دست‌نوشته‌ها

k.m.r.c

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا ما در جهنم هم با شما شطرنج بازی نمیکنیم! شما همیشه تقلب میکنید!
لطفا" ما را به حال خود بگذارید!
ناتاناهیل ، دنبال خدا نگرد اون کنارته فقط باید چشماتو باز کنی
ناتاناهیل ، خدارو اگر پیدا کردی بدون که چشمات خیلی پرنورند......
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به این روزا می گم روزای بی ترانه.....:cry:
سکوت و سکون!
نه ماهواره موسیقی داره .... نه خودت می تونی توی خونه ترانه گوش بدی....
برای من که اگه یه روز بی موسیقی بگذره دیوونه می شم این روزا خیلی سخت می گذرن.... از یه طرف سعی می کنم احترام بذارم و لا اقل اگه عزاداری نمی کنم باز جلوی خودمو بگیرم .... از یه طرف هم...........:w05:

___________________________________
دیشب بدجور یادت افتاده بودم!:w04:
یادته بهم می گفتی تو چشمات ستاره داری؟
کجایی که ببینی بی تو آسمون چشمام ابریه.... بی تو ،نه ماه دارم ، نه ستاره!:w05:
دلم برای حرفات تنگه.....برا چشمای دریاییت وقتی بارونی می شد!
برا اون روزی که اومدی گفتی خوابمو دیدی....
برای شونه هات....
یادته همیشه سر می ذاشتم رو شونه هاتو دردامو گریه می کردم؟
تو سنگ صبورم بودی....

زمستون شده ها.....
بدون من که نمی ری برف بازی؟ بدون من .....
:cry:

مهم نیست بدون من چیکار می کنی.... فقط مواظب خودت باش!:redface:
مثل همیشه : به امید دیدار!:gol:
 
آخرین ویرایش:

ویدا

عضو جدید
برای خودم که بی دلیل چشم دوخته ام به دل سنگ تو و منتظر محبت ام, متاسفم!
برای خودم متاسفم که نمی خواهم باور کنم مهربان نامهربان شده ام را...

من روزها انتظار صدای تورا می کشم و شب ها تاسف می خورم...:(
روز ها هر حرفی تکرار صادقانه ی حرف های توست .... شب ها کابوس تلخ تو و فراموشی ات که چند وقتی ست تیشه به ریشه ام زده...
تو,مدتی ست که در کمای بی محبتی رفته ای.
می گویند امیدی به بازگشت نیست.
ولی من هر شب برایت دعا می خوانم و نامت را نجوا می کنم.
شاید تو برگردی؟!
:cry:
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

shanli

مدیر بازنشسته
چیزی برای نوشتن ِ اینجا ندارم..نمیدونم شایدم داشتم..ولی الان دیگه یادم نمیاد!
حس یه قایقی رو دارم که داره غرق میشه!
شاید زمان بتونه این یخ زدگی رو آب کنه...شاید!
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقد همه جا ساکت شده!!شایدم ساکت به نظر میاد!!چرا ساکتین همه!!؟؟
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

متالیک

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
"پلک های پنجره رو وا می کنم
تو کوچه زمزمه ی مهتابه
همه ی پنجره ها خاموشن
اینگار این کوچه خلوت خوابه
بی صدا اسم تو فریاد می زنم
هق هقم پنجره رو می بنده
دوباره دستهای نامرئی شب
پلکای پنجرمو می بنده"

سیاوش قمیشی
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
"پلک های پنجره رو وا می کنم
تو کوچه زمزمه ی مهتابه
همه ی پنجره ها خاموشن
اینگار این کوچه خلوت خوابه
بی صدا اسم تو فریاد می زنم
هق هقم پنجره رو می بنده
دوباره دستهای نامرئی شب
پلکای پنجرمو می بنده"

