تخصص، زمان، همکاری
- شروع کننده موضوع mi.ab.kr.ir
- تاریخ شروع
همونی که شما میگی....................( به خاطره
)حالا بگو چه بلایی سر اینجا اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وگر نه چییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نیست که ما نبودیم....................... ولی گویا رشته هامون پنبه شده!!!!!!!!!!!!!!!
استاد................ شما دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هییییییییی وووووووووووووووووواااااااااااااااااااااااییییییییییییییی
سلام.....
کارقشنگیه....
من هستم کمک زیادی نمیتونم بکم ولی از اطلاعات دوستان استفاده میکنم....
یاحق..
بلایی نیومده.... همه چی امن و امانه...همونی که شما میگی....................( به خاطره
حالا بگو چه بلایی سر اینجا اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منکه انتظار معجزه ندارم... در حد انتظارم همه چی خوبه... هر مسیری فراز و فرودی داره... خود من الان تو سربالاییشم اما خیالم راحته روبرو رو نیگا کنم یه جایی اون بالاها انتظارمو می کشه
دوستای دیگه مونم همینطور... تازه اول راهیم بچه ها...
بابا اینجا فقط یه دوستمون ناراحته..
ناراحتی هم چیز غیرطبیعی تو زندگی نیست...
چرا تعمیم می دین...؟؟؟ چرا اینجوری می گین؟؟!!
آقا تعمیم ندین
منمکه میخوام برگردم به 10 سال پیش
ولی نه من میخوام برگردم به5 سال پیش
دل یا عقل؟
دل و عقلم همیشه با هم ساز مخالف می زنند؛ به نظر شما به حرف کدام یک گوش دهم؟
به نظر می آید که منشأ تردید شما و این که احساس می کنید همواره سر دوراهی قرار دارید، این است که عقل و دل و حال و آینده را از امور متعارض فرض کرده اید و فکر می کنید یا باید به حرف دل عمل کرد، یا باید عقل را در اولویت قرار داد و به حرف عقل جامه عمل بپوشانید؛ یعنی این که زمان حال را باید مغتنم شمرد و یا به آینده فکر کرد؛ در حالی که اگر به این امور به صورت صحیح و منطقی نگاه کنید، تعارضی میان آنها وجود ندارد و می توان هم عقل و هم دل را به عنوان دو امکان و دو ظرفیت ارزشمند، مورد استفاده قرار داد و از زمان حال، به خوبی استفاده کرد تا آینده ای پربار و پرثمر را رقم زد؛ زیرا سعادت یا شقاوت، پیروزی و شکست آینده، به چگونگی استفاده از توانمندی های خود در زمان حال بستگی دارد.
عقل سلیم، همچون چراغی روشن، زشتی ها، زیبایی ها، خوبی ها و بدی ها را به انسان نشان می دهد و دل سالم نیز بر اساس فطرت الهی، انسان را به خوبی ها و کمالات، سوق می دهد. آن چه انسان را به بدی ها و زشتی ها امر می کند، نه عقل سلیم و نه فطرت الهی(دل) است؛ بلکه هواهای نفسی و وسوسه های شیطانی است. قرآن در این باره می فرماید: «همانا نفس اماره، انسان را به بدی ها امر می کند؛ مگر کسانی که مورد لطف و رحمت الهی قرار گیرند». بنابراین، آن چیزی که شما از آن تعبیر به دل کردید، دل نیست؛ بلکه هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی است.
خداوند، عقل، فطرت و آموزه های دینی را در اختیار انسان قرار داده تا او بتواند در مصاف با هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، مقاومت کند و به راحتی تسلیم جنود شیطان نشود. در واقع، درون هر انسانی، میدان و عرصه کشمکش میان جنود رحمانی (عقل و فطرت) و جنود شیطانی (نفس اماره و وسوسه های شیطان) است که در روایات، از آن به جهاد اکبر تعبیر شده است و تنها کسانی در این جهاد بزرگ به پیروزی می رسند که همواره با هواهای نفسانی خود مبارزه کنند و با استفاده از نیروی عقل و الهام گرفتن از فطرت الهی و به کمک راهنمایی رهبران دینی، این مسیر پرفراز و نشیب را طی کنند.
