آیا میدانید جالب و خواندنی

M@HY@R93

عضو جدید
با ۱۰ نابغه زنده جهان آشنا شوید

با ۱۰ نابغه زنده جهان آشنا شوید

با ۱۰ نابغه زنده جهان آشنا شوید
افراد بسیار باهوشی در جهان وجود دارند که باعث تغییر و دگرگونی عمده‌ای در علم و فناوری‌های جهان شده‌اند. قضاوت اینکه کدام فرد باهوش‌تر است، بسیار سخت و پیچیده است.
با یک نگاه کلی می‌توان گفت که برخی از افراد باهوشتر از برخی دیگر هستند. باهوش از نظر آنچه که همه ما آن را به کار می‌بریم. البته هوش و هوشمندی نیز، انواع مختلف دارد. برای مثال؛ شما می‌توانید یک نابغه ریاضی باشید، اما هیچ مهارتی در برقراری راوبط عمومی‌ و… نداشته باشید.
افرادی که قادر به تعریف دوباره علم فیزیک، شیمی، زیست شناسی و تمام چشم انداز‌های ما در زندگی هستند. جزء دسته افراد باهوش و هوشمند هستند. آنها کلمه “نبوغ” را با خود یدک می‌کشند.
نبوغی که باعث شگفتی شما در این جهان پر از اسرار می‌شود. نبوغی که باعث کشف اسرار و پاسخ سوال‌های بی‌جواب انسان کره خاکی می‌شود.
نکته بسیار مهم این است که این افراد از آن جهت باهوش و دارای نبوغ نامیده می‌شوند که تنها از “۲٫۵″ درصد توانایی مغز خود استفاده می‌کنند. توجه کنید تنها ” ۲٫۵ ” درصد!
انیشتین‌ با نبوغ خاص خود، جزء افراد باهوش جهان در تمام زمانها می‌دانند. این دانشمند، موفق به کشف و حل برخی از مسائل بسیار پیچیده ریاضی شده است. ضریب هوشی او را بالای ۲۰۰ دانسته‌اند که هنوز در مقایسه زمانی، رقیبی برای آن پیدا نشده است. او را به عنوان یکی از باهوش‌ترین فردی که تا کنون روی این کره خاکی راه رفته است، می‌شناسند.
اگرچه IQ و هوش معیارهای قابل اندازه‌گیری هستند، اما هنوز هم به سختی می‌توان با این ارقام به یک نفر برچسب باهوش بودن زد.
چرا که برای این برچسب شما نیاز دارید، نشانه‌های دیگری را نیز مورد توجه قرار دهید. نشانه‌هایی چون خلاقیت، تفکر خلاق، چشم‌انداز‌های نامحدود، عدم وابستگی دگم‌گونه به دانش گذشته و حال…
ارزیابی و اندازه‌گیری همه این نشانه‌ها بسیار سخت، وقت‌گیر و هزینه‌بر است. به همین خاطر تنها به اندازگیری هوش اکتفا کرده و افراد را از این نظر رده‌بندی می‌کنند.



در این میان، یک سایت علمی‌دست به کار جالبی با جمع‌آوری برترین و بالاترین درصد هوشی افراد علمی‌فعال، زنده و کارهایی که آنها انجام داده‌اند، زده است. این سایت آنها را در یک گروه ۱۰ نفره رتبه‌بندی و معرفی کرده است.
نکته دیگر اینکه این آمار تنها متعلق به ۰٫۵ درصد از جمعیت کل جهان است که آی کیوی آنها بالای ۱۴۰ است. تنها ۰٫۵ درصد. شما چطور آیا تا به حال تست آی کیو واقعی داده‌اید؟ کسی‌چه می‌داند، شاید آی کیوی شما بالاتر از این ارقام حاضر باشد! می‌دانید، افراد باهوش را می‌توان از نوع انتخاب مسیر زندگی و موفقیت‌های آنها در این مسیر و… تشخیص داد.

لیستی که سایت سوپر اسکلپ ارائه داده به ترتیب عبارتند از؛
استفان هاوکینگ؛


فیزیکدان نظری “استفان هاوکینگ” در رده اول با ضریب هوشی ۱۶۰ قرار دارد. استیفان بسیاری از مسائل پیچیده جهان اطراف ما را روشن ساخته است.
او ۷ کتاب تالیف کرده که‌ در نوع خود بی‌نظیر هستند و ۱۴ بار جایزه علمی‌مراکز معتبر جهان را از آن خود ساخته است.
او هم اکنون ۷۰ سال عمر دارد. نکته مهم و حائز اهمیت، معلولیت این دانشمند بزرگ است. او تنها با کمک داستگاه‌های موجود می‌تواند با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کند.


کیم اونگ یونگ؛

کیم اهل کره جنوبی است. او دارای استعداد فوق العاده برای ریاضی و زبان است.
او در سن ۶ ماهگی شروع به صحبت کرد و در سه سالگی به چندین زبان زنده مانند؛ کره‌ای، ژاپنی، آلمانی و انگلیسی تکلم می‌کرد. کیم در حال حاضر ۵۰ سال سن و آی کیوی ۲۱۰ دارد.
او نه تنها در حل مسائل حساب دیفرانسیل و انتگرال پیچیده تبحر دارد، بلکه می‌تواند، شعر چینی و کره‌ای هم بگوید. کیم کتاب، مقالات و اشعار بسیاری یه این دو زبان نوشته است.
او دوره کالج خود را در چهارسالگی به پایان رساند. زمانی که تنها هشت سال داشت، ناسا او را به امریکا جهت همکاری و ادامه تحصیل دعوت کرد. کیم برای سال‌های طولانی با ناسا همکاری داشت و بعد از بازگشت به کره ۹۰ مقاله در زمینه هیدرولیک منتشر کرد.
نام او در کتاب رکورداران دنیا به عنوان بالاترین آی کیو دنیا در سن پایین ثبت شده است.


پل آلن؛
پل ۵۹ سال سن و آی کیوی ۱۷۰ دارد. او به عنوان بنیانگذار ماکروسافت شناخته می‌شود. او به عنوان فردی که از هوش خود کاملا در راه درستی استفاده کرده است، نام برده می‌شود.
او با ۱۴٫۲ بیلیون ثروت در رده ثروتمند‌ترین افراد جهان قرار دارد.
او دارای شبکه گسترده‌ای از شرکت‌های برنامه نویسی کامپیوتری و اینترنتی و سالن‌ها و تیم‌های مخصوص ورزشی خود و مهم‌تر از همه یکی از بزرگترین فرد در اقدامات بشر دوستانه در دنیا است.


گری کاسپاروف؛
گری استاد بزرگ شطرنج روسی است که در ۲۲ سالگی جوانترین قهرمان جهان شناخته شد. هر چند که او در مسابقات بازی شطرنج با کامپیوتر شکست خورد.
با این وجود هنوز مرد شماره یک عرصه شطرنج به دلیل خلاقیت‌های خاص خود شناخته می‌شود.
او با ۱۹۰ آی کیو در حال حضر یک سیاستمدار و یک نویسنده است. گری در این عمر ۴۹ ساله، یک برای پست ریاست روسی اقدام کرده و بنیانگذار جبهه متحد مدنی است.
او عنوان نفر اولی و قهرمانی جهان شطرنج را به مدت طولانی‌ حفظ و از‌ان خود کرده است
.

سر اندرو ویلز؛
اندرو یک ریاضیدان انگلیسی با ۵۹ سال سن و آی کیوی ۱۷۰ است.
او تئوری و نظریه‌های به شماری در زمینه ریاضی ارائه داده است فرمت Fermat آخرین تئوری او است که به عنوان سخت‌ترین مسئله ریاضی در دنیا محسوب می‌شود.
او لقب “سر” به عنوان سلحشور در عرصه علم ریاضی را دریافت کرده است.
همچنین حدود ۱۵ جایزه مختلف در عرصه‌های ریاضی و علمی از مراکز معتبر دنیا دریافت کرده است.


جودی پلگار؛
پدر جودی، او و خواهرش را در دنیای پر از دانش، تمرین، بازی، تحقیق و تجربه بزرگ کرده است.
این نوع آموزش و تربیت می‌تواند، تاثیر شگرفی در آینده علمی کودکان داشته باشد. آنها در همان کودکی در بسیاری از زمینه‌ها یک متخصص محسوب می‌شوند.
جودی با ۳۶ سال سن و آی کیوی ۱۷۰ ، در زمان کودکی یکی از افراد موفق زمان خود بود. می‌توان به جرات گفت که تجربه‌ها، موفقیت به ارمغان می‌اورند.
جودی در سن ۱۵ سالگی به جوانترین قهرمان بزرگ دنیا تبدیل شد. او تمام قهرمان جهان را در عرض یک ماه پشت سر گذاشت. او عنوان کودک “اعجوبه” را نیز در کارنامه خود دارد.


کریستوفر هیراتا
کریستوفر در سن ۱۳ سالگی به عنوان جوانترین امریکایی با گرفتن مدال طلا در المپیاد بین‌المللی فیزیک برای “ساخت امواج” نام خود را جاودانه ساخت.
او با ۱۶ سال سن در پروژه ناسا با عنوان “چگونه به مریخ مهاجرت کنیم”، همکاری کرد. او در ۲۲ سالگی دکترای خود را از پرینستون گرفت.
کریستوفر در حال حاضر ۳۰ سال سن و ۲۲۵ آی کیو دارد.
او یکی ازآن افرادی است که حتی افراد باهوش هم به او حسادت می‌کنند.
او نام کودک اعجوبه را از‌آن خود کرده است.


ترنس تائو؛
ترنس تائو ۳۷ سال سن و آی کیوی باورنکردنی یعنی ۲۳۰ یک ریاضیدان با ریشه‌های استرالیایی و آمریکایی است. او باهوش ترین فرد در این رده بندی در نظر گرفته شده است.
یعنی باهوش‌ترین فرد زنده، ولی آیا واقعا اینطور است؟ این باور منتقدان خاص خود را دارد.
آنها می‌پرسند، اگر او باهوش‌ترین است، آیا می‌توان کارهای انیشتن را با او مقایسه کرد؟
تائو در ۲ سالگی مطالعات ریاضی در سطح دانشگاهی داشت و در سن ۱۳ در واقع یکی از جوانترین شرکت کننده در المپیاد ریاضی بود که مدل طلا را از‌آن خود کرد.
جالب‌تر این که تائو بیش از ۲۳۰ مقاله تحقیقاتی ریاضی که در نوع خود یک شاهکار است، منتشر کرده است.
او دکترای خود را در ۲۰ سالگی ازدانشگاه پرینستون گرفت و زمانی که تنها ۲۴ سال داشت، پست و کرسی یک استاد کامل را در UCLA به عهده گرفت.


ریک روسنر؛
ریک روسنر با ۵۲ سال سن و آی کیوی ۱۹۲ باز هم نمی‌توان او را به عنوان یکی از باهوش‌ترین فرد در جهان قلمداد کرد.
او رفتاری خشن و سخت دارد که چند سال به عنوان یک پیشخدمت در سالن اسکیت رولر کار کرده و چند سالی هم به عنوان مدل…
در حال حاضر او نویسنده مجموعه‌های بازی تلویزیونی است و برای جیمی‌کیمل کار می‌کند. تاکید می‌کنم؛ با این عدد آی‌کیو او کار و خلاقیت‌ خاصی از خود نشان نداده است.
یعنی در مقایسه با بقیه افراد باهوش، هوش این فرد سوال برانگیز است.
او یک بار در ۲۰ سالگی نام خود را تغییر داد تا بتواند بیشتر در دبیرستان باقی بماند!


جیمز وودز؛
جیمز بازیگر فیلم، تلویزیون و تئاتراست. او سه جایزه امی برای اجرای برنامه‌های خود تحت عنوان “وعده” و “نام من بیل است، گرفته است. دو بار نامزد جایزه اسکار و آن را به دست آورد.
او دارای استعداد خاصی در ریاضی است که هرگز بعد از اتمام تحصیلات متوسطه به آن نگاه هم نکرد.
او به عنوان یک محقق در موسسه تکنولوژی ماساچوست کار کرده است. در حال حاضر، ۶۵ سال دارد و آی کیو او ۱۸۰ است.
فیلم‌ها و مجموعه‌های که بر اساس مجموعه‌ای از اعداد، چیدمان آنها و… برنامه‌ریزی شده‌اند، توجه بسیاری را به سوی این بازیگر جلب کرده‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سقوط دو پله ای ایران در یک سال اخیر

سقوط دو پله ای ایران در یک سال اخیر

اردیبهشت ماه بود که سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام از سقوط دو پله ای ایران در تولید علم جهان انتقاد کرد و خواستار پاسخگویی مسئولین شده بود......و رتبه ایران از 15 به 17 دچار تنزل شده است
ایسنا - تنزل دو رتبه‌یی جایگاه ایران در تولید علم جهان


این روزها برخی رسانه ها شبهه پراکنی های متعددی میکنند.......از نامه ها و بیانیه هایی که منتشر میشود در جهت حمایت از فلان وزیر......و بلافاصله بعدش مشخص میشود که آن نامه ها یا جعلی است یا خوشبینانه یک سوبرداشت است ....

به هر حال با مراجعه به سایت اسکوپوس.....واقعیت ماجرا پیش از پیش مشخص میشود و آن هم متاسفانه سقوط دو پله ای رشد علمی کشورمان است........در شرایطی که در 10 سال اخیر یا شاید بشه گفت 11 سال همواره این روند صعودی بوده است




آخرین اطلاعات موجود در سایتاسکوپوس، رتبه ایران را همچنان ۱۷ را نشان می دهد که همانطور که مشاهده میکنید، از تایوان و روسیه متاسفانه عقب افتاده ایم.

http://www.scimagojr.com/countryran...gion=all&year=2013&order=it&min=0&min_type=it
 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
برگزاری مراسم ازدواج دختر اسرائیلی تازه مسلمان‌شده با یک جوان فلسطینی، اعتراض صهیونیست‌های تندرو را برانگیخت.
فرارو: برگزاری مراسم ازدواج دختر اسرائیلی تازه مسلمان‌شده با یک جوان فلسطینی، اعتراض صهیونیست‌های تندرو را برانگیخت. صهیونیست‌های تندرو در اعتراض به اسلام آوردن دختری یهودی و ازدواجش با یک فلسطینی تظاهرات کردند.


“محمود منصور” جوان عرب فلسطینی از شهر یافا و “مورال ملکا” دختر یهودی اسرائیلی ساکن شهر ریشون لتسیون که چندی پیش به دین اسلام گروید، شب گذشته مراسم عروسی خود را برگزار کردند.

اسرائیلی‌های تندرو با محاصره تالار برگزاری این مراسم عروسی، خواستار عدم ازدواج یهودی‌ها با جوانان عرب و مسلمان شدند.

پلیس برخی از صهیونیست‌ها را که قصد بر هم زدن مراسم داشتند؛ دستگیر کرد.

گفتنی است گروهی از اسرائیلی‌های چپ‌گرای حامی صلح نیز با حضور در این مراسم، ازدواج میان اعراب و یهودیان را تأیید کردند.

در ادامه عکس های رویترز از این مراسم عروسی و اعتراضات را مشاهده می‌کنید.




[h=3]http://ofoghnews.ir/fa/138637/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC%E2%80%8C%E2%80%8C%E2%80%8C-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84%DB%8C%E2%80%8C-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%E2%80%8C-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D9%88%E2%80%8C/[/h]
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نرخ تلفات ناشی حوادث ترافیکی در ایران ۲۰ برابر میانگین جهان است..... همدان از نظر تعداد فوتی های ناشی از حوادث ترافیکی در بین ۳۱ استان کشور رتبه چهاردهم را دارد به طوری که در چهار ماهه نخست امسال ۱۶۹ نفر بر اثر حوادث ترافیکی در همدان فوت کردند که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۱۶ مورد کاهش یافته است.



