دست‌نوشته‌ها

solar flare

مدیر بازنشسته
نكته مهم زندگي

نكته مهم زندگي

1369
تابستون عجب گرمه
اكرم :ميشه عروسكتو بياري با هم بازي كنيم
من:نه حوصله خاله بازي ندارم ميوه هم كه ميريم زندايي دعوامون ميكنه كه حياطو كثيف نكنيد
اكرم :من حوصله ام سر رفته بيا خاله بازي كنيم
من: اه اكرم من از خاله بازي بدم مياد بيا گرگم به هوا بازي كنيم
اكرم: اصلا من ميرم خونه مون بخوابم خون دماغ شدم


من با دختر داييم بازي ميكرديم
اگه الان به ماها بگن كه تو يه روزي عاشق خاله بازي بودي خنده مون ميگيره
پسرا چي؟

يادش بخير اون روزا




الان هم داريم خاله بازي ميكنيم
باورت ميشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه اما بذار بگم تا باورت بشه
دختر: الو الو
پسر: سكوت
دختر:بفرماييد
پسر:سلام
دختر:سلام
پسر:ببخشيد ميشه با شما حرف بزنم؟
دختر: شما؟
پسر:يه عاشق
دختر:بي كاري؟
و قطع مكالمه
دومين بار
دختر:بله؟
پسر: سلام
دختر : سلام
پسر : شناختي؟
دختر: بله گمون كنم يه عاشق
پسر:بله همون عاشقي كه زنگ ميزنه
دختر:حالا عاشق كي؟
پسر: تو
دختر:(قند تو دلش آب شده) چرا من؟
.
.
.
.
.
.
.
.
دو ماه بعد
پسر: من نميتونم با تو باشم ما با هم جور نيستيم
دختر : با گريه اما من دوست دارم تو بهم گفتي دوسم داري و عاشقم بودي
پسر: من داشتم شوخي ميكردم من كه نميتونم باتو ازدواج كنم
.
.
.
.
.
.
و اينم خاله بازي آدم بزرگاست كه اگه بهمون بگن كه داريم خاله بازي ميكنيم ميخنديم
اما اين واقعيته
 

مربوب

عضو جدید
ميتوان بيگانه اي را بجاي خود نشاند در جهاني تا از ما نمايندگي كند و بنام ما عمل!
چنين است ما اليه ميشويم و مسخ ,و خود را فراموش !!
سردرش اين گونه حك شده (صدر)
بلاخره ميرسي .اذن دخول نمي خواهد بفرماييد
و تو عهد بسته اي سرت را پايين بياندازي در اين طاووس كده.محو تماشاي چه شوي!هان!چه؟؟
محو تماشاي اين اين آدمك هاي طاووس نما يا دكان هايي كه جلباب طاووس بر تن اينان ميكنند
دندان هايت را ميفشاري يكم منطقي باش!!!
منطق يا منتقد!!
خودت بگو 6 دنگ حواسم جمع اين نامردمان انسان نما باشد يا دكان هايي كه انسانيت را به هرز ميبرند
تو كه يادت نرفته از براي چه قصدِ صدر كرده اي
قلاده_اري اينجا قلاده ميفروشند _اري اينجا قلاده به بهاي انسانيت مي فروشند
اي كاش در صنف مُنصف انسان صفت, اهتكار كالا راه نداشت كه انسانيت را در قعر انبارها مدفون گردد.انقدر قصد خدعه كردند كه بازارشان را گِل گرفتندانقدر لجاجت ورزيدند تا صدرنشينن از كوخ هاي دور افتاده خود كاخهايي در اين حوالي بسازند
پلاك12
سلام مهندس راه گم كردي
من سالهاست گم كرده راهم
دست بردار عارف
از كي تا به حال ملحدين را به اسمان عافان راه ميدهند
حرف زدن با تو فايده نداره_چي كار ميتونم برات بكنم
از براي قلاده امده ام _چند ماه پيش سفارشش را داده بودم
راستش حاضر ه!اما هيچ كس نفهميد تو بعد اون سفر چه بلايي سرت اومد كه ايجوري شدي
با خنده اي تلخ _از عوارض كوي يار است
مهمان كوي يار زاهد ميشه نه ملحد
گوشه نشيني چه اشكالي دارد
تو ترك دنيا كردي مومن_كفر نگو!!
تو ..................اخر تو با اين تريپ سوسول وارت به من درس كفر و ايمان ميدهي
قلاده را بياور كار دارم
قلاده به بهاي گزاف خريداري ميشود تنها براي بقاي شرف و انسانيتِ تو!!!
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب می دونی چیه؟!
احتمالا نمی دونی...

خب نشستی فک می کنی چی بنویسی... بعد مثلا ملت بخونن حال کنن با پستت...
هی زور میزنی بعد... بمب!!!:surprised:
نخیر خب نشد... بزارین من یه چیزی بنویسم این تاپیک بره هوا!
باز هی یکم که داری زور میزنی... بامب!!!:razz:
عجب گیری کردیما!!!
من واقعا می خوام که ملت از نوشته من خوششون بیاد واسه همین می خوام کلی تخیلی باشه!! سره همینه که هی دارم زور میزنم که... بومب!!!:eek:
من واقعا با این قضیه مشکل دارم! خب اصولا آدم وقتی میخواد چیزی بنویسه نباید که... بمب!!!:w22:
من دیگه داره گریم میگیره!! بابا بذارین من این پستو بدم بعد بیاین... بمب!!!:w00:

آقای همساده با چکش نزن به دیفارت:w06:
 

shanli

مدیر بازنشسته
نمی توانیم تصور بکنیم.گاه چیزهایی ما را می آزارد که قبلا" مایه ی خوشی ما بوده است! گاه از دیدن چیزهایی مشمئز می شویم که روزی آرزوی دیدنشان را داشته ایم! گاهی می خواهیم به صورت افرادی تف بیاندازیم که روزی آنها را کسی می پنداشته ایم! نمی دانیم! فکر می کنیم این دنیا یک جای کارش می لنگد! مانده ایم که چرا این دنیا یک کاربراتور برای تنظیم ندارد!!!

پ.ن: و ما روزهاست که هی به خود میگوییم : چرا خانه ی کوچک ما علاوه بر سیب..وان نداشت!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
نمی توانیم تصور بکنیم.گاه چیزهایی ما را می آزارد که قبلا" مایه ی خوشی ما بوده است! گاه از دیدن چیزهایی مشمئز می شویم که روزی آرزوی دیدنشان را داشته ایم! گاهی می خواهیم به صورت افرادی تف بیاندازیم که روزی آنها را کسی می پنداشته ایم! نمی دانیم! فکر می کنیم این دنیا یک جای کارش می لنگد! مانده ایم که چرا این دنیا یک کاربراتور برای تنظیم ندارد!!!

پ.ن: و ما روزهاست که هی به خود میگوییم : چرا خانه ی کوچک ما علاوه بر سیب..وان نداشت!
خانه كوچك ديگر هيچ چيزي ندارد..آخر كوچك نيست. رفقاي هم رشته اي آمدند،كوبيدنش و ساختن و بعد انداختن به ملت! الان خانه كوچك جكوزي دارد،آسانسور دارد و حتي حياطكي دارد كه همه چيش حصار بندي است! چه خوب مي باشد.(گويا)
اين دنيا هم گويا از اين ساخته هاي وطني است كه هيچ چيز ندارد،به جز اسم و بدنه و مقادير متنابعي افاده!
 

