امشب به پایان می رسانم جست و جویت را...
پرونده ی یک عمر آه و آرزویت را...
با فتنه هایت تا به کی باید مدارا کرد...
از خود جدا می سازم امشب رنگ و بویت را
این شیوه ی مردم کشی ها در مرام توست
ازچشم هایت درک کردم خلق و خویت را
آخر ...چرا؟ بی معرفت باور نداری هیچ ...
این التماس و اشک و آه ِ پیش و رویت را
می نالم از دل ، عاقبت آزاد خواهی کرد
از روی ناچاری توهم بغض گلویت را
برسینه ام حک کرده ام من کشته ی عشقم
تا تو طناب دار سازی تار و مویت را
می میرم و می بینی و مبهوت خواهی شد
وقتی به پایان می رسانی شست و شویت را...
پرونده ی یک عمر آه و آرزویت را...
با فتنه هایت تا به کی باید مدارا کرد...
از خود جدا می سازم امشب رنگ و بویت را
این شیوه ی مردم کشی ها در مرام توست
ازچشم هایت درک کردم خلق و خویت را
آخر ...چرا؟ بی معرفت باور نداری هیچ ...
این التماس و اشک و آه ِ پیش و رویت را
می نالم از دل ، عاقبت آزاد خواهی کرد
از روی ناچاری توهم بغض گلویت را
برسینه ام حک کرده ام من کشته ی عشقم
تا تو طناب دار سازی تار و مویت را
می میرم و می بینی و مبهوت خواهی شد
وقتی به پایان می رسانی شست و شویت را...