اشعار و نوشته هاي عاشقانه

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام گل به تو ای گل نشونم
سلام از گل یار مهربونم
تو رو دوست دارم اندازه ی جونم
خوش امدی خوش امدی به خونم
بهشت من و پردیس و بهار من همین جاست
تو بارون بلا پیش تو ارامش دنیاست
بهشت من و پردیس و بهار من همین جاست
تو بارون بلا پیش تو ارامش دنیاست
سلام گل به تو ای گل نشونم
سلام از گل یار مهربونم
تو رو دوست دارم اندازه ی جونم
خوش امدی خوش امدی به خونم
چه عشقی از تو می گیره دل من
چه مو جی میرسه به ساحل من
نگاه کن از سر بهونه تو
چه بادی می زنم به خونه ی تو
با تو به رویا رسید خواب پریشون من
من چی بخوام بیش از این برای موندن
دل خوش تو امدم این همه راه سفر
هدیه به تو بوی این شعر معطر
سلام گل به تو ای گل نشونم
سلام از گل یار مهربونم
تو رو دوست دارم اندازه ی جونم
خوش امدی خوش امدی به خونم
چه عشقی از تو می گیره دل من
چه مو جی میرسه به ساحل من
نگاه کن از سر بهونه تو
چه بادی می زنم به خونه ی تو
بهشت من و پردیس و بهار من همین جاست
تو بارون بلا پیش تو ارامش دنیاست
بهشت من و پردیس و بهار من همین جاست
تو بارون بلا پیش تو ارامش دنیاست
سلام گل به تو ای گل نشونم
سلام از گل یار مهربونم
تو رو دوست دارم اندازه ی جونم
خوش امدی خوش امدی به خونم
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند
قصه دل دلکش است و خواندنیست
تا ابد این عشق و این دل ماندنیست
مرکز درد است و کانون شرار
شعله ساز و شعله سوز و شعله ساز
گفته یک صحرا جنون در چنگ او
یک نیستان ناله در آهنگ او
نغمه را گه زین و گه بم میکند
خرمنی آتش فراهم میکند
کرده خود را میزبان شعله ها
تا بسوزد در میان شعله ها
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند

هرکه عاشق پیشه تر بی خویش تر
هر دلی بی خویش تر در نیش تر
در دل من باغ ها از لاله ها
همچو نی در بند بندش ناله ها
با خیال لاله ها صحرا نورد
دشت را پوید ولی با پای درد
میرود تا سرزمین عشق و خون
تا ببیند حالشان چون است و چون
بر مشام جان رسد از هر کنار
بوی درد و بوی عشق و بوی یار
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند

گوی سبقت میبرند این خاکیان
در عروج خویش از افلاکیان
عشق اینجا اوج پیدا می کند
قطره اینجا کار دریا می کند
رخستی تا ترک این هستی کنی
بشکن این شیشه تا مستی کنی
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست
چنگ دل آهنگ دلکش میزند
ناله عشق است و آتش میزند
پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست
راستی نا دیدنی ها دیدنیست
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ویرانه نه ان است که جمشید بنا کرد
ویرانه نه ان است که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دله ماست که هر جمعه به یادت
هزار بار بنا گشت و دگر بار فروریخت

اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان روحی فداک
فعلا
یاعلی
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عاشقی چیست مبتلا بودن
با غم و محنت آشنا بودن

سپر خنجر بلا گشتن
هدف ناوک قضا بودن

بند معشوق چون به بستت پای
از همه بندها جدا بودن

زیر بار بلای او همه عمر
چون سر زلف او دوتا بودن

آفتاب رخش چو رخ بنمود
پیش او ذره‌ی هوا بودن

به همه محنتی رضا دادن
وز همه دولتی جدا بودن

گر لگدکوب صد جفا باشی
همچنان بر سر وفا بودن

عشق اگر استخوانت آس کند
سنگ زیرین آسیا بودن
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنکه مي‌گويد دوست‌ات مي‌دارم
خنياگر ِ غم‌گيني‌ست
که آوازش را از دست داده است.


ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود


هزار کاکُلي شاد
در چشمان ِ توست

هزار قناری خاموش
در گلوی من.


عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود


آنکه مي‌گويد دوست‌ات مي‌دارم
دل ِ اندُه‌گين ِ شبي‌ست
که مهتاب‌اش را مي‌جويد.


ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود


هزار آفتاب ِ خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره‌ی گريان
در تمنای من.


عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو زیبا نیستی ، من کلک زیبا آفرین دارم
تو شیدا نیستی ، من شور شیدا آفرین دارم
تو در بزم من این آوازه ی مستی به خود بستی
تو رسوا نیستی ، من جام رسوا آفرین دارم
جنون گل کرد و مجنونی چون من از نو هویدا شد
تو لیلا نیستی ، من عشق لیلا آفرین دارم
تو مشغول خود و من با تو در بیداری و خوابم
تو رویا نیستی ، من عشق رویا آفرین دارم
در این گلزار از هر سو خرامد سرو آزادی
تو رعنا نیستی ، من چشم رعنا آفرین دارم
تو سرگرمی که در جمعی منم تنهای سرگردان
تو تنها نیستی ، من بخت تنها آفرین دارم
تو سود اشک من هستی که جوشانتر ز دریایی
تو دریا نیستی ، من اشک دریا آفرین دارم

__________________

 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مگر چشمان ساقي بشکند امشب خمارم را
مگر شويد شراب لطف او از دل غبارم را
بهشت عشق من در برگ ريز ياد ها گم شد
مگر از جام ميگيرم سراغ چشم يارم را
به گوشش بانگ شعر و اشک من نا آشنا آمد
به گوش سنگ ميخواندم سرود آبشارم را
به جام روزگارانش شراب عيش و عشرت ياد
که من با ياد او از ياد بردم روزگارم را
پس از عمري هنوز اي جان به ياري زنده مي دارد
نسيم اشتياق من چراغ انتظارم را
خزان زندگي از پشت باغ جان من برگشت
که ديد از چشم در لبخند شيرين بهارم را
من از لبخند او آموختم درسي که نسپارم
به دست نا اميدي ها دل اميدوارم را
هنوز از برگ و بار عمر من يک غنچه نشکفته است
که من در پاي او ميريزم اکنون برگ و بارم را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

کجاي اين جنگل شب
پنهون ميشي خورشيدکم
پشت کدوم سد سکوت
پر مي کشي چکاوکم؟

گريه نمي کنم
نرو
آه نمي کشم
بشين
حرف نمي زنم
بمون،

حرف نمي زنم
بمون.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو باراني من باران پرستم
تودريايي من امواج تو هستم
اگرروزي بپرسي باز گويم:
تو من هستي و من نقش تو هستم:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اي بر سر بالينم افسانه سرا دريا
افسانه عمري تو باري به سر آ دريا
اي اشک شباهنگت آيينه صد اندوه
اي ناله شبگيرت آهنگ عزا دريا
با کوکبه خورشيد در پاي تو ميميرم
بر دار به بالينم دستي به دعا دريا
امواج تو نعشم را افکنده در اين ساحل
دريا ب مرا درياب مرا دريا
زان گمشدگان آخر با من سخني سر کن
تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دريا
چون من همه آشوبي در فتنه اين طوفان
اي هستي ما يکسر آشوب و بلا دريا
با زمزمه باران در پيش تو ميگريم
چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دريا
تنهايي و تاريکي آغاز کدورتهاست
خوش وقت سحر خيزان وان صبح و صفا دريا
بردار و ببر دريا اي پيکر بي جان را
در سينه گردابي بسپار و بيا دريا
تو مادر بي خوابي من کودک بي آرام
لالايي خود سر کن از بهر خدا دريا
دور از خس و خاکم کن موجي زن و پاکم کن
وين قصه مگو با کس کي بود و کجا دريا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من . مناجات درختان را . هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه کوه

صحبت چلچله ها را با صبح

نبض پاینده هستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را می شنوم
می بینم

من به این جمله نمی اندیشم !

به تو می اندیشم

ای سرا پا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم.

همه وقت

همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم.