به گزارش تسنیم، حبیب معصومی امروز در کارگروه سلامت و امنیت غذایی استان همدان درباره وضعیت حوادث ترافیکی در جاده های برون شهری و معابر درون شهری همدان اظهار کرد: در اوایل امسال، وزارت بهداشت اولویت نخست برای پیگیری در استان همدان را حادثه شایع انسان ساز ترافیکی اعلام کرد تا با تدوین برنامه ای مشخص میزان آمار تلفات جاده ای در این استان کاهش یابد.

وی با بیان اینکه کنترل حوادث ترافیکی متولی خاص ندارد و نیاز به تعامل ادارات دارد، افزود: چهارمین علت مرگ و میر و عامل هشت درصد مرگ و میرها در جهان حوادث (غیرمترقبه، انسان ساز و جنگ) است که در این میان ۱۲ درصد بار بیماری ها در دنیا و ۲۶ درصد بار بیماری ها در کشور ما به سبب عوارض حوادث است.

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان همدان با بیان اینکه ۹۰ درصد مرگ و میر حوادث ترافیکی مربوط به کشورهای در حال توسعه است، گفت: دومین عامل مرگ و میر و سومین علت گذراندن زندگی با ناتوانی در کشور ما حوادث ترافیکی هستند.

ایران مقام نخست تلفات ترافیکی در دنیا را دارد

وی با اشاره به اینکه ایران مقام نخست تلفات ترافیکی در دنیا را دارد، بیان کرد: بیشترین آمار تلفات ترافیکی در سال ۸۵ رخ داد که به موجب این عامل ۲۸ هزار نفر فوت کردند و این آمار در سال گذشته به ۱۷ هزار و ۹۴۴ نفر رسیده است.

معصومی عنوان کرد: بیشترین تعداد فوتی ناشی از حوادث ترافیکی در سال ۸۵ با ۸۶۹ نفر در استان همدان رخ داد که با توجه به اقدامات پیشگیرانه و ایمن سازی محروهای مواصلاتی استان این آمار کاهش و در سال گذشته به ۵۲۱ نفر رسید.

وی با بیان اینکه نرخ تلفات ناشی حوادث ترافیکی در ایران ۲۰ برابر میانگین جهان است، افزود: همدان از نظر تعداد فوتی های ناشی از حوادث ترافیکی در بین ۳۱ استان کشور رتبه چهاردهم را دارد به طوری که در چهار ماهه نخست امسال ۱۶۹ نفر بر اثر حوادث ترافیکی در همدان فوت کردند که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۱۶ مورد کاهش یافته است.

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان همدان گفت: ۷۷ درصد فوتی های ناشی از حوادث ترافیکی کشور را مردان، ۴۰ درصد رانندگان و ۶۰ درصد را عابران تشکیل می دهند.

بیشترین فوتی ناشی از تصادفات با خودروی پراید رخ می دهد

وی تصریح کرد: ۵۱ درصد علت مرگ افراد در حوادث ترافیکی ضربه به سر عنوان شده است که در این میان بیشترین تصادفات در خودروی نوع پراید با ۲ هزار و ۴۵۴ نفر فوتی رخ داده است.

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی همدان با بیان اینکه سال گذشته ۵۰ مورد فوتی حوادث ترافیکی در حین انتقال به بیمارستان های استان به وقوع پیوسته است، عنوان کرد: پوشش حوادث ترافیکی در استان همدان در آزادراه ها به صورت ۱۰۰ درصد، بزرگ راه ها ۹۰ درصد، راه های اصلی ۹۰ درصد و راه های فرعی به صورت ۴۲ درصد انجام می‌شود.

وی افزود: میانگین مدت زمان حضور اورژانس همدان در محل حادثه در جاده ها ۷ دقیقه و ۲۰ ثانیه و در شهرها ۵ دقیقه است و در این راستا اورژانس ۱۱۵ همدان ۷۰ درصد تصادفات را پوشش می‌دهد.

معصومی با اشاره به اینکه ۴۹.۵ درصد فوت افراد مصدوم در حوادث ترافیکی در بیمارستان ها رخ می دهد، گفت: در سطح کشور ۳ هزار نقطه حادثه خیر شناسایی شده است که از این میزان ۷۶ نقطه مربوط به استان همدان است که بسیاری از آنها اصلاح شده اند.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
حادثه طبیعی یا ضعف مدیریت
آتش سوزی در جنگل‌ها، چه عامل طبیعی و غیرانسانی داشته باشد و چه انسانی، نیازمند مدیریت است؛ مدیریت بحران. این مسئله در کشورهای اروپایی و یا برخی کشورهای آسیای شرقی که دارای جنگل‌های بسیاری بوده و طبیعتا آتش سوزی در آن‌ها بسیار است، قابل کنترل است. در این کشور‌ها تمهیداتی چون برج‌های دیده بانی و سیستم‌های پیشرفته اطفای حریق توانسته از گسترش آتش جلوگیری کند.

اما شواهد نشان می‌دهد که در ایران و در مناطقی که ثابت شده تعداد آتش سوزی‌ها قابل توجه است حتی کوچک‌ترین وسایل برای ورود به عملیات اطفاء آتش نیز موجود نیست.

این عدم مدیریت بار‌ها و بار‌ها مورد توجه قرار گرفته و مسئولین به آن اذغان داشته‌اند. موسوی، مشاور مدیرکل محیط زیست استان گلستان نیز به این امر اشاره می‌کند و فقدان یک پایگاه ثابت اطفای حریق و بالگرد را در پارک ملی گلستان از دیگر مشکلات می‌داند.

با توجه به اینکه منابع‌طبیعی از منابع حیاتی یک جامعه به حساب می‌آید و بایستی نسل به نسل منتقل شود باید با تدوین برنامه‌ای اساسی و جامع در جهت پیشگیری از وقوع حوادثی که منجر به از بین بردن این منابع غنی می‌شود گام برداشت و این، تنها و تنها و تنها زمانی صورت می‌گیرد که مسئولان مربوطه، نسبت به محیط زیست و تخریب آن حساسیت داشته باشند.

http://www.alef.ir/vdcd9j0xxyt0sk6.2a2y.html?238562
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
افتخاری تازه برای جامعه علمی ایرانپارس

افتخاری تازه برای جامعه علمی ایرانپارس

دکتر رامین گلستانیان،‌ فیزیک دان ایرانی و استاد دانشگاه آکسفورد برنده مدال «هول‌وک» (Holweck) سال ۲۰۱۴ شد.

این جایزه طی مراسمی در گردهمایی ماده چگال در پاریس در هفته آینده (چهارشنبه ۲۷ اوت)‌ به دلیل نقش پیشروی گلستانیان در زمینه مواد نرم فعال و به خصوص شناگران میکروسکوپی و ذرات کولوییدی فعال به وی اهدا خواهد شد.

گلستانیان که تحصیل کرده ایران است، کارشناسی فیزیک را در دانشگاه صنعتی شریف و کارشناسی ارشد و دکتری را در دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان به پایان برده است. وی بعد از فارغ التحصیلی برای مدتی به هیات علمی دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان پیوسته و چند سالی است که استاد دانشگاه اکسفورد انگلستان است.

جایزه هول‌وک، جایزه ای است که از سال ۱۹۴۵ به صورت مشترک توسط انجمن های فیزیک فرانسه و انگلستان به فیزیکدانانی که طی ۱۰ سال قبل از دریافت جایزه کاری برجسته در زمینه فیزیک انجام داده باشند اهدا می‌شود. این جایزه به یادبود «فرناند هول‌وک»، مدیر آزمایشگاه کوری که در زمان اشغال فرانسه توسط نازی‌ها در جنگ جهانی دوم توسط گشتاپو شکنجه و کشته شد به اسم او نامگذاری شده است.

این موفقیت درخشان علمی را به دکتر گلستانیان و خانواده فیزیک ایران تبریک می‌گوییم.
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
4 مورد که شما در مورد موبایل نشنیده اید!!!

4 مورد که شما در مورد موبایل نشنیده اید!!!

اقداماتی وجود دارد که می توان در مواقع فوری و ضروری انجام داد.

موبایل شما می تواند یک نجات دهنده زندگی یا یک ابزار فوری برای نجات باشد.




اول وضعيت فوق العاده


شماره تلفن وضعيت فوق العاده در كشورهاي جهان 112 است. در ایران نیز اگر شما حتی در یک مکان خارج از محدوده شبکه موبایل خود قرار داشته باشید، شماره 112 را بگیرید، موبایل در هر شبکه موجود جستجو می کند تا یک تماس وضعيت فوق العاده برای شما برقرار کند. (پلیس، اورژانس، آتش نشانی یا...) و جالب اینکه این شماره حتی زمانیکه صفحه کلید قفل است نیز کار می کند. امتحان کنید. حتی با گوشی بدون سیم کارت نیز میتوانید به شماره 112 زنگ بزنيد.


دوم آیا تا بحال کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته اید؟

آیا ماشین شما یک دستگاه کنترل از راه دور بدون کلید دارد؟ این وسیله می تواند روزی مفید باشد. یک دلیل خوب برای داشتن یک موبایل: اگر شما کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته باشید،و مثلاً دستگاه کنترل در منزل باشد به موبایل یک نفر در منزل از طریق موبایل خودتان تماس بگیرید. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشین قرار دهید و از فرد مقابل در منزل بخواهید که کلید کنترل درب بازکن ماشین را فشار دهد، و آنرا نزدیک موبایل خود قرار دهد. قفل ماشین شما باز خواهد شد. با این کار نیاز نیست کسی کلیدها را شخصاً بیاورد. فاصله هیچ تاثیری ندارد. شما می توانید کیلومترها فاصله داشته باشید، اگر شما بتوانید با کسی که ریموت کنترل ماشین شما را دارد ارتباط برقرار کنید، شما می توانید قفل ماشین خود را باز کنید. باور ندارید امتحان کنید و متعجب شوید .



سوم چگونه یک موبایل دزدیده شده را غیرفعال کنیم؟

برای چک کردن شماره سریال موبایل خود، کلید های زیر را به ترتیب فشار دهید:


*#06# یک کد دیجیتالی روی صفحه نمایش ظاهر می شود. این شماره مختص دستگاه شما است. این شماره را یادداشت کنید و در جایی امن نگه دارید. هنگامیکه موبایل شما دزدیده می شود، شما می توانید به پشتیبان شبکه خود تماس بگیرید و این کد را به آنها بدهید. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتی اگر دزدها SIM کارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غیرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانید موبایل خود را بازپس گیرید، اما حداقل می دانید کسیکه آنرا دزدیده است دیگر نمی تواند از آن استفاده کند یا آنرا بفروشد. اگر هر کسی این کار را بکند، دیگر دزدین موبایل هیچ فایده ای نخواهد داشت.



چهارم قدرت باطری مخفی شده

در نظر بگیرید باطری موبایل شما خیلی کم است. برای فعال کردن کلیدهای #3370* را فشار دهید. موبایل شما با این اندوخته راه اندازي مجدد خواهد شد و موبایل افزایش 50 % در باطری را نشان می دهد. این فضای اندوخته هنگامیکه موبایل خود را شارژ می کنید، خودبه خود شارژ خواهد شد.

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]عذرخواهی جکی چان از مردم [/h]
[h=1]عذرخواهی جکی چان از مردم برای تخلف پسر[/h]
جکی چان ستاره فیلم های رزمی جهان و تبعه هنگ کنگ روز پنجشنبه در پی تخلف و دستگیری پسرش از مردم عذرخواهی کرد.
کد خبر: ۴۲۷۷۳۴
تاریخ انتشار:
۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۲​
-
21 August 2014​
جکی چان ستاره فیلم های رزمی جهان و تبعه هنگ کنگ روز پنجشنبه در پی تخلف و دستگیری پسرش از مردم عذرخواهی کرد.

به گزارش ایرنا، روزنامه ˈبیجینگ تایمزˈ روز دوشنبه اعلام کرد که نیروهای امنیتی چین ˈلیسی چانˈ پسر جکی چان ستاره فیلم های رزمی جهان را به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر کردند.

این ستاره فیلم های رزمی درپی دستگیری پسرش آن را ناشی از ˈمصرف ماری جواناˈ دانست و از مردم بابت این تخلف فرزندش عذرخواهی کرد.

وی در صفحه ˈوی بویˈ که شبکه اجتماعی چینی است، نوشت: زمانی که متوجه شدم لیسی چان، پسرم چنین کاری انجام داد، بسیار عصبانی و مبهوت شدم.

وی نوشت: من به عنوان یک چهره مردمی بسیار شرمنده ام. همچنین به عنوان یک پدر از این بابت بسیار تاسف می خورم.

به گفته رادیو بین المللی چین، جکی چان اظهار امیدواری کرد جوانان با عبرت گرفتن از لیسی چان، از مواد مخدر دور شوند. ˈپسرم نیز باید مسئولیت کار اشتباهی که انجام داده را برعهده بگیردˈ.

وی خطاب به مردم و علاقه مندان به فیلم هایش، نوشت: در تربیت پسرم موفق نبودم و مسئولیت آن را نیز برعهده می گیرم، همچنین به اتفاق پسرم از مردم عذرخواهی می کنم.

لیسی چان 31 ساله که خود یک هنرپیشه بین المللی است به همراه ˈکای کوˈ خواننده معروف موسیقی های عامه پسند تایوانی دستگیر و روانه زندان شدند.

براساس قانون قضایی چین افراد دستگیر شده تا قبل از دادگاه حداکثر 37 روز در زندان می مانند و در صورت اثبات جرم قاچاق به مرگ و یا حبس ابد محکوم می شوند.
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر این ویژگی ها را دارید،شما باهوشید

اگر این ویژگی ها را دارید،شما باهوشید

در دنیای رقابتی امروز اگر می‌خواهید زندگی خوب و باکیفیتی داشته باشید باید رفتار هوشمندانه‌ای از خود نشان دهید. هر قدر باهوش‌تر باشید راحت‌تر زندگی می‌کنید. شما چگونه هستید؟ آیا دیگران شما را باهوش می‌دانند؟ خودتان درباره خود چه نظری دارید؟


تصمیم‌گیری سریع


به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم آنلاین،یک فرد باهوش در موقعیت‌های مختلف بسرعت تصمیم‌های درست می‌گیرد. در حقیقت با درک سریع روابط و بینش صحیح خود بسرعت تصمیم‌گیری‌های عاقلانه‌ای می‌گیرد.


خودشناسی
افراد باهوش به تمام زوایای وجود خود واقف هستند و نقاط قوت، ضعف شخصیت و همچنین ارزش‌های خود را بخوبی می‌شناسند. بزرگی می‌گوید: «کسی که دیگران را می‌شناسد عاقل است، اما کسی که خودش را می‌شناسد باهوش و زیرک است». آنها می‌دانند تا زمانی که خود را بخوبی نشناسند نمی‌توانند در زندگی موفق باشند.

اندیشه صحیح
کسی که باهوش است هرگز تجربه بدی را دوبار تکرار نمی‌کند و از گذشته خود درس می‌گیرد. او بسرعت می‌فهمد که چه چیزی کارکرد درست دارد و چه چیزی درست پیش نمی‌رود و قبل از این‌که دست به کاری بزند بخوبی درخصوص آن فکر می‌کند و همچنین وقتی کاری را انجام می‌دهد به نتایج آن کاملا فکر می‌کند تا مشکلات احتمالی را ارزیابی کند.

خلاقیت

افراد باهوش در هر شرایطی که باشند ایده‌های جدید و افکار نو دارند و برای انجام هرکاری روشی خلاقانه به کار می‌برند. آنها مشتاق پیشرفت هستند و در خصوص اطلاعاتی که در زمینه‌های مختلف به​دست می‌آورند و همین‌طور مردم اطراف خود با دقت فکر می‌کنند و همیشه در برابر افکار افراطی و بدون انعطاف، مقاومت از خود نشان می‌دهند و عقاید جدیدی مطرح می‌کنند.

