتی.... رفت.....
چقدر خداحافظی دیدم این چند روز.... چقدر نبودن و نموندن!

دیروز رفتم شب هفتم "مینا"....
و از اون لحظه تا الان دارم به خودم لعنت می فرستم... به اینکه اصلا نفهمیدم این همه وقت این طفلک چه دردیو داشته تحمل می کرده....
به چه درد می خورم وقتی یکی کنار گوشم داشته جون می کنده و من بی خبر بودم؟
فکر کن....
اون روزی که دیدمش تو دانشگاه و بهش گفتم : مدل موهات چه خوب شده!
ای احمق... احمق....
من اصلا نفهمیده بودم طفلی به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخته و اون کلاه گیسه.... مث دیوونه ها از مدل موهاش تعریف کردم....
خودمو نمی بخشم هیچ وقت... هیچ وقت....

خنده :smile: تلخ من از گریه :cry: غم انگیز تر است.
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
به من میگه بستنی نخور
خب آخه من چرا نباید بستنی بخورم؟؟!ها؟ خب آدم دلش میخواد:cry:
میری پارک، میری مهمونی، میری کافی شاپ،... هر جایی میری ملت دارن بستنی میخورن:redface:
خب من چرا نخورم؟! مگه من چمه؟!:cry:
به من میگه مگه من خوردم چه گلی به سرم زدم که تو بزنی!!!
خب بابا خودت خوردی حالشو بردی حالا به من می گی نخور؟!:razz:

- مگنوم دوس دارم خوشگله...
-نوچ نمیشه!
- خب دوقولو نمیشه؟!!!!:razz:
-اصلا حرفشو نزن!
- خب بابا اقلا بذا یه قیفیشو...:cry::cry:
- نه نمیشه گفتم که اه چرا اینجوری میکنی؟!

خب باشه بابا نخواستیم، ما قسمتمون اینه بستنی خوردن ملتو نظاره کنیم :دی


*بستنی خوردن ~ عاشق شدن

:gol:
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته شدم از بس هر روز برا سلامتیت صدقه دادم.... هر شب واسه اینکه خوب بخوابی "آیت الکرسی" خوندم و از همین راه دور فوت کردم بهت!
خسته شدم از بس نذر و نیاز کردم بیای و بمونی ....
اما
هنوزم، هر روز هر لحظه!
دعامی کنم سلامت باشی... شاد باشی!
خسته شدم ، از بس هر ترانه رو شنیدم و به یاد تو اشک تو چشمام جمع شد! اما هنوزم ترانه ها رو فقط به یاد تو گوش می کنم.... فقط به خاطر خاطرات تو!
هنوزم همه ی یکشنبه های "نیلی رنگ" ، غروب که می شه؛ حرفاتو زیر لب تکرار می کنم....

اگه قیمتی ترین سنگ زمینم.... توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم..... واسه ی اسم تو چندتا دونه حرفم!
...
پیش تو قد یه برگم........واسه تو راضی به مرگم!
یادته؟
از اینکه حرف مردنو بزنم یا بخوام قربون صدقت برم عصبانی می شدی.... می گفتی دوست نداری بشنوی.... اما من همیشه تو دلم می گفتم : "الهی فدات شم! " ؛ تا تو نشنوی!
اون روزم که این ترانه رو زمزمه می کردم از ترس این تیکشو نخوندم.... تا تو ناراحت نشی! اما تو خوندیش.... واسه من خوندیش!

باور نمی کنم دروغ گفته باشی!
باور نمی کنم تو از من بریده باشی.... به خواست خودت!


یادت نره دوست دارم...... خیلی دلم تنگه برات!
دارو ندارمو بگیر......مال خودت مال چشات!
قرارمون یادت نره!
دوست دارم یادت نره!
قرارمون ساعت عشق.... کنار دلشوره زدن!
کنار دلواپسی و ........ترس یه وقت نیومدن!
قرارمون یادت نره
دوست دارم یادت نره!

می دونم یادت نمی ره.... می دونم تو خسته نمی شی.... می دونم نزدیکه ....خیلی نزدیک! "لحظه ی یکی شدن تو آینه ها نزدیکه...."

