اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آوای باد انگار آوای خشکسالیست
بگذار تا بگویم ، تقدیر لااوبالیست
باید که عشق ورزید، باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن، هر لحظه احتمالیست !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای عطر ریخته
عطر گریخته
دل عطر دان خالی و پر انتظار توست
غم
یادگار توست .

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم
دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم
خواهم که دلم به ديگری ميل کند
من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من در این كلبه خویشم

تو درآن اوج كه هستی خوش باش

من به عشق تو خوشم

تو به عشق هركه هستی خوش باش
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم

من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت

(فریدون مشیری)
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
از آن همه طپیدن های عاشقانه
نت هایی بیرون آمده ..
که تنها زار میزند
بی کسی اش را .....
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دلم تنگه........
درد
کوچکی نیست تمام باور هایت را
در موضع گیسوان یک جنگل

با نعره ای قاطعانه
درحوصله ی خزان
خلاصه
کنند
اما من
باتمام بی دل بودنم
هنوزم هم

بی قرارم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نمیدانم چه رازی هست بین قلب و قلم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از وقتی قلبــــــــــــم خشکید، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلمــــــــــم دیگر ننوشت! [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]. [/FONT]
.
.
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در نبودنــــم... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در نبودنت... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برای دیدنم چشمهایت را ببند! [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلب ِ من تنها [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با سرانگشتانِ احساست ، [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیده می شود...! [/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ببین که می کشد دلم همیشه انتظار تو
و آه می کشم تو را ، خوشا دمی کنار تو

ببین چگونه لحظه ها سیاه و سرد و بی صدا
عبور می کنند و من همیشه بی قرار تو

شبی به خواب دیدمت ، الهه ی سعادتم
که من نشسته ام چه خوش به زیر سایه سار تو

سروده ام دو شعر ، شعری از بلور و نور
یکی در انتظار تو ، یکی به افتخار تو
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
معشوق من خاطره ای است که تمام وجودم راگرم میکند
(دکترعلی شریعتی)
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



چه کنم؟! داغ مرا سنگ صبوری نيست
ز وی ام بيش دگر طاقت دوری نيست
ای که گفتی:” به غمش صبر کنی٬ می آيد...”
صبر با دل بکنند آه! مگر کوری؟! نيست!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دری که صدایِ باز شدنش ،
خبر آمدنِ تو بود.

سال هاست ،
بی ترانه سر می کند .

درست مثلِ من!

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم

 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دلهای ما رابه بوی خوش آشنایی سپرد

و به مهمانی عشق برد

پر از مهر بودی

پر از نور بودم

پر از شوق بودم

پراز شور بودی

چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم

چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را

به شرم و خموشی – نگفتیم و گفتیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[SIZE=+0]صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف، درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است
[/SIZE]
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و عشق [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
- غرق ابهامند
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]-نه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او وثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
[/FONT]

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ياد داري زمن پرسيدي
چه ره آورد سفر دارم از اين راه دراز ؟
چهره ام را بنگر ! تا به تو پاسخ گويد
اشک شوقي که فرو خفته به چشمان نياز
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
قلم تنها تو عادت کرده ای به این نوشته های پوچ من
به این تنهایی همیشگی من
می شنوم صدایت را که می گویی:منم همدمت پرده در راز دلت
منم شعله ور کننده عشقت منم سوزآور زندگیت
و من گویم : کاش یاران ما هم چون تو بودند

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دستهایم خالی است عاری از یک گل سرخ
و نه تنها تیغی که در آن دست به جا مانده
و رفت فصل گل میگذرد
ساقه اش پا بر جاست .تیغ در دست کماکان پیداست
واژه ام قرمز رنگ از دستم میچکد .آن رنگ غلیظ چشمهایم بسته خاطر گل به خیال افکندم.
زخم دل از کف دستم پیداست
فصل گل باز گذشت
ساقه اش پا بر جاست
تیغ در دست کماکان پیداست
و گناه دل من بود که گل را میخواست
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
در عشق دستهای مرا
تا که تو از پشت بسته ای
از من
مخواه
از من مخواه عشق
در دستهای
بسته
سخاوت نیست
....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میگی گل رو دوست داری ولی میچینیش...

میگی بارون رو دوست داری ولی با چتر میری زیرش...

میگی پرنده رو دوست داری ولی تو قفس میندازیش...

چه جوری میتونم نترسم وقتی میگی دوستم داری؟؟؟
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نمی دانم چرا!
اما به اندازه عشق دوستت دارم.
و تو را به نام کسی می پرستم
که ستایشش را تو به من آموختی...
و ازهمان روز بود
که دلتنگ چشم هایی شدم که ندیدمشان!
ای کاش برای یک بارهم که شده
دست هایت را می گرفتم
و چشم هایم را با اشک دوست داشتن تو
تبرک می کردم.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نفس نفس
تو سینه ام
عطر نفسهای شماست
اگر که قابل بدونید
خونه ی دل
جای شماست.
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
این بار در خواب می آیم !

آنقدر راه می روم

راه می روم

راه می روم

تا به آخرین پس کوچه ی دنیا برسم ...

شاید در انتهای جهان

دری باشد

که تو

پشت آن

در انتظار من

به خواب رفته ای ...!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
عاشقی هم دردیست
چاره اش باید کرد
باید آن را برسانی تا آخر
یا که انکار کنی از اول
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفاي روي تو ، تقديم مي كنم ، با عشق
درين سياهي و سردي بسان آتشگاه
هميشه گرمم ، هميشه روشنم با عشق
همين نه جان به ره دوست مي فشانم شاد
به جان دوست ، كه غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام اي مهربان ، نگاه مكن
كه بيستون را از پا در افكندم ، با عشق
دواي درد بشر يك كلام باشد و بس
كه من براي تو فرياد مي زنم : با عشق
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تررا چون نسيم صبحگاهی
روي پوست تنم احساس مي كنم
افکار ناتمام درونی ام را
با خيال تو همساز مي كنم.
چندیست درحسرت دیدارتو
تا آخر این شب های دراز
به انتظار نشسته ام
شاید تک و تنها بیاییی
 

Similar threads

بالا