روشنفکری
افراد باهوش به هر موضوعی از جنبه‌های مختلف می‌نگرند و معمولا توانایی دیدن افق‌های دور هر موضوعی را دارند. چیزی که بیشتر مردم قادر به انجامش نیستند. آنها به این جمله معتقدند: «ذهن درست مانند یک چتر نجات می‌ماند و فقط زمانی خوب کار می‌کند که باز شده باشد.» این افراد هرگز از مسائل متناقض دوری نمی‌کنند و برایشان جالب نیز هست، زیرا مسائل متناقض جنبه‌های مختلف موضوعی را جلوی دید می‌گذارد.

احساس مسئولیت
افراد باهوش بسرعت به فرصت‌های به‌دست آمده و مردم اطراف خود واکنش نشان می‌دهند. عمل و عکس‌العمل آنها بسیار سریع است و توجه به نیازهای خود و اطرافیان‌شان و احساس مسئولیت در قبال آنها اولین اولویت‌شان است.

تدبیر
افراد باهوش می‌دانند مجبور نیستند در مورد همه چیز آگاهی داشته باشند، اما می‌دانند هر زمان به اطلاعاتی نیاز داشته باشند باید کجا دنبال آن بگردند. آنها به هر منبع و آموزشی که مورد نیازشان باشد بسرعت دست می‌یابند. شبکه‌ای از دوستان آگاه در زمینه‌های مختلف دارند و هرگز در زمینه دریافت اطلاعات در نمی‌مانند.

تقویت مغز
افراد باهوش، باهوش می‌مانند برای این‌که همیشه در حال یادگیری هستند. آنها دائما در حال یاد گرفتن مهارت‌های جدید، اعتقادات و باورهای تازه هستند. مغز آنها لحظه‌ای را بدون یادگیری سپری نمی‌کند.

شوخ طبعی

افراد باهوش زندگی را بیش از حد جدی نمی‌گیرند. آنها اهمیت یک موضوع جالب و خنده‌دار در موضوعات روزمره زندگی را بخوبی می‌دانند.


ریسک کردن

از آنجا‌ که این افراد همیشه دوست دارند روش‌های جدیدی را در انجام کارهایشان اعمال کنند، بنابراین ممکن است گاهی با شکست روبه‌رو شوند و آنها با علم به این مساله باز هم قبول خطر کرده و هوشمندانه این خطر را به یک فرصت یادگیری تبدیل می‌کنند.

اعتماد به نفس
آنها پیش از هر کس دیگر به خودشان اعتماد دارند و هرگز برای تصمیم‌گیری مدام از دیگران نظر نمی‌خواهند و به افکار خودشان اعتماد کافی دارند.

قلم و کاغذ
افراد باهوش ترفندها و مهارت‌های داشتن یک زندگی خوب را بسرعت آموخته و برای خود برنامه‌ای دقیق دارند و اهداف زندگی را در جایی یادداشت کرده و هرگز به دست فراموشی نمی‌سپارند.



سودآور

افراد باهوش از سیستم مدیریت زمان و سازمانی بهترین بهره را برده و علاوه براین‌که خود از مزایای آن فایده می‌برند، موجب پیشرفت سازمانی می‌شوند که برای آن کار می‌کنند و آنها ‌ وظایف مهم روزمره‌شان را بسرعت انجام می‌دهند.


تشخیص صحیح
افراد باهوش می‌توانند انگیزه‌های دیگران را بلافاصله درک کنند و تشخیص دهند که چه کسی مناسب دوستی است. بنابراین در انتخاب افرادی که با آنها مراوده دارند، دقت کرده و همیشه با افراد دارای اخلاق خوب و کیفیت ارزشی بالا ارتباط برقرار می‌کنند.

خواندن، خواندن و بازهم خواندن
آنها همیشه با خواندن کتاب، مجله و مقالات مختلف در حال افزایش قدرت مغزشان هستند، چیزی که می‌تواند برای پیشرفت‌شان مفید باشد. درضمن می‌دانند چگونه اطلاعات مناسب را حفظ کرده و بقیه را رها کنند.


یادگیری

علاوه بر این‌که اهمیت یادگیری را بخوبی می‌دانند و همیشه در حال یادگرفتن هستند می‌دانند که باید آموخته‌های خود را نیز در اختیار دیگران نیز قرار دهند. آنها با آموزش دیگران می‌توانند فعالانه در مورد مباحث ارائه‌شده صحبت و تحقیق کرده و موضوع مطرح‌شده را نیز بهتر درک کنند.



با این اوصاف خودتان را باز هم باهوش می‌دانید؟
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خطر بوئینگ‌های ام.دی جدی است، آنها از توپولوف‌ها هم ترسناک‌ترند

خطر بوئینگ‌های ام.دی جدی است، آنها از توپولوف‌ها هم ترسناک‌ترند

مدیریت و استفاده نادرست در کنار تحریم‌ها باعث پیر شدن ناوگان هوایی کشور شده، اما هواپیماهای بوئینگ ام.دی که جایگزین توپولوف‌ها شده‌اند، از هواپیماهای فعلی خطرناک‌ترند. عباس خاراباف: طبق نظر کارشناسان، بیشتر هواپیماهای موجود در خطوط هوایی کشور، در دهه‌های ۱۹۶۰ / ۱۳۴۰ و ۱۹۷۰ / ۱۳۵۰ ساخته شده‌اند. ما حتی از هواپیماهای دهه ۱۹۵۰/۱۳۳۰ هم مثل سی۱۳۰ استفاده می‌کنیم، همان هواپیمایی که آذرماه ۱۳۸۴ در تهران سقوط کرد و فاجعه از دست رفتن گروهی از خبرنگاران را رقم زد. این هواپیماهای قدیمی معمولا مشکلات خاص خود را دارند، مثلا این‌که دانش فنی طراحی آنها کامل نبود و طبعا این موضوع به دلیل فلسفه‌های نادرست طراحی در حدود نیم قرن پیش اتفاق افتاده است. اما به نظر بسیاری از کارشناسان مشکل مهم‌تر ناوگان هوایی ایران، استفاده نادرست و غیرمعمول از همین هواپیماهای پیر و مشکل مدیریت آنهاست.


هواپیماهای خطرناک ایران
هواپیمای مسافربری خطوط هوایی ایران به طور متوسط بالای ۲۵ سال عمر دارند. یکی از این هواپیماها، هواپیمای بویینگ ام-دی داگلاس است. داستان این هواپیما از آنجا آغاز می‌شود که بنا به دلایلی، بوئینگ امتیاز شرکت ام-دی (مک‌دانل داگلاس) را خرید. طبق نظر کارشناسان و آمارهای موجود، این هواپیما دارای آمار بسیار بدی در سوانح هوایی است.
دکتر علی عابدیان، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف و متخصص پیری هواپیماها می‌گوید: «برخلاف آن‌چه گفته می‌شود که باید از توپولوف ترسید، این ام-دی‌ها ترسناک‌تر هستند». این در حالی است که هم اکنون از این نوع هواپیما در خطوط هوایی داخلی ایران بسیار استفاده می‌شود.
دکتر عابدیان اعتقاد دارد خرید این هواپیماها از کشورهایی مثل چین که در دولت قبل رخ داده، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهت مدیریتی هوایی است که ممکن است سوانح جدی را در پی داشته باشد.



 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1] طراحی‌ رایانه‌های خنک‌تر با دستاورد جدید محققان ایرانی

[/h]

» سرویس: علمي و فناوري - علم و فناوري ايران

کد خبر: 93060100026
شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۰:۴۴



پژوهش دانشمندان ایرانی دانشگاه رایس نشان داد، یک نانوسازه متخلخل سه بعدی می‌تواند با داشتن تعادلی از استحکام، سختی و قابلیت انتقال گرما، به حوزه‌هایی مانند نانوالکترونیک، ذخیره گاز و مواد کامپوزیتی دارای عملکرد چندگانه بهره برساند.
به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزبه شهسواری و نوید سخاوند این پیش‌بینی را با استفاده از شبیه‌سازی‌های رایانه‌ای برای تولید مجموعه‌ای از پیش‌ساختهای سه‌بعدی با نیترید بور انجام دادند. این ترکیب شیمیایی با استفاده از اتمهای بور و نیتروژن بدست می‌آید.
در این پژوهش، پیش‌ساختهای سه‌بعدی یک نانولوله نیترید بور با ورقهای دوبعدی نیترید بور ترکیب شدند.
شهسواری، دانشیار مهندسی عمران و محیط زیست و همچنین علوم مواد و نانومهندسی و یکی از مولفان این پژوهش با همکاری نوید سخاوند، فارغ‌التحصیل دانشگاه رایس، گفت: ما لوله‌ها و ورقها را برای سه‌بعدی کردن آنها با هم ترکیب کردیم که عملکرد بیشتری را ارائه دهند.
در نانوسازه سه‌بعدی، ورقهای بسیار نازک نیترید بور در لایه‌های موازی روی هم چیده شده و ستونهای لوله‌ای شکل نیترید بور در میان هر لایه برای جداسازی آنها قرار می‌گیرند.
شهسواری تاکید کرد که در نسخه یک و دو بعدی نیترید بور، همیشه گرایشی در ویژگیهای جهت‌دار به سمت محور لوله یا جهتهای درون صفحه‌ای وجود داشته که برای کاربرد سه‌بعدی گسترده در زمینه‌های فناوری و صنعتی مناسب نیست.
برای مثال در نیترید بور یک بعدی، نانولوله می‌تواند تا حدود 20 درصد طول خود پیش از شکسته شدن، کشیده شود اما در نمونه سه‌بعدی نیترید بور، این قابلیت به 45 درصد افزایش می‌یابد.
هنگامی که ماده نیترید بور معمولی یک یا دو بعدی در یک جهت کشیده می‌شوند، در جهات عمودی دیگر کوچک می‌شوند. اما در نمونه سه‌بعدی، هنگامی که ماده در جهت درون صفحه‌ای کشیده می‌شود، این کشش همچنین در جهات عمود نیز رخ می‌دهد.
شهسواری اظهار کرد: در اینجا، تقاطع بین لوله‌ها و ورقها از یک سازه منحصربفرد منحنی مانند برخوردار است که به این پدیده جالب موسوم به اثر اکستیک کمک می‌کند.
به گفته شهسواری، ویژگیهای انتقال حرارت پیش‌ساخت سه‌بعدی نیز سودمند است. لوله‌های نیترید بور یک بعدی و ورقهای دوبعدی می‌توانند گرما را به سرعت انتقال دهند اما این کار تنها در یک یا دو جهت صورت می‌گیرد. این در حالیست که نمونه سه‌بعدی می‌تواند گرما را در همه جهات سه بعدی با سرعت نسبتا بالا انتقال دهد.
وی افزود: این ویژگی برای کاربردهایی که نیازمند مواد یا پوششهای با قابلیت انتشار گرمایی بسیار سریع در محیط هستند، ایده‌آل است. برای نمونه می‌توان به موتورهای خودرو یا سی‌پی‌یوی رایانه‌ها اشار کرد که در آنها، انتقال سریع گرما به محیط برای عملکرد مناسب حیاتی است.
پیش‌ساخت نیترید بور سه‌بعدی از یک ساختار بسیار متخلخل و سبک وزن برخوردار است. هر گرم از این سازه پنیر سوئیسی‌مانند از مساحتی معادل سه زمین تنیس برخوردار است. چنین مساحت بالایی می‌تواند به کاربری‌های بسیار زیادی بینجامد.
شهسواری و سخاوند پیش‌بینی کردند که پیش‌ساخت نیترید بور سه‌بعدی برای مثال می‌تواند به ذخیره‌سازی و تفکیک گاز کارآمد در خودروهای با سوخت سلول هیدروژنی کمک کند.
برخلاف نانوسازه‌های مبتنی بر گرافن، نیترید بور یک ماده عایق الکتریسیته است. از این رو پیش‌ساخت نیترید بور سه‌بعدی از پتانسیل تکمیل نانوالکترونیک مبتنی بر نانو مانند نسل آینده نیمه‌رساناهای سه‌بعدی و دستگاههای انتقال حرارت سه‌بعدی قابل استفاده در کالیمترهای ابعاد نانو، فرآیندهای میکروالکترونیک و یخچالهای ماکروسکوپی برخوردار است.

نمونه واقعی نیترید بور سه‌بعدی هنوز ساخته نشده و تلاشهای زیادی برای تولید آن در آزمایشگاه در حال انجام است.
نتایج این پژوهش در مجله Physical Chemistry C منتشر شده است.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1] سرنگونی پهپاد رژیم صهیونیستی توسط سپاه
[/h]





خبرگزاری ایسنا: روابط عمومی‌کل سپاه ازسرنگونی یک فروند پهپاد جاسوسی رژیم صهیونیستی توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه خبر داد.

روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیه ای اعلام کرد: یک فروند هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین رژیم صهیونیستی پس از رهگیری توسط پدافند نیروی هوا فضای سپاه مورد اصابت موشک قرار گرفت و سرنگون شد.

براساس این اطلاعیه هواپیمای منهدم شده از نوع پنهانکار و رادار گریزبوده و قصد نفوذ به حریم منطقه‌ هسته ای نطنز را داشت که با هوشیاری و اقدام به موقع شبکه پدافندی، قبل از ورود به منطقه مورد اصابت موشک زمین به هوا قرار گرفت.

این اطلاعیه افزوده است: این اقدام شیطنت‌آمیز باردیگر خوی ماجراجویی رژیم صهیونیستی را آشکارتر و برگ سیاه دیگری به پرونده سراسر جنایت و خباثت این رژیم جعلی و جنگ طلب افزود.

در این اطلاعیه همچنین تاکید شده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درکنار سایر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای دفاع از ملت شریف و سرزمین اسلامی ایران از آمادگی همه جانبه و قاطع برخوردار بوده و حق هر گونه واکنش و مقابله به مثل را برای خود محفوظ می داند.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1] لباسی که در جنگ جهانی اول، مُد شد
[/h]



برترین ها: خیلی‌ها دست‌کم یک دست از این لباس را در کمد‌شان دارند. بعضی‌ها دکمه‌هایش را می‌بندند و بعضی دیگر باز می‌گذارند. صحبت از بارانی است که کمتر کسی می‌داند زمانی لباس افسران بریتانیایی بوده و مخصوص آن‌ها طراحی شده است.

لباسی نسبتا بلند، بدون کلاه، آستردار، دو ردیف دکمه با یک کمربند؛ سال‌هاست که بارانی به یکی از لباس‌‌های مرسوم مردان و زنان تبدیل شده و بعضی حتی عقیده دارند که هر کسی باید دست‌کم یک بارانی در کمد لباسش داشته باشد.

کمتر کسی از سرگذشت بارانیTrenchcoat) ) و تاریخچه‌اش‌، قبل از اینکه پایش به دنیای مد باز شود، خبر دارد. بارانی که حالا مددوستان سفت و سخت به آن چسبیده‌اند، زمانی بخش جدایی ناپذیر یونیفرم افسران ارتش بریتانیا بود.

اگر رد آن را دنبال کنید، به اواخر قرن ۱۹ میلادی می‌رسید؛ زمانی که توماس بِربِری، خیاط انگلیسی به همراه شرکت تولید‌کننده لباس Aquascutum با یک تیر دو نشان زدند: طراحی لباسی مقاوم در برابر آب تا افسران ارتش ملکه ویکتوریا در برابر آب و هوای متغیر بریتانیا هم چیزی برای محافظت خود داشته باشند و هم بتوانند به عنوان بخشی از یونفیرم‌شان به تن کنند.