بنابراین، راه سعادت و خوشبختی، در این است که انسان به ندای فطرت که از اعماق وجودش برمی خیزد و او را به خوبی ها، ارزش ها و معنویات دعوت می کند، لبیک گوید و از همه ظرفیت های وجودی خویش، به ویژه عقل، استفاده کند و با مغتنم شمردن زمان حال، سعادت آینده خود را رقم زند. بدون تردید، هم عقل و هم دل و وجدان درونی ما، همه یک هدف را دنبال می کنند و آن، حرکت به سوی کمال مطلق و مطلق خوبی هاست و مصداق این هدف متعالی، خداوند متعال است. ماهیت انسان، ماهیت از اویی و به سوی اویی است؛ «انا لله و انا الیه راجعون».
فقط میمونه این که دل کی از روی فطرت کی از روی هوی و هوس
خوشحال می شم اگه اندک اطلاعات ما به کارتون بیادسلام.....
کارقشنگیه....
من هستم کمک زیادی نمیتونم بکم ولی از اطلاعات دوستان استفاده میکنم....
یاحق..
بابا اینجا فقط یه دوستمون ناراحته..
ناراحتی هم چیز غیرطبیعی تو زندگی نیست...
چرا تعمیم می دین...؟؟؟ چرا اینجوری می گین؟؟!!
چه خوب که همه خوبن................
این خیلی خوبه
اومیدوارم اون دوستمونم ...................... زود شرایط اش بهبود پیدا کنه....
اینم شاید برای دوستمون جالب باشه
«جهت نیل به رستگاری آیا به عقل رو بیاوریم یا به دل؟»
( نوشته شده توسط رضا جوانروح )
در پاسخ به این پرسش، می بایستی به بررسی معنای عقل و دل از منظر مولانا پرداخت. بیان مولانا در باب «عقل» ظاهراً دوگانه و متناقض می نماید، گاه عقل را سست و چوبین پای می گوید و گاهی نیز عقل را به نحوی می ستاید که گویی عقل، حقیقتِ نهانِ هستیِ جهان است.
عقـــلِ ابـــدالان چو پَّر جبرئیـــل
به طور کلی مولانا از دو نوع عقل سخن می گوید: «عقلِ جُزوی» ـ «عقلِ کُلی» .اگر در مطالعة اندیشة مولانا و در مثنوی معنوی، این دو گونه عقل را از یکدیگر تمایز ندهیم، موجب سردرگمی و کژفهمی خواهیم شد.
