اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست :gol:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه هستی من آیه تاریکی است [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که ترا در خود تکرار کنان[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به سحرگاه شکفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من در این آیه ترا آه کشیدم آه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من در این آیه ترا[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به درخت و آب و آتش پیوند زدم [/FONT]
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ــی ز قفـس پریده باشد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من از آن یکی گـزیدم که بجـز یکـی ندیدم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عجب از حبیـبم آید که ملول می نماید[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نکند که از رقیبان سـخنی شـنیده باشد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به کسی مبـاد از ما که بدی رسـیده باشد.[/FONT]​
 

samaneh66

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن وساختن
عشق یعنی عقل ودین را باختن
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد
غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد

نصیحت‌گو مرا گوید که برکن دل ز عشق او
نمی‌داند که عشق او رگی با جان من دارد

دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف
مگر از جان به سیر آمد دلم کش باز می‌خارد

مرا گوید بیازارم اگر جان در غمم ندهی
چگویی جان بدان ارزد که او از من بیازارد

نتابم روی از او هرگز اگرچه در غم رویش
مرا چرخ کهن هردم بلایی نو به روی آرد
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین ماه من ..!

قرار نیست که قرار هایمان را بگذاریم بر بی قراری های من ..؟

مگر قرار نبود تو ماه ِ تمام ِ من باشی و ..
من پر ِ پرواز ِ تو ..؟

مگر زمزمه هر روزت نبود ..

مگر غیر از این است که ..

من ماه تمام را در تو معنا کردم ..

و تو ماه ِ تمام ِ من شدی ..!

پس چرا هرچه بیشتر می رویم کمتر می رسیم ..!

تو ماه ِ تمام ِ من نیستی ..؟!
یا من پر ِ پرواز ِ تو ..؟!
 

FROM_HELL

کاربر بیش فعال
تا حالا فکرشو کردی چه خوب میشه که برگردی
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم


دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم
دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم

موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا
کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست

با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر میرسوندم
میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم

هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو

توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم
انقده رفتم و رفتم انقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم

من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست

هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شه
اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آنگاه که همگان به دنبالِ چشمان زیبا هستن , تو به دنبالِ نگاه زیبا باش.:gol:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد

سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد

باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد

هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد

زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد

پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد

مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد

بی‌حاصلست یارا اوقات زندگانی
الا دمی که یاری با همدمی برآرد

دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت
کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همه شب دارم دلكي پرخون، شبكي مست از مي نابم كن
به يكي عشوه به يكي افسون، مه من مستم كن و خوابم كن
لبــكت خندان، گلكت زيبــا ،سخنت شيــرين، دلكت شيدا
مـــن اگر فرزانه اگـر رسـوا، تــــو همان ديــوانه خطابم كن
بــت مــن چشــم سيهت نازم ،رخ تابنده چـــو مهت نازم
مــه مـــن سحــر نگهت نــازم، به نگــاهي بــاده نــابم كن
مهرداد اوستا
××××××××××
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زیر بار ستمت می‌میرم
روی در روی غمت می‌میرم