به گزارش برترین ها به نقل از دویچه‌وله، توماس بربری در یک آگهی تبلیغاتی که سال ۱۹۱۲ چاپ شد، توصیف افسری با نام مخفف H.S در مورد این لباس جدید را چاپ کرد: «این بارانی اینقدر راحت است که وقتی از تن درمی‌آورم‌، ناراحت می‌شوم. این لباس بهترین محافظی است که تا به حال در برابر باد، برف و باران داشته‌ام.»

این تعریف و تمجید البته بیراهه و واهی نبود. این پوشش ارتشی که تا سر زانو می‌رسید واقعا تمام ‌چیزی بود که یک افسر آن زمان به آن احتیاج داشت؛ مثلا سرشانه‌هایی که بارانی داشت، بهترین مکان برای نصب مدال و درجه بود. این سرشانه‌ها همچنین مانع از آن می‌شد که بند چرمی که اسلحه در آن جای می‌گرفت، از روی شانه به پایین بلغزد.

حلقه‌های فلزی که روی کمرباند بارانی وجود داشت، هم بسیار به کار می‌آمدند. این حلقه‌ها (اصطلاحا سوراخ‌بان) که روی سوراخ‌های ایجاد شده روی چرم اعمال می‌شدند‌، محل مناسبی برای آویختن نارنجک یا اشیای دیگر بودند.



لقبی که ماندگار شد

بارانی ‌خاکی رنگ برای نخستین بار در جنگ بوئر دوم (۱۸۹۹ تا ۱۹۰۲) بود که به کار گرفته شد؛ لباسی به رنگ استتار که جلب توجه نمی‌کرد. اما این جنگ جهانی اول بود که این لباس را به شهرت رساند. از آنجایی که این بارانی در سنگرهای گودالی سربازان انگلیسی (Trench) بسیار به کار آمد و به آن‌ها خدمت کرد، به سرعت دارای لقب شد.

دل کندن از بارانی برای سربازان انگلیسی پس از پایان جنگ کار ساده‌ای نبود، برای همین آن‌ها این یونیفرم نظامی را با خود به خانه آوردند. اندکی بعد بارانی چنان جای خود را در زندگی روزمره بریتانیا باز کرد که مردم کوچه و خیابان نیز آن را خریده و به تن کردند.

شهرتی فراتر از مرزها

شهرت بارانی از مرزهای بریتانیا فراتر رفت و به مرور در جهان نیز تبدیل به لباسی همه‌پسند شد. در این میان هالیوود هم بارانی را کشف کرد و ستاره‌های مشهور آن زمان با به تن کردن آن بیش از پیش بر طبل شهرتش کوبیدند.

همفری بوگارت در فیلم «شاهین مالت» و بعدها پیتر فالک در نقش ستوان کلمبو، از بارانی لباسی ویژه کارآگاهان ساختند.

بارانی که زمانی لباس نظامیان بود، دنیای مد را به تسخیر خود درآورد و امروزه در اندازه‌ها و رنگ‌های مختلف به فروش می‌رسد. بارانی در حالی همچنان جای خود را به عنوان یکی از پوشش‌های محبوب در سراسر جهان حفظ کرده که اینک کمتر کسی از گذشته پر فراز و نشیب آن خبر دارد.



توماس بربری

در روز 27 آگوست 1835 توماس بربری (Thomas Burberry) در دهکده بروکهام گرین در نزدیکی شهر لندن متولد شد. او در نوجوانی نزد یک پارچه فروش کار می‌کرد و پس از مدتی در سال 1856 خودش در بیسینگ استاک (BasingStoke) همشایر، یک فروشگاه کوچک لباس باز کرد، ولی در ابتدا موفقیت چندانی نداشت.



در سال 1870 او روی فروش لباس‌های بیرون متمرکز شد. توماس به آب و هوای بارانی انگلیس عادت نداشت و پس از مراجعه به دکتر برای دردهای روماتیسمی متوجه شد که دلیل آن پوشیدن بارانی‌های پلاستیکی است؛ بنابراین به فکر افتاد که نوعی بارانی نخی درست کند که علاوه بر محافظت در برابر باران، مانع تنفس پوست بدن نیز نشود؛ بنابراین پارچه مقاوم و جدید «گاباردین» را در سال 1880 ابداع نمود و با این کار به شهرت زیادی رسید.

در سال 1891 شعبه دوم بربری در لندن افتتاح و به عنوان دفتر مرکزی شرکت معرفی شد. خانواده سلطنتی انگلیس و ارتش نیز به این برند علاقه‌مند شده بودند و فرماندهان و سربازان ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول لباس‌های ضدآب بربری مانند بارانی و ترنچ کت (Trench Coat) معروف بربری را به تن می‌کردند. خاندان سلطنتی نیز حکم مخصوص سلطنتی انتصاب را به نشان تایید به توماس بربری داد.

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1] رونق مهدهای سگ در تهران!
[/h]

میان مشاغل عجیبی که در تهران وجود دارد، برخی شغل‌ها مربوط به حیوانات خانگی و به خصوص سگ‌ها است. در حال حاضر مهدهای سگی وجود دارد که ماهانه ۵۰۰ هزار تومان برای نگهداری از سگ‌ها دریافت می‌کنند.


اقتصاد نیوز: میان مشاغل عجیبی که در تهران وجود دارد، برخی شغل‌ها مربوط به حیوانات خانگی و به خصوص سگ‌ها است. در حال حاضر مهدهای سگی وجود دارد که ماهانه ۵۰۰ هزار تومان برای نگهداری از سگ‌ها دریافت می‌کنند.

به گزارش اقتصاد نیوز، دغدغه‌های هر روزه‌ مردم تهران که بیشتر می‌شود، فرصت وقت گذراندن با دوست و آشنایان هم به همان نسبت کمتر می‌شود. در این میان برخی هستند که به جای گذراندن وقت با دوستان، بودن در کنار حیوانات خانگی را انتخاب می‌کنند.

در حین شرایط متضادی که برای نگه‌داری حیوانات خانگی و به خصوص سگ‌ها در ایران به چشم می‌خورد، مشاغلی در مورد این حیوانات دیده می‌شود که خود حاکی از بیشتر شدن استفاده از این حیوانات به عنوان دوست و همدم است.

نگاهی به شبکه‌های اجتماعی به خوبی نشان می‌دهد که حتی صاحبان بسیاری از این حیوانات خانگی، وقت کافی برای گذراندن با این همراهان‌شان را هم ندارند؛ چه بسیار صفحاتی که آگهی واگذاری برخی از این حیوانات خانگی را به نمایش می‌گذارد تا شاید با تغییر صاحبان آنها، تغییری در شرایط این حیوانات ایجاد شود.

از جدیدترین مطالبی که در برخی از این صفحات ایجاد شده، آگهی نگهداری از حیوانات خانگی است. این صفحات با گذاشتن شماره‌هایی اقدام به جذب مخاطب‌هایی کرده‌اند که به دلیل مشغله کاری، توان نگاهداری از حیوانات در طول روز را ندارند. در عین حال از جمله افرادی هستند که می‌توانند ماهانه مبلغی را به موسسات یا افراد مشخص بپردازند تا در طول ساعات کاری، مراقب حیوان خانگی‌شان باشند.

این مسئله درست مانند مهدهای کودک است. حتی می‌توان گفت با همان عدد و رقم، چرا که رقم ماهانه هریک از این مهدها چیزی در حدود 500 تا 600 هزار تومان است. با این حال، صاحبان حیوانات خانگی ترجیح می‌دهند به جای واگذاری کامل حیوانات خود یا فروش، آنها را چند ساعت در روز به دست افراد دیگر بسپارند.

در یکی از این آگهی‌ها عنوان شده است: «ما در مجموعه نگهداری حیوانات خانگی به دغدعه‌ها و نگرانی‌های شما پاسخ می‌دهیم.» هرچند که به دلیل برخی محدودیت‌ها و سابقه‌ای که نگهداری سگ‌ها در تهران داشته، برخی از این آگهی‌ها، تاریخ اعتبار اندکی دارد. تا جایی که تماس با شماره‌ای که در آگهی عنوان شده بی‌فایده و شماره از دسترس خارج شده است .

در این میان، دکتر پیام محبی، رئیس بیمارستان دامپزشکی تهران معتقد است که نباید به این راحتی به این آگهی‌ها اعتماد کرد، چرا که ممکن است در حین نگاهداری از حیوانات، آسیبی به آنها وارد شود.

وی در گفت‌وگویی عنوان کرد: برای این کسب و کار هیچ ممنوعیتی وجود ندارد اما نباید فراموش کرد که مجوزی نیز برای این کار صادر نشده و احتمال برخورد با این افراد وجود دارد.

وی در خصوص محدوده‌ مجاز بودن این کسب و کار 500 هزار تومانی، عنوان کرد: تنها جایی که امکان نگهداری از حیوانات خانگی را دارد، بیمارستان‌ها هستند.

محبی در عین حال تاکید کرد که حتی کلینیک‌های دامپزشکی نیز حق نگهداری از حیوانات به مدت طولانی را ندارند.

آنچه که محبی به آن اشاره می‌کند، وجود خلاء قانونی برای چنین کسب و کاری است. وی معتقد است که باید قانونی برای این کار باشد تا برخی صاحبان حیوانات خانگی بتوانند به مراکز مورد نظر اعتماد کنند.

این آگهی های غیررسمی در حالی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که وجود مراکزی برای نگهداری از حیوانات خانگی، سال‌هاست که در کشورهای توسعه‌یافته رواج دارد.

البته کسب و کار در حوزه حیوانات خانگی به همینجا ختم نمی‌شود، چرا که «سگ‌گردان‌ها» نیز از جمله کاسبانی هستند که در حوزه حیوانات خانگی کسب درآمد می‌کنند. این کسب‌وکار تنها مختص ایران نیست، چرا که در کشورهای توسعه‌یافته نیز، عنوان شغلی «سگ‌گردان» دیده می‌شود.
 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
موش‌های دهه 60 در دهه 90 چه‌کاره شده‌اند؟

موش‌های دهه 60 در دهه 90 چه‌کاره شده‌اند؟



مهری سادات صفوی:
کپل، دم باریک، دم دراز، آقای معلم، موش موشک، عینکی، گوش دراز، نارنجی و خواهر عینکی، خوش‌خواب و ... این اسم‌ها، روزگاری در دهه ۶۰ ، نام مشهورترین شخصیت‌های زندگی ما بودند. موش‌هایی که هیچ ربطی به موش‌های واقعی نداشتند. ابری بودند، رنگارنگ و سخنگو. آن روزها هیچ کدام‌مان نمی‌دانستیم که پشت این عروسک‌ها آدم‌هایی احتمالا روی زانوهای‌شان ایستاده‌اند و دارند آنها را برای ما تکان می‌دهند. نمی‌دانستیم آدم بزرگ‌هایی هم هستند که به جای این عروسک‌ها حرف می‌زنند تا ما قند توی دل‌مان آب شود.

مدرسه موش‌ها که آمد به نان و پنیر و گردوی صبحانه با اشتهاتر گاز می‌زدیم، مدرسه رفتن برای‌مان کابوس نبود، لی لی کنان، شعرهای سریال محبوب‌مان را می‌خواندیم و مدام سر این که کدام‌مان چه موشی هستیم، دعوا می‌کردیم.
«شهر موش‌ها» که آمد بزرگترین اتفاق زندگی‌مان افتاد. علاوه بر صف نان و شیر و اجناس کوپنی، ساعت‌ها رفتیم و توی صف سینما ایستادیم. خیلی از ما برای اولین بار پای‌مان با همین فیلم به سینما باز شد. خیلی از ما، فکر کردیم آن دنیای تاریک پر از صندلی با آن پرده بزرگش، همان غار قصه‌هاست. دیدن موش‌ها جایی غیر از پشت نیمکت، برای‌مان هیجان‌انگیز بود. باورمان نمی‌شد که موش‌ها از ترس «اسمشو نبر» شهر و مدرسه‌شان را ترک کنند. وقتی حواس‌پرتی کپل داشت کار دستش می‌داد تا آن مار یک لقمه چپش بکند، از ترس دسته صندلی‌ را دو دستی چسبیدیم. وقتی موشیرومیشونه کپل را نجاتش داد به نظرمان شجاع‌ترین کسی آمد که می‌تواند وجود داشته باشد. گربه سیاه که سر و کله‌اش پیدا شد چشم‌های‌مان را بستیم و وقتی آقا معلم کپل زخمی را به کول گرفته بود و از سربالایی بالا می‌رفت، نفس ما هم گرفت.
فقط یک بار شانس دیدن «شهر موش‌ها» را داشتیم. مثل الان نبود که چند ماه بعد از اتمام اکران فیلم، سی‌دی‌اش توی هر بقالی پیدا شود. نوار آوازهایش اما منتشر شد و ما صبر کردیم برای این که «خانم برومند»‌ دوباره به تلویزیون برگردد و برایمان بگوید که موش‌ها در شهر جدیدشان چه حال و روزی پیدا کرده‌اند. اما خانم برومند نیامد و ما بزرگ شدیم. دیگر بی‌خیال موش‌ها و شهر جدیدشان شده بودیم. شهرشان را در رویاهای‌مان ساخته بودیم. شهری که در آن احتمالا از درس و مشق زیاد خبری نبود، گردو فراوان و «اسمشو نبر» نیست و نابود شده بود و همه چیز عالی پیش می‌رفت.
اما اینها جای واقعیت را نمی‌گرفت. اکثرمان در گوشه ذهن، حسرت دیدن شهر جدید را انبار کردیم برای روزی که چشم‌مان به خانم برومند بیفتد و بپرسیم بالاخره چه شد؟ موش‌ها در آن شهر جدید چه کردند؟
سه دهه باید می‌گذشت تا خانم برومند دوباره آستین همت بالا بزند و جلو بیاید تا قصه ناتمامش را تمام کند. قصه ناتمام شهری که موش‌ها ساخته بودند. فکر می‌کردیم حالا که قرار است ادامه قصه را بشنویم، کپل همان کپل و خوش‌خواب همان خوش‌خواب همیشگی هستند اما این طور نیست.
بچه‌های مدرسه موش‌ها هم مثل ما بزرگ شده‌اند. قد کشیده‌اند، پیر شده‌اند. مثل ما دیگر دهه سوم یا چهارم عمر را طی می‌کنند و به قولی افتاده‌اند توی سراشیبی. پولدارشان کپل است که رستوران‌دار شده و از بین بچه‌های کلاس رفته و پر فیس و افاده‌ترین دختر کلاس را گرفته:‌ نارنجی. حالا این که نارنجی چطور راضی شده زن کپل شود، سئوالی ست که شاید خانم برومند دوباره باید همت کند و برای جواب دادنش چاره‌ای بیندیشد.
دم‌باریک، اما همان دم‌باریک همیشگی‌ست. پیر شده اما عوض نشده. ور دست و آشپز رستوران کپل است. کپل سر و سامانش داده و هوایش را دارد، در عوض او هم همه کارهای رستوران را یک تنه انجام می‌دهد. تازه این وسط نق نق‌های نارنجی را هم به جان می‌خرد. یادتان هست یک بار دم دراز، با حیله و کلک کیفش را انداخته بود روی کول دم باریک؟ و او آنقدر حواس پرت بود که متوجه نشده بود. «آقا اجازه»،‌ «آقا اجازه» گویان رسیده بود به کلاس که دیگر تمام شده بود و دم‌دراز بدون دفتر مشق مانده بود.
گوش‌دراز هم عاقبت به خیر شده. دیگر کسی به او گوش دراز نمی‌گوید، چون شده جناب کلنل. امنیت شهر به دست اوست و او در هر شرایطی سعی می‌کند امنیت شهر را حفظ کند حتی وقتی که مجبور است زیرشلواری به پا، برای دفع خطر توی شهر راه بیفتد.
عینکی هم دکتر شده. دکتری با همان رفتار و اخلاق آرام و با طمانینه. تازه این وسط مثل کپل ترجیح داده از میان همکلاسی‌های سابقش یک نفر را برای ازدواج انتخاب کند به همین خاطر رفته سراغ سرمایی و با هم ازدواج کرده‌اند.
دم دراز هم ازدواج کرده و چهار قلو دارد. مثل همان وقت‌ها هم آتش‌پاره و شیطان است. خوشخواب هم دستیار گوش‌دراز، ببخشید، جناب کلنل است که طبق معمول همیشه خواب است و سر بزنگاه ترجیح می‌دهد به جای کمک کردن برود مرخصی.
موش‌های مدرسه موش‌ها همه بزرگ شده‌اند، درست مثل ما ولی بر خلاف خیلی از ما کودکی‌شان را گم نکرده‌اند. هنوز همان بچه‌های سابق هستند که با هر چیزی خوشحال می‌شوند و با هر چیزی ناراحت. به قول فامیل دور، در قلب‌شان را به روی احساسات‌شان نبسته‌اند و هنوز خودشان هستند. بی هیچ اضافه و کمی.
خانم برومند، قصه ناتمامش را به خوبی ادامه داده. حالا بچه‌های ما منتظرند باقی قصه را بشنوند. ما هم منتظریم. این موش‌ها هیچ ربطی به آن هیولاهایی که توی جوب‌ها و سطل‌های زباله می‌بینیم ندارند. این موش‌ها، دوست‌داشتنی‌اند، شیرین‌اند و البته جاودانه.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر بیچاره ای که بوسیله برادرش کچل شد +عکس

دختر بیچاره ای که بوسیله برادرش کچل شد +عکس

جوان 23 ساله هندی ساکن شمال شهر بانگلور هنگامی که خواهرش نپذیرفت که با دوستش ازدواج نماید در یک اقدام خطرناک خواهرش را کچل نمود.