الف ـ عقــــل جـــزوی
عقل جزوی یا عقل مادی گرا مذموم است، این همان عقلی است که سست و چوبین پا است و علم تقلیدی را نتیجه می دهد«1». این گونه از عقل، که جهت معاش انسانی است، از بدو تولد به انسان ودیعه داده می شود. این عقل دارای خصوصیاتی است از این قرار«2»:
1ـ سست و پست است:
هم مزاج خر شده است این عقلِ پست
پـای استـدلالیان چوبیـــن بــــود
عقــــل جُزوی عقل استخراج نیست
2ـ کوته نگر و مادی گراست:
هم مزاج خر«3» شُد ست این عقل پست
عقـــل جُزوی کرکس آمد ای مُقــــل
3ـ دارای وهم و گمان و شک است:
عقل جزوی گاه چیره، گه نگـــون
عقل جزوی آفتش وَهْم است و ظَنْ
4ـ ناتوان در مهار شهوات و نفسانیات است:
عقلشـــان در نقل دنیا پیـــچ پیچ
عقل سر تیزست لیکن پـــای سست
عقــل، ضد شهوت است ای پهلــوان
وَهْم خوانش آنک شهوت را گـداست
عقلِ تو دستور و مغلوبِ هــواسـت
5ـ غلط بین و سطحی نگر است:
آن خطا دیدن ز ضعفِ عقل اوست
وَهْــم اُفتد در خطا و در غلـــط
6ـ موجد کبرست و منکر عشق:
عقلِ جُزوی عشق را مُنْکـر بود
7ـ با تعلیم و تجربه افزایش می یابد (عقل مکسبی):
عقــــل دو عقلست اول مَکسبی
از کتــاب و استاد و فکر و ذِکـر
عقل تو افــزون شود بر دیگران
8ـ عدم امکان راهیابی به حقیقت و کمال
:
ای بَبُــرده عقل، هدیه تا اِلْــــه
عقلِ جُزوی، عقل استخراج نیست
عقل چون جبرئیل گوید: احمـــدا
9ـ ترسان از اجل است:
عقل، لرزان از اجل، وان عشقِ شُوخ
ب- عقل کلی
منظور عقلی است که ممدوح است و مخصوص بندگان خاص و برگزیده خداوند است. این عقل ایمانی، که جهت گشایشِ راه حقیقت جوئی انسان و آشنائی او با جهان معناست، دارای خصوصیاتی به این شرح است.
1ـ بال پرواز است:
عقـــل باشد مرد را بال و پَــــری
2ـ جوهر و مقصود شریعت است:
بس نکو گفت آن رسولِ خــوش جو از
زانک عقلت جوهرست این دو عَــرَض
3ـ ضد شهوت است:
عقل، ضد شهوت است ای پهلوان
عقـل، نورانی و نیکو طالب است
4ـ درست و بجا (عادلانه) قضاوت می کند:
عقلِ ایمانی چو شحنة عادل است
5ـ کل عالم تجلی و صورت آن است:
این جهان، یک فکرت است از عقلِ کُل
کــــلِّ عالم، صورت عقل کُل اسـت
6ـ غذای جان است:
مایده عقل است، نی نان و شِوی
نیست غیرِ نور، آدم را خُـوِرش
7ـ آخربیـــــن است:
کاین هوا پر حرص و حالی بین بُوَد
عقــــــل را دو دیده در پایان کــار
8ـ هم تراز دل و جان آدمی است:
عقل و دل ها، بی گمانی عَرشی اند
عقــــلِ دیگر، بخشش یزدان بـود
چون ز سینه، آبِ دانش جوش کـرد
9ـ از شک و تردید گذشته است:
عقل جُزوی، گاه چیره گه نگــــون
10ـ گستره ای بس فراخ دارد:
تا چه عالمهاست در سودایِ عقــل
11ـ چراغ راه شب و راهنمای نیکی و تمییز حق و باطل است:
عقل، دفترها کند یکسر سیــــاه
از سیاهی وز سپیدی فارغ است
«جهت نیل به رستگاری آیا به عقل رو بیاوریم یا به دل؟»
( نوشته شده توسط رضا جوانروح )
در پاسخ به این پرسش، می بایستی به بررسی معنای عقل و دل از منظر مولانا پرداخت. بیان مولانا در باب «عقل» ظاهراً دوگانه و متناقض می نماید، گاه عقل را سست و چوبین پای می گوید و گاهی نیز عقل را به نحوی می ستاید که گویی عقل، حقیقتِ نهانِ هستیِ جهان است.
عقـــلِ ابـــدالان چو پَّر جبرئیـــل
مــی پرد تــا ظِّل ســـدره میل، میل (4139/6)
هممزاج خر شُدست این عقلِ پــست
فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)
به طور کلی مولانا از دو نوع عقل سخن می گوید: «عقلِ جُزوی» ـ «عقلِ کُلی» .اگر در مطالعة اندیشة مولانا و در مثنوی معنوی، این دو گونه عقل را از یکدیگر تمایز ندهیم، موجب سردرگمی و کژفهمی خواهیم شد.
