اشعار و نوشته هاي عاشقانه

moya_memar

عضو جدید
فلك را با من مسكين چه كين است
چه بد كردم كه با من اينچنين است
نكردم جز وفا با هر وفادار
مگر آيين دنيا غير از اين است؟
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی که می گفتی من با تو می مانم
روزی که دانستی من بی تو میمیرم
روزی که با عشقت بستی به زنجیرم
بازنده من بودم این بوده تقدیرم
خوش باوری بودم پیش نگاه تو
هر دم ز چشمانت خواندم کلامی نو
عاشق نبودی تو من عاشقت بودم
در قبله گاه عشق بودی تو معبودم
آرام و آسوده در خواب خوش بودی
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم
من با نفس هایم نام تو را بردم
کاش ای هوسبازم با تو نمی ماندم
عشق تو چون برگی در دست طوفان بود
دل کندن و رفتن پیش تو آسان بود
روزی به من گفتی دیگر نمی مانم
گفتم که می میرم گفتی که می دانم
باور نمی کردم هرگز جدایی را
آن آمدن با عشق این بی وفایی را...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم را كجا بنويسم كه ماندگار باشد؟

روي تن شبنم اگر از شاخه چكيد چه؟

روي لبخند گلبرگ با زمستان چه كنم؟

روي بستر ساحل پس چگونه جلوي رقص موج را بگيرم؟

پس بهتر آنست كه در لحظه لحظه ي دلتنگي هايم دوستت دارم را

زمزمه كنم چرا كه هميشه دلتنگ توام.....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای توبارونو به یادم میاره

وقتی نیستی زندگیم فرقی بازندون نداره
قهرتو تلخیه زندونو به یادم میاره
من نیازم توروهرروز دیدنه
ازلبت دوستت دارم شنیدنه
توبزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تورگهای منه
تومثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی توباشه جون میکنه
من نیازم توروهرروز دیدنه
ازلبت دوستت دارم شنیدنه
تو مثل وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تومثل شوق رها کردنه یک بادبادکی
تو همیشه مثل یک قصه پرازحادثه ای
تومثل شادی خواب کردن یک عروسکی
من نیازم توروهرروزدیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
توقشنگی مثل شکلایی که ابرا میسازن
گلای اطلسی از دیدن تورنگ میبازن
اگه مردای توقصه بدونن که اینجایی
برای بردن توبااسب بالدار میتازن
من نیازم تورو هرروز دیدنه
ازلبت دوستت دارم شنیدنه
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دفترم را ورق مي‏زنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از لابه‏لاي كاغذهاي مرده[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از ميان سطور و قلم‏خوردها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]واژه‏هايي را مي‏يابم كه به ياد تو نگاشته‏ام[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به ساعتم نگاه مي‏كنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از لابه‏لاي عقربه‏هاي متحرك[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از ميان اعداد و نشانه‏ها [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اوقاتي را مي‏يابم كه به ياد تو سپري كرده‏ام[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به آينه نگاه مي‏كنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از لابه‏لاي موهاي پريشانم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از ميان خستگي‏ها و غبار روي صورتم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشماني را مي‏يابم كه به ياد تو مي‏گريند[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به صداي نفس‏هايم گوش مي‏دهم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از لابه‏لاي آه كشيدن‏ها [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و از ميان فريادها و خفگي‏ها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخر سر تو را مي‏يابم![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و در مي‏يابم كه تو نفس من هستي و ياد تو همه چيزم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بي تو محكوم به مرگم و بي ياد تو محكوم به فنا[/FONT]​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بی تو یه ناتمومم
من بی تو یه نیمه جونم
دور از تو ،نذار بمونم
من بی تو ،نه نمی تونم
ای عشق راه دورمن
شکست دل مغرور من
حادثه رفتن تو بود
مهم نبود غرور من
مهم نبود شکستنم
به پای تو نشستنم
مهم تو بودی عشق من
نه قصه ی دل بستنم
جای تو آغوش منه
این معنی دوست داشتنه
رفتی و خاطرات تو
قلبم و آتیش می زنه
اشکام به وقت رفتنت
عذاب تلخ باختنت
ارزشش و داشت عشق من
معجزه ی شناختنت
مهم نبوده سوختنم
دور از تو پرپر زدنم
به افتخار عشق تو
می گم که بازنده منم
من بی تو یه ناتمومم
من بی تو یه نیمه جونم
دور از تو نذار بمونم
من بی تو ،نه نمی تونم
من بی تو یه بی نشونم
من بی تو رو به جنونم
دور از تو نذار بمونم
من بی تو نه نمی تونم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در حریم عشق بازی دیده گریان دیده ای؟
سینه ای سوزنده و قلبی پریشان دیده ای؟