seeemesooo

عضو جدید
امروز حسابي گشنم بود’تشنم بود’ سرم درد ميكرد ’سردم بود‘ هوا حسابي آلوده بود ‘لباسامو بايد ميشستم ماشين لباسشوئي خراب بود‘ صابونم تموم شده بود ‘يه پونصدي هم ته جيبم بود .
با خودم فكر كردم .نداشتنم خودش يه دارائيه ومن ثروتمندم .تو فكر كردن به همه اون چيزايي كه ندارم .اگه همه اينارو داشتم‘ برام جز خلاء چي ميموند
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
نچ.نشد! انگاري اصلا قسمت نيست ما يه هفته بي دغدغه داشته باشيم! خودمون كم مشكل داريم،بايد جور بدبختي ديگران رو هم بكشيم! اه!!!!! خب خره تو كه مي دونستي اگه اين ترم هم بيوفتي از دانشگاه ميندازنت بيرون! چشمت كور مي شستي درستو مي خوندي! هي گفتم:"پسر! بشين درستو بخون! به من نگاه نكن!من دانشگاه آزاديم! n ترم هم كه بيوفتم به قباي كسي بر نمي خوره! اصلا اونا از خداشونه! هي امتحانارو سخت مي گيرن كه بچه ها بيوفتن و جيب ابوي هاي مادر مرده ما رو خالي كنن!" گوش نمي كردي كه! حالا واسه من دپ شدي! خيلي خودم حال دارم،حالا بايد تو رو هم سرحال بيارم!....
ده آخه من اگه درس نمي خونم يا پاي كتابم يا پاي گيتار! تو كه آخه هيچ غلطي نكردي! سه تارتو كه گذاشته بودي خاك بخوره! چند بار استادت ديپورتت كرد بري جلسه بعد بياي؟!!! كتابو هم كه تعطيل كرده بودي! حيف اون كتابخونه! پر از سلينجر،نيچه،ميشل فوكو...... آخه اينا رو هم نخوندي كه من دلم نسوزه! حالا باز بايد پاشم بيام دانشگاه تهران! هي بيوفتم به دست و پاي استادت كه پاست كنه! اي بابا! رسما منو سرويس كردي تو! آخه بيام چي بگم به اون استاد كانهو سگتون؟؟! اگه گفت تو رو سننه چي؟؟ هان؟؟؟؟؟؟
خب لاكردار حداقل گوشيتو جواب بده من يه كم سرت عربده بزنم خالي شم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
اين روزها حال عجيبي دارم...خيلي عجيب كمي هم ناشناخته اما جذاب ...يه سرخوشي خاص و مستانه ..نميدونم اسمشو چي بزارم..نميدونم اصلا اسم داره يا نه...
انگار خم شرابي بودم كه تازه بعد از هفت سال از زير خاك بيرون آوردنم...حتي گاهي ميتونم خورشيد رو توي حرم تنم حس كنم..سرشارم...سرخوشم..نگاهم پر از تلائلو ستاره هاي ريز شده...شايد دارم تازه متولد ميشم...شايد اين هم گذشتن از يكي ديگه از مراحل زندگيه...نميدونم يعني ممكنه در حال مرگ باشم..؟؟؟!!! نميدونم اما احساس ميكنم درحال شكفتگي هستم...دارم از غلاف رخوت خارج ميشم...
انگار بناي ويرانه و مخروبه ايي بودم كه دستي به حال مرمتش دلسوز شده ...
قبلم توي سينه ام ..داره ميشكفه...ديگه توي اين قفس جا نميگيره...حس ميكنم دو تا بال كوچولو درآورده كه منتظره بالهاش رشد كنن تا بتونه پرواز كنه و اين ميله هاي قفسه سينه ام رو بشكافه و آزاد بشه....
لحظه هاي ملال آورم پر از ترانه شده...انگار گرفتار سحر يه جادوي زيبا شدم ... حس ميكنم همه درختهاي خشك باغچه دارن از حس زيباي من بهاري ميشن و جوونه ميزنن...گلهاي يخ زده باغچه از گرماي نگاهم دوبار جون گرفتن و عطرشون رو دارن به دستهاي من هديه ميكنن...چه خوشبو شدم...چه زيبا شدم..چه لبريزم...چقدر پرم از حس عشق...ميزارم تا غروب به تمام روياهام هجوم ببره ...و سرخشون كنه...ميزارم تا شب ستاره بارونم كنه .....ميزارم كه آرامش با تمام احساسم هم آغوش بشه.


حتي اگه اين لحظات رو خواب هستم لطفا منو بيدار نكنيد...بگذاريد براي لحظاتي هم كه شده مغلوب اين شاعرانگي بشم.............لاجرم وقتي بيدار شدم ..باز به همان دنياي واقعي و سرد و سخت برخواهم گشت...نگران من نباشيد

پس تا بيداري مجدد لطفا سايه رو ناديده بگيريد.
من در همسايگي خدا هستم.:redface:
 

seeemesooo

عضو جدید
قلم رو برداشتم تندتند نوشتم هرچي به فكرم مي رسيد دعواي صبح متلك هاي هميشگي موفقيت هاي دور دست و آينده ناخوشايند پيش رو .هي نوشتم و نوشتم .انگار افكارم مثل لكه هاي كثيف جوهر در قلمم جريان داره .تند ترو تند تر تا اينكه ديگه لكه سياهي تو فكرم نموند كه كاغذ روكثيف كنه .يه نگاه كردم به ساعت انگار يواش تر ميچرخيد به هيچي فكر نمي كردم
ديدم يه چوب كبريت رو زمين افتاده قرمزي شو ديدم انگار اول بار بود كه رنگ قرمز ش روديده بودم
با اون پايه چوبي تراش خوردش بقيه چيزهاهم تو همون چند دقيقه كه زمان متوقف بود قشنگ بود

بعد دوباره فكرا شروع شد وساعت به حال اول برگشت پر از گذشته غمناك و آينده هولناك
اما يه چيزي رو فهميدم كه همه كثيفي ها مال گذشته رفته و آينده نيومدس
بدون اونها يه چوب كبريت قشنگ ترين چيز دنياست مثل همه چيزاي دنيا
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
وقتی نگاه به لیست دوستام میکنم
وقتی میبنم این همه دوست دارم و هر کدومشون از یکی دیگه بهتر
وقتی میبینم که اینا دوست نیستند و از دوست نزدیکترندچ
خودمو لایقشون نمیدونم
وقتی نگاه میکنم که هر روز صبح به صبح وقتی میام تو باشگاه چند تا پیام دارم که تنهایی چطوری ؟ خوبی
داداشی خوبی ؟ سید دلمون واست تنگ شده؟
دلم میگیره
که چطوری میتونم خوبیاشونو جبران کنم
اشک تو چشمام جمع میشه و با دست لرزان مینویسم
دوستتون دارم
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
باز گيتار به دست مي شويم! كمي فكر مي كنيم! به سقف بالاي سر خيره مي شويم و For whom the bell tools نواختن مي كنيم! كماكان نگاهمان به سقف است! نگاهمان كمي مي چرخد و چشممان به پوستر عمو ارنستو مي افتد! شروع مي كنيم Spirit Crusher زدن! اين كه رابطه اين عكس و اين آهنگ چيست خودمان نيز مانده ايم! خب كه چه حالا؟؟
باز نگاه مي چرخد،به بيسكوييت ساقه طلايي كه از ظهر نيت كرده ايم تمامش كنيم(ولي هنوز مقدور به انجامش نشده ايم) نگاه مي كنيم! The man who sold the world ! بي ربطي در فوران است در حد تيم ملي! منتهي تيم ملي بدون علي دايي!
چشمان به كارت اينترنت روي ميز مي افتد...In Bloom !!! حالا گيرم كه چه؟؟ چشممان چرخش مي كند....حالا اين قيافه مرحوم براندوست كه در حال برانداز ماست! (گيرم كه نگاش به يه طرف ديگه ست) .........Unforgiven!!
نگاه بر روي دفتر نت پاره پوره مان مي افتد..حاصل چيزي جز قسمتي از Voice Of Soul نيست! باز هم نگاه...نگاه به دستم مي افتد..به پيك آبي رنگم.... لحظه اي سكوت! ترجيح مي دهيم گيتار را كنار بگذاريم......