الف ـ عقــــل جـــزوی
عقل جزوی یا عقل مادی گرا مذموم است، این همان عقلی است که سست و چوبین پا است و علم تقلیدی را نتیجه می دهد«1». این گونه از عقل، که جهت معاش انسانی است، از بدو تولد به انسان ودیعه داده می شود. این عقل دارای خصوصیاتی است از این قرار«2»:
1ـ سست و پست است:
هم مزاج خر شده است این عقلِ پست
فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)
پـای استـدلالیان چوبیـــن بــــود
پـــای چوبین سخت بی تمکین بود (2132/1)
عقــــل جُزوی عقل استخراج نیست
جـــز پــذیرای فن و محتاج نیست (1294/4)
2ـ کوته نگر و مادی گراست:
هم مزاج خر«3» شُد ست این عقل پست
فکرش اینکه چون علف آرم بدست (1857/2)
عقـــل جُزوی کرکس آمد ای مُقــــل
پــــر او با جیفــه خواری مُتَّصل (4138/6)
3ـ دارای وهم و گمان و شک است:
عقل جزوی گاه چیره، گه نگـــون
عقـــل کلی آمن از رَیْبَ الَمنٌون (1145/3)
عقل جزوی آفتش وَهْم است و ظَنْ
زانکه در ظُلمات شد او را وَطَنْ (1558/3)
4ـ ناتوان در مهار شهوات و نفسانیات است:
عقلشـــان در نقل دنیا پیـــچ پیچ
فکـــــرشان در ترک شهـــوت هیــچ هیــچ
عقل سر تیزست لیکن پـــای سست
زانکه دل ویران شده ست و تن درست (120/6)
عقــل، ضد شهوت است ای پهلــوان
آنـــک شهـــوت می تنـــد عقلــش مخــوان
وَهْم خوانش آنک شهوت را گـداست
وَهْـــم قلب، نقدِ زرِ عقـــل هــاست (2300/4)
عقلِ تو دستور و مغلوبِ هــواسـت
در وجــــودت رهـــزنِ راهِ خداست (1245/4)
5ـ غلط بین و سطحی نگر است:
آن خطا دیدن ز ضعفِ عقل اوست
عقلِ کُل مغزست و عقلِ ما چو پوست (3743/1)
وَهْــم اُفتد در خطا و در غلـــط
عقـــــل باشــد در اِصـابت ها فقط (3570/3)
6ـ موجد کبرست و منکر عشق:
عقلِ جُزوی عشق را مُنْکـر بود
گر چه بنماید که صاحبِ سرّ بود (1982/1)
پس چه باشد عشق، دریای عدم در شکستـــه عقــل را آنجا قدم (4723/3)
پس چه باشد عشق، دریای عدم در شکستـــه عقــل را آنجا قدم (4723/3)
7ـ با تعلیم و تجربه افزایش می یابد (عقل مکسبی):
عقــــل دو عقلست اول مَکسبی
که درآموزی چو در مکتب صَبی (1959/4)
از کتــاب و استاد و فکر و ذِکـر
از معــــانی وز علــــومِ خـوب و بِکــر
عقل تو افــزون شود بر دیگران
لیک تو باشی ز حفظِ آن گــران (1961/4)
8ـ عدم امکان راهیابی به حقیقت و کمال
:
ای بَبُــرده عقل، هدیه تا اِلْــــه
عقـل، آنجا کمترست از خاکِ راه (568/4)
عقلِ جُزوی، عقل استخراج نیست
جز پذیرایِ فَنّ و محتاج نیست (1295/4)
عقل چون جبرئیل گوید: احمـــدا
گـر یکی گامی نهم، سوزد مـرا (1066/1)
9ـ ترسان از اجل است:
عقل، لرزان از اجل، وان عشقِ شُوخ
سنگ، کی ترسد ز باران چون کُلوخ (4227/5)
ب- عقل کلی
منظور عقلی است که ممدوح است و مخصوص بندگان خاص و برگزیده خداوند است. این عقل ایمانی، که جهت گشایشِ راه حقیقت جوئی انسان و آشنائی او با جهان معناست، دارای خصوصیاتی به این شرح است.