مث همیشه ... مواظب خودت باش!:gol:
به امید دیدار!

 
آخرین ویرایش:

solar flare

مدیر بازنشسته
خسته شدم از بس هر روز برا سلامتیت صدقه دادم.... هر شب واسه اینکه خوب بخوابی "آیت الکرسی" خوندم و از همین راه دور فوت کردم بهت!
خسته شدم از بس نذر و نیاز کردم بیای و بمونی ....
اما
هنوزم، هر روز هر لحظه!
دعامی کنم سلامت باشی... شاد باشی!
خسته شدم ، از بس هر ترانه رو شنیدم و به یاد تو اشک تو چشمام جمع شد! اما هنوزم ترانه ها رو فقط به یاد تو گوش می کنم.... فقط به خاطر خاطرات تو!
هنوزم همه ی یکشنبه های "نیلی رنگ" ، غروب که می شه؛ حرفاتو زیر لب تکرار می کنم....

اگه قیمتی ترین سنگ زمینم.... توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم..... واسه ی اسم تو چندتا دونه حرفم!
...
پیش تو قد یه برگم........واسه تو راضی به مرگم!
یادته؟
از اینکه حرف مردنو بزنم یا بخوام قربون صدقت برم عصبانی می شدی.... می گفتی دوست نداری بشنوی.... اما من همیشه تو دلم می گفتم : "الهی فدات شم! " ؛ تا تو نشنوی!
اون روزم که این ترانه رو زمزمه می کردم از ترس این تیکشو نخوندم.... تا تو ناراحت نشی! اما تو خوندیش.... واسه من خوندیش!

باور نمی کنم دروغ گفته باشی!
باور نمی کنم تو از من بریده باشی.... به خواست خودت!


یادت نره دوست دارم...... خیلی دلم تنگه برات!
دارو ندارمو بگیر......مال خودت مال چشات!
قرارمون یادت نره!
دوست دارم یادت نره!
قرارمون ساعت عشق.... کنار دلشوره زدن!
کنار دلواپسی و ........ترس یه وقت نیومدن!
قرارمون یادت نره
دوست دارم یادت نره!

می دونم یادت نمی ره.... می دونم تو خسته نمی شی.... می دونم نزدیکه ....خیلی نزدیک! "لحظه ی یکی شدن تو آینه ها نزدیکه...."

مث همیشه ... مواظب خودت باش!:gol:
به امید دیدار!
ممنون آسمان عزيز عالي بود مثل هميشه حيف كه تشكر ندارم اما يكي قرضم
من هم حس تو رو دارم
ترانه هاي گوگوش
فدات بشم
قربونت برم
و فراموشي اون
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
بيب......بيب....بيب.....
گوشيش كه بوق آزاد مي زنه! پس چرا جواب نمي ده؟؟؟.......

_الو؟
_سلام مهندس!
_سلام.:razz:
_خوبي؟:redface:
_به مرحمت شما!:razz:
_امم....مطمئني خوبي؟
_آره بابا كامران! چند بار مي پرسي؟ (كماكان :razz:)
_چه خبرا؟
_سلامتي. شما چه خبر؟
_شكر. دعاگوي شماييم.
_آره جون خودت! چي شد يادي از ما كردي؟
_چي شد و كوفت! مگه بار اولمه بهت زنگ مي زنم نامرد؟؟:razz:
_آخه ديدم دپي! گفتم شايد ديگه نخواي به ما زنگ بزني...
_من غلط مي كنم! امتحانا خوبن؟
_سلام مي رسونن. شما چي؟
_هااان؟...چقدر هوا قشنگه!دقت كردي؟!!:whistle:
_مرض!!!!:biggrin: باز گند زدي تو؟؟:razz:
_ خب به من چه؟؟ استاده از همون جايي سوال داد كه من نخونده بودم..:cry: كي تمومه امتحانا؟
_دوم! چطور؟
_هيچي! خواستم ببينم كي وقتت خاليه بريم تمرين.:w05:
_ نه!
_وااا! چرا؟
_شما كسر شانته با ماها تمرين كني استاد....( و كماكان :razz:)
-اي بابا! تو هنوز سر اون روز ناراحتي؟!!:surprised: بابا ببخشيد خب! اصلا من احمق خوبه؟
_ نخير! بايد شام بدي!!:D
_تو هم راست برو چپ بيا هي ما رو بتيغ! :razz: خيله خب! يه آقا سهراب كه بيشتر نداريم!
_شوخي كردم بابا! شام مي خوام چي كار؟ حالا كجا بريم؟
_من با مامانم حرف بزنم ببينم مي تونم راضيش كنم يا نه!:confused:
_اوكي! پس حلّه ديگه؟
_آره بابا! Eraser's fire will burn the world,bro;)
_:w25: ! باشه! پس فعلا! Metal on!;)
_ نوكرم! ايضا! :gol:

