در سن 6 سالگی در هنگام خواب، براه افتادم ب سمت دسشویی، سر پا ایستاده بودم ک از بابام پس گردنی خوردم گفت احمق چرا داری رو تخت ما جیش می کنی...
دمش گرم حقمو گرفت از دخملای شیطون
بچه بودم هنوز مدرسه نمیرفتم. یه پسر دایی داشتم هم سن خودم(یعنی الانم دارما) خیلی مظلوم بود منم کلن حسم بود اینو ادیت کنم!خلاصه با خالم که همسنم بود خوابوندیمش رو زمین و کلی فلفل ریختیم رو سرش کل بدنش تا سه روز تاول زده بود زن داییم که حسابی ازم شاکی بود به مامانم شکایتم کرد منم زدم به اون در گفتم برام حرف در اورده نه این که قضیه خواهر شوهر زن داداشی بود تونستم از این نسبت استفاده ببرم خلاصه عذاب وجدان اجازه نداد و همین پارسال در جمع به همه چی اعتراف کردم...
بذار برات اسپند دود کنم چشمت نزنن داداش جونمیادم میاد 7 ساله که بودم روز اول مدرسه ها بود من با خواهرم رفتیم مدرسه اقاهمه با ماماناشون میومدن تو کلاس بشینن و معلم و ناظم مون هم اومد توکلاس هیچی دیگه همه مامانا از بچه هاشون عکس میگرفتن اینا و هزارتا قر فر دیگه....
منم وقتی وارد کلاس شدم کفش هامو در اوردم و رفتم نشستم رو نیم کت همه بهم نگاه کردن ویک هو کل کلاس رفت رو هوا*******
گند که زیاد زدم. الان حضور ذهن ندارم بهترینشو بگم.ولی آخرین گندی که زدم چند وقت پیش بود که وقتی می خواستم از دانشگاه فارغ التحصیل بشم ، رفتم تو بانک داخل دانشگاه تا یه پولی رو واریز کنم . بانک شلوغ بود ، همینطور که تو صف وایستاده بودم متوجه خنده بعضی ها دور و برم شدم . یه دفعه به خودم اومدم دیدم وسط صف دخترا وایستادم با خیال راحت ....... و صف پسرا هم اون طرفه ! دخترا هم دارم هی بهم می خندن. زود فیشمو از اون وسط پیدا کردم یه راست رفتم بیرون بانک اون طرف خیابون پرداختش کردم
یه گند دیگه هم به این قراره : سال قبل رفتم اداره برق تا برای کار آموزی ثبت نام کنم . اول باید می رفتم حسابداری . منتها درب حسابداری جوری بود که باید درب رو کمی باز می کردی نه کامل ، چون اگه کامل بازش می کردی یه راست بر میگشت تو صورتت. اونجا یه خانمی بود تو اتاق حسابداری که من برای گرفتن کار اموزی باید از اون امضا می گرفتم . بار اول که رفتم وقتی در رو باز کردم برگشت تو صورتم . من :
![]()
خانم حسابدار :
. خلاصه دوره کار آموزیم تموم شد و باید برای گرفتن امضای پایان دوره دوباره می رفتم حسابداری ولی اینبار مواظب بودم تا اون بلای قبلی سرم نیاد . وقتی داخل شدم آروم در و باز کردم رفتم تو ، ولی وقتی بر می گشتم ، امان از حواس پرت ، درو که باز کردم محکم از پشت سرم خورد تو کلم و منو پرت کردم تو سالن ......... من :
...
. خانم حسابدار :
...
...
...
دیروز سوار تاکسی شدم. خواستم کرایه بدم که اشتباهی به جای 500 تومنی 5000تومنی دادم
و راننده هم گرفت و گفت آقا 700 تومن میشه و 200 تومن دیگه گذاشتم روش ...![]()
یادم میاد 7 ساله که بودم روز اول مدرسه ها بود من با خواهرم رفتیم مدرسه اقاهمه با ماماناشون میومدن تو کلاس بشینن و معلم و ناظم مون هم اومد توکلاس هیچی دیگه همه مامانا از بچه هاشون عکس میگرفتن اینا و هزارتا قر فر دیگه....
