اشعار و نوشته هاي عاشقانه

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
کاش دنیا
یکبار هم که شده
بازیش را به ما می باخت
مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری برایش؟!
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
به این روز های تلخ عادت کرده ام
دیگر گلایه نمی کنم
طعم گس مرگ را عجیب حس میکنم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی
اما همین که در قاب عکس غبار گرفته ی روی دیوار
هنوز هم کنارم ایستاده ای
برایم کافیست
همین که در خاطرات دیروزم حضور داری
برایم کافیست
همین که روزگاری مال من بودی برایم کافیست
آری برای زجر کشیدنم
همینها برایم کافیست
 
آخرین ویرایش:

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من از ضیافت شب های تار می آیم

من از بلوغ شقایق
من از حصار علف
من از ترنم یک سبزه زار می آیم
...
.

من از ترانه باران ..... ماه و اندیشه
من از شکوفایی حسرت ..... امید بی ریشه
من از سکوت درختان باغ می آیم
...
.

سلامم همه بارانی است ..... می دانم .
تن پوش احساسم را ببین
بوی عشق در تن خیس اش هنوز زندانیست .
کجا می بری اش ؟
مبادا که به اندیشه ات بیاویزی .

نمی دانی .

من از مسلخ یک عشق ناب می آیم
.....
...
.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه بفرستم باورم را برای تو تا باور کنی از یاد بردنت کار من نیست
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاب چشمانت را در آینه احساسم حک کردم .
تا همیشه در خیالم تکرار شوی
تو این آینه را چنان شکستی که چهل تکه شد
نازنینم من ناراحت نشدم
الان چهل تصویر از قاب چشمان زیبایت در وجودم تلالو می کند ...

@شبنم@
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بگو تو هم دلتنگــــــــ میشوی گاهی

دلم امیــــــــدِ واهی میخواهد

برای زنده ماندن !
 

نازیلا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها بودن قدرت میخواهد....
این قدرت را کسی به من داد که همیشه میگفت: من هیچوقت تنهات نمیذارم.....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگ کسی باشیم
که وقتی یک روز به او سلامی ندهیم
او به ما
سلام دهد
و اگر یک روز
سراغش را نگیریم او سراغمان را بگیرد
این روزها عشق اینگونه هست
بدهی میدهم
ندهی نمیدهم
اما عشق که اینگونه نیست
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــهـم نيــســت که او مــال تــو بــاشــَد
مــهــِم اين اســــتــ که فـــَقــَط بــــاشـَـد
زِنـــــدگــي کــُنـد ، عـِــشـــق بــورزد ؛
لــِذَت بـبــرَد و نــَــــفــَس بـــکــــــــشــَد

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در پی قفسی تنگ میگردم
تا آزاد شوم...
نه دیوانه نیستم...
رابطه بین قفس و آزادی را خوب بلدم،
می خواهم یادت را در حجم آن قفس بگنجانم تاروحم آزاد شود،
آخر این روزها یادت خیلی سرکش شده در تمام ثانیه هایم حضور دارد ،
من در پی قفسی تنگ می گردم،
تا آزاد شوم
...



 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
درون فال، توی قهوه ی تلخم
خم ابروی تو افتاد
به ناگه سست شد دستم
و فنجان را کمی لغزاند
و دیگر بار من دیدم
ته فنجان نگاه تو
به قلب بیکسم افتاد
و من آشفته گشتم باز
و فنجان بر زمین افتاد
و من دیدم که قلبم را
هنوزم در کمین داری
و چشمان اسیرم را
هنوزم دوست میداری
...
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]از خستگی روز همین خواب پر از راز[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو[/FONT]

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوتــِ پایان رو بزنید..

صداقتـــِ من حریفــ هرزگــــی زمانـــه نمیشود!

قبــول میکنم باختـــ را ....

 

z_davari

کاربر فعال
متن عاشقانه

متن عاشقانه


[FONT=&quot]نمیدانم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]


[FONT=&quot]نمی دانم دلم گم شده یا اونی که دل به او سپردم[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم عشقم گم شده یا معشوقم[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم اعتماد بی جا کردم یا بی جا به من اعتماد کردند[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم لیاقت او را نداشتم یا او لایق من نبود[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم من در حق عشقم خیانت کردم یا او[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
او قدر ندانست یا من, نمی دانم[/FONT]
[FONT=&quot].....[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم چرا وقتیکه دل بستن سهل است, دل کندن آسان نیست[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم خدا به ما "دل" داد تا از دنیا ببریم یا دنیا رو داد تا دل بکنیم[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]
نمی دانم خدا این را قسمت ما کرد یا ما خود قسمت را رقم زدیم؟[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
فراموشي مي آيد ...
مثل همين پاييز با ابرهاي سهمگينش
ديروز برگ خشكي را ديدم كه ...
نميدانست از كدام شاخه افتاده است....!!
 

z_davari

کاربر فعال
عاشقانه ها

عاشقانه ها

[FONT=&quot]دختر[/FONT]: [FONT=&quot]قول میدی که هیچ وقت دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی[/FONT]. .. [FONT=&quot]پسر[/FONT]: [FONT=&quot]من دوستت دارم اما نمی تونم همچین قولی بهت بدم[/FONT] .
[FONT=&quot]دختر: (درحال [/FONT][FONT=&quot]گریه)......[/FONT]
[FONT=&quot]یعنی یکی رو بعد از من دوست خواهی داشت؟[/FONT] [FONT=&quot]پسر: (با خنده[/FONT][FONT=&quot])[/FONT]
[FONT=&quot]دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت[/FONT]... [FONT=&quot]تو رو مـــــامــــــان صــــدا می زنه[/FONT]...
 

z_davari

کاربر فعال
لیـلی زیـر درخت انـار نشست

لیـلی زیـر درخت انـار نشست



[FONT=&quot]لیـلی زیـر درخت انـار نشست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]درخت انـارعـاشق شـد

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]گـل داد… سـرخ سـرخگـل هـا انـار شـد… داغ داغ[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هـر انـاری هـزار تـا دانـه داشت

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]دانـه هـا عـاشق بـودنددانـه هـا تـوی انـار جـا نمـیـشدند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]انار کوچک بود[/FONT] ...


[FONT=&quot]دانـه هـا تـرکیـدند… انـار ترکــ برداشت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خـون انـار روی دست لیـلی چکید

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]لیـلی انـار ترکــ خورده را از شاخـه چید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]مجنـون بـه لیـلی اش رسیـد

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[FONT=&quot]خدا گفت: راز رسیـدن فقـط همـین بـودکافیست انار دلت ترکــ بخورد...[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو که هستی
در اوج دل‌تنگی
می‌شود خندید
و در عین ِ سیاهی
می‌شود چراغ روشن کرد

تو
که هستی
می‌شود دل خوش کرد به رفتن بهار
و آمدن پاییز
می‌شود با سیبی حرف زد
و در کنار صدای سکوت، آرامش داشت

تو
که هستی
همه چیز خوب است! ...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دروغ چرا؟بعد از " تو" هیچ چیز قصد گذشتن ندارد،

زمان جای خود دارد!
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیالم را از صفحه کاهی خاطراتت پاک کن
من از خاطره بودن متنفرم
خط خطی ام نکن که ردی به جا بماند
من دیگر تمام شده ام ...
آسوده باش راحت پاکم کن ...



 

Similar threads

بالا