جوان 23 ساله هندی به نام سانتوش کومار از خواهرش درخواست نمود با دوست بیوه 47 ساله اش ازدواج نماید.هنگامی که خواهر جواب رد به وی داد در یک اقدام خطرناک هنگامی که خواهرش قصد خروج از محل کارش در کافه را داشت کرم مخصوص ریزش مو را به سر خواهرش مالید و سپس فرار نمود.

خانم دانا 27 ساله صبح روز بعد هنگامی که از خواب بیدار شد متوجه شد موهای سرش ریخته است.دانا تصمیم گرفت به پلیس شکایت نماید وی در اظهاراتی می گوید هنگامی که صبح روز بعد از خواب بیدار شدم دیدم سرم کچل شده است.
وی ادامه می دهد برادرش به وی گفته است که او قادر به کار کردن نیست به همین خاطر بهتر است با دوست 47 ساله اش که صاحب دو فرزند از خانم قبلی است ازدواج نمایم.هنگامی که من نپذیرفتم حتی برادرم به اداره پلیس رفت و از دست من شکایت نمود.
پلیس مطلب را برایش روشن کرده بود که خواهرت با هر که دوست دارد می تواند ازدواج نماید.پلیس همچنین به وی گفته بود که حق ندارد جلو کار کردن مرا در کافه بگیرد.
هنگامی که پلیس جواب رد به سانتوش می دهد روز بعد جلو کافه منتظر خواهرش می شود و هنگامی که خارج می گردد کرم مو بر به سر دانا می مالد و خواهرش را کچل می نماید.پلیس سانتوش را فعلا بازداشت نموده تا مواد شیمیایی به کار رفته در کرم مورد ازمایش قرار گیرد.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختری که در عروسی خاله اش همه را شگفت زده کرد+تصاویر

دختری که در عروسی خاله اش همه را شگفت زده کرد+تصاویر

ایزبلا دختری چهار ساله است که متأسفانه نمی تواند راه برود. گری، پدر ایزبلا که خیلی از این موضوع ناراحت بود به دنبال چاره می گشت که دخترش بتواند در عروسی خاله خود راه برود و در بین هم سالان خود حس خوبی داشته باشد و لذت کافی را ببرد.


روز عروسی فرا می رسد و ایزابلا با ورودش به کلیسا همه را حیرت زده می کند. همه شاهد این صحنه هستند که ایزابلا در جلوی پدرش بخوبی راه می رود.


همه حاضرین از این موضوع بسیار خوشحال بوند اما تا زمانی که به راز این معما پی نبرده بودند.

گری توانسته بود با یک تسمه که در عکس زیر مشاهده می کنید ایزبلای کوچولو را به خود ببندد و با هم دیگر راه بروند.



در پایان مراسم ایزابلا از پدرش تشکر می کند و می گوید حس کردم سیندرلا شده ام.




 

ali hoseini

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا دیگه به نفع تختی شعار میدی؟ میدونی اون بیسواد چندکلاس سواد داره؟

حالا دیگه به نفع تختی شعار میدی؟ میدونی اون بیسواد چندکلاس سواد داره؟

ورزش > کشتی - یادداشت زیر از صادق زیباکلام، روز 29 آذر سال 88 در ضمیمه روزنامه «اعتماد» منتشر شده که سایت «تابناک» به مناسبت 5 شهریور سالروز تولد جهان‌پهلوان تختی، آن را بازانتشار داده است.


زیباکلام می‌نویسد: «سال‌های 41-40 بود؛ دوران مرحوم دکتر علی امینی، آزادی بالنسبه فضای سیاسی کشور و تحرکات بازار، دانشگاه و جبهه ملی. من پسربچه‌ای 12، 13 ساله بودم. سال اول دبیرستان رهنما در خیابان منیریه تهران. یک هفته‌ای می‌شد که بین زنگ تفریح در حیاط مدرسه می‌آمدیم جلوی میله‌های دیوار مدرسه و پیاده‌رو. به اصطلاح خودمان شلوغ می‌کردیم و به نفع دکتر مصدق شعار می‌دادیم. چهار پنج بار این کار را کرده بودیم و اتفاقی نیفتاده بود. شیر شده بودیم و آن روز تعدادمان زیادتر شده بود.
اما یک‌باره آقای بهرامی مدیرمان به همراه آقای محسنی ناظممان با عجله آمدند وسط حیاط و چهار نفر از بچه‌ها را به دفتر احضار کردند. من هم جزء احضارشده‌ها بودم. لدی‌الورود به دفتر هر چهار نفرمان را قطار کردند و به نوبت آقای بهرامی و سپس محسنی شروع کردند به صورت‌هایمان کشیده زدن.
دو تا از بچه‌ها بزرگ‌تر بودند و چیزی نمی‌گفتند اما من و پرویز موسسی که کلاس اولی بودیم گریه می‌کردیم و خواهش می‌کردیم ما را ببخشند و دیگر شعار نمی‌دهیم. اما آقای بهرامی گفت حالا بهتان نشان می‌دهم، الساعه از کلانتری ماموران می‌آیند و شما اراذل و اوباش را تحویلشان می‌دهم تا بفهمید که دبیرستان رهنما جای این لات‌بازی‌ها نیست. با گفتن این جملات، گریه و عجز و لابه من و موسسی بیشتر می‌شد.
با گریه التماس می‌کردیم که «آقا تو رو خدا ببخشین، غلط کردیم، نفهمیدیم». آقای محسنی هم به کمک آقای بهرامی آمد و گفت اگر کلانتری هم شما را ول کند که محال است، اگر زندان نبرندتان که محال است، باید پدرتان بیاید اینجا و پرونده‌هایتان را بزنیم زیر بغلتان و کمترین مجازات شما آن است که از مدرسه اخراج هستید. تصور اینکه پدرم بیاید دفتر مدرسه و بفهمد من چه کرده‌ام برایم از کلانتری به مراتب هولناک‌تر بود.
با مطرح شدن آمدن پدرم به مدرسه کارم دیگر از عجز و لابه و التماس گذشته بود. بی‌اختیار دست به دامان آقای عقدایی دبیر فقهمان شدم. فکر می‌کنم تن صدا و عجز و لابه‌ام آنقدر سوزناک می‌بود که آقای عقدایی به فکر وساطت می‌افتد. به مدیرمان می‌گوید عجالتا به کلانتری اطلاع ندهید که پرونده برایشان درست نشود. اما آقای بهرامی ول‌کن نبود و گفت من باید از این الواط سرمشقی بسازم برای بچه‌های دیگر که دیگر هوس این ... خوردن‌ها را نکنند. بعد به ما گفت می‌دونید اگر به اعلی‌حضرت شاهنشاه، به پدر تاجدارمان اطلاع دهند که شما چه حرف‌های خائنانه‌ای زده‌اید، چه بلایی سرتان می‌آورند؟ می‌دونید پدرانتان را هم خواهند برد به کلانتری؟ چون ما که به شما این چرندیات را یاد ندادیم و در خانه این حرف‌های خائنانه را یاد داده‌اند. یک ایرانی باشرف و وطن‌پرست برایش اعلی‌حضرت، خاک ایران و پرچم سه‌رنگمان اول و آخر است و اصلا باید شرم کند که نام افراد خائن را ببرد. سخنان او را از فرط ترس و لرز درست نمی‌فهمیدم. از شدت ترس یادم رفته بود که نام چه کسانی را در حیاط شعار داده بودیم. دکتر مصدق را یادم می‌آمد اما از شدت ترس هیچ چیز دیگری یادم نمی‌آمد.
آقای محسنی با عصبانیت رو به ما کرد و گفت اصلا شماها این حرف‌هایی را که می‌زدید، معنی‌اش را می‌فهمیدید؟ خواستم بگویم نه اما سیلی محکم آقای محسنی زبانم را بند آورد. خودش ادامه داد که مثلا همین که داد می‌زدید مثل اراذل و اوباش که «آقای ایران کیه، غلامرضای تختیه» اصلا شما می‌دونین تختی کیه؟ خجالت نمی‌کشید مثل الواط‌ها اسم یک کشتی‌گیر را داد می‌زنین؟
ما در سکوت کامل بودیم و به سرنوشت نامعلوممان فکر می‌کردیم که یک‌مرتبه آقای بهرامی با نواختن یک‌سری کشیده‌های جدید به ما گفت چرا لال شده‌اید ...ها؟ چرا الان دیگه داد نمی‌زنین واسه یک کشتی‌گیر لات؟ چرا حرف نمی‌زنین؟ اون لات چاله‌میدونی حالا سیاسی شده؟ اون خاک زیر پای اعلی‌حضرت هم نمیشه. اون مرتیکه اصلا سواد نداره. شما الدنگ‌ها می‌دونین اون چند کلاس درس خونده؟ من بی‌اختیار گفتم نه آقا. آقای بهرامی کشیده دیگری زد به صورتم و گفت خب پدر...، یک آدم بی‌سواد که اگر درس خوانده بود، اگر دکتر و مهندس بود لااقل آدم دلش نمی‌سوخت. توی ... به همراه چند تا ... بدتر از خودت آن وقت هوار می‌کشین که «آقای آقاها کیه»، هوار می‌کشین که «یک بی‌سواد آقای ایرانه»؟
با عصبانیت مثل شیر می‌غرید و به من می‌گفت صدای گریه‌تو ببر و حرف بزن. چرا برای یک بی‌سواد شعار می‌دادین؟ چرا می‌گفتین یک بی‌سواد آقای ایرانه؟ بعد یک مرتبه یقه مرا گرفت و در حالی که آن را محکم می‌کشید گفت اگر حرف نزنی می‌کشمت. خودم با دستای خودم خفه‌ات می‌کنم. چرا به یک بی‌سواد می‌گفتی آقای ایران؟
آقای میرفخرایی که دبیر هندسه‌مان بود هم آمده بود تو دفتر و دست‌های مدیرمان را از گردن من دور کرد و گفت آقای بهرامی خونتون را کثیف نکنید. خب حرف بزن و جواب آقای مدیر را بده. محسنی هم هوار کشید اگر حرف نزنی همین الان تلفن می‌زنم افسر نگهبان کلانتری. گفتم آقا، پدرم یک داستان از تختی برای عموم تعریف می‌کرد و من هم می‌شنیدم و از آن روز عاشق تختی شدم.
اما نتوانستم ادامه دهم و باز گریه‌ام گرفت. میرفخرایی گفت چرا گریه می‌کنی؟ گفتم آقا تو را خدا به بابام نگین. آقای میرفخرایی تو را خدا به آقای بهرامی بگین به بابام نگه. بهرامی گفت حرف نزن و قصه تختی را بگو. آقای میرفخرایی هم گفت قصه را بگو که چرا عاشق تختی شدی. من از آقای بهرامی خواهش می‌کنم این دفعه شماها را ببخشند و قول بدین هر کس خواست از این به بعد شلوغ کنه شما فوری بیاین دفتر به آقای بهرامی یا محسنی بگین.
قبل از اینکه من چیزی بگویم آقای بهرامی گفت اصلا نمیشه. تا به کلانتری نفرستیمشون و باباهاشون نیان اینجا فایده نداره. اما آقای میرفخرایی گفت حالا زیباکلام قصه‌تو بگو ببینم بابات راجع به تختی چی گفت. گفتم آقا، بابام می‌گفت تختی وزن هفتم کشتی می‌گیره و همیشه دو تا حریف قدر داره؛ یکی عصمت آتلی از ترکیه و دومی مدودوف از شوروی. در المپیک ملبورن تختی برای طلا رو در روی مدودوف قرار می‌گیرد. بعد که کشتی تموم میشه یوری شاهمرادوف سرمربی تیم ملی کشتی شوروی میاد و در حالی که تختی کنار تشک نشسته بود او را می‌بوسد. همه تعجب می‌کنند چرا سرمربی تیم حریف می‌آید و کشتی‌گیر رقیب را می‌بوسد. از تختی می‌پرسند چرا شاهمرادوف تو را بوسید و بغل کرد. تختی هم می‌گوید نمی‌دانم و ایرانی‌ها می‌روند پیش شاهمرادوف و از او می‌پرسند چه شد که شما بعد از کشتی آمدی و تختی را بوسیدی و او را در آغوش گرفتی؟ شاهمرادوف می‌گوید برای اینکه تختی یک مرد واقعیه، یک جوانمرد واقعیه. کتف چپ مدودوف آسیب دیده بود و درد می‌کرد. تختی هم این را می‌دانست و در تمام مدتی که با مدودوف سرشاخ بود حتی یک بار هم به سمت شانه چپ او نرفت و دست به شانه آسیب‌دیده او نزد. تختی شما قهرمان نیست، او پهلوان است.
به اینجا که رسیدم دیگر نتوانستم چیزی بگویم. فقط دیدم آقای میرفخرایی دستمال خاکستری‌رنگش را از جیبش درآورد و اشک‌هایش را پاک کرد و بعد هم بدون اینکه کلامی بگوید از دفتر بیرون رفت. آقای بهرامی رفت سمت میزش، قوطی سیگار نقره‌ای‌اش را درآورد و یک سیگار روشن کرد. محسنی آرام گفت این دفعه که گذشت و آقای بهرامی شما را بخشیدند. فقط یک بار دیگر من ببینم شماها از این غلط‌ها می‌کنین به خدا آقای بهرامی هم ببخشند، من خودم پدرتان را درمی‌آورم.
بعدها که بزرگ‌تر شدم فهمیدم قهرمانی خیلی عالی است. گرفتن طلا، المپیک، جام جهانی، به اهتزاز درآمدن پرچم کشور و نواخته شدن سرود ملی و آن لحظه‌ای که مسئولان المپیک یا جام جهانی در حالی که قهرمان روی سکوی بالای قهرمانی ایستاده و طلا را بر گردنش می‌آویزند، نهایت غرور و شکوه است. همه اینها را رضازاده داشت اما پهلوانی چیز دیگری است. رضازاده بدون تردید قهرمان بود و قهرمان است اما تختی برای ماها در سال 1340 فقط قهرمان نبود. قهرمان یعنی گرفتن طلا، یعنی بلند کردن وزنه‌ای که هیچ وزنه‌بردار دیگری نمی‌تواند آن را پرس کند اما رضازاده توانست.
تختی برای ما پهلوان بود، نه به واسطه آنکه به حکومت پشت کرد، در مقابل شاهپور غلامرضا در استادیوم محمدرضاشاه تعظیم نکرد و هزاران تماشاچی برایش کف زدند، نه. تختی به خاطر احترامش به دکتر مصدق و جبهه ملی، به خاطر عشقش به مرحوم آیت‌الله طالقانی و قرائت فاتحه بر سر مزار شهدای 30 تیر و دکتر حسین فاطمی در برابر دیدگان جامعه، تختی نشد. اتفاقا تختی به خاطر همان دلیلی تختی شد که ما در دنیای کوچک نوجوانی‌مان از او ساخته بودیم. به خاطر اینکه آنقدر مرد بود که حاضر نشد از نقطه‌ضعف حریفش بهره‌برداری کند و برود به سمت کتف چپ مدودوف. اگرچه آن روز ترسیدیم و کشیده‌های خیلی زیادی خوردیم اما اتفاقا درست تشخیص داده بودیم و تختی آقای آقاها بود. چون تختی می‌خواست و اعتقاد داشت که باید مردانه کشتی بگیرد.
اگر تختی آن شب به طرف کتف چپ مدودوف می‌رفت و کارش را تمام می‌کرد، هیچ‌کس در اردوگاه تیم ملی ایران نمی‌فهمید و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. اما آن وقت تختی فقط قهرمان می‌شد همچون حبیبی، همچون صنعتکاران، همچون دبیر، همچون خادم، همچون سوخته‌سرایی و همچون رضازاده. اما پهلوان نمی‌شد. اتفاقا ما بچه‌های آن روز در سال 1340 و در دبیرستان رهنمای خیابان منیریه درست فهمیده بودیم؛ پهلوانی یعنی چگونه قهرمان شدن. یک قهرمان فقط می‌خواهد قهرمان شود. ممکن است یک قهرمان برای کسب مدال طلا و اول شدن خیلی کارها کند یا دست کم چشمانش را روی خیلی از مسائل و واقعیت‌ها و حق و ناحق‌های جامعه‌اش ببندد. چنین ورزشکاری البته فقط قهرمان می‌شود اما همچون تختی پهلوان نمی‌شود.
تختی می‌توانست حداقل وقتی شاهپور غلامرضا برادر شاه وارد استادیوم محمدرضا شاه می‌شود از جایش برخیزد اما تختی، تختی بود. کرنش در برابر حکومت برایش افت داشت. در عوض وقتی کنار مزار دکتر حسین فاطمی می رفت با کت و شلوار به روی خاک زانو می‌زد و لبانش را روی سنگ قبر وزیر خارجه دکتر مصدق می‌گذاشت. نه، تختی مرام داشت و اتفاقا مردم هم این را فهمیده بودند و عاشقش بودند. به همین خاطر وقتی در سال 1339 در بوئین‌زهرا زلزله آمد و هزاران تن را از میان برد و بخشی از منطقه با خاک یکسان شد، غلامرضا تختی به همراه چهار یار دیگر دکتر مصدق، حسین نایب‌حسینی، مهندس حصیبی، حسین شاه‌حسینی و حاج محمود مانیان از پیشکسوتان بازار، به تنهایی چندین برابر شیر و خورشید رژیم شاه به مردم بوئین‌زهرا و آوج کمک‌رسانی کردند.
خیلی‌های دیگر هم مدال طلا برده و قهرمان بودند اما این تختی بود که وقتی در کوچه‌ها و خیابان‌های تهران برای زلزله‌زدگان بوئین‌زهرا گل‌ریزان کرد، زلزله دیگری به راه انداخت. در میان صدها هزار ساکنان پایتخت که هرچه در وسعشان بود برای هم‌میهنان زلزله‌زده شان به تختی می‌دادند، زن رختشویی بود که النگوی طلایش را درآورد و به تختی داد.
آقای بهرامی فکر می‌کرد که ما مسحور «قهرمان»ی تختی شده‌ایم. با غیظ از ما می‌پرسید «مگر هیچ کس دیگری در این مملکت قهرمان نشده و مدال طلای المپیک نیاورده؟» آنچه که آن روز نمی‌توانستم به او بگویم و در عالم نوجوانی، خودم هم به عقلم نمی‌رسید اما با همه وجود آن را حس می‌کردم، این بود که تختی فقط یک قهرمان نبود. مهم‌تر از قهرمانی، او یک «مرد» بود؛ یک پهلوان بود.»
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرونده ویژه ترابشریت: چگونه تکنولوژی می‌تواند تکامل انسان را تحت تاثیر قرار دهد؟

