اشعار و نوشته هاي عاشقانه

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی ،
تک و تنها به تو می اندیشم .
همه وقت ،
همه جا ،
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان !
تو بیا
تو بمان با من ، تنها تو بمان !
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام

دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام

عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌ام
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دفتر عمر مرا هر چه که بود هر چه که هست
بی تو باید دگر آن دفتر بست
بی تو باید از همه دل زد و مرد
به فنا حسرت خورد
تو در این لحظه سرپیچی من خاموشی
محضر عشق تو و لحظه هایی همه ناب
دست در دست سکوت می نویسم بر آب
این حقیرانه ترین هدیه من
این قبا از سر و جان و تن من بر قد تو
آه .. [FONT=Times New Roman (Arabic)]فردا چه می آید پیش؟؟؟[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بی شک جهان را
به عشق کسی آفریده اند.

چون من که آفریده ام
از عشق
جهانی برای تو.

حسین پناهی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بشکن دل بی نوای ما را ای عشق!
این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
به باغ نام تو باید دری دوباره گشود
به انتظار تو میمانم ای یگانه سبز
مرا هزار امید است و هر هزار
تویی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیروز تو را خواندم

غزل چشم هایت به دلم نشست

امروز مثنوی خداحافظی نگاهت

را ورق ورق مرور کردم

احساس میکنم

قصیده بازگشت تو

هنوز بوی انتظار میدهد
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوری را معنایی نیست

وقتی در نفسهایم جریان داری

و در نگاهم به هر سو، نقش توست که خود نمایی میکند

و افکارم همه معطوف توست

و همه جا تو را میکاوم

و تو را میخواهم

به من بگو آیا هرگز نزدیک تر از این، بوده ای؟؟

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



لحظه خداحافظی به سینه ام فشردمت

اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت

دل من راضی نبود به این جدایی نازنین

عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت.
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
گفتی به من قصه نخور میرم و بر میگردم
هم سفر پرستوها میشم و برمیگردم

گفتی تو هم مثل خودم دلگیری از جدایی
گفتی تاچشم هم بزنی میرم و برمیگردم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شاید نام تو چون تولد یک شعرمیشود

شعری به جاودانگی روز و روزگار

گل می دمد به جای کلام از لبان تو

تقسیر میشوی تو به زیبایی بهار
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که میکنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه میکند شنا


در میان بازوان تو
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس مرا اگر به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
برایت نوشتم :

" با تو بودیم دریا را

ناگهان باران زد

و تو ــ ساده ــ

بودن را

چه ناز معنا کردی..."

.

.

.

تو جوابم دادی : "باران که زد

بودنم تا......تو.....ریشه دوانید..."

.

.

.

یادت هست ؟!...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز


ای نگاهت ز تماشای غزالان خوشتر
شهد لبهای تو از قند فریمان خوشتر

لهجه گرم گل آمیز هوس آلودت
از طربریزی موسیقی باران خوشتر

تنت آن ماه فرو هشته به آغوش زمین
هر چه بی هاله و تنهاتر و عریان خوشتر

عشوه چشم خمارین غزل آگینت
از نظر بازی خورشید زمستان خوشتر

خانه تا بیخود از عطرش بشود شب همه شب
گیسویت هر چه رها هر چه پریشان خوشتر

بر من از جام بلورین دو چشمت بچشان
زان شرابی که رسد هر چه فراوان خوشتر

غزل ناب بلندیست سرا پای تو کز
آنچه شعر است به هر دفتر و دیوان خوشتر

تو اگر گرمی این خانه نباشی به خدا
هر چه ساکت تر از این باشد و ویران خوشتر
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوابتو , بیدار توام فقط سزاوار توام
حافظ اصرار توام بخوان که تکرار توام
باد به خانه میرسد , گل به جوانه میرسد
هق هق شب ترانه ها عاشقانه میرسد
تو ای خود صدا , صدا بزن مرا
ببین دل مرا بزن به دریا
من که بریده از منم در عطش رسیدنم
به تو چرا نمیرسم , چرا چرا نمیرسم
بخوان مرا به نام عــشــق , بخوان مرا به نام تو
این همه شعر ناتمام , تمام از تمام تو
دلم ترانه خوان تو , زبان بی زبان تو
بی تو و با توام هنوز در به در نشان تو
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل شده غافل رفته ز دستم
در غم هجران باده پرستم
جانا باز بیا باز بیا
 

نسیم-سحر

عضو جدید
با خود می گویم:

چه به او می گویی؟

با که سخن می گویی؟

او دگر رفته ز پیشت

تو کنون با این تصویر قدیمی در قاب

با در و با دیوار

از چه سخن می گویی

دست بر دار از این تیشه زدن بر دل ریشت

رفته او

نیست دگر همدل و خویشت

بنگر

حاصل عمر تو

شده نقش بر آب

بهر تو مانده ز او خاطره ها!


بی تو اما شب و روز

زار میگریم زار
 

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
« چه بی مقدمه در من شروع تو پیداست
و صادقانه بگویم که در دلم غوغاست
چه دیر دیدمت اما چه زود دل بستم
به لحن شرقی چشمت که این چنین گویاست
هزار شعر نگفته به گوش من خواندی
و شاعرانه شنیدم که لهجه ات شیداست
رسیده ای زِ ندانم کجای کشور عشق
که ماورای مدار کبود غربت ماست
چه کودکانه ترا بی قرار می خواهم
اگر چه گفتن خواهش، خلاف عادت ماست
شگفت آوردت این صراحتم، ام
نمانده فرصت کتمان و شعر بی پرواست
و بی مقدمه ، آن سان که خوب می دانی
از استعاره ی سرخش نگفته ها پیداست.:gol:
شعر از :ویدا فرهودی
 

نسیم-سحر

عضو جدید
در آغوشم چو می آیی

چه در خواب و چه بیداری

به نازم می کُشی وانگه

به بوسه زنده می داری

-------------------------
نسیم


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


كوير...​
كوير سينه را از اشك دريا كردم
چه طوفان ها در اين دريا كه بر پا مي كنم
بيا يك شب تماشا كن با چشمان خود بيني

كه من جان كندن خود را تماشا مي كنم هر شب
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آن روزهاي روشن فردا دروغ بود
دريا دروغ بود، تماشا دروغ بود
بهتر نبود علم پدر گول زد مرا
موضوع دبستاني انشا دروغ بود
 

Similar threads

بالا