اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تمام وجودم را

از نوك قلمم مي چكانم

تا تو

در شاه بيت غزلهايم

قافيه شوي
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای سرودنت دریا را در خود نویسم می ریزم
اما ترسم از این است که دریا تمام شود و تو ناسروده بمانی:gol:
 

z.19.P

عضو جدید
راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست / انجا جز انكه جان بسپارند چاره نيست
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن​
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن​
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن​
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن​
موهات را ببند دلم را تکان نده​
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن​
من در کنار توست اگر چشم وا کنی​
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن​
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود​
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن​
امشب برای ماندنمان استخاره کن​
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....​
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند
شب سلیس است و یکدست و باز
شمعدانی ها
و صدا دار ترین شاخه فصل ماه را می شنوند
پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست و در اسراف نسیم
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان کفش به پا کن وبیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت :ـ
بهترین چیز رسیدنم به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=ازخودم http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=نمی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=گویم
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=چرا http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=که http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=تو http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=را http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=از http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=یاد http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=برده http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=ام
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=بعد http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=از http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=تو http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=من http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=چگونه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=بگویم http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=عشق http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=و http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=صدایم http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=نلرزد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ه مي کشم تو را , با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا , اي کرامت بهار

در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند

کارواني از شهيد , کارواني از بهار

اي بهار مهربان , در مسير کاروان

گل بپاش و گل بپاش , گل بکار و گل بکار

بر سرم نمي کشي , دست مهر اگر , مکش

تشنه محبتند , لاله هاي داغ دار

دسته دسته گم شدند , مهره هاي بي نشان

تشنه تشنه سوختند , نخل هاي روزه دار

مي رسد بهار و من , بي شکوفه ام هنوز

آفتاب من , بتاب ! مهربان من , ببار
!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باد ـ مجنون‌وار
از زلف درختان بوسه می‌چیند
ماه می‌پرسد:
می‌توان عاشق نبود آیا؟
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
اينجاست، آييد، پنجره بگشائيد، اي من و دگر من ها:
صد پرتو من در آب
مهتاب، تابنده نگر، بر لرزش برگ، انديشه من، جاده
مرگ.
آنجا نيلوفر هاست، به بهشت، به خدا درهاست.
اينجا ايوان، خاموشي هوش، پرواز روان.
در باغ وزن تنها نشديم. اي سنگ و نگاه، اي وهم و
درخت، آيا نشديم؟
من (( صخره - من )) ام، تو (( شاخه - تو )) يي.
اين بام گلي، آري، اين بام گلي، خاك است و من و پندار.
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد ...
و گیسوان بلندش را
- به باد می داد
و دستهای سپیدش را
به آب می بخشید ...
....
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت ...
و شعر های خوشی چون پرنده های می خواند ...........
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت ...
و مهربانی را
-نثار من میکرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب
همیشه در همه جا
-آه با که بتوان گفت
که بود با من و
- پیوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود ....
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی ...
-دگر کافی ست ...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این بی کس سرای تنگ و وحشت زا
دمی از عشق میخوانم
گهی از او همی نالم
گهی بر دل ، گهی بر سنگ بی مهری
شباهنگام میکوبم !
همی از غصه لبریزم نمی رقصد خیال من نمی خندد لبان من
بیا ای یار دیرینم
بیا ای چشمه ی زیبای رویایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای دقیقه شیرین! امشب از تو لبریزم
وی حقیقت دیرین! امشب از تو لبریزم

جوش خورده‫ای با من مثل خون و اکسیژن
ناگزیر ناممکن! امشب از تو لبریزم

در رگم بریز ای ماه! ای تپیدن دلخواه!
حس و حال نبضم را امشب از تو لبریزم

غوطه می‫خورم در تو، تا بگسترم در تو
مثل ماهی و دریا امشب از تو لبریزم

شور گم شدن دارد قطره محال اندیش
بیکران بی تشویش! امشب از تو لبریزم

جزر و مدّ آن گیسو موج داده روحم را
حلقه حلقه، تو در تو امشب از تو لبریزم

آن خطاب شیرین را بر لبم شناور کن
امشب از تو ـ باور کن ـ امشب از تو لبریزم.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
با خیال دیگری میرفت

