اشعار و نوشته هاي عاشقانه

solar flare

مدیر بازنشسته
آرام نفس ميكشيدي
بغض عجيبي داشتم
سرت داد زدم براي اولين و آخرين بار
بهت گفتم ازت بدم مياد
بهت گفتم برو گم شو
اونقدر داد زده بودم كه گلوم ميسوخت
از پشت گوشي فقط بهم گفتي داري اشتباه ميكني
اما نه امروز اولين باري بود كه در مورد تو كار درست ميكردم
يه شب تا سپيده صبح سرم داد زدي و من فقط آروم گريه كردم
تو نزديكاي صبح پشيمون شدي
بهم گفتي چون دوسم داري واسه اينه كه سرم داد ميزني
اما امروز فهميدم تو دوسم نداشتي
چند ماه منو با يه مشت حرف دروغ علاف خودت كرده بودي
اينا تو اين چند لحظه كه دارم براي آخرين بار صداتو از پشت گوشي ميشنوم به ذهنم ميرسه
چيزي واسه گفتن ندارم
فقط براي آخرين بار صداي مردونه ات از پشت گوشي به گوشم ميرسه كه ميگي منو ببخش
اما ديگه خيلي دير شده واسه بخشيدن
خداي من تورو نميبخشه
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را افرید[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]روز اول گل سرخي برام اوردي گفتي براي هميشه دوستت دارم روز دوم گل زردي برايم اوردي گفتي دوستت ندارم روز سوم گل سفيدي برايم اوردي و سر قبرم گذاشتي و گفتي منو ببخش فقط يه شوخي بود [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با سیم نازمژه هات یه عمره گیتارمی زنم نگاهتو کوک نکنی من خودمودارمی زنم چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند دست خودم نیست دلمو به درودیوارمی زنم تواگه نباشی من مثل اون پسرکی که گمشده گوشه کوچه می شینم ازغم تو زارمی زنم[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگي همچون کلافي پيچ در پيچ است که اولش پيچ است وآخرش هيچ است[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بنام انکه اشک راآفريد تا آتش جنگلهاي عشق را خاموش کند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دوست دارم زير بارون گريه کنم مي دوني چرا؟ چون کسي اشکهامو نمي بينه حتي تو عزيزم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق دو دستي تقديم نمي شود پس براي انکه به دستش بياري کوشش کن[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را هرگز نمي گيرد کسي در قلب من جاي تو را[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق تنها ميکروبي است که از راه چشم سرايت مي کند[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شمع سوزان توام اينگونه خامو شم نکن در کنارت نيستم اما فراموشم نکن[/FONT]​
 

amalis

عضو جدید
عالی

عالی

ایول داش سینا خیلی قشنگ بود من که رفتم تو حس .
به امید روزی که همه ی عاشق به عشقشون برسن
:heart:
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

نگاه عاشقانه ات را پنهان كن

در شرم زار نفس

دم به دم ...

عشق را توقيف كرده اند.

هذيان يله بودن دشنه ايست

- بر قلب ناپاك.

حتي اگر تقدير را چاره باشد

تخدير را چه كني؟

كه تو از درون ويران شده اي

تو آن ميكده بودي

كه اكنون، در مرز كسالت

هنوز را

به روز مي كني.

جامت رنگ باخته

و صدايت نيز.

اما دلت

در اين واپسين لحظه

آخرين نگاه

- خواب شيرين مي بيند.

نگاه عاشقانه ات را پنهان كن

بگذار نوشكفته گل در باغ جوانه زند.

تو خفاشي

تو ...

تو چونان نقش زيبا بر كاشي

مرده اي اما

دلت زيباست

خاطرت زيباست.



نگاه عاشقانه ات را پنهان كن.

پنجره پژمرد از گريه

آه،

چه بيرحمانه فرسودم.

من آخر جوان زيباي شهر بودم.

در اين غربت

در اين شبها

پژمردم.

اينك،

تنها به انديشه او

دم به دم مي نهم

- تا يك دم

بر او گويم از هر چه گذشت و مي گذرد.