پرونده ویژه ترابشریت: چگونه تکنولوژی می‌تواند تکامل انسان را تحت تاثیر قرار دهد؟

[FONT=Tahoma, Geneva, sans-serif]
[/FONT]

حتی یک جنبه‌ی وجود و زندگی بشر را نیز نخواهید یافت که تحت تاثیر تکنولوژی قرار نگرفته باشد. همه چیز از صنعت گرفته تا پزشکی و حتی اینکه چگونه به فعالیت و کار می‌پردازیم توسط تکنولوژی‌هایی که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم ظهور یافتند از اساس و بنیان شکلی تازه به خود گرفته است. تکنولوژی همچنین قادر است در نهاد و طبیعت انسان‌ها نیز تحول ایجاد کند. پس با ما در این مقاله همراه باشید تا نگاه ویژه‌ای داشته باشیم به تاثیر تکنولوژی بر بشریت.


فناوری توان این را دارد که در توانمندی‌ها و شخصیت انسان‌ها تاثیرگذار باشد. قصد دارید برای بازه‌ی مشخصی باهوش‌تر باشید؟ داروی نوتروپیک به همین منظور تولید شده! مایل هستید جهان را با جزئیات و اطلاعات بیشتری درک کنید؟ گوگل گلس بر چشم بگذارید... می‌خواهید قوی‌تر شده و از نظر فیزیکی توانمندتر باشید؟ داروهای مخصوص (البته با تاییدیه‌های بهداشتی) و اسکلت‌های خارجی رباتیک جوابگوی نیاز شما خواهند بود.
تکنولوژی پا را از محدوده‌های پیشین فراتر گذاشته و اکنون تنها وسیله‌ای برای تاثیر اندک بر سطح آسایش زندگی ما نیست. این مفهوم پیچیده نیروی خفته‌ی این را در اختیار دارد که تمامی جنبه‌های وجودی ما بعنوان انسان را تحت تاثیر خود قرار دهد. ما در مسیر بدل شدن به ترابشریت هستیم... اما این به چه معناست؟
[h=2]ترابشریت چیست؟[/h]ترابشریت (Transhumanism) یک جنبش فکری و فرهنگی است که تلاش می‌کند بصورتی عمیق دریابد چه چیزی از ما یک انسان ساخته و چگونه خواهیم توانست از محدودیت‌های طبیعی خود فراتر رویم. این جنبش عقیده دارد که بر ما ضروریست که توانمندی‌های خود را بهبود بخشیده و آنچه بعنوان مانع و محدودیت بر سر راه این توانمندی‌ها قرار می‌گیرد قابل عبور و گذر است. از همه مهم‌تر، ترابشریت باور دارد که تکنولوژی و علم، کلید پرش ما از روی این موانع خواهد بود.



اما این محدودیت‌هایی که دم از آن‌ها می‌زنیم چه هستند؟ می‌توان این محدودیت‌ها را در طول عمر و امید به زندگی مشاهده کرد، می‌توان آن‌ها را فراست ذهنی و هوش در نظر گرفت. حتی این محدودیت‌ها در طبیعت فیزیکی ما حضور دارند و مواردی نظیر قدرت بدنی، سرعت دویدن یک شخص و شاید شیوه‌ی سوخت و ساز و متابولیسم غذا از آن جمله هستند.
تکنولوژی‌ها و درمان‌هایی که در پاسخ به این محدودیت‌ها خلق شده‌اند هر روزه در اشکال مختلف به منصه‌ی ظهور گذاشته شده و ارائه می‌شوند و بهبود و توسعه می‌یابند. مکمل‌ها یا داروهایی که هرچه بیشتر نسبت به قبل رشد و بهبود می‌یابند هر روز وارد قفسه‌ی فروشگاه‌ها شده و توسط پزشکان مورد تجویز و مصرف قرار می‌گیرند. اما این رخداد چه معنایی برای جامعه‌ی بشری ما در بر خواهد داشت؟ آیا همه‌ی ما رهسپار مسیری به مقصد بدل شدن به چیزی فراتر از انسان هستیم؟
[h=2]چرا ما تلاش می‌کنیم گونه‌ی خود را بهبود دهیم؟[/h]تنها مدت اندکی از زمانی که ما سرانجام دریافتیم که قادر خواهیم بود به کمک تکنولوژی طول عمر خود را افزایش داده، یا توانایی‌های بیولوژیکی و زیستی خود را گسترش دهیم می‌گذرد. برای هزاران سال متمادی، بشر در درون کالبد محدودیت‌های زیستی خود زندگی کرده و هیچ‌گاه نتوانسته بر آن‌ها به شکل موثری غلبه کند. آنچه از بشریت دیدیم، تلاش برای کنار آمدن با واقعیت‌های تلخی نظیر مرگ و بیماری و ضعف و ناتوانی بوده است. اما با این وجود، همانگونه که تاریخ و انسان‌شناسی گواه است، اغلب انسان‌هایی که خود را به فراطبیعه دلخوش نکردند از ابتدا به دنبال راهی برای بدل شدن به چیزی فراتر از آنچه که هستیم بوده‌اند.
قدر مسلم، می‌توانیم نگاه خود را به یونان باستان انداخته و متوجه شویم در دل داستان‌ها و اسطوره‌ها چه چیزی نهفته است؟ تلاش ذهن بشر بر رهایی از محدودیت‌های زیستی خود و بدل شدن به موجودی برتر جان‌مایه‌ی اسطوره‌ها و داستان‌های تمامی تمدن‌های بشریست. ما در فرهنگ خود شاهنامه را داریم که سرشار است از قهرمان‌های روئین‌تن و برتر... در فرهنگ غرب نیز داستان‌های بزرگی همچون ایکاروس و دایدالوس وجود دارد که در آن بشر برای خود بال‌هایی ساخته و با پرواز و اوج گرفتن به آسمان، تلاش می‌کند از بند زندان کرت که استعاره‌ای از مرزهای محدود بشری است رهایی یابد.

باید در نظر داشت که اسطوره‌شناسی یونان، سرشار از داستان‌هایی با درون‌مایه‌ی جستجو برای اکسیر جوانی است که با دست یافتن به آن، مرگ برای همیشه دفع شده و شخص به نامیرایی نائل می‌شود. میل برای بدل شدن به چیزی فراتر از انسان مسلما مساله‌ی تازه و نوینی نیست. یکی از اشخاصی که تحقیقات قابل توجهی در زمینه‌ی ترابشریت داشته، پروفسور نایف الروضان است که از پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بوده و پست ارشد را در این مرکز در اختیار دارد. او همچنین مسئولیت هدایت مرکز جغرافیای سیاسی جهانی شدن و امنیت فراملی را در ژنو سوئیس عهده دار است.

این عصب‌شناس، فیلسوف، و نویسنده‌ که در هاروارد و ییل تحصیل‌کرده، متون پربار متعددی در خصوص ترابشریت و نقش آن در جامعه به رشته‌ی تحریر درآورده و بصورت گسترده بعنوان یک پیشگام در حوزه‌ی تحقیقاتی خود شناخته می‌شود.
پروفسور الروضان بر این باور است که انسان از یک ماهیت و طبیعت ذاتی برخوردار است که ما را به بهبود هرچه بیشتر توانمندی‌های فیزیکی و ذهنی خود وا می‌دارد. این حرکت در نهایت ما را به آستانه‌ی چیزی می‌رساند که الروضان آن را "ترابشریت اجتناب‌ناپذیر" می‌نامد که در آن، انسان‌ها بصورت بنیادین در بحبوهه‌ی همگرایی و به کار گیری تعدادی تکنولوژی نوظهور نظیر نانوتکنولوژی، هوش مصنوعی و ژنتیک، به بهبود توانمندی‌های خود خواهند پرداخت.
پروفسور الروضان در مقاله‌ای تحت عنوان 'ترابشریت اجتناب ناپذیر؟ چگونه تکنولوژی‌های نوظهور استراتژیک آینده‌ی بشریت را دستخوش تغییر خواهند کرد؟' بصورت منطقی این فرض را ارائه می‌دهد که انسان‌ها بصورت ژنتیکی و نوروشیمیایی به گونه‌ای شکل گرفته‌اند که احساس خوب داشته باشند و در این راستا توسط مجموعه‌ای از فاکتورها که او مایل است آن‌ها را Neuro P5 بنامد هدایت می‌شوند. این فاکتورها شامل نیرو (Power)، منفعت (Profit)، لذت (Pleasure)، غرور (Pride) و پایداری (Permanency) می‌شود.
هر تکنولوژی که منجر به ایجاد بهبود در فاکتورهای Neuro P5 شود احتمالا مورد استقبال انسان قرار خواهد گرفت چرا که چنین مواردی موجب می‌شود ما به آن احساس خوب مورد نیاز وجودمان دست یابیم. چنین رخدادی در نهایت ما را ذره ذره به سمت پدیده‌ی ترابشریت سوق خواهد داد که در آن، تجربه‌ی انسانی بصورتی مصنوعی مورد بهبود یا تغییر قرار گرفته است. پروفسور الروضان عقیده دارد که این رخداد اجتناب ناپذیر است و آن را نه با سوال‌هایی نظیر "چگونه" و "اگر"، بلکه با "چه موقع" و "به چه قیمتی" توضیح می‌دهد.
اگر ما به واقع به سمت تکامل مصنوعی خود برای گذر از توانایی‌های بیولوژیکی خود قدم برمی‌داریم، بنابراین تعدادی سوال وجود دارد که باید پرسیده شوند. اول اینکه، چنین رخدادی به چه شکل خواهد بود؟ دوم آنکه، ظرفیت ما برای بدل شدن به فرابشر در چه حد و اندازه‌ای است؟ و در نهایت احتمالا بعنوان مهم‌ترین سوال... هزینه‌ی چنین وجودی چقدر خواهد بود؟
[h=2]تکنولوژی‌هایی که تجربه‌ی انسانی را بهبود می‌بخشند[/h]تکنولوژی‌های بهبود دهنده‌ی انسان، تحت گروهی با اصطلاح فراگیر 'Human Enhancing Technologies' قرار می‌گیرند. این بخش شامل تکنولوژی‌ها و ابزارهایی که به مقابله با بیماری‌ها و ناتوانی‌ها می‌پردازند نبوده و در مقابل، در بر گیرنده‌ی مسائل مربوط به بهبود توانایی‌های فیزیکی و ادراکی ما به منظور دستیابی به آنچه که فرای ممکن‌های بیولوژیکی محسوب می‌شود است.
یکی از این نمونه‌ها، دستگاه Human Universal Load Carrier است. این اسکلت خارجی هیدرولیک در دانشگاه کالیفرنیا توسعه یافته و هدف آن، بهبود استقامت، قدرت و سرعت سربازان در میدان نبرد است.