تو بدان این را . تنها تو بدان

تو بیا

تو بمان با من . تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب

من فدای تو به جای همه گلها تو بخند.

اینک این من که به پای تو در افتادم باز

ریسمانی کن از آن موی دراز .

تو بگیر.

تو ببند!

تو بخواه

پاسخ چلچله ها را . تو بخوان

تو بمان با من . تنها تو بمان

در رگ ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!:gol::gol::gol::gol::gol:



 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این عشق اتشین زدلم پاک نمیشود
مجنون به غیر خانه ی لیلی نمیشود

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود

تعجیل در فرج امام زمان رو حی فداک همی الان یه صلوات بفرست

خوب بفرست دیگه
یه صلواته ته هزارتا


افرین خدا خیرت بده

فعلا
یاعلی
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو خواب عاشقا رو تعبير تازه كردي

كهنه حديث عشق رو تفسير تازه كردي

گفتي كه از تو گفتن يعني نفس كشيدن

از خود گذشتن من يعني به تو رسيدن

قلبمو عادت بده به عاشقانه مردن

از عشق زنده بودن ، از عشق جون سپردن
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
در بند بلا هستم چون از تو جدا هستم
گر وصل تو پیش آید سر تا به قدم مستم
من بی تو خزان چیدم , صد آذر غم دیدم
باشد که شبی گیری با اشک لبت دستم ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مستغنی است از همه عالم گدای عشق
ما و گدایی در دولتسرای عشق
عشق و اساس عشق نهادند بر دوام
یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق
آنها که نام آب بقا وضع کرده‌اند
گفتند نکته‌ای ز دوام و بقای عشق
گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم
آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق
پروانه محو کرد در آتش وجود خویش
یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
اینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوه
زینها بسی‌ست تا چه بود اقتضای عشق
وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار
یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زرد و نيلي و بنفش
سبز و آبي و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهاي سال
صيحهاي زود
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روي شانه هاي يکدگر
گيسوان خيس شان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سايه هاي شرم
رنگ ها شکفته در زلال عطرهاي گرم
مي ترواد از سکوت دلپذيرشان
بهترين ترانه
بهترين سرود
مخمل نگاه اين بنفشه ها
مي برد مرا سبک تر از نسيم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم
زرد و نيلي و بنفش
سبز و آبي و کبود
با همان سکوت شرمگين
با همان ترانه ها و عطرها
بهترين هر چه بود و هست
بهترين هر چه هست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترين بهشت ها گذشته ام
من به بهترين بهار ها رسيده ام
اي غم تو همزبان بهترين دقايق حيات من
لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضاي خانه کوچه راه
در هوا زمين درخت سبزه آب
در خطوط درهم کتاب
در ديار نيلگون خواب
اي جدايي تو بهترين بهانه گريستن
بي تو من به اوج حسرتي نگفتني رسيده ام
اي نوازش تو بهترين اميد زيستن
در کنار تو
من ز اوج لذتي نگفتني گذشته ام
در بنفشه زار چشم تو
برگهاي زرد و نيلي و بنفش
عطرهاي سبز و آبي و کبود
نغمه هاي ناشنيده ساز مي کنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها
روي مخمل لطيف گونه هات
غنچه هاي رنگ رنگ ناز
برگهاي تازه تازه باز مي کنند
بهتر از تمام رنگ ها و رازها
خوب خوب نازنين من
نام تو مرا هميشه مست مي کند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهاي ناب
نام تو اگر چه بهترين سرود زندگي است
من ترا به خلوت خدايي خيال خود
بهترين بهترين من خطاب ميکنم
بهترين بهترين من
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه نفر مياد كه من منتظر ديدنشم

يه نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم


مثل يك معجزه اسمش تو كتابا اومده

تن اون شعراي عاشقونه گفتن بلده

خالي سفره مونو پرازشقايق مي كنم

واسه موجاي سياه دستامو قايق مي كنم ...


