با حال ترین گندی که زدی تو زندگیت از دوران بچگی تا حالا

Z.ANSARI

کاربر فعال
یه بار که خیلی بچه بودم پسر همسایه مون رفته بود روی دیوار یه پارچه نصب کنه....با آجر گذاشت روی دیوار....
چند دقیقه بعد من بر روی دوچرخه به همراه برادرم وارد شدیم و رفتیم فضولی ببینیم داره چکار میکنه...
بعدش بعدش داداشم نمیدونم از عمد یا نه پارچه رو کشید و آجر تلپی خورد توی سر من
سرم شکست...تازه بعدشم بابام دعوام کرد.....این بدترین گند زندگیم بود..........چون داداشم رو لو ندادم.....ولی خوب اونم گناه داشت
 
بچه بودم ظرف پنیر رو که تو یخچال بود برگردوندم رو خودم تمام بدنم بخاطر آب نمک پنیر سوزش پیدا کرده بود ولی از ترسم چیزی نمیگفتم فقط از کنار هر کس رد میشدم میگفت بوی پنیر میدی تا اینکه مامان متوجه شدن و ........
 

عشقولانه

کاربر بیش فعال
بچه بودم مامانم منو برد حموم......یه آدامس دهنم بود که یهو افتاد چون آدامسه تازه بود دلم نیومد ولش کنم خواستم آدامسو بردارم که مامانم گفت:زووووود بااااااش یکمم خودت موهاتو بشور دستم خسته شده.....
منم آدامس تو دستم......آب داااااااااااغ......از ترس مامانم که ندونه آدامسمو از روووو زمین برداشتم شروع کرده به شستن موهام.....شل شد شل شد شل شد که متوجه شدم چسپیده به تموم موهام!!!!!!!!!!همشو زدن....:w02:
 

2276417

کاربر فعال
خودم یادمه بچه بودم
یه بار وقتی 4 سالم بود با پسر خالم تنها بودیم
یعنی همه خواب بودن
بعد گفتیم چیکار کنیم اینا بعد تازه بهمون شماره پلیس و اتش نشانی و اینا یاد داده بودن

گفتیم بزنگیم اذیت کنیم
خیلی دیونه بودیم نمیفهمیدیم که شماره میوفته
فـــــــــــــک کن با تلفن خونه زنگ زدیم

به 110 زنگ زدیم هر هر خندیدیم

بعد 5 بار دیگه دوباره زنگیدیم یهو دیدیم تلفن داره زنگ میخوره سریع رفتیم خودمونو زدیم به خواب
مامانم تلفنو برداشت دید از 110 زنگ زدن که دو کودک مزاحم شدن

خیلی کتک خوردیم
ایول بابا
 

2276417

کاربر فعال
ی پسر دائی دارم هم سنه منه هم بازی من بوده از بچگی بد ما ۴ساله بودیم نویدو ختنه کردن:razz:
بد ما کمپوت اینا خریدیم رفتیم خونه دائیم:w23:
بد من اصن در جریان نبودم نوید چی شده و اینا:D
رفتیم تو رو بوسی اینا دیدم نوید میگه آی آی من درد میکنه فلان جام کمپوتمم بدید و فلان
من دیدم وای دامن چین چینی پاشه:w15:
بدو بدو رفتم میگم نوید درش بیار مگه تو دختری:eek:
خانواده مارو جدا کردن:w13:
من: مااامااان دامن پوشیدهههههههههههههههههه:w25:
نوید: بااابااا دردم گرفت :w04:
آخرش مامانم به زور و ضرب توضیح داد من فهمیدم چرا دامن پاشه::eek::cap::sweatdrop::whistle:
.
.
.
:w05:
البته سال بعدش دامنه پای من بود:w20:

من:crying:
نوید:w24:
عجب جانور دو زیستی هستین
 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
گند زدم تپُل : (((
باحال نیس ولی بدجور گندیه !!
بهش گفتم میتونم فراموشت کنم ...
 

mahnaz-epm

عضو جدید
دبستانی بودمو سرما خورده بودمو قرار بود ساعت 10 قورص بخورم هی با خودم فکر کردمو دیدم ساعت 10 که سر کلاسم آب از کجا بیارم بنابراین بعد از کلی فکر ی لیوان آب کردم گذاشتم تو کیفم که فردا بخورم .سر کلاس که در کیفمو باز کردم دیدم ...............
 

kodaka

اخراجی موقت
به دوست دختر سابقم، اس‌ام‌اس دادم، حالا عیبی نداره ازدواج کردی، بیا بازم باهم دوست باشیم!!!
۲ دقیقه بد گوشیم زنگ خورد، دیدم دخترهاست!!!
جواب دادم، دیدم ۱ پسری پشت خط!!!
نگو شوهرشه!!!
دیگه داشتم از خنده می‌ترکیدم!!! هی‌ می‌گفتم دکمه غلط کردمش کجاست؟؟؟؟
دیگه پسر میگفت، ماهم می‌گفتیم!!!کم نیوردیم
اما خوب بد ضایع شدیم:D
 

سرسخت

عضو جدید
به دوست دختر سابقم، اس‌ام‌اس دادم، حالا عیبی نداره ازدواج کردی، بیا بازم باهم دوست باشیم!!!
۲ دقیقه بد گوشیم زنگ خورد، دیدم دخترهاست!!!
جواب دادم، دیدم ۱ پسری پشت خط!!!
نگو شوهرشه!!!
دیگه داشتم از خنده می‌ترکیدم!!! هی‌ می‌گفتم دکمه غلط کردمش کجاست؟؟؟؟
دیگه پسر میگفت، ماهم می‌گفتیم!!!کم نیوردیم
اما خوب بد ضایع شدیم:D