*عجالتا پيش مي رانيم به اميد بهترين ها!:w23:
 

shanli

مدیر بازنشسته
عزیز دلبند چقدر ما را شرمنده میکنید و هی دورمان میگردید
بس است..از اینجا به بعد ما دیگر خودمان میپیچیم...نمیخواهد هی مارا دور بزنید!

پ.ن:خدایا لطفا" یک کم از اون خونسردیتان و بیخیالیتان را به ما عطا کنید!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
خيلي خوشحالم...حالت خوبيه..حالتي كه اعراب به آن كيف الحمار مي گويند. كانهو بز در هنگام مشاهده كردن يك گوني هويج!
سر نيوشا خيلي سخت بود...نمي دونم چرا..خيلي نمي شناسمش.زياد هم باهاش صميمي نبودم...منتهي...نمي دونم..انقدر كه سر اين ناراحت شدم،سر مريضي بابام ناراحت نشدم...
سر مرگ دوستي خدا را كنار گذاشتم،و حالا سر نجات دوستي ديگر باز به خدا برگشتم...حس خوبي است. شايد....
نيهيليسم فعلا در مرخصي است.گيرم كه باز مي بينمش.باز مردم دردمند اطافم،ناتواني من در ياري كردنشان.باز حس درجا زدن در موسيقي،در ادبيات...باز....
منتهي از خود مي رانمش.عجالتا..امروز بالاخره كاري ضبط كردم.بعد از مدت ها... خدا بگم چي كارت كنه گليمور! يه آهنگ آسون نداري! سرويس شدم تا تونستم بزنمش....:razz:
راه زيادي مانده..راه شناخت.بايد بشناسمت...به اين كشكي نيست كه فقط جلويت دلا راست شوم...نه! خودت هم مي داني كه به اين راحتي نيست..هر بار كه يكي از جملاتت را مي خوانم در ذهنم اعتراضي شكل مي گيرد،يا سوالي..مي ترسم ناراحت شوي...ولي گمان نكنم..مگر خود تو نبودي كه تفكر را مي ستودي؟؟

سبحان الله.والحمد لله
و لا اله الا الله.
الله اكبر

اين جمله را بايد هضم كرد..نبايد فقط سه بار بخواني و ركعت بعد...بايد بفهمي يعني چه! بايد دركش كني...بايد دركش كنم....ولي چه سخت است.....
مي ترسم حمل بر نافرمانيش بگذاري و باز عذابم دهي..عذاب بر من مهم نيست...عذاب هايت هميشه بر سر ديگران است تا اشك مرا در بياوري...از اين مي ترسم...و نگران....
ولي نمي توانم به همين راحتي....بايد فكر كرد...بايد فهميد..مگر خودت هميشه اين را نمي گفتي؟؟
فعلا كه هستم...فعلا...كماكان ممنونم...كماكان فكر مي كنم و سوال..مي دانم كه مي فهمي و درك مي كني..مگر نه؟

باز هم سمفوني ايكس...باز هم آلن با صدايي لطيف مي خواند:

Looking out on a blue sky
I can see a new world arising
Like a prisoner unbound
I feel the power and the majesty
again