تو اگه اومدني هستي بگو ...
اگه مارو خواستني هستي بگو ...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاهمسفرم عشق است در جاده تنهايي
از دست نخواهم داد دامان شكيبايي

تا من به تو دل دادم افسانه شده يادم
چون حافظ و مولانا در رندي و شيدايي

از عشق تو سهم من ،همواره همين بوده است
رسوايي و حيراني ، حيراني و رسوايي

تو آتش و من دودم ،دريا تو و من رودم
هرچند محال اما ، چيزي است تماشايي

چندي است كه پيوندي است پيوند خوشايندي است
بين تو و آيينه ،آيينه و زيبايي

من دستم و تو بخشش ، تو هديه و تو خواهش
من زين سو و تو زان سو ،مي آيم و مي آيي ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

تنها دلیل من که خدا هست و
این جهان زیباست،
وین حیات عزیز و گرانبهاست:
لبخند چشم توست!
هر چند با تبسم شیرینت،
آن چنان
از خویش می روم،
که نمی بینمش درست!
:gol:فریدون مشیری:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد
دگر چو روی به پیچم به من در آویزد

اگر برابرش آیم به خشم برگردد
وگر برش بنشینم به طیره برخیزد

به رغم من برود هر زمان، که در نظرم
کسی بجوید و با مهر او در آمیزد

شبی که بر سر کویش گذر کنم چون باد
رقیب او ز جفا خاک بر سرم بیزد

و گر به چشم نیازش نگه کنم روزی
به خشم درشود و فتنه‌ای برانگیزد

در آتشم من و جز دیده کس نمی‌بینم
که بی‌مضایقه آبی بر آتشم ریزد

نه کار ماست چنین دوستی، ولی چه کنم؟
که اوحدی ز چنین کارها نپرهیزد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
يه وجب خاک مال من هرچی ميکارم مال تو

اهل طاعونی این قبيله مشرقيم
تویی اين مسافر شيشه ای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ

بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
يه وجب خاک مال من هرچی ميکارم مال تو

توبه فکر جنگل آهن وآسمون خراش
من به فکر يه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقهء گندم تن تو
تن ما تشنه ترين تشنهء يک قطره آب

بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
يه وجب خاک مال من هرچی ميکارم مال تو

شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر تن من ریشهء سخت
طپش عکس يه قلب مونده اما رو درخت

بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
يه وجب خاک مال من هرچی ميکارم مال تو

نبايد مرثيه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اينجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هر کی که هست هرکی که نيست داد ميزنم

بوی گندم مال من هر چی که دارم مال من
يه وجب خاک مال من هرچی ميکارم مال من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حبذا عشق و حبذا عشاق
حبذا ذکر دوست را عشاق

حبذا آن زمان که پرده‌ی عشق
بیخود از سر کنند با عشاق

نبرند از وفا طمع هرگز
نگریزند از جفا عشاق

خوش بلایی است عشق از آن دارند
دل و جان را درین بلا عشاق

آفتاب جمال او دیدند
نور دادند از آن ضیا عشاق

داده‌اند اندرین هوس جان‌ها
چون سکندر در آن هوا عشاق

بگشادند در سرای وجود
دری از عالم صفا عشاق

ای عراقی، چو تو نمی‌دانند
این چنین درد را دوا عشاق
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همدم غروب :
دور ميشم از تو آروم مثل گذشتن از خواب