توانم نيست

تابم نيست.



مي دانم.

اين دست

آن ناجوانمرد

گل نشكفته باغ را نيز روزي

پژمرده خواهد ساخت.

خواهد كشت.

مي توانستم فريادي باشم

در برابر مرگ،

ولي حتي،

نمي توانم ناله اي باشم

براي درد.

آه، چه بيرحمانه فرسودم.



نگاه عاشقانه ام اما

دلم اما

در روياي شيرينيست.

توانم نيست

تابم نيست

من چه بيرحمم اگر اين خواب را

از كودك كمسال چشمانم بگيرم.



نگاه عاشقانه ام را پنهان خواهم ساخت.

من چه بي شرمم اگر اين چشم را

در صندوق مگذارم.

اين چشم را فراموش خواهم كرد.

آه، چه بي رحمانه پژمردم.

مُردم.
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مـکـتــوب ِ یــار ؛[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نـیـاورده ســت ؟
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif].....
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]هــی پشـت ِ پـنجــره می آیم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هـی پـشـت ِ پنجــره می آیـــم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ...[/FONT]
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در من ترانه های قشنگی نشسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ازشور و مستی ِ پدران ِ گذ شته مان [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من باز گیج می شوم از موج واژه ها[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این بغضهای تازه که در من شکسته اند [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من گیج گیج گیج ، تورا شعر می پرم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند[/FONT]
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هی کار دست من بدهد چشم های تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حس می کنم که قافیه هایم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سهراب ِ شعرهای من از دست می رود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تن داده ام به این که بسوزم در آتشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود[/FONT]
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

آقا گمانم من شما را دوست...
حسی غریب و آشنا را دوست...
نه نه! چه می گویم فقط این که
آیا شما یک لحظه ما را دوست؟
منظور من این که شما با من...
من با شما این قصه ها را دوست...
ای وای! حرفم این نبود اما
سردم شده آب و هوا را دوست...
حس عجیب پیشتان بودن
نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...
از دور می آید صدای پا
حتا همین پا و صدا را دوست...
این بار دیگر حرف خواهم زد
آقا گمانم من شما را دوست...
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=arial,helvetica,sans-serif] وقتي سكوت ِ دهكده فرياد مي شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
تاريخ ، از انحصار ِ تو آزاد مي شود
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تاريخ ، يك كتاب ِ قديمي ست كه در آن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
تا كي به اهل ِ دهكده بيداد مي شود؟
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
موسي ، دل ِ من است كه نوزاد مي شود
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با اين غزل ، به مـُلك ِ سليمان رسيده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]

اين مرد ِ خسته ، همسفر ِ باد مي شود
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اي ابروان ِوحشــي ِتو لشكر ِ مغول!‏[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
پس كي دل ِ خراب ِ من ، آباد مي شود؟
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود
[/FONT]
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتم که یک غزل بنویسم برای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که کمی پیرتر شدم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که شدم مبتلای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دل می دهم دوباره به طعم صدای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از قول من بگو به دلت نرم تر شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رخصت بده نفس بکشم در هوای تو[/FONT]
 

biomedical-err

عضو جدید
عاشقی***

عاشقی***

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چشمک بزن چراغ ِ خیابان ِ عاشقی ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در بهت ِ چشم ِمرغ ِغزلخوان ِ عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید بهار هم ، شبی از دوردست ِخویش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تن در دهد به سوز ِ زمستان ِ عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قدری بخند در شب دلگیر ِ چشم من[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برقی بزن ستاره ی خندان عاشقی ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عیسی بیا که وقت دمیدن رسیده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بر پیکر ِ الهه ی بی جان عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینجا نشسته ام و تنم شسته می شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با بغض های ابر ِ بهاران ِ عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گاهی نظر به چشم ِ پر از شور ِ زندگیت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گاهی به سوی قبر ِ شهیدان ِ عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در خواب ِ گریه های خودم غرق می شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این رعد و برق هرشب و باران ِ عاشقی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ای کاش بعد ِ مـُردن ِ من ، دوستان ِمن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دفنم کنند در غزلستان ِ عاشقی[/FONT]​
 

biomedical-err

عضو جدید
ياس عشق ...