Looking up to the heavens
I can see what I left behind
Beneath the stars, moon and
warm sun
And all I know,
is my paradise has begun ...
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنگه برای گریه کردن ....
کجاست مادر کجاست گهواره ی من ؟!
همون گهواره ای که خاطرم نیست
همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده ی قصه
همیشه دختر فقیرو می خواست
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم، نه یک کبوتر....
***
دلم تنگه برای گریه کردن ....
کجاست مادر؟ کجاست گهواره ی من؟!
***
نگو بزرگ شدم ، نگو که تلخه.....
نگو گریه دیگه به من نمیاد!
بیا منو ببر نوازشم کن....
دلم آغوش بی دغدغه می خواد
تو این بستر پاییزی مسموم
که هر چی نفس سبز بریده
نمی دونه کسی چه سخته موندن
مث برگ، روی شاخه ی تکیده....
***
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر؟ کجاست گهواره ی من؟؟؟
***
ببین شکوفه ی دلبستگی هام
چقدر آسون تو دست باد می میره
کجاست اون دست نورانی و معجز
بگو بیادو دستمو بگیره
کجاست مریم ناجی مریم پاک
چرا به یاد این شکسته تن نیست
تو رگبار هراس و بی پناهی
چرا دامن سبزش چتر من نیست...
***
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر کجاست گهواره ی من؟!


می خوام بدونم اگه معجزه دیگه اتفاق نمی افته پس این چیه؟
این ترانه!!!؟
با تک تک کلماتش.... این ترانه با تک تک آواهاش....
انقدر نزدیکه که انگار.... انگار هزار سال حرفای نگفته ی همه ی آدماس.... همه ی عاشقا! انقدر نزدیکه که می تونی با دونه دونه سلولات حسش کنی!

شاید یه فریاده.... یه اعتراض! شکایت....
آره خسته شدم.... دارم شکایت می کنم... از همه چی... گلایه دارم... قد یه دنیا!






پ.ن : تمام حرفم امروز اینه.... اگه مطابق قوانین تاپیک نیست ، از همه معذرت می خوام!
 

مربوب

عضو جدید
اسلحه را چنان روي شقيقه ات جاي گرفته از فشار زياد درد ميكند و تو در رويا مي انگاري به خاطر سردرد نابه همنگام است.
يك ان صدايي مياد بومب انگار غزه در بيخ گوش تو منفجر ميشود
چنان از خواب ميپري و هوارت صد منزلگه پايين تر را فرمان بيدار باش ميدهد
باز هم تهتقاري!!!!
همچون نارنجك خود را پرت ميكند رويت انگار او جاي تو پكيده باشد
مگه مريضي!به پوست و استخوان رحم كن بگذار دوران تبعيد را بگذرانم ساعت هنوز 5:30 صبحگاه است
مربوب
جانم
گلوم بند اومده دلم ميخواد مثل هميشه منو به اشتها بياري
شماره لوله باز كني تو دفترچه تلفن هست !لگدي نابجا نصيبت ميشود!
دهه!ماكيان هم الان گوش تا گوش هم خوابند اهان نكند از براي خروس محله اضافه كاري ميكني !
موقع رفتن در پشت سرت ببند ميخوام تا ظهر بخوابم
و تو, تهتقاري را به خاطر عهد بسته ات با برادر ِمرگ ميرنجاني
(هنوز در فكري كه دوباره برميگردد )چشمم افتاد به اين اختراع نيمه رها شده كه 9 ماهه دارد زير دست تو عذاب ميكشد يا تكميلش كن يا بكش راحتش كن
مربوب تو را چه مصيبتي فائق امده تو را خدا حرف بزن !!!!اينبار خودش را با تكان هاي سرش ميبرد و لي مرا ديگر خواب نميبرد
اخر ماه است دولت ,حقوق بگير ها را تكريم ميكند و ما حقوقك بگيرها دولتِ پدر را,سماق ميمكيم تا 3 برج به 30 مبدّل گردد(اقازاده تو ديگر شعار نده براي تو كه 3-13-23-30فرقي ندارد كه!)
ميز ناشتايي ميزبان تن ِ پوشالي من است!
باز مادر جان قربان صدقه توي نافرم ميرود وتو با غرلند كردن هات,باتو, بودن را زهره مارش.
ميشه امروز يكي ماشينش رو به من بده يه سر ميخوام برم دانشكده
بابا:لازمش دارم بعد 10 بيا از دم شركت ببرش
ماما:اگه منو ميرسوني سويچ مال تو
مگر اژانش ها مرده اند اصلا پياده ميروم .تهتقاري را ميبوسم و او نگاهي معني دار.همه ميروند تو ميماني و دهاني ناشتا .جبران مافات بماند براي چاشت خورد!!!!
نرفته صداي زنگ ff !نقش يه دهان كه زبانش از هلوم در امده برايت روي صفحه LCDيFF باي باي ميكند در را باز ميكني!باز چي جا گذاشتي پدر!ماهيانه ات !!!امروز اخر برج است
همه را طول يك ماه يكبار حقوق ميدهند مرا 100 بار !!وهر دو از اين جمله ميخنديم
و تو از راحت بودن خيالت از اسايش من
و من از تلخيه روزگاري كه انرا ميگذرانم روزگاري كه كفه دخل ان سبكتر از خرج ان است
روزگاري كه همه جيره ماهيانه ات صرف كتاب و كتاب و كتاب ميشود ماهينه اي كه صرف قلم ِ بدخط اين اقايان ميشو د ماهيانه اي كه صرف روزنامه و روزنامه و روزنامه ميشود ماهيانه اي كه ......
اژانس تو را به مقصد ميرساند دشت اول است بسم الله
و تو باز در ناشكريه او, رتبه اول را داري
اين هم درس امروز كه از شوفر اتول گرفتي
 