برق شوقی رفته از دست و نگاهی منتظر
پایی از ره مانده و سر در گریبان دیده ای؟

خاطـری آشفـتـه و خطی زحـرمان بـر جبـیـن
خسته ای,وامانده ای , چشمی هراسان دیده ای؟

گوشه ای بی دلستان و خلوتی بی روی یار
جامی از می خالی و میخانه ویران دیده ای؟

بر سیه چشمان عاشق نیمه شب از هجر یار
غمگنـانه ریــزش معصـوم باران دیده ای؟

شاد و سرمست است رقیب از گردش دور زمان
چـرخ بـد کـردار را اینـگونـه گـردان دیـده ای؟
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
جاده

خدا گریه ی مسافر رو ندید
دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
آدم رو برای دوری از دیار
جاده رو برای غربت آفرید
جاده اسم منو فریاد می زنه
میگه امروز روز دل بریدنه
کوله باری که پر از خاطره هاس
روی شونه های لرزون منه
از تموم آدمای خوب و بد
از تموم قصه های خوب و بد
چی برام مونده به جز یه خاطره
نقش گنگی تو غبار پنجره
جاده آغوششو وا کرده برام
منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه ی تلخ خداحافظی رو
می خونم با اینکه بسته هست لبام
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دلبستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا
پشت سر گذاشتن خاطره ها
همه ی عشق ها و دل بستگی ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده
فریاد می زنه
بیا
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
محبوب من بيا
تا اشتياق بانگ تو در جان خسته ام شور و نشاط عشق برانگيزد
من غرق مستي ام
از تابش وجود تو در جام جان چنين سرشار هستي ام
من بازتاب صولت زيبايي توام
آيينه شكوه دلارايي توام
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

به تو نفرين دل عاشق دل زار
تو منو غرق خجالت كردي
منه آزاده ي مغرور و ببين
تو چطور بنده ي عادت كردي

تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
تو چه بيهوده ز من رنجيدي
به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي

به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
غم عالم به دلم كوبوندي
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گنجشکک اشی مشی!
لب بوم ما مشین!
بارون می‌آد خیس می‌شی،
برف می‌آد گوله می‌شی،
می‌افتی تو حوض نقاشی!
...
خیس می‌شی، گوله می‌شی
می‌افتی تو حوض نقاشی!

کی می‌گیره؟ - فراش باشی!
کی می‌کشه؟ - قصاب‌باشی!
کی می‌پزه؟ - آشپزباشی!
کی می‌خوره؟ حکیم‌باشی!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميدونم برات عجيبه اين همه اصرار و خواهش
اين همه خواستن دستات بدون حتا نوازش
ميدونم كه خم نداره واسه تو گريه ي دردم
ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم

ميدونم برات عجيبه من با اون همه غرورم
پيش همه ي بديهات چه جوري بازهم صبورم
ميدونم واسه ات سواله كه چرا پيشت حقيرم
دور ميشي منو نبيني باز سراغتو ميگيرم

ميدوني چرا هميشه من بدهكار تو ميشم
وقتي نيستي هم يه جوري با خيالت راضي ميشم
ميدوني واسه چي از تو من ميبينم و ميخنده
تا نبيني گريه هامو هردو چشمامو ميبنده

چاره اي جزو اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام
ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنهام
ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي
من چجوري تو را خواستم تو چجور ازم گذشتي

چاره اي جزو اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام
ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنهام
ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي
من چجوري تو را خواستم تو چه جور ازم گذشتي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عشق