ياس عشق ...

دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دستان کوچکت که جنون مرا نوشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این واژه های غرق به خون مرا نوشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هرجا که رد پای شما هست می روم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فکری بکن به حال من از دست می روم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلبم شکسته است و هی سرد می شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بگذار بشکند عوضش مرد می شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دستان خسته ام به شقایق نمی رسد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فریاد من به گوش خلایق نمی رسد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این دست ها همیشه پر از بوی یاس نیست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یا مثل چشم های شما با کلاس نیست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این رسم زندگی ست بزرگ و بزرگ تر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هر چه بزرگ تر و سپس هرچه گرگ تر[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بین خودم و آینه دیوار می کشم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هرشب که پشت پنجره سیگار می کشم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید هنوز فرصت عصیان و مرگ هست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بانوی دشت های قشنگی که سوختی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عشق مرا به رهگذران می فروختی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این دست ها همیشه جوان نیست نازنین[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید کسی که بین غزل های من گم است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در فصل های زندگی ام فصل پنجم است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یا نه درست مثل خودم لاابالی است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از مردمان غمزدهء این حوالی است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حالا ببین علیه خودم غرق می شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در منتها الیه خودم غرق می شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلشوره های سرخ دلم ناتمام ماند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم غزلم ناتمام ماند[/FONT]
 

kiana_queen

عضو جدید
شایدتو بدانی

شایدتو بدانی

شاید تو بدانی
اما فقط شاید !!!
كه می خواهم برای تو
بهترین بهترین ها را بنویسم
اما هنگام نوشتن
كلمات همانند غزال های تیز پا می گریزند
حركت قلم كند تر از كندترین لاك پشت ها می شود
دست هایم مثل شاخه های یخ زده می شوند
و می شوند تمام چیزهایی كه نبایند بشوند
اما باز هم تلاش می كنم
نشوند آن هایی كه دارند می شوند
تا شود كه برایت بنویسم
شاید تو بدانی
اما فقط شاید !!!
كه از تو نوشتن چقدر دشوار است
 

kiana_queen

عضو جدید
خدایا
تو درياي رحمت و مهري ، گناهان من عظيم است اما رحمت و بخشايش توبس عظيم تر از گناهان من . به رحمت تو پنـــاه مي آورم . مرا پاك گردان تا هنگام قضاوت ديگران رحيم باشم. رحمت تو همه چيز را زيبا مي كند ، هنگامي كه مي لغزيم. .خدايا ! با آزموني رويارو هستم بگذار با ايمان به آنكه پرسشگر تويي همانگونه كه پاسخگو تويي با آن روبرو شوم.
 
آخرین ویرایش:

kiana_queen

عضو جدید
شایدتو بدانی

شایدتو بدانی

دلم سرگردان
سرگردانتر از انسان امروزاست.
آه ، چه خسته
و دلم پيراست ــ
پيرتر از آنکه عاشق شود.
و چه مضحک
تلاش چشمهايی که فتنه ميکنند ــ
در کار دلم.
و زندگيم شب يلدای بی فردايی ست
که گويا سحر ندارد.
و من مرده ام
اما
کسی مرگ مرا باور ندارد.
و سنگينی خروارها خاک
روی سينه ام را
کسی باور ندارد.
مرگ مرا
کسی باورندارد.