*هدف اين دست نوشته مفقود شده است!از خواننده درخواست مي شود در صورت يافتن نامبرده با نويسنده تماس بگيرد و مژدگاني دريافت نمايد!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
مشغول تماشاي Box Office هستيم! به به! چه فيلم هايي! همه كاملا سينمايي!
توپ!!!!!! فقط من دلم مي خواهد مقادير متنابعي فحش نثار كسي كنم كه اين آدام سندلر رو وارد عرصه سينما كرد! اگر به ما بود كشك هم نمي داديم بسابد! يك بار نشد از حركت هاي اين ابله بزرگ خنده ام بگيرد!
مي بينيم كه برادر ايست وود هم از خودش فيلم متصاعد كرده! نمي دانيم چرا دوستان هاليوودي اصرار دارند كه به زور ايشان را كارگردان كنند و به خورد ما بدهند! كلينت جان! عزيز دل برادر! شما بهتره بري يه اسلحه دستت بگيري و به خاطر مشتي دلار آدم بكشي! بابا بي خيال فيلم سازي شو ديگه!!!!!!
جنيفر آنيستون را به زور در Friends تحمل مي كرديم! حالا هم بايد در فيلم به همراه اون يكي بازيگره(بازيگر مَرده رو مي گم! اصلا ارزش نداشت بخوام اسمشو به خاطر بسپارم) و سگي كه در لوسي كمي از اين دوتا ابله ندارد! نمي دانم چرا بعضي دوستان موقع فيلم نامه نويسي اين سوال مهم "خب كه چي؟" رو از خودشون نمي پرسن....
تام كروز جان! خودت را بكشي هم بازيگر نمي شوي! بيشتر از اين اصلا برات وقت هم نمي زارم!
7 پوند! نمي دانيم چرا اسم ويل اسميت كه ميآيد ياد كليپ Miami مي افتيم! ترجيحا ايشان همان جا مي ماندند بهتر بود!
فيلم بعدي گويا Not easily broken يا همچين چيزي نام دارد! خب لغت آخرش هم ما رو ياد Seether ميندازه و هم Pantera ! منتهي سكانس ها كه از جلوي چشممان مي گذرد مي ترجيحيم كه شبكه را عوض كنيم! بعد از اين بكس آفيسِ مهم(!!) تصميم مي گيريم كه برويم و براي بار n ام سينما پارديزو را تماشا كنيم! واقعا جاي خان داداش خالي! اگر بود با هم فرياد مي كشيديم: گور پدر هاليوود! خب ايشان نيستند و ما خودمان به تنهايي زمزمه كرديم(آخر همه خواب بودند)
يه جايي يك بابايي را نشان مي دهد كه موهايش فر است! تيتيشش نينان است و لبخند بر چهره دارد در حد پيروزي تاريخي ايران از مالديو! گيتارش موجب غنج رفتن دل ما مي شود بخصوص كه از شكلش پيداست كه Fender مي باشد!(گيتار كرت كوبين،اريك كلاپتون و ....)
چشممان به اسم مبارك مي افتد! گويا اندي نام دارند! چه اسم زيبايي! دلمان مي خواهد با اسمشان مقاديري بازي كلمات انجام دهيم و تعدادي از حرفهايش را جابجا كنيم! ايشان شروع به خواندن مي كنند! به به! چه زيبا! چه قشنگ! چه اشعار زيباييي! مادرت فدات شه الهي!!!!!!
موش شما را ميل كند احيانا!
پشيمان مي شويم!پشت كامپيوتر مي نشينيم! نگاهي به كتاب اشعار چاك مي اندازيم! ايضا نگاهي به تاريخ فوتش! بعد ياد برادر اندي مي افتيم! خيلي دلمان مي خواهد گيتار خود،استادم و دوست هم گروهي را يكي كنيم و بر فرق سر روغني اش بكوبيم! منتهي دلمان به حال گيتارهاي مي سوزد كه بايد بدين وسيله حرام شوند!
ميله صلبمان را در دست مي گيريم(اسمي كه من به سازم نسبت داده ام) بعد دوباره به زمينش مي گذاريم! ياد مرحوم هايده و مهستي مي افتيم! ياد مرحوم بنان و گل نراقي! بعد چهره زيباي(!!!) رفيق اندي در ذهنمان شكل مي گيرد!.......آخ! لبمان را گاز گرفتگي كرديم!
 

shanli

مدیر بازنشسته
به گمانمان رفتار غیر عادی ما به دلیل آمیزش حرام ِ عقل و احساسمان است!!!!

یک زمانی ما نگران بزرگی مردم و کوچکی دلمان بودیم..........!!!!!!!!!!!
اما حالا...
نگران بزرگی دلمان و کوچکی مردمیم..........!!!!!!!!!!

پ.ن: خدای عزیز..ما بیجا کردیم! با ماست که شما را به هیچ فروختیم..لطفا" آشتی کنید! (جدی)



 

مربوب

عضو جدید
چهارچنگولي وارون روي تخت دراز كشيده زانو هايش را به ديوار تكيه داده سرش روي كف مرا چپول نظاره ميكند در عين قل دادن تيله ها متكلم وحده اتاقك من است
زماني پيانيست فوق العاده اي بودي يادت است
زماني اسكيت سوار قهاري بودي ياذت است
زماني خوب پرتره ميكشيدي يادت است
زماني كتابهاي چندصد صفحه اي را از بر بودي يادت است
زماني دو ترم دو ترم شاگرد اول دانشكده بودي يادت است
راستي اين ترم چرا خونه نشين شدي؟
ديدم زياد پرت و پلا مي بافد خواستم نوكش را چيده باشم كه در ان اثنا فقط صداي ebru (evcilica oynayamam) در سراسر عمارت و از استريوي t-bass پخش ميشود و فقط لبان تهتقاري است همچون پانتوميم گر ها باز و بسته ميشود
تو در اوج كيفور شدن قهقهه اي سر ميدهي از نوعه گودزيلايي اش و پازل هزار تكه روي ميزت را ميسازي
فانتوم ها در راهند مقدمات يك پاتك حسابي در راه است
ebru در نطفه خفه ميشود
نظام با تو ام -اخر چه بر سره تو امده كه الان عوارضش بعد از چندين سال نمايان شده
تهتقاري قربون دستت play رو كه زدي equalizer رو روي mega bass ,همون اولي Done كن!
پرتغال برسره مبارك اصابت ميكند چاره اي نيست پازل 1000 تكه كه فقط 4-5 قطعه بيشتر نمانده تا منظره ساحلي را نمايان كند را بي خيال ,رايش 4 ام در راه است ميز را برگردان كه تاخير=سبز شدن مزرعه گوجه فرنگي زير چشمت
تمام اسباب همچون بوم رنگ پرتاب ميشود از ظرف ميوه و كتاب ها و دكور بوفه اتاق تا ساعت و چراغ خواب و اباژور بطري و ليوان. اي بي انصاف هنوز دلسترش را كوفت نكرديم كه !اخ!!مجسمه خرسم ميشكند و دسته اخر ان حباب شيشه اي برفي كه از براي عهد بسته رفاقت ديرينه مان بود(يادت هست هر دو براي هم يك حباب برفي خريده بوديم)در دل فقط(فالله خير حافظا)ميخوانم.دستمالي سفيد از روي cordless برميدارم به علامت تسليم .گردن دراز ميكنم چشمانم از حدقه زده بيرون
لپ تاب را بلند كرده گريه ميكني و داد مي زني جواب منو ميدي يا اين رو هم بندازم بشكنه!!
پايت كرخت ميشود ديگر گريه نيست هوار هوار گريه ميكني
ديوار صورتي رنگ اتاقت با كف ميدان ميوه و تره بار توفيري ندارد همه جا يا خيس است يا خاك شير شيشه!
موناليزا سرش را دوباره بر باد داد انشتين هم براي nامين بار بايد از نو خريداري شود
بيهوا به سويش راهي ميشوي فقط 2 قدم بيشتر نمانده تا او را مهمان اغوشت كني
يك ان يك تكه خورده شيشه از همان حباب شيشه اي پايت را عميقا خراش ميدهد (هنوز صداي پاره شدن گوشت پايم را ميشنوم)
براي حفظ ظاهر و خالي نبودن عريضه جيكم در نمي ايد اشك در كمركش دروازه حلقومم محاصره ميشود
درد داره
نه عزيزم(اره جونه خودت)
ميخواي گريه كني
مرد كه گريه نميكنه
هر دو ميخنديم
تو از براي خزيدن در اغوش من
من ميخندم تا تو نبيني اشك كسي رو كه به جرم مرد شدن حق اشك ريختن ندارد
باز هم سوال تو بي جواب ماند
پايم وبال گردنم شد
تنها يادگار او پودر شد جناب نظام مربوب حقش است يك كشيده اب نكشيده اي دم گوشت طنين انداز شود تا حك شده 5 انگشت يادت بيندازد كه جواب تهتقاري را به موقع بدهي تا چنين فضاحتي به بار نيايد
 
آخرین ویرایش:

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
به گمانمان رفتار غیر عادی ما به دلیل آمیزش حرام ِ عقل و احساسمان است!!!!