منم وقتی وارد کلاس شدم کفش هامو در اوردم و رفتم نشستم رو نیم کت همه بهم نگاه کردن ویک هو کل کلاس رفت رو هوا*******
ماجرایی که میخوام تعریف کنم درواقع گندزدن نیس گندشانسیهههه...راهنمایی که بودم مسئول نرمش صبحگاهی بودم وباید نوارکاستی رو برای انجام نرمش ازکشویی که در دفتر مدرسه بود برمیداشتم...یه روزامتحان حرفه وفن داشتیم بعدازتموم شدن امتحان من فهمیدم که یه سوال رو اشتباه جواب دادم و ازاونجایی که دراون زمان نمره واسم خیلی مهم بود یه نقشه هایی کشیدم...روزبعدواس نرمش زمانیکه خواستم کاست رو ازکشوبردارم متوجه شدم کشوی دبیرحرفه هم کنارهمون کشویی هس که کاست روبرمیدارمازاونجایی که معاون بیرون دفتربودسریع در کشو رو باز کردم و خب خوشبختانه برگه های امتحان دیروز اونجا بود
تا برگه خودمو پیداکردم و اومدم بردارمش مستخدم مدرسه اومد داخل دفتر...من
مستخدم
خلاصه که گفتم بابا این نوارکاستو ندیدی؟؟؟گفت نههههه...بعدگفتم ایناهااااااشششش...اون روزنشدبرگه روبردارم اما فرداش عملیات باموفیت انجام شدوبعدازاینکه جواب رودرست کردم دوباره برگه روسرجاش گذاشتم...من
وجدانم اینا
...اما اون امتحان رو دبیر عزیزم هیچوقت تصحیح نکرد...من
شانسم
..
ای شیطون بلا)))))))))))))))))))))))))
البته اینی که میخوام تعریف کنم گند نیست بیشتر یه خاطره هست یا میشه گفت " شبه گند "
یادمه دوم راهنمایی بودم که تو کلاس نشسته بودم که یهو یکی از بچه ها یه صدای ناجور از خودش در آورد معلم که داشت درس میداد متوقف شد و روشو برگردوند و یه راست اومد سمت من و به خیال اینکه من این صدا رو در آوردم گوشم رو گرفت و منو از رو نیمکت کشید جلوی کلاس و همش داد میزد " کلاس جای این مسخره بازیاس؟ کلاس جای این دلقک بازیاست؟"
من هم هر چقدر میگفتم " آقا من نبودم, والا من نبودم, بلا من نبودم" معلم باور نمیکرد و گوشم رو هی میپیچوند.
من هم از شدت درد به خودم میپیچیدم و کل کلاس داشتن بهم میخندیدن که ناگهان صبرم تموم شد و دست معلم رو با عصبانیت کنار زدم و با صدایی بسیار بسیار بسیار بسیار بلند داد زدم " اه, میگم من نبودم , عجب آدم نفهمی هستی تو, من نبووووووووووووووووووووووووووودم "
بعد از این فریاد سکوت سنگینی تو کلاس حاکم شد. قیافه معلم رو هنوز یادمه که با تعجب من رو نگاه میکردهیچکس تو کلاس جیکش در نمیومد. صدام اونقدر بلند بود که معلم های دیگه از کلاسشون اومدن بیرون.
یعد معلم که کاملا شوکه شده بود و دست منو گرفت و گفت پسرم بیا برو دست و صورتت رو بشور برگرد کلاس...
برام جالبه که یه نفر این همه خرابکاری بکنه و درس عبرت نگیره....شماها خیلی دل و جرات دارید...نمیگم تا حالا گند نزدم ولی نه اینقدر زیاد...خدا بده برکت...براتون بیشترش کنه...راستش تنها بلایی که همیشه سر من میومد و هنوزم میاد،اینه که توپ باید حتما صورت من رو ببوسه...اونم با سرعت زیاد و دردناک
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
****بی حال ترین فرد باشگاه کیه****؟؟؟؟؟ | زنگ تفريح | 7 | |
![]() |
بزرگ ترین خدمتی که تا به حال به یک نفر یا به همه کردی بنویس | زنگ تفريح | 14 | |
![]() |
ضد حال | زنگ تفريح | 14 | |
![]() |
الان در حال حاضر تنها نگرانیت چیه؟؟؟؟؟ | زنگ تفريح | 176 | |
![]() |
شرح حال منه بی ادعا !!! | زنگ تفريح | 185 |