 
آخرین ویرایش:

M2

عضو جدید
عاشقانه

عاشقانه

در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندادند !
و آشکارا از آنانی که دوستمان دارند غافلیم .....
شاید این است دلیل تنهایی ما ؟
دکتر علی شریعتی:que:
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهترین بهترین من..http://bitterctea.blogfa.com/post-9.aspx


در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترين بهشتها گذشته ام
من ز بهترين بهارها رسيده ام
اي غم تو همزبان بهترين دقايق حيات من
لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست.
در تمام روز...
در تمام شب...
در تمام هفته ...
در تمام ماه...
در فضاي خانه، كوچه، راه...
در هوا، زمين، درخت، سبزه، آب...
در خطوط در هم كتاب...
در ديار نيلگون خواب!
اي جدايي تو بهترين بهانه ي گريستن!
بي تو من به اوج حسرتي نگفتني رسيده ام
اي نوازش تو بهترين اميد زيستن !
در كنار تو
من ز اوج لذتي نگفتني گذشته ام...
در بنفشه زار چشم تو...
برگهاي زرد و نيلي و بنفش...
عطرهاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي نا شنيده ساز مي كنند...
روي مخمل لطيف گونه هات...
غنچه هاي رنگ رنگ ناز...
برگ هاي تازه تازه باز مي كنند.
بهتر از تمام رنگها و رازها
خوب خوب نازنين من!
نام تو مرا هميشه مست مي كند.
بهتر تمام شعر هاي ناب
نام گرچه بهترين سرود زندگي ست
من تو را به خلوت خدايي خيال خود
« بهترين بهترين من » خطاب مي كنم.
بهترين بهترين من!

ببخشید هرچی فکر کردم دیدم تو وضعیتی نیستم که دستم به نوشتن بره...این شعر گویای همه ی احساسمه...
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حکایت غریبی که غم نگار گفتن
پی وصل او نشستن ز فراق یار گفتن

بدو کف پیاله بردن سوی میکده دویدن
سر خم می گشودن ز سر خمار گفتن

مگرم کلام جانش ز فسون عشق دارد
که چنین اثر ندیدم که به یادگار گفتن

به مبارکی و شادی به نگاه چون بتازد
که زبان توان ندارد مگر از غبار گفتن

تو مگر به جلوه آیی که ز جنتم بگویی
چه حکایت غریبی که غم نگار گفتن
 

Mehr noosh

عضو جدید
اولین قطره های باران.






به یاد دارم بی اعتنایی ها را ، به یاد دارم بی توجهی ها را و حال سردرگم وحیرانم چه شده است این بشر را مگر تنفر را فراموش کرده اند .مگر من نبودم که یک عمر به سختی تحمل میشدم مگر من نبودم که جایی در این دنیای آنها نداشتم. مهربانی برای من حسی نااشناست مرا ببخش که نمیتوانم باور داشته باشم دوست داشتنت را. روحم به تنهایی عادت کرده است و به سیلی یک دروغ که تنهایی زیباست گونه هایش را سرخ نگه داشته است، و حال باور کردن آنچه تو می گویی به سختی ترک همه ی ان عادت هاست.عینک سیاه بد بینی تمام روزنه ها را بر نور باورداشتن بسته است. چگونه میتواند شمعی که در سکوت و تنهایی میسوخت پرواز پروانه ها را به دور این کورسوی شعله اش باور کند.چگونه می تواند تو را باور کند و بالهلیت را که در این شعله ی کم فروغ به خاکستر تبدیل میشود.
چه زیبا میگوید دوست خوبم که ذهن اشفته ام همچون چوب پنبه ای در دریای طوفان زده بوده است که به این سو و ان سو سرگردان بوده ،بی هیچ مامن و پناهگاهی که لحظه ای ارام بگیرد چگونه می توند ساحل زیبای تو با آن درختان مهربانی و گلهای علاقه را باور کند، و به ساحل امن تو دل ببندد.
حرفهای دو پهلو را درک نمی کنم ، عشق و علاقه ی غیر مستقیم را نمی فهمم. برای یک بار هم که شده در چشمانم نگاه کن تا در عمق نگاهت بدبینی را به اشکهایت بسپارم تا از زیر چانه ات بچکند ، برای یک بار هم که شده مرا در آغوش مطبوع خود بفشار تا باور داشتن را باز هم تجربه کنم و برای یک بار هم که شده .................... .
بی هیچ خصومتی پای سفره ی آشتی کنان با زندگی خواهم نشست اگر تو صاحب سفره باشی. و بدون اینکه ذره ای کینه در قلب از هم گسیخته ام باقی بماند این مردم را می بخشم اگر تو مرا ببخشی و آن همه عذابی که سالها ارامش را از روحم سلب کرده بوده اند را به دست فراموشی می سپارم، اگر تو آرامشت را از من دریغ نکنی.
در این کویر خشک و سوزان ،مزرعه ی بی آب و علف زندگی ام رنگ باران را به خود ندیده بوده که باران مهر و محبت را در رویا های شبانه ام می دیدم، پس باید درک کنی اولین قطره های باران تو را نمی توانستم باور داشته باشم . پر شور ببار........ .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Mehr noosh