و من ِ ساده

چه عاشقانه

كاسه ای آب

پشت سرش

خالی می كردم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
رسیده ایم دوتا ماهیان ریز به هم


گرفت کار من و تو چه تند و تیز به هم

چه دستپاچه شدم اول و نبود عجیب

که از نگاه تو ریزد تمامِ چیز به هم

به عشق لیلی و مجنون که جای شکی نیست

نبوده اند ولی اینقدر عزیز به هم

به ناگزیریِ رفتارِ لحظه ها هستیم

به یک روال به یک حال و ناگریز...به هم

تو آمدی و قطار خوشی رسید از راه

و خورد دلهره ی انتظار نیز به هم

***

سعادتی است که بحری به خوابم آمده است

رسیده ایم دوتا ماهیان ریز به هم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن ...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشکر ندارم ببخشید:smile:
عمری ست یاد روی تو همواره می کنم


زنجیر های صبر زتن پاره می کنم

دانسته، حائل آینه ی بی غبار دل

پیش دلی که نیست کم از خاره می کنم

شب ها کنار ساحل بی تاب خاطرات

مهتاب را به یاد تو نظاره می کنم

پاهای سنگ خورده و عریان شعر را

در راه جستنت شده بیکاره می کنم

یک دشت از شقایق، یک کوه واژه را

در مصحف سرود تو آواره می کنم

ای ماهتاب! تاب براین خاک ورنه من

خود را رها ز خویش به یکباره می کنم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادت نرود که یاد تو در یاد است​
آبادی دل برای تو آباد است​
از یاد نبر دل حقیرم ای دوست​
در این دل من همیشه یادت یاد است . . .​
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز

بر لوح دلم نام ترا حک کردم

صرف نظر از بزرگ و کوچک کردم

هر بار که آمدی به تو بالیدم

هر بار که رفتی به خودم شک کردم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک گوشه نشسته ام پر از تشویشم
نقاشی چشمان تو هم در پیشم​

زیباتر از آنی که تصور بکنم​
من جز تو به هیچکس نمی اندیشم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز

گنجينه لطف ومهر از آن شماست


صدها غزل دلم به عنوان شماست


چشمان قشنگ كودكي با حسرت


امروز در انتظار احسان شماست

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من مي گويم
اصلاً
بيا بيخيال ِ هرچه چشم شويم
که رنگ ِ رخسار ِ من و، سمت ِ نگاه ِ تو را مي نگرند
مي خواهم
يکي از همين روزها
که خراب ِ بغضم و تشنه ي اشک
سر بر شانه هاي ِ تو بگذارم و
باران شوم...
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی و رویا نبود
لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود . . .​
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستي آشنا
به شانه غريبگي هاي شهر بخورد
خيابان
پر مي شود از
طراوت چشماني كه بغض هاشان شكسته
تا چند بشمارم
ديوار ، پنجره شود و
تو پيدا
اي آشنا

...........
عصر خوش:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...


وقت خوش....:gol:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرغ مهتاب
مي خواند.
ابري در اتاقم مي گريد.
گل هاي چشم پشيماني مي شكفد.
در تابوت پنجره ام پيكر مشرق مي لولد.
مغرب جان مي كند،
مي ميرد.
گياه نارنجي خورشيد
در مرداب اتاقم مي رويد كم كم
بيدارم
نپنداريدم در خواب
سايه شاخه اي بشكسته
آهسته خوابم كرد.
اكنون دارم مي شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گل هاي چشم پشيماني را پرپر مي كنم.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش هر روز جمعه بود !
آن وقت می توانستم

دلتنگی هایم را
برگردن غروبش بیاندازم ........
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


.
.
.

از من میپرسند چطوری؟
میگویم روبراهم
کسی نمیداند
روبه راهی هستم
که تو رفته ای . . .
 

z.19.P

عضو جدید
نه راه است اين كه بگذاري مرا بر خاك و برگردي / گذاري ار و بازم پرس تا خاك رهت گردم

ندارم دستت از دامن مگر در خاك و ان دم هم / كه بر خاكم روان گردي بگيرد دامنت گردم
 

Similar threads

بالا