این اسکلت به سربازان امکان می‌دهد بارهایی تا وزن ۹۰ کیلوگرم را به سادگی حمل کرده و همزمان با نهایت سرعت ۱۶ کیلومتر در ساعت برای مدت طولانی بدوند. اگرچه اسکلت HULC همچنان در مراحل اولیه‌ی توسعه است اما جای تردید نیست که این تکنولوژی که رهاورد آن استقامت، سرعت و قدرت بیشتر برای انسان است سرانجام راه خود را به میدان‌های نبرد باز خواهد کرد و نه تنها قابلیت‌های سربازهایی که آن را پوشیده‌اند را به سطح دیگری خواهد رساند، بلکه به ارتش برخوردار از آن نیز یک مزیت تاکتیکی فوق‌العاده خواهد بخشید.
البته هیچ‌کس برای دیدن اینکه تکنولوژی چگونه ما را از محدودیت‌های زیستی خود فراتر خواهد برد مجبور نیست در ارتش‌های نظامی حضور داشته باشد. برای نمونه آخرین فناوری پوشیدنی گوگل یعنی گلس را در نظر بگیرید که اگرچه همچنان فاصله‌ی بسیاری تا یک محصول بالغ و بی‌نقص دارد، اما به خوبی به ما نشان داده که چگونه قادر است سطح بینش و درک ما را نسبت به آنچه که مرز طبیعی در نظر گرفته می‌شد به سرعت ارتقا بخشد.

گوگل گلس می‌تواند یک آچارفرانسه‌ی بینشی برای ترابشریت باشد. این دستگاه پوشیدنی کاربر را قادر می‌سازد به برقراری ارتباط با زبان‌هایی که اطلاعی از آن ندارند بپردازند، آنچه در حافظه دارند را به گوگل گلس انتقال داده و یادآوری و برنامه‌ریزی تنظیم کنند، و اطلاعاتی کاملا مرتبط و غنی را در خصوص آنچه در محیط اطرافشان وجود دارد در یک چشم بر هم زدن به دست آورند.
همچنین تکنولوژی‌هایی نیز وجود دارند که اگرچه در حال حاضر شبیه به نقطه‌ای در دوردست به نظر می‌رسند، اما درها را بر روی بهبودهای فوق‌العاده‌ چشمگیر بشریت می‌گشایند. تکنولوژی‌هایی نظیر مهندسی ژنتیک انسان ممکن است در آینده‌ی نزدیک برای ارتقای توانمندی‌های ما و در نوردیدن آنچه از نظر زیستی قابل تصور است مورد استفاده قرار گیرد.
آزمایشات صورت گرفته بر روی حیوانات نشان می‌دهد که تغییرات جزئی در ساختار ژنتیک می‌تواند منجر به افزایش عملکرد و توان فیزیکی گردد. محققان سوئیسی موفق شده‌اند از طریق سرکوب مهارکننده‌ای به نام NCoR1 در موش‌ها، قدرت آن‌ها را افزایش دهند که نتیجه‌ی نهایی آن رشد بیشتر ماهیچه‌ها، بهبود چگالی بافت‌های ماهیچه‌ای و مقادیر بیشتر میتوکندری‌های سلولی برای بهبود سطح سوخت و ساز بوده است.
البته کاربرد انسانی چنین شیوه‌هایی همچنان در سطح حدس و گمانه‌زنی باقی مانده. اما سوای از این مساله، این امکان از نظر علمی و فنی وجود دارد که روزی سرانجام با ژن‌درمانی و مهندسی ژنتیک موجب افزایش طول عمر شخصی شده، هوشمندی خود را افزایش دهیم یا قادر باشیم فعالیت‌های فیزیکی غیرممکن فعلی را برای خود فراهم کنیم.

اسکلت خارجی HULC، گوگل گلس و مهندسی ژنتیک انسانی هر یک به نحوی در راستای ارضای یکی از فاکتورهای پنج‌گانه‌ی پروفسور الروضان گام بر می‌دارند. و همانگونه که ممکن است انتظار داشته باشید، شور و اشتیاق عمومی و علاقه به این تکنولوژی‌های فرابشری بسیار چشم‌گیر بوده و به نظر می رسد که سرانجام بخش بسیار مهمی از دنیایی خواهند شد که ما در آن زندگی می‌کنیم.
به واقع ترابشریت امری اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد و پتانسیل ایجاد تحول در زندگی و نیز توانمندی‌های ما را در اختیار دارد. اما... چنین رخدادی چه معنایی برای تکامل گونه‌ی ما در بر خواهد داشت؟
[h=2]ترابشریت، تکامل و شما[/h]فرضیه تکامل داروین که مبتنی بر انتخاب طبیعی است را کمتر کسی پیدا می‌شود که نشناسد. این تئوری برخی آن را بطور کامل رد می‌کنند و بعضی به آن ایمان دارند توضیح برای فهم سرچشمه حیات و گونه‌ی ماست. انتخاب طبیعی می‌تواند بصورت خلاصه بعنوان آفرینش و تغییر تدریجی توضیح داده شود. به همین ترتیب که ژن‌ها از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شوند خطاها و جهش‌هایی نیز صورت می‌گیرد. تغییرات ژنتیکی که بهترین سازگاری را با محیط زندگی داشته باشند بدلیل توان زنده ماندن و تولید مثل حامل آن‌ها حفظ شده و به نسل بعد منتقل خواهند شد و در این میان ژن‌های ناسازگار با محیط همراه با حاملان آن از بین خواهند رفت.

اما تکلیف انتخاب غیرطبیعی چه خواهد شد؟ تمام موجودات طی میلیون‌ها سال تحت تاثیر محیط بوده‌اند و این در حالی است که آدمی امروزه محیط را برای سازگاری با خود تغییر می‌دهد. هیچ‌گاه نمی‌توان انتظار داشت گونه‌ی انسان در نواحی سردسیر پس از صدها سال به موجودی پر از مو و پشم تبدیل شود. در جوامع انسانی خبری از مرگ در اثر ناسازگاری جزئی خصوصیات یا شرایط محیطی نیست. آنگونه که نشنال جئوگرافیک توضیح می‌دهد، به نظر می‌رسد که روند تکامل طبیعی و زیستی ما، قادر نخواهد بود با مجموعه‌ی بزرگ تکنولوژی‌های بهبود انسانی که ظهور کرده‌اند هم‌گام به پیش رود. این تکنولوژی‌ها شیوه‌ی تفکر ما را شکل داده و قابلیت‌های فیزیکی ما را به ثبات رسانده‌اند.
این موضوع به خوبی قابل بحث است که در واقع، ما به مهندسان روند تکامل خود بدل شده‌ایم. با استناد به دستاوردهای حاصل شده در توسعه‌ی نوتروپیک‌ها، دستکاری ژنتیک و نانوداروها ما را به نقطه‌ی عطفی رسانده که از آن پس بتوانیم خودمان با استفاده از ابزارهای مصنوعی به نحو موثری به شکل دهی گونه‌ی زیستی خود و تغییر فرآیند طبیعی بپردازیم.
همچنین گمان می‌رود که فناوری‌های بهبود و تقویت بشر، می‌تواند در نهایت موجب تضعیف یا دور زدن فرآیندهای دشوار و غرایزی شود که در نتیجه‌ی تکامل طبیعی ما توسعه یافته‌اند. پروفسور الروضان در "ترابشریت اجتناب‌ناپذیر" می‌نویسد:
استفاده از تکنولوژی به منظور اصلاح احساسات، بدن‌ها و توازن نوروشیمیایی درون‌مان، با تضعیف و کهنه شدن غرایزی که طی میلیون‌ها سال در اثر فرآیند تکامل طبیعی انسان بوجود آمده گره خورده است؛ غرایز و خصوصیاتی که تا کنون محور حیاتی نجات جان ما بوده‌اند.
اثر تحولی که تکنولوژی بر توسعه‌ی گونه‌ی زیستی ما داشته به هیچ وجه قابل انکار نیست. جدای از جنبه‌های مثبت و هیجان‌انگیز ترابشریت، نگرانی‌هایی نیز در این خصوص و معنای آن برای تجربه‌ی زندگی بشری و همینطور آینده‌ی نژاد انسان وجود دارد.
[h=2]نگرانی‌های موجود در خصوص ترابشریت[/h] ترابشریت نیز همچون بسیاری جنبش‌های اجتماعی دیگر با مخالفان خاص خود همراه است. نگرانی‌های موجود در خصوص این رخداد درست همانند خود منتقدان متنوع هستند. این مخالفان همچنین در ابراز صریح و بی‌پرده‌ی عقاید خود نیز به هیچ عنوان محتاط نیستند.
فرانسیس فوکویاما را بعنوان یک نمونه از مخالفان ترابشریت معرفی می‌کنیم. یک دانشمند سیاسی شناخته شده‌ی آمریکایی که طی صحبت‌های خود در نشریه‌ی فارین پالیسی، ترابشریت را بدون هیچ اغماضی "خطرناک‌ترین ایده‌ی موجود" نامید. فوکویاما بیشتر بدلیل تز دکترای خود با عنوان "پایان تاریخ" شناخته شده که مدعی می‌شود تکامل حکومتی انسان‌ها به دلیل عدم ضرورت در وضع موجود، بخاطر رسیدن به نقطه‌ی اوج تکامل سیاسی و اقتصادی‌مان خاتمه یافته است. بحث اصلی این ادعا از این قرار است که لیبرال دموکراسی غربی و اقتصادهای بازار آزاد، بی‌نقص‌ترین سیستم‌ها برای حکمرانی هستند و به شکل مرتب و تاریخی اثبات شده که از هر سیستم دیگری از جمله کمونیسم و استبداد بهتر است.

فوکویاما معتقد است که با این نگرش، موفقیت کشورهایی که این سیستم را برگزیده‌اند غیرقابل چشم‌پوشی بوده و این می‌تواند نشانه‌ای بر شکل نهایی جکومت انسانی باشد و هیچ چیز دیگری نیست که بتواند روزی در زمینه‌ی «موفقیت اقتصادی» از آن پیشی بگیرد.
فوکویاما تعدادی نگرانی را در خصوص حرکت به سوی بهبود انسان و ترابشریت مطرح می‌کند. اول آنکه چنین چیزی می‌تواند به شکلی بنیادین موجب تغییر ماهیت و طبیعت انسان شود که نتیجه و بازخورد نهایی آن به کلی غیرقابل پیش‌بینی بوده و تصور نحوه‌ی تاثیر آن غیرممکن و محال است. نگرانی دیگر در این خصوص در این مساله نهفته که ترابشریت یکی از پایه‌های اساسی لیبرال دموکراسی را به لرزه درآورده و تهدید کند؛ پایه‌ای بنیادین بعنوان یکسان بودن کامل همگی انسان‌ها آن هم بدون توجه به سطح اجتماعی، رنگ پوست، فرهنگ یا توانمندی‌ها... فوکویاما در ادامه می‌افزاید:
اگر ما آغازگر فرآیندی برای بدل ساختن خود به چیزی فراتر از این باشیم، مخلوقات برتری که نتیجه‌ی آن هستند مدعی چه حقوقی خواهند شد؟ و در نهایت به چه حق و حقوقی در مقایسه با کسانی که از این قافله عقب مانده‌اند در اختیار خواهند گرفت؟
این سوال‌ها قطعا پاسخ دشواری خواهند داشت. اما به نظر می‌رسد شخصی وجود دارد که پاسخ در خوری نیز برای آن در اختیار داشته باشد. پروفسور الروضان، با ارائه‌ی رساله‌ای تحت عنوان "تاریخچه‌ی پایدار" میان ترابشریت و حقوق و کرامت بشر آشتی ایجاد کرده و چنین بحث می‌کند که ثبات، پایداری و دوام هر نظم سیاسی در تمام دور زمان و شرایط بشری، بطور قطع کاملا بر پایه‌ی ضمانتی بر کرامت و حقوق بشر برای تمامی شهروندان بنا می‌شود و هر حکومتی که خلاف این قاعده عمل کند فرو خواهد پاشید. الروضان اصرار دارد که رهنمودهای اخلاقی، وجدانی و قانونی جهانی برای حصول اطمینان از اینکه چنین تکنولوژی‌هایی به نحو شایسته مورد استفاده قرار گیرند کاملا حیاتی است.

بر همین اساس، هرگونه پیشرفت تکنولوژیک که حاصل آن بهبود و تقویت توانایی‌های ادراکی و فیزیکی عده‌ای محدود باشد موجب به حاشیه رفتن دیگران نخواهد شد چراکه چنین رخدادی موجب از هم پاشیدن جامعه خواهد بود.
با وجود اینکه خطرات موجود بر سر راه طبیعت، کرامت و سرنوشت انسان حقیقی هستند، اما من پیشنهاد نمی‌کنم که راه‌حل آن در سرکوب یا متوقف‌سازی نوآوری‌های تکنولوژیک و پتانسیل بهبود باشد. من بجای آن خواستار اقدام جامعه جهانی در سطح سازمان ملل هستم تا بر اساس آن رهنمودهای مشخص اخلاقی و بیوتکنیکی برای اینکه چه بهبودهایی و بر اساس چه اصولی مورد پذیرش جوامع جهانی است تدوین گردد.
او همچنین از تعدادی نگرانی یاد می‌کند که لازم است هرچه سریع‌تر نسبت به آن‌ها چاره‌اندیشی صورت گیرد. برای نمونه، چه کسی این بهبودها را دریافت خواهد کرد؟ چه کسی حق و صلاحیت تصمیم‌گیری در این خصوص را خواهد داشت؟ اگر جامعه در این زمینه به حال خود رها شود تنها ملاک توان مالی و قدرت خواهد بود... اگر بشر سرانجام دست به مهندسی ژنتیک خود بزند آیا بزرگسالان این حق را خواهند داشت که صفات فرزندان خود را تعیین کنند؟ این اصول بر پایه‌ی چه چیزی شکل خواهد گرفت؛ مسائل اقتصادی، سیاسی یا اهداف قومی و ایدئولوژیک؟ این‌ها همگی نگرانی‌های بنیادینی هستند که ضروری است هرچه سریع‌تر و پیش از آنکه بشریت این مسیر غیرقابل اجتناب را بپیماید مورد توجه و حل و فصل قرار گیرند. لازم است اطمینان حاصل شود که حقوق و کرامت انسانی تمامی افراد در جوامع پیشرفته‌ی جدید لحاظ شده و مورد محافظت قرار خواهد گرفت...
دیگرانی نیز هستند که نگرانند هرگونه تغییر در محدودیت‌های زیستی ما می‌تواند منجر به تضعیف انسانیت شده و ما را از هرگونه معنا و وجود تهی سازد. این بحثی است که توسط زیست‌شناس اخلاقگرای کالیفرنیایی، بیل مک‌کیبن مطرح می‌شود که یک منتقد جدی و شناخته شده‌ی ترابشریت است.

مک‌کیبن در کتاب خود با عنوان "کافیست: حضور انسان در یک دوران مهندسی شده" چنین عنوان می‌کند که محدودیت‌های بشری نظیر مرگ بخاطر دلیل مشخصی وجود دارند. او عقیده دارد که حذف هر یک از این محدودیت‌ها می‌تواند به بی معنا شدن زندگی انسان منجر شود. مک‌کین می‌گوید که حذف این محدودیت‌های زیستی، آن ضروریات محتوایی که بر پایه‌ی آن‌ها به اتخاذ تصمیم‌های معنادار برای استفاده از زندگی می‌پردازیم را نیز به نابودی خواهد کشاند.
این مبحث بسیار متقاعدکننده به نظر می‌رسد. البته در این فرض، گمانه‌زنی‌های بسیاری در خصوص چگونگی زندگی بهبود یافته توسط تکنولوژی صورت می‌گیرد و این گمانه‌زنی‌ها بعنوان پیش‌فرض‌هایی در راستای طرح چنین عقیده‌ای در نظر گرفته می‌شوند. فرض اول این است که چنین زندگی نمی‌تواند دارای معنا باشد.
هضم چنین فرضی را تا حدودی دشوار می‌بینم. مسلم است که شخصی با طول عمری که بصورت مصنوعی بهبود یافته باز هم قادر خواهد بود در انجام کارها و وظایف خود در زندگی معنا و نظامی برقرار سازد که به جهان‌بینی او وابسته باشد. شخصی که جهان‌بینی دین‌محور داشته باشد باز هم به این فرصت بعنوان غنیمت نگاه خواهد کرد و شخصی که طول زندگی طبیعی خود را با لذت‌گرایی گذرانده نیز همچنان به رویه‌ی پیشین خود ادامه خواهد داد. همین مساله در خصوص اغلب قریب به اتفاق جهان‌بینی‌ها صدق خواهد کرد با این تفاوت که در دنیای مفروض، فرصت تغییر عقیده بیشتر خواهد بود. حتی ممکن است افرادی در قالب مدیران امروزی لذت و معنای زندگی خود را در جهت‌دهی به توانمندی‌های بهبود یافته‌ی سایرین یافته و شاخه‌های جدیدی در علوم روان‌شناسی و انسان‌شناسی در کنار تکنولوژی پدید آید. لذت بردن از بودن با خانواده مسلما هیچ‌گاه معنای خود را از دست نخواهد داد...

