هدیه ای از سوی دوست
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشترازاین که پیش چشم خودت
کسی که سهم توباشد به دیگران برسد
چه می کنی اگراورا که خواستی یک عمر
به راحتی کسی زراه ناگهان برسد
رهاکند برود ازدلت جداباشد
به انکه دوست ترش داشت به ان برسد
رهاکنی بروند تادوپرنده شوند
خبربه دورترین نقطه جهان برسد
گلایه ای نکنی وبغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کندکه....نه نفرین نمی کنم که مبادا
به او که عاشق او بودم زیان برسد
خداکند که فقط این عشق از سرم برود
خداکند که فقط ان زمان برسد