بیا که از شب دوشین در اضطراب توام
چو صبح منتظر تیغ آفتاب توام
سپید بخت منا، حال تیره روزان بین
تو آفتابی و من شام در رکاب توام
چه پرسشی است، که چون سر به جیب در بردی؟
چنین نشسته در اندیشه ی جواب توام
به روی من بفشان زلف عنبر افشان را
که همچو باد صبا نشئه ي گلاب توام
درون هر رگ جانم چو برگ گل جاری ست
هنوز لذت آغوش پیچ و تاب توام
ز باده نوشی و مستی نمی کنم پرهیز
که همچو نرگس بیمار تو خراب توام
کتاب حکمت و دین را به آب می شستم
چو عشق نکته ای آموخت از کتاب توام
اگر چه نیست حسابی به کار اهل هنر
همیشه بنده ی الطاف بی حساب توام:gol:

**محمد معلّم**

 

sara.sss27

عضو جدید
دوشم به عشوه ساقی مه روی خوش ادا
بر کف نهاد جام فرح بخش غمزدا
شستم ز لوح سینه چو زان باده نقش غیر
شد جلوه گر در آینه ام عکسی از خدا
گردید روشنم که نگردد به غیر عشق
ظلمت فروز بزم شه و کلبه گدا
خیزد چو نی ز سینه سوزانم آتشی
افتد ز آه ناله دلم گر دمی جدا
جانی که دارد ا ز تو حیاتی به عاریت
جانا بیا که تا به جمالت کند فدا



بهمن صولتی
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بی‌قرار من باشی

چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی

چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی

از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گله‌ای غمگسار من باشی

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی

شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوکوار من باشی

شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی

سه بوسه کز دو لبت کرده‌ای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی

من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
کاش بدونی ماتم دنیام بی تو فقط گریه میخوام
کی میدونه این حسرتا چه کرده با روزو شبام
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
از این گریه چه میدونی نه دردمی نه درمونی
به چه امید میخوای باشی که پیش دردام بمونی
تو زندگیم یه دنیایی یه کابوسم تو رویایی
یه پاییزم تو بهاری من یه مرداب تو دریایی
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموند واسه اینه که سبب منم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مثل تک درخت با شاخه های پیر
تنها مونده ام تو قلب کویر
گرد سال و ماه پیرهن تنم
راز موندنم یاد رستنم
غروب فصل من
شروع رفتنه
طلوع فصل سرد
برام شکستنه
شیار زخمیم تو خاک بیقرار
بامنه همیشه موندگار
شب و روز نگاهم همش بسوی آسمونه
تا یه پرنده بیاد شعر بارونو بخونه

***

بهار فصل من پناه عاشقان
به راه خستگان منم یه سایبان
سرنوشت من
توی دست باد
توی سینه ام
شکسته فریاد...
غروب فصل من
شروع رفتنه
طلوع فصل سرد
برام شکستنه
شیار زخمیم تو خاک بیقرار
بامنه همیشه موندگار
شب و روز نگاهم همش بسوی آسمونه
تا یه پرنده بیاد شعر بارونو بخونه
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا گرم آغوشت شدم چه زود فراموشت شدم
تقصیر تو نبود خودم باری روی دوشت شدم
کاشکی دلت بهم میگفت نقشه قلبمو داره
هر کی زد و رفت و شکست یه روز یه جا کم میاره
یه روز یه جا کم میاره
موندن و سوختن و ساختن همه یادگار عشقه
انتقامه از تو گرفتن کار من نیست کار عشقــــــــه کار عشقه
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی که می بوسم تو را

گفتم تمنا میکنم
گفتی اگر بیند کسی
گفتم که حاشا می کنم
گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در ؟؟
گفتم که با افسونگری او را ز سر وا می کنم
گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم




گفتی اگر

از کوی خود روزی تو رو گویم برو؟؟
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا میکنم

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق ِ منو بیا دستِ کم نگیر
من عاشق ِ اون چشاتم
نکنه چشات خیس ِ غم بشن
من عاشق ِ خنده هاتم

عشق ِ منو بیا دستِ کم نگیر
دردِ من از سادگیم ندون
حالا که دلم رو شده نرو
واسه دل ِ تنهای من بمون

دوستت دارم دوستت دارم
توو زندگیم فقط تورو دارم
دوستت دارم دوستت دارم
نذار پیش ِ چشمات کم بیارم

وقتی دلم تنگه برات سنگه دلت سنگه دلت
میرم و میشنوم یه روز تنگه دلت تنگه دلت
وقتی نگاهم میکنی دنیارو دریا میبینم
دنیارو بی تو نمیخوام من تورو دنیا میبینم