سیاوش قمیشی

تو این سکوت چرا غم انگیز آخه؟؟!!!دلمون گرفت!!
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو ساعتی میشه که دارم ول ول میچرخم ...بی هدف ... بی خیال همه چی .. بی خیال امتحان .. مهم نیست هیچی مهم نیست ...
از وقتی که با خدا دعوام شده .. دیگه هیچی واسم مهم نیست .. دیگه مهم نیست که چی میگه کی چکر میکنه .. بی خیال همه چی .. اصلا مهم نیست واسم چرا دارم اینجا اینا رو مینویسم .. قاطی قاطیم ..
دوست ابریشمی که این روزا سرش تو لاک خودشه .. خدا هم که پیچوندم دیگه ...لعنت به من .. بدجوری به هم ریختم ... کاش میتونستم با چاقوی تیز اشپزخونمون مغزم رو در میاوردم ... مغز که نه همون گوله کاه ..
شام غریبانه و من غریبانه اهنگ شیش و هشت گوش میدم .. کی به غریبی و بی کسی من نیگا میکنه که حالا من .... وای دارم دیوونه میشم ..
بی خیال همه چی .. بی خیال همه کس .. بی خیال من .. بی خیال رویای فردا ... اینجایی که حتی گریه کردنم ممنوعه باید بی خیال شد .. بی خیاااااااااااال
هر وقت این مدلی میشدم داد میزدم خدااااااااااااا تو کمکم کن .. تو تنهام نذار ... ولی الان کیو صدا بزنم ....
لعنت به من ..
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اینکه دور ،دور غمه.من دلم گرفت!!!!:redface::(


رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم
عشق بازیچه ی شهر است ولی در ده ما
دختر عشق نجیب است بیا برگردیم
کرمها در دل هر کوچه اقامت دارند
روستا مامن سیب است بیا برگردیم
چه حسابیست در این شهر که در مبحث جبر
جای بعلاوه صلیب است بیا برگردیم
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم منم امشب بد جوری گرفته.
انگاری از در و دیوار شهر غم می باره.
انگار کسی نمی خواد دستمو بگیره و ارومم کنه.
دلم میخواد ....ولش کن بی خیال.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
خدایا خودت آرومم کن.خسته شدم.خودت کمکم کن.:cry:
اي قلم ياريم کن تابنگارم دردم رابرصفحه سفيدکاغذ بگويم ازدلهايي که سنگي شده اند قدمهايي که عشق رالگدمال مي کنند و قلب هايي که فقط صداي شکستنشان به گوش ميرسد
.:crying2:
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسون جان راهکاری برا این غم نداری؟؟!!اصلا این تالار هنر و ادبیات انگار یه چیزی کم داره؟؟!!!
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز

 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بسیار زیبا:gol::gol:
[FONT=&quot]از من بگریزید که می خورده ام امروز [/FONT][FONT=&quot]

با من منشینید که دیوانه ام امشب

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد

ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب

یک جرعه آن مست کند هر دو جهان را

چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب

بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی

گر جان نرود در پی جانانه ام امشب[/FONT]
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالم بد نيست غم کم می خورم ...

حالم بد نيست غم کم می خورم ...

حالم بد نيست غم کم می خورم
کم که نه! هر روز کم کم می خورم
آب می خواهم، سرابم می دهند

عشق می ورزم عذابم می دهند
[SIZE=+0]خود نمی دانم کجا رفتم به خواب [/SIZE]
از چه بيدارم نکردی؟ آفتاب
خنجری بر قلب بيمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند

***********************************
دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
يک شبه بيداد آمد داد شد
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام
در ميان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده ی مردم شدم
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد ازاين با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟
قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوش باورم گولم مزن!
من نمی گويم که خاموشم مکن
من نمی گويم فراموشم مکن
من نمي گويم که با من يار باش
من نمی گويم مرا غم خوار باش
من نمی گويمدگر ، گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
 

shanli

مدیر بازنشسته
بعد ازاين با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دريا تلاطم کرده ام راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟
قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوش باورم گولم مزن!
من نمی گويم که خاموشم مکن
من نمی گويم فراموشم مکن
من نمي گويم که با من يار باش
من نمی گويم مرا غم خوار باش
من نمی گويمدگر ، گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

ندا جان اینجا همونطور که از اسمش هم پیداست..بیشتر دست نوشتس..میتونی از تاپیک اشعار..یا ترانه ها استفاده کنی;)
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين روزها همه جا بوي خون مي دهد
بوي تجاوز و بي رحمي
چه مصيبت بزرگي
پدري كه ديروز بر گونه ي كودكش بوسه مي زد و امروز جاي گلوله بر سينه اش را مي بوسد
.....
من اگر بنشينم تو اگر بنشيني چه كسي بر خيزد...؟؟؟؟
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
ده، بيست، سي...بيام حوصله ام سر رفت با خواهر زاده كوچيكم بازي مي كردم كه اين بار نوبت من بود چشمام رو ببندم وقتي صداش اومد گفت: حالا بيا .صداش رو شنيدم پشت صندليها بود براي اينكه ناراحت نشه اتاق ها رو گشتم بعد به اشپز خانه رفتم بوي چايي با طعم دارچين عالي بود وقتي كه برگشتم وبه پشت صندليها نگاه كردم دريا كوچلو نبود دوباره خيلي سريع اتاق هارو گشتم واي خداي من پس دريا كجاست قلبم تند تند ميزد كه صدايي از پشت سرم گفت ببخشيد نتونستم خودم رو نگه دارم رفته بود دستشويي چقدر مسئوليت كسي رو قبول كردن سخته امروز مجبور شدم سالها به عقب برگردم وباز دوباره به دوران بچگي برگردم و با ساده ترين كارها بخندم وساده براي چند ساعت زندگي كنم