یک زمانی ما نگران بزرگی مردم و کوچکی دلمان بودیم..........!!!!!!!!!!!
اما حالا...
نگران بزرگی دلمان و کوچکی مردمیم..........!!!!!!!!!!

پ.ن: خدای عزیز..ما بیجا کردیم! با ماست که شما را به هیچ فروختیم..لطفا" آشتی کنید! (جدی)
يك زماني مي خواستيم بزرگترين موسيقي دان دنيا شويم! حالا مي خواهيم فقط بتوانيم زمان ور رفتين با ميله صلبمان را داشته باشيم!
يك زماني خيلي دوست داشتيم با رفقا به بيرون برويم! ولي حالا ارزش اين كار از ساقه طلايي(در صورت گنگ بودن به دو پس قبل رجوع شود) جلويمان هم كمتر است!
يك زماني............
خدا مي بخشايدت عزيز! فقط وقتي بخشيدت سلام برسان و بگو به اين رفيق شيطان بگويد كه دست از سر در حال كچلي ما بردارد! بابا اين همه آدم! چرا گير عنايت نموده اي به يقه بي صاحب ما؟؟؟
 

shanli

مدیر بازنشسته
يك زماني مي خواستيم بزرگترين موسيقي دان دنيا شويم! حالا مي خواهيم فقط بتوانيم زمان ور رفتين با ميله صلبمان را داشته باشيم!
يك زماني خيلي دوست داشتيم با رفقا به بيرون برويم! ولي حالا ارزش اين كار از ساقه طلايي(در صورت گنگ بودن به دو پس قبل رجوع شود) جلويمان هم كمتر است!
يك زماني............
خدا مي بخشايدت عزيز! فقط وقتي بخشيدت سلام برسان و بگو به اين رفيق شيطان بگويد كه دست از سر در حال كچلي ما بردارد! بابا اين همه آدم! چرا گير عنايت نموده اي به يقه بي صاحب ما؟؟؟

ما شخصا" یک زمانی پیشنهاد خداوندگار را رد کرده مدتی با شیطان رفیق فاب شدیم! به غلط کردن افتادیم! شما اشتباه مارا نکنید!!!!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
وارد دفتر تالار ادبيات مي شويم! مديريت محترم پست نموده اند و تازيانه(كافر خداپرست سابق) را اخراج نموده اند! با كلي دليل منطقي و به جا! زنده باد! چه دموكرات وار! پيشنهاد مي شود يك سخنراني هم ختم شود با اين شروع: I have a dream
دوستان از خودشان اعتراض متصاعد مي كنند! ما هم كه مي بينيم اگر پست ندهيم بر ماليات پدرمان اضافه مي كنند پست در مي كنيم! شعر مي دهيم بيرون از مرحوم شيخ! دوستي تشكر مي نمايد! خب....
احساسات چريكي همه را تحت الشعاع قرار مي دهد! همه يه پا چگوارا مي شوند! منتهي نمي دانيم آيا بايد دلاور را به جاي كاسترو بگيريم يا نه!
باز اين عبارت ملعون"ديگر مهم نيست" در جلوي ما ظهور مي كند! احتمالات كاملا مشخص هستند! اول اينكه مدير گرامي جواب مي دهند و با آغوش باز به سوالات دوستان پاسخ مي گويند.خب! اين تبصره داره! اين كه بچه ها باور بكنند يا نه و قانع بشوند يا نه!
دوم اينكه ايشان مقادير متنابعي اخطار و اخراجي به دوستان ببخشند و خلاص! خوبي اين روش اينه كه ديگه تبصره نداره!
سوم اينكه ايشان اين دست نوشته را بخوانند و كلا براي ضايع كردن ما هم كه شده هيچ كدام از اين كارها را انجام ندهند! اين حالت تا دلت بخواهد تبصره دارد!
به دوستي گفته بودم فرقي نمي كند كي چه بگويد! مي دانم حرف كه را بايد باور كنم!
ديگر مهم نيست! مهم چيزي است كه اتفاق افتاد! فاتحه الصلوات!
اللهم صل علي محمد و آل محمد

بار ديگر نگاهي به پيامكش كه سر ظهر روانه ام كرد مي كنم! نمي دانم چرا هي لبخند تحويل گوشي ام مي دهم!
فقط مانده ايم اين هميّت مديريت عزيز در اخراج به اندازه هميتشان براي رفع كردن كابوس شبانه هم باشگاهي ها(ارور منظورمه) هست يا نه؟
بار ديگر نگاهي به پست مديريت محترم در تالار مي اندازم...يادش بخير! يه زماني عده اي در جايي داد مي زدند:
كور شوم، لال شوم، كر شوم! ليك محال است كه من خر شوم!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
*چگونه روشن فكر باشيم؟

*چگونه روشن فكر باشيم؟



روشن فكري چيزخوبي است! از اونجايي كه ماها همه به چيزاي خوب علاقه نشون مي ديم چند روش براي روشن فكر شدن براي علاقه مندان گذاشته مي شود.

*ادبيات:
1)از نكات مهم در روشن فكري ادبي اين است كه شما روشن پژوه گرامي هرگز نبايد كسي را آدم حساب كنيد! به همه ناسزا گوييد! مهم نيست كه شخص مورد نظر شما به تعداد موهاي سر شما جايزه و مقام كسب كرده! مهم اين است كه شما روشن! فكر مي كنيد!
ابتدا از گابريل گارسيا ماركز شروع كنيد! به سراغ صر سال تنهايي برويد! يك بار كتاب رو مرور كنيد و شروع كنيد. نويسنده را پيرمرد كودن بخوانيد. كل 496 صفحه كتاب را تكراري بخوانيد! از هيچ گونه توهيني فروگذار نشويد! حتي به داوران جايزه نوبل هم فحش همشيره والده بدهيد! مهم نيست كه كل دنيا از اين داستان لذت مي برند! مهم اين است كه روشن فكري خوب چيزي است!
آلبر كامو. حتما به سراغش برويد! در مورد اين نويسنده هم از هيچ توهيني فروگذار نباشيد! بيگانه را به باد تمسخر بگيريد! او را يك پوچ گرا بخوانيد. اين كه خود مرحوم كامو بارها گفت كه پوچ گرا نيست چندان اهميتي ندارد! شما به كار خودتان ادامه دهيد!
ادبيات كلاسيك. بله! چرا كه نه! از جنگ و صلح گرفته تا برادران كارامازوف! همه را از دم بكوبيد! شكسپير را به اندازه عبيد زاكاني پايين بياوريد! دليل؟؟ خب معلومه! شما روشن فكريد!
2) اشعار فروغ را حتما از بر باشيد! هر جا كه كم آورديد يكي از شعرهاي آن مرحوم را به خيك مخاطب ببنديد! بديهي است كه انتخاب ديگر شاعران به ذوق و ميزان روشني مخيله شما بستگي دارد!
3)صادق هدايت! توصيه اكيد مي شود كه او را هم بشناسيد!روشن فكري كه اسم صادق هدايت را نشنيده باشد روشن فكر نيست! ديگر بديهي است كه سطح درك شما از آثار آن مرحوم چندان مد نظر نمي باشد!