عضو جدید
بچه که بودیم.....
بچه که بودیم دلمان به حال زن همسایه می سوخت که مرغهایش مرده بودند.دل کوچکمان چه بزرگ بود با اینکه نمی دانستیم قبله کدام طرف است به سمت شمال به نماز می ایستادیم و برای بهبودی دختر کوچولوی همسایه دعا می کردیم. بچه که بودیم چه قلب رئوفی داشتیم ، پدر که به خانه بر میگشت به آغوشش می پریدیم تا خستگی مبارزه با یک روز وحشی دیگر را به فرا موشی بسپارد.بچه که بودیم دنیایمان چه زیبا بود گلهای توی باغچه ، سنگ هایی که به دریاچه ی پشت خانه مان می انداختیم تا طرحهای مدور بر روی آب ما را به دنیایی دیگر ببرد.
حال چه ، ما را چه شده است دلمان به حال خود همسایه که فرزند هایش ترکش کرده اند و روز هاست که چشم به در دارد و سمعکش را در نمی آورد تا که اگر کسی آمد صدای در را بشنود دریغ از آن که بی جان است هم نمی سوزد. دل بزرگمان چه کوچک است که قبله ی مان جسم افسون گر است و نمازمان گناه و راز و نیازمان دروغ ، و دختر همسایه دیگر برایمان مرده است.
چه قلب سنگی سیاهی داریم که آدرس آسایشگاهی که پول داده ایم تا از درد سر نگهداری پدرمان خلاص شویم را هم بلد نیستیم. باغچه مان را دیگر به یاد هم نداریم.و طرح مدور شراب های رنگارنگ توی گیلاسهای سرد شیشه ای مان ما را به دنیای مستی و پریشانی می برد. ما را چه شده است............. .
 

Mehr noosh

عضو جدید
تنهایم نگزارید.....

سلام به ذره ای امید که در سیاهی قلبم گم شده تا یاس و نا امیدی جولان بدهند. سلام به روح خسته ام که با واژه ی افسردگی وجود سرد و خاموش خود را توجیه می کند. سلام به جسم افسونگر که تا خرخره در باتلاق گناه فرو رفته است. سلام به بدبینی ام که آبی آسمان را سیاه رنگ میکند.
بد بینی بی هیچ ترحمی تبر خود را بر ریشه ی امیدهایم می کوبد و من همچون چوپانی که گرگها گوسفندهایش را در حظور او با ولع خاص خود می درند بهت زده صورتم را با دستان کشیده ام پوشانده ام، تا لاشه ی از هم دریده شده ی گوسفند هایم را نبینم.
و تنفر حسی که کاملا با آن آشنا میباشم همیشه برایم از عشق عزیز تر بوده است . شاید هم این یک بهانه بوده تا زندگی خالی از عشق خود را با عزیز بودن تنفر توجیه کنم.
آیا تنفر و عشق متضاد هم هستند؟ اگر یک کدام را داشته باشم باید دیگری را فراموش کنم ؟
نمی دانم این رفیق قدیمی را که با تک تک سلولهایم پیمان ماندن بسته بوده را باید فراموش کنم و به عشق که غریبه ای بیش نیست فرصت ماندن بدهم یا اینکه اتفاقا این غریبه آمده است تا جلوه ی دیگری از سیاهی های زیبای این رفیق قدیمی ام را به رخم بکشد.
رفیق قدیمی ام تو که برفهای پر شور زمستان در آن صبح شوم تولدم برایم به سوغات از آسمان تیره آوردند را به همین سادگی فراموش نمی کنم و به پشیزی عشق نخواهم فروخت. آن روز را در کابوسهای شبانه ام زیاد به یاد آورده ام که برفهای سپید بر روی لجن ها فرود می آمدند و خود ذره ی از وجود نکبت بار آن می شدند. و من تازه واردی که زمستان سفید را با آمدنم به سیاهی تنفر حاشور زدم، بی شک مهمترین دلیل شوم بودن آن روز بودم.
و روزها و روزها با کابوسهای جدیدی که برایم رقم میخورد میگزشت.
و حال یک غریبه می خواهد رویا را به من معرفی کند.
رویا جای کابوس را بگیرد؟ غریبه ای خوش سیما مرا از باتلاق دوست قدیمی شیطانی ام بیرون بکشد ؟
باور نمی کنم
تنهایم بگزارید.......................... .
نه........نه
تنهایم نگزارید . نروید . می خواهم تجربه اش کنم . بد شانس ترین مخلوق می خواهد شانس خلق عشق را داشته باشد .لحظه ای فرصت دهید تا با مایع مقدس مهربانی دیواره ی چرکین قلبم را شست و شو دهم . لحظه ای فرصت بدهید..... . تنهایم نگزارید ، نروید.
 