شغل عشق تو چنان کرد مرا
کایمن از مدح و ذمت می‌میرم

زنده‌ی بی سر از آنم که چو شمع
سر خود بر قدمت می‌میرم

حرمت گرچه مرا روی نمود
روی سوی حرمت می‌میرم

آستین چند فشانی بر من
که میان حشمت می‌میرم

آستینت چو علم کرد مرا
زار زیر علمت می‌میرم

تا شدم زنده‌دل از خط خوشت
سرنگون چون قلمت می‌میرم

به ستم رزق هرگه که دهی
می خورم وز ستمت می‌میرم

دم عیسی است تورا وین عجب است
تا چرا من ز دمت می‌میرم

من بمیرم ز تو روزی صد بار
تا نگویی که کمت می‌میرم

لیک چون لعل توام زنده کند
زین قدم دم به دمت می‌میرم

درده از جام جمت آب حیات
هین که بی جام جمت می‌میرم

بی تو گر زنده بماندم نفسی
هر نفس لاجرمت می‌میرم

کرم عشق تو دیده است فرید
بر امید کرمت می‌میرم
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نهفته ترين باغ ها، دستم ميوه چيد.
و اينك، شاخه نزديك! از سر انگشتم پروا مكن.
بي تابي انگشتانم شور ربايش نيست، عطش آشنايي است.
درخشش ميوه! درخشان تر.
وسوسه چيدن در فراموشي دستم پوسيد.
دور ترين آب
ريزش خود را به راهم فشاند.
پنهان ترين سنگ
سايه اش را به پايم ريخت.
و من، شاخه نزديك!
از آب گذشتم، از سايه بدر رفتم،
رفتم، غرورم را بر ستيغ عقاب - آشيان شكستم
و اينك، در خميدگي فروتني، به پاي تو مانده ام.
خم شو، شاخه نزديك!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق نبودی ...

روزي كه مي گفتي من با تو مي مانم
روزي كه دانستي من بي تو ميميرم
روزي كه با عشقت بستي به زنجيرم
بازنده من بودم اين بوده تقديرم
خوش باوري بودم پيش نگاه تو
هر دم ز چشمانت خواندم كلامي نو
عاشق نبودي تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق بودي تو معبودم
آرام و آسوده در خواب خوش بودي
يك لحظه من بي تو هرگز نياسودم
من با نفس هايم نام تو را بردم
كاش اي هوسبازم با تو نمي ماندم
عشق تو چون برگي در دست طوفان بود
دل كندن و رفتن پيش تو آسان بود
روزي به من گفتي ديگر نمي مانم
گفتم كه مي ميرم گفتي كه مي دانم
باور نمي كردم هرگز جدايي را
آن آمدن با عشق اين بي وفايي را

 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو تکه رخت ریخته بر صندلی
یادآور برهنگی توست
سوراخ جا بخاری که به روی زمستان بستی
شاید بهار اینده
راه عروج ماست
تا نیلگونه ها
گر قصه ی قدیمی یادت باشد
این رختخواب قالیچه ی سلیمان خواهد شد
آن جا اگر بخواهم که در برت گیرم
لازم نکرده دست بسایم به جسم تو
فصلی مقدر است زمستان برای عشق
چون در بهار بذر زمستان شکفتنی است
ای طوقه های بازیچه
ای اسب های چوبی
ای شیشه های گمشده ی عطر
آن جا که ژاله یاد گل سرخ را
بیدار می کند
جای سؤال نیست
وقتی که هر مراسم تدفین
تکثیر خستگی است
ما معنی زمانه ی بی عشق را
همراه عاشقان که گذشتند
با پرسشی جدید
تغییر می دهیم
مثل ظهور دخترک چارقد گلی
با روح ژاله وارش
با کفش های چرخدارش
آن سوی شاهراه
بستر همان و بوسه همان است
با چند تکه ی رخت ریخته بر صندلی
دو جام نیمه پر
ته شمع نیمه جان
رؤیای بامداد زمستان
بیداری لطیف
آن سوی جاودانگی نیز
یک روز هست
یک روز شاد و کوتاه


 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب

جان و دل از عاشقان می‌خواستند
جان و دل را می‌سپارم روز و شب

تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم روز و شب

تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب

می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب

ساقیی کردی بشر را چل صبوح
زان خمیر اندر خمارم روز و شب

ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب

می‌کشم مستانه بارت بی‌خبر
همچو اشتر زیر بارم روز و شب

تا بنگشایی به قندت روزه‌ام
تا قیامت روزه دارم روز و شب

چون ز خوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب

جان روز و جان شب ای جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب

تا به سالی نیستم موقوف عید
با مه تو عیدوارم روز و شب

زان شبی که وعده کردی روز بعد
روز و شب را می‌شمارم روز و شب

بس که کشت مهر جانم تشنه است
ز ابر دیده اشکبارم روز و شب
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
اينكه گاه مي خواهم كز تو دست بردارم