آخرین ویرایش:

artemiss

عضو جدید
کاربر ممتاز
به من میگه بستنی نخور
خب آخه من چرا نباید بستنی بخورم؟؟!ها؟ خب آدم دلش میخواد:cry:
میری پارک، میری مهمونی، میری کافی شاپ،... هر جایی میری ملت دارن بستنی میخورن:redface:
خب من چرا نخورم؟! مگه من چمه؟!:cry:
به من میگه مگه من خوردم چه گلی به سرم زدم که تو بزنی!!!
خب بابا خودت خوردی حالشو بردی حالا به من می گی نخور؟!:razz:

- مگنوم دوس دارم خوشگله...
-نوچ نمیشه!
- خب دوقولو نمیشه؟!!!!:razz:
-اصلا حرفشو نزن!
- خب بابا اقلا بذا یه قیفیشو...:cry::cry:
- نه نمیشه گفتم که اه چرا اینجوری میکنی؟!

خب باشه بابا نخواستیم، ما قسمتمون اینه بستنی خوردن ملتو نظاره کنیم :دی


*بستنی خوردن ~ عاشق شدن

:gol:
واسه خودت میگه:whistle:
نخور پشیمون میشی:D:whistle:
 

مربوب

عضو جدید
اخر الزمان كه ميشنوي قند در دلت اب ميشود پس امد ان رخش سواري كه وعده اش را داده اند
اما نه او نمي ايد تو بايد ره سپار شوي نه اينكه شال و كلاه كني در به در باديه به باديه به دنبالش هر سه شنبه به تو سر ميزند جنابعالي تشريف ندارين!!
نكند خيال كردي 1+113 است !!نخير ان 12+1 بود از براي رفع نحسي ِ 13 جيگر
امتحانات است و فرجه ها از كف برفت الانم بايد فقط دَم استاد را ديد كه تو را از شاگرد سومي ارتقا دهد يا به 30 امي بكشاند
اتول تو را به دانشكده ميرساند صف چاپ و تكثير از مرغ كيلويي 1850 طويل تر !اخر اي كاش اينان بدانند كه اگر استاد از دندان گرديهاي خود سوالات را طرح كند واويلا ميشود !
با جانسون و لاردنر و پوپوف و مريام و تامسون طي طريق كنيد و فاتحه اي جهت روشن شدن جمال كه نافتان را با انها بريده اند
فوتو را تقديم پايين دستي ها كنيد كه پاپيروس را به بهاي گزاف چه فايده
انگار مجلس ظاهر سازي و جلوه هاي ويژه افريدن داغ تر از حكايت نمره و پاسيه واحدهاس
ايتاليايي اسپاكي تاس فشن اناناسي ووووو اخر يكي نيست تو كه ادعاي مد ميكني الان زمستان است و موي كوتاه و طبقه طبقه , تيزر تبليغات اقا.
يكبار نشد بيام اين خراب شده و شاهد كل كل مهرداد با GFاش نباشم بساط خروس بازي(bluethooth)مثل همشه HOT !سوختيم!!
چشم چران ها به نماينگي از چرندگان و متراژگر ها به نمايندگي از محافظين حقوق بيت المال وجب ميكنند اين خاك را كه توسط زمين خواران غصب نشده باشد
كتابخانه قل قله ايست از انهايي كه ترم را گنجشك چراندند !
تو كه امتحان نداري برا چي اومدي!
تو درباني يا من ممنوع الورود (نه تو استاد تو ذوق زدن)