Mehr noosh

عضو جدید
قفس شیشه ای.....
نمیدانم از تو دلگیر باشم یا از دست روزگار نمی دانم با نداشتن شانس این کابوس را توجیه کنم یا آن را هدیه ی تقدیر بدانم.
داستان زندگی ام داستان ماهی کوچکی است که روی زمین افتاده و به تکه های شکسته شده ی ظرف شیشه ای که چندی پیش قفس زیبای زندگی او بود، می نگرد و حال قدر قفس عشق را می داند،حالا که آخرین نفسهایش را با احساس، عمیق می کشد تا خاطرات زیبای زندگی اش را به خاطر بیاورد.
من آن قفس را دوست داشتم حتی اگر مجبور بودم قفسم را با ماهی بزرگ دیگری تقسیم کنم.ذات قفس ها محبوس کردن است اما قفس من حرف از آزادی می زد ، حرف از دریا...... .
نفس عمیق دیگری میکشم و به یاد می آورم لحظاتی که دستهایم از شوق گرفتن دست هایش عرق می کرد.
. نفسی دیگر را به ششهای بی رمغم فرو می کنم و به یاد می آورم چهره ی معصومش را که چشمانم آن را می پرستیدند.
هوای پر از درد اتاقم را بار دیگر به تو می کشم و به یاد می آورم لحظه ای که گفتم برای او زندگی می کنم و او در جست و جوی شیئی که به آن خیره شود تا که گونه های سرخش را از من بپوشاند سرش را با شایستگی خاصی به زیر انداخت.
لحظه ای که اولین هدیه ی زندگی ام را با دستان ظریفش به من تقدیم کرد و من مبهوت از حسی که برای اولین بار آن را تجربه می کردم فقط ساکت شدم را با نفس عمیق دیگری به یاد می آورم.
و آخرین نفس مرا به آخرین لحظه ی با او بودن میبرد لحظه ای که بی شک تلخ ترین روز زندگی ام را رقم زده است و آن جمله ی پایانی که همواره از آن بیزار بوده ام خداحافظ و انگار ششهایم نمی خواهند یک بار دیگر نفس بکشند و اشکهایم بر دشت گونه هایم روان میگردند.......... .
 