آرومتر از پرواز يه شبنم زير آفتاب

آروم مثل نسيمي که ميگذره از چمن

ميگذرم از کنارت همدم محبوب من

دور ميشم از پيش توآهسته اما خسته

حالا که بوسه خواب روي چشات نشسته

حالا ميرم که مهتاب اسم تورو صدا کرد

دست پر از تمنات دست منو رها کرد

سياه ترين خاطره تو قصه تو بودم

تو شعله ور تر از عشق

من از سرما سرودم

توجلوه طلوعي اي همصداي خوبم

منو به سايه بسپار من همدم غروبم من همدم غروبم

آروم ميرم مبادا رفتنمو ببيني

با چشماي پر از اشک سر راهم بشيني

ديگه وقتي نمونده تو دل اين شب تار

ميسپارمت به خاطر براي آخرين بار

سياه ترين خاطره تو قصه تو بودم

تو شعله ور تر از عشق

من از سرما سرودم

توجلوه طلوعي اي همصداي خوبم

منو به سايه بسپار من همدم غروبم من همدم غروبم


 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدای تو
بیداری ریشه ، آواز سبز برگه
صدای تو
پر وسوسه مثل شبخونی تگرگه
صدای تو آهنگ شکستن
بغض یه دنیا حرفه
تصویری از آواز صریح
قندیل و نور و برفه
هیشکی مثل تو نبود
هیشکی مثل تو منو باور نکرد
هیشکی با من مثل تو
توی نقب شب من سفر نکرد
هشکی مثل تو نبود
ساده مثل بوی پاک اطلسی
یا بلوغ یه صدا
میون دغدغه ی دلواپسی
تو غرورت مثل کوه
مهربونیت مثل بارون ، مثل آب
مثل یه جزیره ، دور
مثل یه دریا ، پر از وخشت خواب
هیشکی مثل تو نرفت
هیشکی مال تو نموند
شعرهای تنهاییمو
هیشکی مثل تو نخوند
همه حرفام مال تو
همه شعرهام مال تو
دنیای من شعرمه
همه دنیام مال تو
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
خیز و مهرویا فراز آور نبید

چشم مست پر خمارت باز کن
کز نشاطت صبرم از دل بر پرید

مطرب سرمست را آواز ده
چون ز میخانه عصیر اندر رسید

پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش
کت همه جامه چکانه بر چکید

نیست گویی آن حکایت راستی
خون دل بر گرد چشم ما دوید

کیست کز عشقت نه بر خاک اوفتاد
کیست کز هجرت نه جامه بر درید

چون خطت طغرای شاهنشاه یافت
از فنا خط گردد عالم بر کشید

از سنایی زارتر در عشق کیست
یا چو تو دلبر به زیبایی که دید
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توی قاب خیس این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غم‌گین می‌بینم،
چه سياه ئه به تن‌اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم.

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!

نفس‌ام در نمی‌آد، جمعه‌ها سر نمی‌آد!
کاش می‌بستم چشامو، اين ازم بر نمی‌آد!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!

عمر جمعه به هزار سال می‌رسه،
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه،
آدم از دست خودش خسته می‌شه،
با لبای بسته فرياد می‌كنه:

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!

جمعه وقت رفتن ئه, موسم دل‌کندن ئه،
خنجر از پشت می‌زنه, اون كه هم‌راه من ئه!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت...
راهی به جز گریز برایم نمانده بود......
این عشق آتشین پر از درد بی امید....
در وادی گناه و جنونم کشانده بود......
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را....
با اشکهای دیده ز لب شست و شو دهم...
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود...........
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم........
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لا به لای دامن شبرنگ زندگی............
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان.....
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی....
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز...
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر...
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم!
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر....
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم..........
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها.......
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم...........
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هزار سال به سوي تو آمدم افسوس !
هنوز دوري ! دوراز من اي اميد محال
هنوز دوري
آه
از هميشه دورتري
هميشه اما در من کسي نويد مي دهد
که مي رسم به تو
شايد هزار سال ديگر
صداي قلب تو را پشت آن حصار بلند
هميشه ميشنوم
هميشه سوي تو مي آييم
هميشه در راهم
هميشه با تو ام اي جان
هميشه با من باش
هميشه
اما
هرگز مباش چشم به راه ... [FONT=&quot][/FONT]
 

*MonALizA*

عضو جدید
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثله مهر سرنوشته
دیگه اسم تو رو هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
 

moya_memar

عضو جدید
تولدت

تولدت

امشب واسه تولدت
مي خوام بشم يه آرزو
بال بزنم تو دفترت
مي خوام بشم يه همزبون
مي خوام ترانه شم واست
يه حرف عاشقانه شم واست
مي خوام اگه بخواد دلت
يه عشق بي بهانه شم واست
:gol:...:gol:...:gol:...:gol:..:gol:
تقديم به كسي كه وقتي بود آرزو مي كردم نباشد اما حال كه نيست .....
كاش براي يه لحظه باشد
 

Similar threads

بالا