دوستت دارم دوستت دارم
توو زندگیم فقط تورو دارم
دوستت دارم دوستت دارم
نذار پیش ِ چشمات کم بیارم



وقتی دلم تنگه برات سنگه دلت سنگه دلت
میرم و میشنوم یه روز تنگه دلت تنگه دلت
وقتی نگاهم میکنی دنیارو دریا میبینم
دنیارو بی تو نمیخوام من تورو دنیا میبینم

دوستت دارم دوستت دارم
توو زندگیم فقط تورو دارم

دوستت دارم دوستت دارم
توو زندگیم فقط تورو دارم
دوستت دارم دوستت دارم
نذار پیش ِ چشمات کم بیارم...
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد

در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای به داده من رسیده
تو روزای بی کسی هام


تو خودت طلوع صبحی


واسه زخمه خستگی هام


تو شکوفایی صبحی


برای منه مسافر


همه دل خوشیم همینه


که بشه آسوده خاطر


تو طلوعه صبحه عشقی


به نجابته شقایق


من یه پارویه شکسته


واسه ی قلبه یه قایق


تو یه تصویره قشنگی


واسه تنهایی و ظلمت


تو قصیده ی ظهوری


برا بی کسی و غربت


بیا تکیه گاهه من باش


مثه یه دیواره سنگی


نکنه که آرزوهام


بشه اون خوابای رنگی


ای چراغه مهربونی


تو شبای سرد و غمگین


تو حقیقت طلوعی


یه طلوعه خوب و رنگین
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا
که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو
نهفته اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح
به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن
که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند
چه جای عشوه غزالان بادپیما را

فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور
که درد و داغ بود عاشقان شیدا را

هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست
شبیه سازتر از اشگ من ثریا را

اشاره غزل خواجه با غزاله تست
"صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را "

به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب
جز این قدر که فراموش می کند ما را
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گل نگاه تو در کار دلربايي بود
فضاي خانه پر از عطر آشنايي بود
به رقص آمده بودم چو ذره اي در نور
ز شوق و شور
که پ رواز در رهايي بود
چه جاي گل که تو لبخند مي زدي با مهر
چه جاي عمر که خواب خوش طلايي بود
هزار بوسه به سوي خدا فرستادم
از آنکه ديدن تو قسمت خدايي بود
شب از کرانه دنياي من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودي و روشنايي بود
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درها به طنين هاي تو واكردم
هر تكه را جايي افكندم پر كردم هستي ز نگاه
بر لب مردابي پاره لبخند تو بر روي لجن ديدم رفتم به نماز
در بن خاري ياد تو پنهان بود برچيدم پاشيدم به جهان
بر سيم درختان زدم آهنگ ز خود روييدن و به خود گستردن
و شياريدم شب يك دست نيايش افشاندم دانه راز
و شكستم آويز فريب
و دويدم تاهيچ و دويدم تاچهره مرگ تاهسته هوش
و فتادم بر صخره درد از شبنم ديدار تو تر شد انگشتم لرزيدم
وزشي مي رفت از دامنه اي گامي همره او رفتم
ته تاريكي تكه خورشيدي ديدم خوردم وز خود رفتم و رها بودم
 

samaneh66

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:تورا نمیدانم اما
اولین نگاه من به تو
نه از سر مهر بود
ونه در زیر مهتاب
ولی روزگار بارها و بارها
نگاه ما را در هم آمیخت
تا به تو بیاندیشم
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
به هنگام فراقت زبان کام ببستم،
زبان دل را چه کنم
کین به فرمان عقل است و کان به ساز خود رقاص
شکرا در خواب و خیالم همه نقشی است از نگارم
ورنه تا شب اشک ریزان به دنبال جرعه ای شرابم
یک بوسه از لبانت،
سرمست باد و هوشیار
نشاید آزرده خاطر، خجالت در میان است
حقا بسان خورشید، زدودن سیاهی
هر دم کنم کاری،
رضایت نگارم
چشم دل را نوری است،
در شب!
سوسو زند هی هی
به امید آن سواری کز دور دستها آید...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
؟
 

Similar threads

بالا