1ـ بال پرواز است:
عقـــل باشد مرد را بال و پَــــری
چــون ندارد عقل، عقلِ رهبری (4075/6)
2ـ جوهر و مقصود شریعت است:
بس نکو گفت آن رسولِ خــوش جو از
ذرهّ ای عقلـــت بـــه از صُـــوم و نماز
زانک عقلت جوهرست این دو عَــرَض
این دو در تکمیل آن شد مُفْتَرض (455/5)
3ـ ضد شهوت است:
عقل، ضد شهوت است ای پهلوان
آنک شـــهوت می تَند عقلش مخوان (2302/4)
عقـل، نورانی و نیکو طالب است
نَفْسِ ظلمانی بر او چون غالب است (2557/3)
4ـ درست و بجا (عادلانه) قضاوت می کند:
عقلِ ایمانی چو شحنة عادل است
پاسبان و حاکمِ شهر دل است (1986/4)
5ـ کل عالم تجلی و صورت آن است:
این جهان، یک فکرت است از عقلِ کُل
عقل، چون شاهست و صورتها رُسُل (978/2)
کــــلِّ عالم، صورت عقل کُل اسـت
کوست بابای هر آنک اهل قُل است (3259/4)
6ـ غذای جان است:
مایده عقل است، نی نان و شِوی
نـورِ عقلت ای پسر، جـــان را غـــذی
نیست غیرِ نور، آدم را خُـوِرش
از جز آن، جان نیابد پَرورِش (1953/4)
7ـ آخربیـــــن است:
کاین هوا پر حرص و حالی بین بُوَد
عقـــل را اندیشــــه یُــــوم دیــن بُوَد
عقــــــل را دو دیده در پایان کــار
بهر آن گُل می کِشد او رنجِ خار (1259/4)
8ـ هم تراز دل و جان آدمی است:
عقل و دل ها، بی گمانی عَرشی اند
در حجاب از نورِ عَرشی می زییند (619/5)
عقــــلِ دیگر، بخشش یزدان بـود
چـشمــــة آن در میـــانِ جـــان بــــود
چون ز سینه، آبِ دانش جوش کـرد
نـه شود گَنده نه دیرینه نه زرد (1964/4)
9ـ از شک و تردید گذشته است:
عقل جُزوی، گاه چیره گه نگــــون
عقـــلِ کلی، آمن از رَیْبَ المَنون (1145/3)
10ـ گستره ای بس فراخ دارد:
تا چه عالمهاست در سودایِ عقــل
تا چه با پهناست این دریایِ عقل (1109/1)
11ـ چراغ راه شب و راهنمای نیکی و تمییز حق و باطل است:
عقل، دفترها کند یکسر سیــــاه
عقـــــلِ عقـــــل، آفـــاق دارد پُـــر ز ماه
از سیاهی وز سپیدی فارغ است
نور ماهَش بر دل و جان بازغست (2532/3)
خوشحال می شم اگه اندک اطلاعات ما به کارتون بیاد
حتما همینطور خواهد بود.....
بله.....
طرف کلا قانع شد....
.
منو مسخره می کنی پسر بد؟؟؟.
.
.
به جمله ی آخرم دقت کن... کیه که دلش نخواد برگرده و اشتباهاتشو جبران کنه....؟؟
اما من هربار این فکر میاد تو ذهنم به خودم می گم نباید با این فکرا امروزمو خراب کنم... امروزی که 10سال بعد می شه 10 سال پیش.... اونوقت 10 سال بعد نمی گم کاش برگردم 10 سال قبلتر...
.
آهان اینو گذاشتم که بگم این که صجبت از نضاد عقل و دل میشه احتمالا منظور عقل جزوی است نه کلی
.