*موسيقي:
1)نكته مهم در اينجا باز همان محل سگ به كسي نگذاشتن است! حتما موسيقي متال را نابود كنيد! متاليكا را احمق بخوانيد! به پينك فلويد لقب حماقت بدهيد و نيروانا را هم كه ديگر خودتان بهتر مي دانيد! اين كه درك شما از موسيقي به اندازه يك بزغاله 6 ماهه هم نيست اصلا اهميت ندارد! مهم نيت پاك شماست! براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه مي توانيد به جفنگيات عليرضا مير اسدالله (مسئول بخش موسيقي هفته نامه چلچراغ) رجوع كنيد!
2) باب مارلي-B.B.King- الويس-فرانك زاپا. اين چند اسم را خوب به خاطر بسپاريد! اگر كسي از شما پرسيد موسيقي چيست سريع اين اسم ها را پشت سر هم رديف كنيد! خوب جواب مي دهد!
با جَز حال كنيد! همه بزرگان موسيقي را به باد تمسخر بگيريد كماكان! فقط بگوييد آدم نيست! استفاده از لغاتي چون "بي اعتبار كردن موسيقي"، "بيگانه بودن با محيط" هم استفاده كنيد! در صورت تمايل به محكم كاري، مي توانيد به افاضات محسن نامجو در مورد موسيقي سنتي ايران بپردازيد!
3)حتما يك ساز بخريد! ترجيحا سه تار يا گيتار! نيازي نيست كه وقتي زيادي بگزاريد! همين كه بتوانيد فرق فا با فا ديز را بفهميد كفايت مي كند! بعد باز به متال حمله كنيد! سولوهاي كرك همت را بچه گانه و چيپ(اين لغت بسيار مهم است) بخوانيد. از دث متال به عنوان خورنده روح بشر نام ببريد! اين كه شما اصلا نمي فهميد چند ساز در يك آهنگ به كار گرفته شده كاملا بي اهميت است! كم نياوريد و كارهاي همه آنها را بسيار پيش و پا افتاده بدانيد!

*ظاهر:
اين بخش از مهم ترين بخش هاي رساله مي باشد! هر روشن فكري بايد تيپ روشن فكرها را هم داشته باشد!
1)پالتوي بلند و ترجيحا قهوه اي سوخته يا مشكي! بلندي آن بستگي به ميزان روشن فكري شما دارد.
2)كلاه كج،از همانهايي كه چريك ها سرشان مي گذاشتند، به سر كنيد! اين بسيار مهم است!
3)شال گردن از ديگر ريزه كاري هاست! شالتان حتما بايد بيرون پالتو باشد،آن هم به صورت ولو. البته در اين صورت تاثير گرمايي چنداني ندارد! منتهي خوب روشن فكرتان مي كند!
*نكته كنكوري اينجاست كه شما حتي وسط مرداد هم نبايد از اين لباس ها دل بكنيد!
4)كيف كج(كيف پستچي) داشته باشيد. روي كيفتان را پر از باتوم(مارك )كنيد! مهم نيست كه شما چيزي ار پانك نمي دانيد! مهم اين است كه با اين كار كلي با بقيه فرق مي كنيد! مارك هايتان به غير از دو مورد كاملا اختياري هستند!
مورد اول نشان صلح جهاني است و دومي چگوارا.حتي نمي دانيد چگوارا چه مليتي دارد؟؟ به هيچ وجه من الوجوه به خود هراس را راه ندهيد! همين باتوم كار شما را راه مي اندازد! باقي باتوم ها ديگر مهم نيستند! مي توانيد از صورتك ياهو گرفته تا پرچم سوئيس را به خود آويزان كنيد!
5)سيگار! اين خيلي مهم است! ديگر انتخاب با شماست! خواه بهمن 57 باشد،خواه سيگار برگ كاپيتان بلك! در صورت روشن بيني زياد پيپ نيز جواب مي دهد.
6) تئاتر شهر! اين هم حائز اهميت است! مهم نيست كه دانش تئاتري يك بوقلمون هم از شما بيشتر است! مهم متر كردن محوطه دور آنجاست! و در صورت لزوم مكالمه علمي(!!) با نسوان روشن فكر!


به همين سادگي شما روشن فكر مي شويد! سخت كه نبود، بود؟؟
 

shanli

مدیر بازنشسته


روشن فكري چيزخوبي است! از اونجايي كه ماها همه به چيزاي خوب علاقه نشون مي ديم چند روش براي روشن فكر شدن براي علاقه مندان گذاشته مي شود.

*ادبيات:
1)از نكات مهم در روشن فكري ادبي اين است كه شما روشن پژوه گرامي هرگز نبايد كسي را آدم حساب كنيد! به همه ناسزا گوييد! مهم نيست كه شخص مورد نظر شما به تعداد موهاي سر شما جايزه و مقام كسب كرده! مهم اين است كه شما روشن! فكر مي كنيد!
ابتدا از گابريل گارسيا ماركز شروع كنيد! به سراغ صد سال تنهايي برويد! يك بار كتاب رو مرور كنيد و شروع كنيد. نويسنده را پيرمرد كودن بخوانيد. كل 496 صفحه كتاب را تكراري بخوانيد! از هيچ گونه توهيني فروگذار نشويد! حتي به داوران جايزه نوبل هم فحش همشيره والده بدهيد! مهم نيست كه كل دنيا از اين داستان لذت مي برند! مهم اين است كه روشن فكري خوب چيزي است!
آلبر كامو. حتما به سراغش برويد! در مورد اين نويسنده هم از هيچ توهيني فروگذار نباشيد! بيگانه را به باد تمسخر بگيريد! او را يك پوچ گرا بخوانيد. اين كه خود مرحوم كامو بارها گفت كه پوچ گرا نيست چندان اهميتي ندارد! شما به كار خودتان ادامه دهيد!
ادبيات كلاسيك. بله! چرا كه نه! از جنگ و صلح گرفته تا برادران كارامازوف! همه را از دم بكوبيد! شكسپير را به اندازه عبيد زاكاني پايين بياوريد! دليل؟؟ خب معلومه! شما روشن فكريد!
2) اشعار فروغ را حتما از بر باشيد! هر جا كه كم آورديد يكي از شعرهاي آن مرحوم را به خيك مخاطب ببنديد! بديهي است كه انتخاب ديگر شاعران به ذوق و ميزان روشني مخيله شما بستگي دارد!
3)صادق هدايت! توصيه اكيد مي شود كه او را هم بشناسيد!روشن فكري كه اسم صادق هدايت را نشنيده باشد روشن فكر نيست! ديگر بديهي است كه سطح درك شما از آثار آن مرحوم چندان مد نظر نمي باشد!


*موسيقي:
1)نكته مهم در اينجا باز همان محل سگ به كسي نگذاشتن است! حتما موسيقي متال را نابود كنيد! متاليكا را احمق بخوانيد! به پينك فلويد لقب حماقت بدهيد و نيروانا را هم كه ديگر خودتان بهتر مي دانيد! اين كه درك شما از موسيقي به اندازه يك بزغاله 6 ماهه هم نيست اصلا اهميت ندارد! مهم نيت پاك شماست! براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه مي توانيد به جفنگيات عليرضا مير اسدالله (مسئول بخش موسيقي هفته نامه چلچراغ) رجوع كنيد!
2) باب مارلي-B.B.King- الويس-فرانك زاپا. اين چند اسم را خوب به خاطر بسپاريد! اگر كسي از شما پرسيد موسيقي چيست سريع اين اسم ها را پشت سر هم رديف كنيد! خوب جواب مي دهد!
با جَز حال كنيد! همه بزرگان موسيقي را به باد تمسخر بگيريد كماكان! فقط بگوييد آدم نيست! استفاده از لغاتي چون "بي اعتبار كردن موسيقي"، "بيگانه بودن با محيط" هم استفاده كنيد! در صورت تمايل به محكم كاري، مي توانيد به افاضات محسن نامجو در مورد موسيقي سنتي ايران بپردازيد!
3)حتما يك ساز بخريد! ترجيحا سه تار يا گيتار! نيازي نيست كه وقتي زيادي بگزاريد! همين كه بتوانيد فرق فا با فا ديز را بفهميد كفايت مي كند! بعد باز به متال حمله كنيد! سولوهاي كرك همت را بچه گانه و چيپ(اين لغت بسيار مهم است) بخوانيد. از دث متال به عنوان خورنده روح بشر نام ببريد! اين كه شما اصلا نمي فهميد چند ساز در يك آهنگ به كار گرفته شده كاملا بي اهميت است! كم نياوريد و كارهاي همه آنها را بسيار پيش و پا افتاده بدانيد!

