آی گفتی.آی گفتیوقتی کسی نیست که
خودت را فرو کنی در آغوشش
و گــــم شوی در رویاهای شبانه اش
هر جا باشی
غریبی
...غریب .....!
راس میگی به خدادل سپرده
وقتی تمام خودم را
در رفتنت
مچاله کردم و
دور انداختم
وحشتناک بود
اما تازه فهمیده بودم
که حتیٰ
لحظه های مرگمـم
نیز
دل سپرده ی گام های تو بودند.
نیامدنش را باور نمی کنم
غیر ممکن است
... او نیامده باشد
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و نا امید و خسته
در خیابانها قدم می زند
من به باز بودن درها...
مشکوکم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
جشن نامه (اشعار و نوشته هاي سرور و شادماني جهت عروسي ) | اشعار و صنايع شعری | 3 | |
![]() |
اشعار سعید پلیمر | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
![]() |
دفتر تالار اشعار و صنایع شعری | اشعار و صنايع شعری | 49 | |
![]() |
مناظره(گفتگو با اشعار) | اشعار و صنايع شعری | 639 | |
![]() |
اشعار دفاع مقدس | اشعار و صنايع شعری | 27 |