به جمله ی آخرم دقت کن... کیه که دلش نخواد برگرده و اشتباهاتشو جبران کنه....؟؟
اما من هربار این فکر میاد تو ذهنم به خودم می گم نباید با این فکرا امروزمو خراب کنم... امروزی که 10سال بعد می شه 10 سال پیش.... اونوقت 10 سال بعد نمی گم کاش برگردم 10 سال قبلتر...
.
موافقم........................
اندیشیدن به گذشته ......... فقط برای عبرت و تجربه گرفتن خوبه................
وگر نه حسرت خوردن براش جز از بین بردن امروزمون هیچ فایده ی دیگه ای نداره...............
ما نمی تونیم به گذشته برگردیم........................
ولی میتونیم امروز کاری کنیم تا فردایی که به این گذشته اندیشیدیم......حسرت شو نخوریم و پشیمون نباشیم.
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مثلا میتونید ب نیمه پر لیوان نگاه کنید.....
سلام
تو رو خدا ببين يك روز نميومدم
غوغا كردين
از همه بخاطر اينكه به فكرم هستيد ممنون
تو رو خدا ببين يك روز نميومدم
غوغا كردين
از همه بخاطر اينكه به فكرم هستيد ممنون
در ضمن منكه دپرس نيستم
فقط يك خورده گيجم
يك خورده نا اميد
تصميم هم نمي تونم بگيرم
مطالبي هم تو تاپيك گذاشتين خيلي خيلي جالب و مفيد بود
يك كم چاشني دعا واشسه منو بهش اضافه كنيد ديگه عاليه عالي ميشه
فقط يك خورده گيجم
يك خورده نا اميد
تصميم هم نمي تونم بگيرم
مطالبي هم تو تاپيك گذاشتين خيلي خيلي جالب و مفيد بود
يك كم چاشني دعا واشسه منو بهش اضافه كنيد ديگه عاليه عالي ميشه
امروز را جوري زندگي كنيد كه فردا از بند اي كاشها رها باشيد
نکته های امشب :
1. تنها کسی که باید عوض شود خودتانید، خودتان که عوض شدید همه اوضاع و شرایط پیرامونتان نیز عوض می شوند، مردم نیز تغییر می کنند.
2. خود خواهی راه ها را مسدود و خیرو خوشی را دور می کند، حال آن که هر اندیشه مهر آمیز عاری از خود خواهی نطفه موفقیت را در خود می پروراند.
3. حمد و سنا درها و دوازه ها را می گشاید، زیرا امید و انتظار همواره پیروز می شود.
1. تنها کسی که باید عوض شود خودتانید، خودتان که عوض شدید همه اوضاع و شرایط پیرامونتان نیز عوض می شوند، مردم نیز تغییر می کنند.
2. خود خواهی راه ها را مسدود و خیرو خوشی را دور می کند، حال آن که هر اندیشه مهر آمیز عاری از خود خواهی نطفه موفقیت را در خود می پروراند.
3. حمد و سنا درها و دوازه ها را می گشاید، زیرا امید و انتظار همواره پیروز می شود.
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
تعهد يا تخصص ؟؟ | گفتگوی آزاد | 13 | |
|
تخصص در حد لاليگا ! | گفتگوی آزاد | 11 | |
|
معرفی رشته ای که میخونیم و تخصص در چه زمینه ای داریم | گفتگوی آزاد | 0 | |
| M | 10 شغل و تخصص پر درآمد دنياي امروز | گفتگوی آزاد | 3 | |
|
« آیا زندگی در زمان قبل از انقلاب بهتر بوده است یا زمان حاضر؟» ! | گفتگوی آزاد | 6 |
Similar threads
-
-
-
-
-
« آیا زندگی در زمان قبل از انقلاب بهتر بوده است یا زمان حاضر؟» !
- شروع شده توسط Alborz Rad
- پاسخ ها: 6