*ظاهر:
اين بخش از مهم ترين بخش هاي رساله مي باشد! هر روشن فكري بايد تيپ روشن فكرها را هم داشته باشد!
1)پالتوي بلند و ترجيحا قهوه اي سوخته يا مشكي! بلندي آن بستگي به ميزان روشن فكري شما دارد.
2)كلاه كج،از همانهايي كه چريك ها سرشان مي گذاشتند، به سر كنيد! اين بسيار مهم است!
3)شال گردن از ديگر ريزه كاري هاست! شالتان حتما بايد بيرون پالتو باشد،آن هم به صورت ولو. البته در اين صورت تاثير گرمايي چنداني ندارد! منتهي خوب روشن فكرتان مي كند!
*نكته كنكوري اينجاست كه شما حتي وسط مرداد هم نبايد از اين لباس ها دل بكنيد!
4)كيف كج(كيف پستچي) داشته باشيد. روي كيفتان را پر از باتوم(مارك )كنيد! مهم نيست كه شما چيزي ار پانك نمي دانيد! مهم اين است كه با اين كار كلي با بقيه فرق مي كنيد! مارك هايتان به غير از دو مورد كاملا اختياري هستند!
مورد اول نشان صلح جهاني است و دومي چگوارا.حتي نمي دانيد چگوارا چه مليتي دارد؟؟ به هيچ وجه من الوجوه به خود هراس را راه ندهيد! همين باتوم كار شما را راه مي اندازد! باقي باتوم ها ديگر مهم نيستند! مي توانيد از صورتك ياهو گرفته تا پرچم سوئيس را به خود آويزان كنيد!
5)سيگار! اين خيلي مهم است! ديگر انتخاب با شماست! خواه بهمن 57 باشد،خواه سيگار برگ كاپيتان بلك! در صورت روشن بيني زياد پيپ نيز جواب مي دهد.
6) تئاتر شهر! اين هم حائز اهميت است! مهم نيست كه دانش تئاتري يك بوقلمون هم از شما بيشتر است! مهم متر كردن محوطه دور آنجاست! و در صورت لزوم مكالمه علمي(!!) با نسوان روشن فكر!


به همين سادگي شما روشن فكر مي شويد! سخت كه نبود، بود؟؟

در راستای این متن چند سوال به ذهن ما خطورید:
-ما صد سال تنهایی را دوست میداشتیم! یعنی الان روشن فکر نیستیم؟!
ما صادق هدایت را دوست نداشتیم و نمیداریم! باز هم روشن فکر نیستیم؟!
-با نیکل بک چه کنیم؟! همانند نیروانا عمل کنیم یا بیشتر یا کمتر؟!
-ما پالتوی بلند قهوه ای سوخته نداریم! چند درصد از میزان روشن فکری ما کم شد؟!!
-ما پالتوی بلند قهوه ای سوخته بخریم از شدت بلندی نمیتوانیم راه برویم! یعنی نخریم؟!
-ما بسی پیپ دوست میداریم ولی نمیکشیم!نمیشود به پیپ کشندگان نگاه کنیم؟!
-ما خودمان تصمیم گرفتیم نیکل بک را خورنده ی روح بشر معرفی کنیم..کلی باکلاس میشویم!
 

مربوب

عضو جدید
اینگونه مطلب نوشتن و اظهار نظر صریح و قاطع کردن نه تنها کار اسانی نیست بلکه گستاخی تمام لقب میگیرد
این را تازه کارها طوطی وار میگویند و تو مستثنی از انان نیست
درد میکند باز چه عضوی ناخوش است
اقایان اطبا را جواب کردی
برایشان احترام زیادی قائلم برای همین برای سلامتی و بهبود علاجی نمیکنم
تو مرا میازاری
زشتحویی و خشونت رفاقت دیرینه با من دارد سخت نگیر
در تو خشونت زاتی نمیبینم
بگذار انقدر درد کند تا سیم چین بیاوریم و قطعش
توپ بیسبالم به دیوارمیکوبی و وارون میشوی جدیدنا چه با خودت خلوت میکنی
وسط بحث های بزرگ بزرگ چرا منو میخندونی مگه پا رو با سیم چین قطع میکنن اخه!
شوخی بی معنی و گندیده ای بود
باز با مهنیز ها ور میروی در عین حالی که دهانت از شدت خشم کف کرده باشد
من و خشم!!من که همیشه فرو برنده خشم بوده ام یادت نیست مرا کاظم لقب دادی
مرا یک حبه قند برای لبحندی نمکینی بسی کفایت است
تمایلات و عواطف مختلف الجهت یا مختلف التاثیر!!!
علی السویه بحث فلسفی ممنوع!!
اجالتا عجب چرند مینگارم از وقتی که تو رفتی همش احمقانه و ولگردانه همچون خانه به دوشها!!!!!!!
تو در این زاویه از فکر من معتکف شده ای سابقا من نگهبان ان بودم ولی حالا دیگر مسجلا برای همیشه در این زاویه من, منزوی خواهم بود نه تو !اتاقم شده لانه منحوس و نکبت باری مامور رفت و روب را جواب کرده ام از شدت حماقت.متعفن شده است آلونکم.عنکبوت هایش کارتنک بازی میکنند و تو مامور سلاخی چرا قطعه قطعه شان میکنی بکش راحتشان کن نکند چون تو را رای بر مرگ تدریجی داده اند پس همه را اینگونه حکم می کنی
انسان معقول و فهمیده درباره چه موضوعی میتواند در هر موقع با میل مفرط گفتگو کند این سوال توست یا فرود؟؟؟؟
فریود اینگونه جواب میدهد: شخصی چون خود
وتو این گونه میپنداری:شخصی چون تو
ابهام نوشته جاتت را دوست دارم حب و بغض تا به کی؟؟؟
ام حباب تو بگو حب و بغض تا به کی؟؟؟؟
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر عجیبه.....
چند سال تفاوت سن به اندازه ی یه دنیا اختلاف عقیده....:huh:
صدای تلویزیون تا پیچ آخر .... صدای دست زدن و هوار کشیدن خواهر کوچولو.... که مدام کانال ها رو عوض می کنه و فقط خواننده هایی که به نظرش "خوش تیپ" باشن رو نگاه می کنه ، و مدام به مامان جان اطلاع می ده که : دوستمو ببین!
انگار هر کدوم از این "مو سیخ سیخیا" دوستش باشن.... مدام با داد و هوار تشویقشون می کنه و روی اعصاب ما اسکی بازی می کنه!:confused::razz:

یاد خودم می افتم....
زمان ما ،" اسطوره" یه نفر بود.... و چقدر "وفادارانه" طرفدارش بودیم! اما اینا ....
با خودم می گم یعنی وقتی این هم سن من بشه؛ کلمه ای متشکل از سه حرف " ع ش ق" توی فرهنگ لغت و دیکشنری ها یافت می شه؟!!(اینا الان عاشقن، یه دقیقه دیگه فارغ!!!)

همون بهتر که اینا این چیزا رو نفهمن!
ما که فهمیدیم و سوختیم و خاکسترمونم سپردیم به دست باد سرنوشت.... بذار اینا مث "آدم " زندگی کنن، لااقل!:w05:




پ.ن : این روزها مشغول سرو کله زدن با انقلاب اسلامی ایران هستم! ایشالا "دکتورین" جدیدمو از همین روزا ارائه خواهم کرد!
:whistle:
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
من به سرنوشت محتوم و رنجور خویش می خندم که چونان سرنوشت نسلی سوخته، رویاهای بی شمارش را از آغوش مادر به چهار دیواری مدرسه برد. در کوچه پس کوچه های کودکی اش، رنج را مزمزه کرد. مغز جوانی اش را درس خورد و عاقبت با سر به حصار کنکور اصابت کرد.....
برهنگی دانشگاه را تجربه کرد و لذت بیکاری را. و برای لقمه ای نان، جنازه اش را به دنبال خود کشید. فهمید که گرانی یعنی چه و اینکه دیگر از گاو نر و مرد کهن هم خرمن کوفتن بر نمی آید...
در دام زندگی افتاد، بی آنکه بداند عشق چیست، راه کدام است و چاه کدامین. و یا سرش به مد، اس. ام. اس، بلوتوث و ... گرم شد. چت روم، خلوت دوست داشتنی اش شد و شادی را در خیابان گردی یافت....
و اگر غیر از این خواست، برچسب منافق و آلت استکبار بر پیشانی خود رویت کرد، امنیت ملی را به خطر انداخت، سایه تعقیب، توقیف و زندان را بر سر خود دید.....
آری! این سیاهه چرک نواز، داشته های من و کثیری از نسل من است. نسلی که گاه تنش را صادر می کنند، گاه مغزش فرار می کند و گاه جنازه اش در گوشه زندان جاخوش می کند....