DADY DJ و يكunknown در انتظارanswer تو !reject به همين سادگي
ساعت 10:30شب
DADYDJ,unknowncall
سلام
سلام !مربوب شمايي
به جا نياوردمتون
من ......هستم همكلاسيتونم
ميدوني كه اسمها يادم نميمونه
خسته نباشي از contact هاي روزانه
پس ميدوني تا الان تو مجتمع فرهنگي سره مسابقات cancel شده چه غوغايي بود
پس ميدوني تمام زحمت هامون يه شبه به باد رفت به خاطر مصلحت بعضيها
پس ميدانيد من هر كسي را محل نميگذارم
پس قطع كنيد جانم از كف برفت حال خوشي ندارم
مسابقات اتي تو راهه نگران چي هستي مربوب
ENDCALL زحمت نكشيده اي كه ببيني من چه ميكشم
فردا
DADYDJ و بازم اون!!
و تو چه بي ادبانه او را خفه ميكني 1001 بار از 10 ديروز تا الان داره فقط زنگ ميخورده حتما كارت داره
مربوب حال داري؟
صدا عوض ميشه دوست دخترش گوشي و ميگيره دستش
ببين نظام كارت هاي دانشجويي ما رو گرفتن ميگن تو و اون حراستي هم پياله اين
من!من غلط بكنم !من تكذيب ميكنم!
داد ميزنم اخه دانشكده جاي love در كردنه اخه ادم حسابي اين دلقكه يا بومرنگ كه دنباله خودت راه انداختي.......يكم سكوت!كجايين بيام دنبالتون

دفتر حراست
همكلاسي ام:اقا تورو خدا كارت ما.........
حراست چي:ايشون كي باشن؟؟؟؟
من: نظام مربوب هستم .همين كه اسم مرا مشنوي دولا ميشوي و تعظيم ميكني .سلام مارا مخصوص به پدر برسانيد
همكلاسي ام:اقا تورو خدا كارت ما.............
حراست چي:كارت سهل است جان بخواه...........
هم كلاسي ام:كجا رو بايد امضا كنم‌(انقدر كه هول است)........
من كه ميدانم اين امضا بعدها درد سر ميشود ////هيجا///بريم
خداحافظ 3تايي تون!!!!
و من در عجب اين اقا مرا به خاطر من تكريم كرد يا بخاطر نسب من !!!
 
آخرین ویرایش:

baran-bahari

کاربر بیش فعال
خوب غزه پيروز شد اي كساني كه دم از حقوق بشر مي زنيد بهتر گشتي در شهر خودتون بزنيد نياز به چشم بصيرت نيست نگاه كنيد مدافعان حقوق فلسطين اگه خيلي فرصت دارين بهتر مثل من سري به دادگاه هاي شهر تون بزنيد شما كه فقط حرف مي زنيد لطفا درباره حقوق زن هم مطالعه كنيد تا بدانيد كه يك مرد مي تواند چند زن رو صيغه كنه بهتر از اون چند تا عقد موقت ، عقد كامل !خوب متاسفانه حقوق زن در ايران حتي از حقوق زن در افغانستان وپاكستان كمتر عجب چقدر جالب !واقعا فشارم بالا رفته يادم رفت اين رو بنويسم مرگ بر امر يكا مرگ بر اسرائيل فكر كنم بايد ههمين ها باشند:w20: كه باعث شدن حقوق زن در ايران اينقدر وضعش خراب باشه
 
بالا