اصلا خنده دار نبود كار جالبي نكردين
شايد الان زندگيشو خراب كردين...
 

jentle man

عضو جدید
دبستانی بودمو سرما خورده بودمو قرار بود ساعت 10 قورص بخورم هی با خودم فکر کردمو دیدم ساعت 10 که سر کلاسم آب از کجا بیارم بنابراین بعد از کلی فکر ی لیوان آب کردم گذاشتم تو کیفم که فردا بخورم .سر کلاس که در کیفمو باز کردم دیدم ...............
عجب فکری
 

S a M a N e H

عضو جدید
بچه بودم فک میکردم این جوجه رنگیا پرواز میکنن،جوجمو بردم تو بالکن خونمون چشامو بستم از اون بالا ولش کردم...جوجه ی بیچاره افتاد تو حیاط ترکید!منم داشتم آسمونو نگاه میکردم تا در حال پرواز ببینمش:| :|
 

عشقولانه

کاربر بیش فعال
بچه بودم فک میکردم این جوجه رنگیا پرواز میکنن،جوجمو بردم تو بالکن خونمون چشامو بستم از اون بالا ولش کردم...جوجه ی بیچاره افتاد تو حیاط ترکید!منم داشتم آسمونو نگاه میکردم تا در حال پرواز ببینمش:| :|


به همین راحتی ترکییییییییییید:surprised:
 

shotgun

عضو جدید
اول دبستان بودم و زمستون بود سر کلاس املا معلممون رفته بود بیرون و کلاسم یکم گرم بود رفتم سمت بخاری تا کمش کنم
خلاصه شیر بخاریو(نفتی) پیچوندم.
10 دقیقه نگذشت که بخاری یه دفعه گر گرفت
بخاری هم که حلبی بود قرمز شده بود و داشت ذوب میشد یه دفعه ناظم اومد تو و نیومده داد زد کار کیه منم صداشو در نیاوردم
چون اگه بهش میگفتم کار منه مطمئنا ترتیبمو میدادن
 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بچه نبودیم بزرگ بودیم اول دبیرستان بودیم!یک دبیری داشتیم بسیار دانش آموز آزار بسیار سخت گیر و بسیار خشک و بسیار جدی!
با دوستان توطئه فرمودیم چهار چرخ ماشینش را پنچر نمودیم و هر زنگ یکی از دوستان میرفت حیاط دزدگیر ماشینش را به صدا در می آورد و یک دفه که کلاسمان تعطیل شده بود با پسرهایی که همکلاسمان بودند توطئه جدیدی فرمودیم و شیشه های ماشینشان را پایین آوردیم!!!!!!!
الان که فکرشو میکنم میبینم چه مرضی داشتیم ما!!!
ولی آخرشم مدرسه فهمید ولی چون خوده معلمه ام فهمیده بود شورشو در آورده چیز خاصی بهمون نگفت خدا خیرش بده میخواست مردم آزاری کنه الان اخراج شده بودیم و ترک تحصیل کرده در خانه قالی میبافتیم!!!!!!!!!!!دی!!!!
 

هستی ژرفا

عضو جدید
بچه بودم فک میکردم این جوجه رنگیا پرواز میکنن،جوجمو بردم تو بالکن خونمون چشامو بستم از اون بالا ولش کردم...جوجه ی بیچاره افتاد تو حیاط ترکید!منم داشتم آسمونو نگاه میکردم تا در حال پرواز ببینمش:| :|
من برای جوجه خودم با طناب یه تاب درست کردم بیچاره پرت شد پایین و پاش شکست
بعد با خمیر نانوایی پاشو گچ گرفتیم
یه بار هم توی سرما مونده بود سرماخورد
بهش قرص سرماخوردگی دادیم
با این هم بلا که سرش آوردیم یه خروس بزرگ و تپل و خوشکل شد
کشتیمش با سبزی پلو خوردیمش:biggrin:
 

هستی ژرفا

عضو جدید
مامانم توی یه کاسه یه چیز سفید و دونه ریزی ریخته بود و گذاشته بود روی کابینت
منم که فوضولی امانمو بریده بود ازش خوردم
شور بود فکر کردم نمک هست
چند روز بعد مامانم وقتی داشت تعریف میکرد فهمیدم پودر لباسشویی بوده:hate:
 

jentle man

عضو جدید
مامانم توی یه کاسه یه چیز سفید و دونه ریزی ریخته بود و گذاشته بود روی کابینت
منم که فوضولی امانمو بریده بود ازش خوردم
شور بود فکر کردم نمک هست
چند روز بعد مامانم وقتی داشت تعریف میکرد فهمیدم پودر لباسشویی بوده:hate:
چطور زنده ای هنوز
 

mohammad370

عضو جدید
تایپیک و تازه دیدم همشو خوندم دست همتون درد نکنه دلدرد شدم از خنده از همتون تشکر
حالا گندای که خودم داشتمو میگم
داداشم 3سالش بود براش سیبیل کشیدم با ماژیک گفتم برو سیبیلاتو بزن دیگه هواسم بهش نبود یهو شنیدم صداش از تو اتاق میاد میرم میبینم صورتش پرخونه یه قیچی دستشه صورتشو بریده بود بچه
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تایپیک و تازه دیدم همشو خوندم دست همتون درد نکنه دلدرد شدم از خنده از همتون تشکر
حالا گندای که خودم داشتمو میگم
داداشم 3سالش بود براش سیبیل کشیدم با ماژیک گفتم برو سیبیلاتو بزن دیگه هواسم بهش نبود یهو شنیدم صداش از تو اتاق میاد میرم میبینم صورتش پرخونه یه قیچی دستشه صورتشو بریده بود بچه
:biggrin:..........
 

Similar threads

بالا