مرسي دريا جان براي تمام بچه بازي ها براي ساعت هايي ابي رنگ، دقايقي زند گي كردن
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویی اینجا زمان متوقف شده است
گاهی اگر نجوایی هم هست در میان سکوت سنگین دیگران گم می شود
انگار همه منتظرند تا دستی تکانشان دهد و بگوید
بیدار شو...بیدار شو
همه اش یک خواب بد بود
..............
کاش کسی بود تا از این کابوس بیدارم کند
 

solar flare

مدیر بازنشسته
دلم بدجور گرفته
دارم ميتركم
دوست داشتم بتونم گريه كنم
اما نميتونم
غرورم نميذاره
به هر طرف نگاه ميكنم درها به روم بسته شده
عجب دنياي نامردي شده
كسي نيست به دادم برسه كسي صدامو نميشنوه
چقدر بايد فرياد بزنم؟
ديگه گلوم ناي فرياد زدن نداره
بايد برم
كجا برم؟
پاهام همراهي نميكنن
واي من چقدر خسته ام
چرا كسي باورم نميكنه
ياد قصه دختر كبريت فروش افتادم
حالم از زندگي به هم ميخوره
يكي داره بهم زنگ ميزنه و قطع ميكنه
يعني كي ميتونه باشه؟
چرا نميخواد حرف بزنه
اگه نميخواد حرف بزنه چرا زنگ ميزنه
آدم بيكار زياد شده انگار
مردم حوصله دارن
چه دنياي عجيبي شده
باورم نميشه
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
دلمان برای اینجا یک ذره شده...اما نمیدانیم چرا نمیتوانیم حتی یک کلمه بیشتر بنویسیم!
همچنان صبر میکنیم...
آخ گفتی
یه عالمه حرف تو دلمه،رو دلم سنگینی میکنه
ولی این بغضه نمی ترکه
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بغض .....بغض.....بغض........
بسه دیگه!
چرا آخه؟ چرا باید اینجوری بشه؟
مگه ما چند سال عمر می کنیم همش که باید این همه غصه بخوریم؟ نبودن چند تا عزیز رو باید تحمل کنیم ؟چندتا خبر مرگ و مریضی... چقدر غصه آخه؟؟؟

کاشکی این بغض لعنتی می شکست....
کاش می شد یکی جواب این سوالارو بهم می گفت....

خدایا!
این همه دلتنگی بسمون نیست دیگه؟ خودت می دونی راه چاره فقط تو دستای توئه!چرا نمی فرستیش برامون؟!! :cry:

خیلی خستم...


پ.ن: جای آقا مدیر خیلی خالیه!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیرون برف همه جا رو سپید کرده....تو رفتی زمستون شد!

همش بهت فکر می کنم "مینا"!
کلاس چهارم دبستان بودیم....مث روز پیش چشمامه....

موضوع انشا : مادر!
خانم "ضیایی" صدات زد..... رفتی پایین و شروع کردی:
مادر ، ای فرشته ی سعادت....مادر ای گل بوستان آفرینش......
همیشه اون روز ، اون انشا تو ذهنم موند!
چقدر اون روز به انشات حسودیم شد....به قلمت.... آرزو کردم کاش اون انشا رو من نوشته بودم! آرزو کردم جای تو بودم.......!

الانم حسودی می کنم!
الانم حسودی می کنم به پرواز پاکت،سبک، آروم!
می دونم داری لبخند می زنی... مث همیشه....مث بار آخری که دیدمت.... اردی بهشت، تو راه دانشگاه!
حسودی می کنم به آرامشت!
الانم آرزو می کنم کاش جای تو بودم.....




پ.ن: مرگ، گاهی هدیه س از طرف خدا!
 
بالا