پی نوشت:
اما خدایی! با این همه داشته های کم نظیر، به من هم حق نمی دهید که بخندم.....



دست نوشته ايي از رضا حقيقت نژاد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا
ای رب من
ای مهربان
به من قدرت ده تا ببخشم و بگذرم
تا ببینم و دل مبندم
تا آنچه را که به دیگران کمک کرده ام فراموش کنم
خدایا کمکم کن تا بنده خوبی شوم
خدایا تنها تو را دارم و تو را می پرستم:cry:
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
در راستای این متن چند سوال به ذهن ما خطورید:
-ما صد سال تنهایی را دوست میداشتیم! یعنی الان روشن فکر نیستیم؟!
ما صادق هدایت را دوست نداشتیم و نمیداریم! باز هم روشن فکر نیستیم؟!
-با نیکل بک چه کنیم؟! همانند نیروانا عمل کنیم یا بیشتر یا کمتر؟!
-ما پالتوی بلند قهوه ای سوخته نداریم! چند درصد از میزان روشن فکری ما کم شد؟!!
-ما پالتوی بلند قهوه ای سوخته بخریم از شدت بلندی نمیتوانیم راه برویم! یعنی نخریم؟!
-ما بسی پیپ دوست میداریم ولی نمیکشیم!نمیشود به پیپ کشندگان نگاه کنیم؟!
-ما خودمان تصمیم گرفتیم نیکل بک را خورنده ی روح بشر معرفی کنیم..کلی باکلاس میشویم!
عزيز دل برادر! آنهايي كه در مورد ظاهر گفتيم بيشتر در مورد رجاله ها كاربرد داشت!(به غير از بخش باتوم)
براي نسوان عزيز راه هاي زير پيشنهاد مي شود:
*هر چه پانك تر باشيد بهتر است! لباس آستين بلند راه راه سفيد و سياه بپوشيد،آستين هاي مانتو را بالا بزنيد به طوري كه آستين هاي لباس راه راهتان تا آرنج معلوم باشد! بديهي است كه دانستن فلسفه اين نوع پوشش اصلا مورد نياز نيست!
*All star به پا كنيد! كتوني نازك! آن هم در وسط برف! هر چه كفش نازك تر باشد روشن تر مي شويد.منتهي نبايد اين نازكي تبديل به صندل شود! حتمي دقت كنيد كه بند كفش چپي بايد به رنگ مشكي باشد و بند سمت راستي به رنگ صورتي با قرمز!(دقت شود اساسي!!)
*جلوي موهاي خود را يه وري كنيد. تاثير به سزايي دارد.
*مانتوي لباس خواب وار بپوشيد. از همين هايي كه انسان را شبيه خفاش مي كند! يا از اينهايي كه مثل بالاپوش مكزيكي ها در زمان غرب وحشي است!
*تلفيقي كار كنيد! يعني كيف ترمه داشته باشيد ولي به آن باتوم پرچم فنلاند را بچسبانيد! سعي نشود كه خيلي بين لباس ها تناسب برقرار كنيد..هرچه نامرتب تر ،روشن فكرتر!
*دل نازك باشيد. يعني دلتان براي كودكان سر چهارراه ها بسوزد و در عين حال با تلفن همراه n تومني خود به دوست پسرتان پيامك بدهيد! عكس گرفتن هم بسيار مهم است!اين كه شما اصلا اهميتي براي پسرك گل فروش قائل نيستيد زياد مهم نيست! مهم اين است كه با دوربين لحظه ثبت كنيد و بعد احساس كنيد كه با اين قريحه بي پايانتان در حال حرام شدن در اين كشور هستيد!
در صورت تمايل مي توانيد به محوطه تئاتر شهر و دانشكده هنر دانشگاه ها!- باالاخص دانشگاه تهران -نگاه بياندازيد!


*توضيح ضروري: قصد ندارم خشك و تر رو با هم بسوزونم! خيلي از ويژگي هايي كه گفتم(چه در اين پست،چه در پست قبلي) في النفسه چيز بدي نيست! منتهي كوركورانه پيروي كردن را نمي پسندم زيرا موجب لوث شدن اصل قضيه مي شود.(بلايي كه در چند سال اخير بر سر موسيقي متال و راك آمد) با تشكر از تحمل اين خزعبلات!:gol:
 
آخرین ویرایش:

مربوب

عضو جدید
Yalannar موج ميزن در صحن اتافت sin گونه!جيك جيك مستانت است و دَمَرگونه DAN MAYER ميخواني كيفور شده اي از ادامسي كه با ان لاس ميزني و لذت مي بري از مرخصي كه در ان به سر ميبري
چه كيفي ميدهد كه عادت جواب دادن به tel ها و message زدن را ترك كرده اي inbox ات پر است از چاغ سلامتي و شعر و ور برو بچس LCD محو شده زير missedcall ها بي خيال حوصله فك زدن ندارم
DADY DJ-DADY DJ-……….
Silent !!تو از 7 دولت ازادي !!!!!
مامان:پاي تلفن عمارت ميخواننت!
اين كدوم لاكردار است كه شماره عمارت را گير اورده؟؟؟
بگو نيست/زشته/بگو رفته زير پرچم/زشته/بگو لولو خورد/زشته/ ماماااااااااااااااان/من قطع ميكنم از اتاقت جواب بده/و تو بي خيال/
جواب نميدهي پشت تلفن ميماند/تازه dany mayer به 165 رسيده sms داري با اين مضمون(مريام داري؟)/ و تو امروز كيفت كوك است /replay:مريم پيش من نيست خوابگاه دانشجويي 4 تا خيابون پايين تر/sms2:مريم نه خره مريام/ميشناسمش مرد خوبي بود عمرش بقاي جان شما/درنگ جايز نيست جواب زنگش را ميدهي!!
عذمت را جذم ميكني بله بفرماييد/نظام مريضي/الحمدالله كسالتي بود بر طرف شد/ترفيع رتبه كرده اي/ افولش براي ما دوست تر است/نظام شوخي نكن هفته ديگه exam ديناميك دارم عرب مطلقم / مگه نميبيني تو مرخصي ام/بهانه نيار تو معجزه ميكني/شگون نداره مزخرف نگو/
مرا به عاريه ميگيرند ساعت 4 مجتمع فرهنگي .جواني است گاگول بدقواره نيست اما وز وزي هايش اورا اسمان جل لقب ميدهد.هفت خطه روزگار است دسته هاون در گلويش گير كرده كانّه قلياني است كه ابش كم و زياد شده باشد
خدا شانس دهد خدمتشان مشرف ميشويم .مال بد بيخ صاحبش خريدار دارد چاره اي نيست با هزار اميد و ارزو امده بايد وساطت اش را به مريام كنم تا ديناميك را از بر شود
بيار ان جزوه استاد گرام را ببينم چه بلغور كرده كه تو در هضم ان دچار اختلال شده اي
خدايا شر اين غول بي شاخ و دم را از سره ما بكن///اي خدا جون سرت شلوغ است پيام من دير delivered ميشود و تو او را بعد از 6 جاسه 5 ساعته فرمان ميدهي كه بابام جان كله من از همان اول تاسه تاس است اصلاح به كار ما نمي ايد///اين الدنگ بعد 30 ساعت كل كل كردن هم كاسه كوزه مريام ميشود
امتحان برگزار ميشود و او علاوه بر پاسي نمره توپي نصيبش مي شود ما را به وليمه ميگيرند
كت و شلوار ممتاز با كفش هاي جين و براق با ان صورت تراشيده كه نميدانم چاله چوله هايش را با چه حقه اي آسفات كرده است چنان خرامان خرامان با ان GF جنيفر نمايش مشرف شد كه سوزني قصور جايز نبود
خوب شد ترگل ورگل خوش تيپ و معطر كرده بوديم در اثناي صرف زهره ماري انقدر ما را تعريف كرد كه يه ان خودشيفتگي عارض گشت (من كه ميدانم تو چه مارمولكي1000رنگي هستي)
GF اش با همان ادا اطوار ها بنده را ورنداز كردند اخرسر گير دادند به قلاده!اين همسر خوش بخت كيست !!!
اسمان برفي را چنان به ريسمان چرخ دوّار مي بافتم (اعلام كردم همه نساجي خوان ها را كه سماق بمكنند كه بازارتان را تخته كردم)اما پيچش امكان نداشت حتما بخش پيچش مقاومت مصالح را خوب ياد نگرفته ام كه نميتوانم فلنگ را ببندم و قلاب را رها!!
ببخشيد من قراري دارم شرمنده و ده بدو!!!!كلاهت هم بيافتد عمرا برگردي
كنتاكي به انضمام ما يحتوي از جيب چاكر شما پرداخت شد تا درس عبرتي شود كه وليمه اين و ان را نپذيري!!!
و تو چقدر ضعيف شده اي حتي از يك سوال ساده سرخ و سياه ميشوي خجالت بكش به قوله مادرت زشته
من چقدر از دوريه تو ضعيف شده ام و تو مقصر هستي!!
 