Mehr noosh

عضو جدید
هنوزم چشمام از رفتن دستای تو خیسن با اشکام روی گونم یادگاری می نویسن هنوزم جای دستات روی شونه هامه شایدم واسه اینه که هنوز غم تو صدامه توکه باور نداری هنوز عاشق ترینم شبا به یاد تو کنار پنجرخ مینشینم تا شاید روی ماهت و توی اسمون ببینم تو که باور نداری هنوز عاشق ترینم کجایی تا ببینی منو این صورت خیسو صورتم مثل کاغذ شده چشمام خودنویسو واسه تو می نویسم یه نامه بی نشونی میدونم اخه نامه هامو هیچ وقت نمی خونی خدا کنه به یاد اشک چشمامم بمونی تو که خوب می دونی عشق خیلی حقیرم بیا تا توی دستای تو باز اروم بگیرم خودتم می دونی بی تو بودن برام محاله بیا یه بار دیگه بزار ببینمت دوباره چشم به در می دوزم تو اتیشت می سوزم می دونم نمی ای اما دوست دارم هنوزم میدونم نمیای اما دوست دارم هنوزم

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه....

اگه....

اگه این عشق بدون عاقبت
دستشو از رو چشام بر نداره؛
هر چی آیینه بذاری روبروم
دیگه من ، منو به یاد نمیاره!
**
خیلی وقته که شبیه تو شدم
این روزا خودم رو یادم نمیاد
فقط اینو می دونم که یک نگاه
همه ی زندگیمو داده به باد
**
کاش فراموش کردن تبسمت
مث جون دادن به چشمات ساده بود!
می شنوی صدامو اما نمیای
از به شهر من رسیدنت چه سود؟
**
اینکه هر لحظه بمیرم پای تو
خواهش قلب منه ، منتی نیست
پس چرا نگاه خورشیدی تو
فکر مرگ این شب لعنتی نیست؟!
**
وقتی تو دلت نخواد و گوش ندی
منم از ترانه حظ نمی کنم!
منی که خواستنتو با بودن ِ
هیچکی تو دنیا عوض نمی کنم!!
**
می دونم که این روزا ترانه هام
یه جورایی دیگه تکراری شدن
ولی تکراریترین ترانه هم
نمی ذاره کهنه باشه زخم من...
**
اگه دنیا هم فراموشم کنه!
اگه حتی به خیالتم نیام!
تا نفس دارم ترانه سازتم
آخه ، زخم عشقتو تازه می خوام!
 

r2fm

عضو جدید
شعر و شاعري

شعر و شاعري

در اغوش مهتاب

این منم تنها و حیران نیمه شب
کرده ام همراز خود مهتاب را
گویم امشب بینم ان گل را به خواب؟
من مگر در خواب بینم خواب را

پرتو نور خیال انگیز ماه
روح را تا اسمان ها می برد
هر کجا زیبایی و لطف و صفاست
روح عاشق را به انجا می برد

می گشایم دست؛اغوشت کجاست؟
اه این اغوش گرم و نرم توست
این همان گیسوی پر چین و شکن
وین همان چشمان پر ازرم توست

این تویی؟؛می گیرمت چون جان به بر
با دل و جان می گریزم در برت
این همان دست نوازش بخش توست
وین تن از برگ گل نازک ترت

تا لبانت را لبم پیدا کند
یک دو جا بر گونه ات لب می نهم
ارزو نالد:که گر دستم رسد
لب بر ان لب روز تا شب می نهم

می گذارم سر میان سینه ات
شهد جان می ریزم اندر ساغرم
خوب می بینم که دل می سوزدت
بر لبان خشک و چشمان ترم

با محبت می کنی بر من نگاه
می بری از کف نگاه و هوش من
می شوم مدهوش در اغوش تو
می روی از هوش در اغوش من

ماه می گوید فریدون(یلدا)خفته ای؟
عاقبت دیدی که خوابت در ربود
می گشایم چشم و می بینم که وای
وای بر من هرچه دیدم خواب بود

بخت اگر یادی کند ای نازنین
یک شب اخر در برت خواهم کشید
تا نفس باقیست اب زندگی
از لب جان پرورت خواهم چشید

ارزو در سینه غوغا می کند.
من نگویم در به رویم باز کن
من خریدار تو و ناز توام
نازنینی هر چه خواهی ناز کن
 

Similar threads

بالا