حرف سرد مهري نيست مشكلي دگر دارم

با تو عشق مي‌ورزم اي پريچه و خود نيز

از حضور يك دره در ميان خبر دارم

عشق من اگر تقويم بيست سال پس مي‌رفت

مي‌شد اين مزاحم را از ميانه بردارم

مشكلم بهار توست در خزان من آري

آنچه پيش رو داري من به پشت سر دارم. .
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی که
چو خورشید زنم سوی تو پر
چو ماه میکشم از پنجره سر
افسوس که خورشید شدی وقت غروب
اندوه که ماه شدی وقت سحر
تنها ماندم م م
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, mono]می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]می خوام یک حرفی بزنم که دیگه تنهام نزاری [/FONT][FONT=courier new, courier, mono]می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم [/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]کاشکی بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]حتی اگه دلت نخواد اسم تو . تو قلب منه[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]چهره ی تو یادم میاد وقتی که بارون می زنه[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]امشب می وخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]اگر که خوب درنیومد به احترامت بمیرم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]اگر نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه[/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از در درآمدی و من از خود به درشدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نمی توانم از عشقم برایت بگویم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]این است داستان من [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آوازی عاشقانه خواهم خواند [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها برای تو خواهم خواند [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گرچه هزاران فرسنگ دوری [/FONT]

[FONT=courier new, courier, mono][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]امااین احساس نیرومند است[/FONT] [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نزد من بیا [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مرا چشم انتظار مگذار[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد[/FONT][FONT=courier new, courier, mono] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دیگری نیست [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ کس دیگری نیست [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تو را بگیرد [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یا با زیبایی تو برابری کند [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنان خواهم خواند تا روزی که ترا با آواز عاشقانه ام [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]افسون کنم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]این لحظه کجایی عشق من ؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من ترا اینجا می خواهم تا در آغوشم بگیری [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قلب مرا که می تپد و به نرمی زمزمه می کند دریاب [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]می خواهم که ترا در آغوش بگیرم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ترا نزد خود می خواهم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نزد من بیا [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مرا چشم انتظار مگذار[/FONT]​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همیشه سبز می خشکد، همیشه ساده می بازد[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همیشه لشکر اندوه به قلب ساده می تازد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] من آن سبزم که رستن را، تو آخر بردی از یادم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چه ساده هستی خود را به باد سادگی دادم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به پاس سادگی در عشق، درون خود شکستم زود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دریغا سهم من از عشق قفس با حجم کوچک بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به غیر از دوستت دارم، به لب حرفی نشد جاری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ولی غافل که تو خنجر درون آستین داری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] طلوع اولین دیدار، غروب شام آخر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سر انجام تو و عشقت حدیث پشت و خنجر بود...![/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لب ها مي لرزند شب مي تپد جنگل نفس مي کشد
پرواي چه داري مرا در شب بازوانت سفر ده
انگشتان شبانه ات را مي فشارم و باد شقايق دوردست را پر پر مي کند
به سقف جنگل مي نگري ستارگان درخيسي چشمانت مي دوند
بياشک چشمان تو ناتمام است و نمناکي جنگل نارساست
دستانت را مي گشايي گره تاريکي مي گشايد
لبخند مي زني رشته رمز مي لرزد
مي نگري رسايي چهره ات حيران مي کند
بيا با جاده پيوستگي برويم
خزندگان درخوابند دروازه ابديت باز است آفتابي شويم
چشمان را بسپاريم که مهتاب آنايي فرود آمد
لبان را گم کنيم که صدا نابهنگام است
در خواب درختان نوشيده شويم که شکوه روييدن در ما مي گذرد
باد مي شکند شب راکد مي ماند جنگل از تپش مي افتد
جوشش اشک هم آهنگي را مي شنويم و شيره گياهان به سوي ابديت مي رود
 

Similar threads

بالا