آخرین ویرایش:

shanli

مدیر بازنشسته
ما با خودمان کنار آمده ایم و فهمیده ایم که قصد ترک برخی عادتهای ناگوار و نافرم ِ خود را نداریم و همچنان در رشد و شکوفاییشان مصر(یا مسر..یا مثر!)میباشیم!!
ما فهمیدیم اگر روزی به ما بگویند که قرار است مثلا n سال بعد فلان کار را بکنید قطعا" (n-1) سال و یازده ماه و بیست و هفت روز بعد اقدام به انجام آن مینماییم که در آن دو روز هم مشغول تفکرات عالیه من باب اینکه چه شد که وقتمان تلف شد؟! خواهیم بود و احتمالا در یک روز باقیمانده استارت کار را خواهیم زد و خود و قیافه ی خود را شبیه علامت سوال و تعجب ِ سر خود خواهیم کرد!!

پ.ن:جدیدا یک عدد گربه پیدا کرده ایم که پشت در اتاقمان مینشیند و میو میو میکند..ما هم غذایی نه چندان زیاد جلوی ایشان قرار میدهیم..باشد که بی تربیتی نکند و سر افراز شود!!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
ما با خودمان کنار آمده ایم و فهمیده ایم که قصد ترک برخی عادتهای ناگوار و نافرم ِ خود را نداریم و همچنان در رشد و شکوفاییشان مصر(یا مسر..یا مثر!)میباشیم!!
ما فهمیدیم اگر روزی به ما بگویند که قرار است مثلا n سال بعد فلان کار را بکنید قطعا" (n-1) سال و یازده ماه و بیست و هفت روز بعد اقدام به انجام آن مینماییم که در آن دو روز هم مشغول تفکرات عالیه من باب اینکه چه شد که وقتمان تلف شد؟! خواهیم بود و احتمالا در یک روز باقیمانده استارت کار را خواهیم زد و خود و قیافه ی خود را شبیه علامت سوال و تعجب ِ سر خود خواهیم کرد!!

پ.ن:جدیدا یک عدد گربه پیدا کرده ایم که پشت در اتاقمان مینشیند و میو میو میکند..ما هم غذایی نه چندان زیاد جلوی ایشان قرار میدهیم..باشد که بی تربیتی نکند و سر افراز شود!!
باز جاي شكر باقيست كه در روز رستاخيز(روز (n-1) سال و یازده ماه و بیست و هفت روز) استارت مي نمايي! ما آن يك روز مانده را هم صرف تلاش براي استارت زدن مي كنيم!
از طرف من گربه را سلام برسان و پشت گردنش را با دست بخواران كه او را بسي خوش آيد! (البته دقت كن كمي اهلي شده باشد وگرنه آمپول ضد كزاز به استقبالت خواهد آمد)
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشتباه نکنا....
مخاطب همه ی دست نوشته ها و دلنوشته ها "تو" نبودی.... یعنی "تو" بودی ، همیشه بودی ؛ اما این تو با "تو" فرق می کنه.....
ببین تو ضیحش یکم سخته... ولش کن !
فقط می خوام اگه گاهی اعلام دلگیری از تو می کنم ؛ بدونی اون تو ، "تو" نیستی....
ای بابا.... قاطی شد!
مَخلص کلام، من هیچ وقت از "تو" خسته نمی شم.... دلگیر نمی شم... من ، هیچ وقت از "تو" نمی برم!
بابا.... اصلش اینه که ...
اصلا "تو" خودت می دونی کجای این ترانه ها پا گذاشتی.... نمی خواد من توضیح بدم که!




پ.ن:
1-داستان زندگی هر آدم ، پر است از "تو" های مختلف.... گاهی این "تو" تبدیل می شه به "اون"؛ اما من شخصا ترجیح می دم " تو " تو بمانی...
2- تو این روزای امتحان پاک قاطی کردیم.... "سهراب" هم گیر کرده به ما... امضامون پیوست پیدا کرده!
3- خوابزده شدیم رفت؛ هذیون می گم....
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کن سر ما رو و سکوت در حد مرگ...
و یه صدای پخته مردونه در اوج خستگی...
حالا بخونش...
I don't believe in heaven..
I believe in pain.
I believe in fear.
I believe in death.
There's an army of bodies under this river.
Criminals. People who ran out of time.
Out of friends.
Next time they drag this river
they will find me on the bottom with the rest of them.
And there won't be anyone left to say I was different.
I could feel the dead down there.
Just below my feet.
Reaching up to welcome me as one of their own.
It was an easy mistake to make
....
I don't know about heaven.
But I do believe in angels


From Max Payne The Movie



به بهشت اعتقادی ندارم..
به درد، ترس و مرگ اعتقاد دارم.
زیر این رودخونه یه لشکر از جنازه ها هست...
مجرما
آدمایی که وقتشون تموم شده...
دیگه دوستی ندارن...
دفعه بعد اونا این رودخونه رو میگردن
و منو با بقیه اونا پیدا می کنن
و دیگه کسی نخواهد بود که بگه من با بقیه فرق میکردم
می تونستم مرگ رو اون پایین احساس کنم
درس زیر پاهام.
بالا میومد تا به من خوش آمد بگه
اشتباه ساده ای برای مرتکب شدن بود...


....
بهشت رو نمی دونم
اما به فرشته ها معتقدم.


فایل صوتیش ---> دانلود:gol:
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
ما حيرانيم! ما كانهو اسب حيرانيم! اين كه اسب اصلا مي فهمد تحير يعني چه مهم نيست.مهم اين است كه (به قول ابراهيم رها)ما از خودمان تحيّر در مي كنيم! آن هم در ابعاد صنعتي!
ما حيرانيم كه هر كه ما را مي بيند فكر مي كند ما پدر بزرگش هستيم! دوستِ دوستي ما را مشاهده نمود! از سن جويا شد! خواستيم حدس بزند! حدس زد خبرش! ما را كلي پير نمود! حدود 5-6 سال!
ما حيرانيم كه اين چه صيغه اي است! هم خورشيد،هم برف! دنيا رسما چل شده!
ما داريم شكل علامت سوال و ايضا تعجب مي شويم! چرا دلمان براي كساني تنگ مي شود كه ما را حتي به حساب نمي آوردند؟؟! لابد عقل نداشته مان هنگيده!
ما مانده ايم چرا اين 4 سال تحصيلي ما هر ترم زياد مي شود! اين ترم كه 5 سال شد! خدا باقي را به خير بگذراند!
اين دست ما هم بدجور بوي ماهي گرفته! حتي ماهي تن هم بوي ماهي مي دهد! حيرتا!
ما حيرانيم كه چرا عين اهول ها در اينجا ولوييم؟؟ يكي به اين سوال تاريخي ما پاسخ بدهد....
 
بالا