تعداد بی‌شمار دیگری بحث و جدل بر سر ترابشریت وجود دارد که ادامه‌ی آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است. عقایدی از باید و نباید دستکاری در کار خدا گرفته تا پیش‌بینی‌هایی در خصوص اینکه آینده‌ی ترابشریت تنها موجب بهبود وضع زندگی ثروتمندان و حذف تدریجی سایرین از جامعه همگی از این دست بحث و جدل‌ها هستند.
پاسخگویی به این مباحث بسیار دشوار و پیچیده خواهد بود. شاید تنها راه یافتن پاسخ در این است که منتظر بمانیم و ببینیم در نهایت با رسیدن تکنولوژی به سطحی که بتوانیم انسان را بازسازی کنیم چه رخ خواهد داد.
[h=2]در خصوص آینده‌ی ترابشری خود هیجان‌زده هستید؟[/h]بسیار دور از ذهن است که کسی در خصوص آینده‌ای که در آن به مهندسی انسان‌ها برای هوشمندتر، قوی‌تر و سالم‌تر شدن دست خواهیم زد هیجان‌زده نباشد. این آینده با توجه به پیشرفت‌های صورت گرفته اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسد چرا که طبیعت انسانی ما، ما را به سمت بهبود خود با استفاده از هر ابزار ممکن سوق می‌دهد. با در نظر گرفتن این مساله، بسیاری نیز هستند که در خصوص اثرات انتقالی ترابشریت بر روی جوامع انسانی و مفاهیم آن برای حقوق بشر و حکومت نگران هستند.
بحث و گفتگوها در خصوص ترابشریت تشدید خواهد شد اما من مایلم فرض را بر این بگذارم که آینده‌ی ما در نهایت، یک آینده‌ی بهبود یافته و فرای آنچه امروز شاهدش هستیم خواهد بود. اما تصور شما در این خصوص چیست؟ شرط می‌بندم بحث و درگیری در خصوص برند در دنیایی که چنین چشم‌اندازی در خصوص آن داشته باشیم اکنون در نظرتان کوچک جلوه کند. مشتاق هستیم بدانیم ایده و بینش‌های شما در مورد آنچه مورد بحث قرار گرفت از چه قرار است... بنابراین منتظر نظرات شما هستیم.



تحریریه معماری آرل
نویسنده: مسعود آموزگار
منبع: زومیت
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مقایسه طراحی تی شرت های هوشمند کانادایی و آمریکایی

مقایسه طراحی تی شرت های هوشمند کانادایی و آمریکایی


مترجم: مهرداد نجیب زاده
چرا مارکوس گیرون، تنیسور معروف در تنیس اوپن امریکا تی‌شرت هوشمند کمپانی رالف لورن را بر تن کرد؟
این سؤالی است که شاید شما هم با دیدن این تصویر از خود بپرسید اما واقعیت این است که دنیای ما هرروز هوشمندتر از روی قبل شده و آنچه تنیسور معروف بر تن کرده مجموعه‌ای از حسگرهای کمپانی کانادایی Omsignal است که از طریق بلوتوث به آیفون و سیستم‌عامل آی‌او‌اس شما متصل شده و گزارشی کامل از فعالیت‌های بدنی و سلامت جسم شمارا ارائه می‌دهد.



کنترل ضربان قلب و تناسب‌اندام دو تعریف اساسی برای حسگرهای تعبیه‌شده داخل تی‌شرت است و زمانی که در حال حرکت بوده و یا ساکن می‌شوید گزارش را به‌صورت آنلاین روی گوشی همراه شما ارسال می‌کند.شاید در وهله اول تی‌شرت تنگ به نظر برسد اما دیوید لورن مدیر ارشد در کمپانی رالف لورن می‌گوید حسگرها باید به بدن نزدیک باشند تا بااتصال به اندام‌ها بتوانند گزارش واقعی‌تری را عرضه کنند. وی دقت و صحت آمار حسگرها و زیبایی ظاهری تی‌شرت را برای کمپانی خود چالش بزرگی دانست که در حال حل شدن است و تأکید کرد که با یافتن راه‌حل‌های جدید برای نصب حسگرها می‌توان زیبایی بهترین را برای نسل بعدی به ارمغان آورد.


این در حالی است که شرکت آمریکایی آتوس (Athos) هم طرحی جدید از لباس های هوشمند خود را ارائه کرده است. طرح شرکت آتوس نه تنها کنترل کامل اعضا و اندام ها را نمایش داده، بلکه یک آنالیز کامل از نقاطی که دچار آسیب و یا درد میباشند،نمایش می دهد. همچنین جنس پارچه ای که این شرکت به کار برده از پوست در برابر اشعه UV محافظت کرده و به نسبت کمپانی کانادایی راحت تر به نظر می رسد.





منبع: designboom.com & engadget.com
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]چرا به شاهچراغ، شاهچراغ می‌گویند؟
[/h]

» سرویس: رسانه هاي ديگر - رسانه ديگر
کد خبر: 93061106753
سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۱



شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چرا به امامزاده احمدبن موسی (ع) شاهچراغ می‌گویند؟
به گزارش ایسنا، خبرآنلاین روایتی را در این‌باره منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی‌رسید که در اطراف آن، خانه‌های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است. چند شب جمعه مراقب می‌بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت. با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاءالله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم. هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر که مردی روشن‌ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می‌روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمد و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن شد مرا بیدار کن. چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی‌تر از دیگر شب‌های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی‌اختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ». و از آن به بعد به شاه‌چراغ معروف گردید.»
* کتاب قیام سادات علوی، علی اکبر تشید، صفحه 192
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]آمار تکان‌دهنده از خودکشی‌ها در مترو
[/h]

» سرویس: رسانه هاي ديگر - رسانه ديگر
کد خبر: 93061106743
سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۶



«حدس زدنش سخت است؛ واقعاً سخت! اینکه بدانی میان انبوه جمعیتی که تلاش می‌کنند خودشان را با عجله به قطار برسانند تا هرچه زودتر به مقصد برسند، کدامیک قصد سفر به مقصدی دیگر را دارد؛ آخرین مقصد؛ مرگ.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران با این مقدمه آورده است: هیچ‌کس نمی‌داند آنکه قرار است در تونل بلند و باریک مترو، سوار قطار بی‌بازگشت شود، کیست. او هم مثل همه بلیت می‌خرد، از گیت رد می‌شود و به سمت ایستگاه می‌رود. شاید در چهره‌اش آثاری از غم یا بی‌حوصلگی و کلافگی هم باشد؛ مثل خیلی‌های دیگر! شاید هم نگاهش به دوردست‌ها باشد، آن‌ور دیوارهای زیرزمین؛ کسی نمی‌داند؛ اما همان وقت که هیاهو به پا می‌شود، دیگر همه می‌فهمند که زن یا مردی بوده جوان یا میانسال، شاید هم پیر. صحنه آنقدر فجیع می‌شود که آرزو می‌کنی هیچ‌گاه نزدیک آن مسافر مقصد مرگ نایستاده بودی.
«خسته بودم. گفتم 10 دقیقه‌ای بنشینم در ایستگاه و استراحت کنم. نزدیکم خانمی بود که منتظر قطار ایستاده بود؛ مثل بقیه. دو تا قطار آمد و رفت. سوار نشد. توجهم جلب شد که چرا سوار نمی‌شود. انگار مردد بود. قطار سوم که رسید، یک لحظه رویم را آن ور کرده بودم؛ ندیدم چطور خودش را انداخت زیر قطار. فقط چند ثانیه طول کشید. همان زنی بود که دیده بودم. بعدش آنجا خیلی شلوغ شد. نمی‌دانید چه هیاهویی بود. بعضی‌ها تلاش می‌کردند که کمک کنند. بعضی دیگر هم موبایلشان را درآورده بودند و فیلم می‌گرفتند. صدای جیغ و سوت هم به گوشم می‌رسید.»
اینها گفته‌های یکی از دستفروشان مترو است؛ یکی از همان افرادی که در حادثه هفته پیش ایستگاه ولی‌عصر متروی تهران، نزدیک محل حادثه حضور داشته و جزو شاهدان عینی به حساب می‌آید. زن 30 ساله که خودش را هفته پیش زیر قطار انداخت، البته جان سالم به در برد اما پایش را از دست داد. این، تنها حادثه خودکشی در مترو نیست و مسافران و کارکنان مترو، پیش از این نیز شاهد اتفاقاتی از این دست بوده‌اند.
نخستین مورد خودکشی در ایستگاه مترو، در فروردین ماه سال 84 گزارش شد. دختر 18 ساله‌ای به نام مریم، در ایستگاه شهید بهشتی خودکشی کرد. البته مسئولان ایستگاه بلافاصله دختر جوان را به بیمارستان جم منتقل کردند، اما او به دلیل شدت جراحات، جان خود را از دست داد. اولین حادثه خودکشی در مترو، آخرین آنها نبود؛ بلکه این حادثه، اولین حلقه از زنجیره حوادث مشابه بود. حدود یک سال و نیم بعد، مرد جوانی در ایستگاه امام خمینی(ره) خودکشی کرد.
اردیبهشت ماه سال 86، متروی تهران شاهد حادثه خودکشی جوان 19 ساله‌ای به نام روح‌الله در ایستگاه بهارستان بود. یکی از مسئولان فروش بلیت ایستگاه مترو بهارستان گفته بود: «این جوان را به دفعات در حریم ایستگاه مشاهده کرده‌ام و حتی با هم احوالپرسی هم داشته‌ایم، اما هیچ عکس‌العمل غیرعادی از سوی او پیش از اقدام به خودکشی مشاهده نکرده بودم.»
تنها کمی بعد از این حادثه یعنی اردیبهشت سال 86 دختر 21 ساله‌ای در ایستگاه مترو امام خمینی(ره) جان خود را به خطر انداخت. البته او جان سالم به در برد اما در این حادثه دو دستش را از دست داد و از ناحیه سر و قفسه سینه بشدت آسیب دید.
حوادث خودکشی مترو در سال 86 البته به همین‌جا‌ ختم نمی‌شود؛ در واقع این سال را می‌توان یکی از پرحادثه‌ترین سال‌های متروی تهران دانست. در تیرماه 86 مردی میانسال به خاطر بیکاری در یکی از ایستگاه‌های متروی تهران خودکشی کرد. دی‌ماه 86، مرگ جوانی 27 ساله در ایستگاه دروازه دولت سبب تعطیلی دو ساعته ایستگاه‌های مترو شد.
اسفندماه سال 86 پرونده خودکشی‌های زنجیره‌ای این سال در مترو، با خودکشی زنی در ایستگاه امام‌ خمینی(ره) بسته شد. البته زنده ماند. فروردین ماه سال 87 نیز مرد 35 ساله‌ای به علت نامعلوم در ایستگاه حسن‌آباد خودکشی کرد. اسفندماه سال 87 دختر 15 ساله‌ای در ایستگاه مترو شهید نواب صفوی دست به خودکشی زد و جان سپرد. همچنین زن جوان دیگری در ایستگاه حسن‌‏آباد نیز قصد خودکشی داشت که با اقدام سریع راهبر قطار و ترمز گرفتن قطار، خودکشی زن جوان ناکام ماند.
سال 88 پسر 17 ساله‌ای در مترو دست به خودکشی زد و فردای همان روز حادثه خودکشی دیگری در ایستگاه طرشت رخ داد. از خودکشی‌های سال 90 آماری در دست نیست. البته اطلاع‌رسانی در این باره و بیان جزئیات در رابطه با حوادث اینچنینی، چندان هم شفاف نیست که مسئولان امر نیز استدلال‌های خودشان را دارند از جمله اینکه پراکندن چنین اخباری، شاید منجر به روی دادن حوادث بعدی خواهد شد. مردادماه سال 90 زنی 40 ساله در ایستگاه نواب خودکشی کرد. اسفندماه همان سال هم دختری 20 ساله به خودکشی در ایستگاه خیام اقدام کرد که البته جان به در برد. او پیشتر هم دست به خودکشی زده بود.
بهرام عبابافی، قائم مقام وقت شرکت بهره‌برداری متروی تهران، آمار خودکشی در مترو در سال 91 را بیش از 6 مورد عنوان کرد که آخرینشان خودکشی زنی جوان در ایستگاه سعدی بود. دی‌ماه سال 92 مردی 40 ساله در ایستگاه چهارراه ولی‌عصر دست به خودکشی زد. مرگ دستفروش مترو در ایستگاه گلبرگ در دی‌ماه همان سال را البته با اندکی تردید می‌توان به فهرست خودکشی‌ها اضافه کرد، چراکه هنوز اما و اگرهای زیادی درباره آن وجود دارد.
مرگی پرخاشگرانه
امید به اینکه پرونده خودکشی‌های مترو در همین جا ختم شود، شاید چندان خوشبینانه نباشد. البته این شیوه خودکشی گرچه دارای نمونه‌های زیادی در ایران است اما همچنان نمی‌توان آن را امری عادی قلمداد کرد.
در بسیاری کشورهای صنعتی، خودکشی در مترو، امری نه چندان غیرمعمول و بی‌سابقه محسوب می‌شود. در فرانسه سالانه بیش از 60 شهروند با انداختن خود بر ریل مترو و راه‌آهن خودکشی می‌کنند و این کشور از سال‌های دور با این پدیده اجتماعی مواجه بوده است. اینجا اما ایران است و مشاهده چهره درهم شکسته و متلاشی شده انسانی که تا چند لحظه پیش در میان جمعیت مسافران منتظر ایستاده بود، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت و با آن کنار آمد.
اما چرا فردی که تصمیم به خاتمه دادن به زندگی خود را گرفته، چنین مرگ فجیعی را انتخاب می‌کند و آیا اصولاً این قبیل خودکشی‌ها با تصمیم قبلی صورت می‌گیرد یا بر اساس هیجانات آنی است؟
دکتر سعید بهزادی‌فر، روانشناس، در گفت‌وگو با ایران به این سؤال پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «خودکشی در دو گروه آنی و برنامه‌ریزی شده، طبقه‌بندی می‌شود که افرادی که در مترو به خودکشی اقدام می‌کنند، می‌توانند در هر دوی این طبقه‌بندی‌ها جای بگیرند. از سوی دیگر خودکشی در دو نوع پرخاشگرانه و غیرپرخاشگرانه هم دسته‌بندی می‌شود که از انواع غیرپرخاشگرانه می‌توان به خودکشی با دارو و سم و از انواع پرخاشگرانه می‌توان به خودکشی از راه رگ زدن و پرتاب کردن از بلندی اشاره کرد. خودکشی‌های مترو هم در دسته خودکشی‌های پرخاشگرانه جای می‌گیرند.»
بهزادی‌فر ادامه می‌دهد: «افرادی که از قبل انگیزه خودکشی دارند و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند، معمولاً دچار افسردگی شدید هستند که منجر به عملی کردن تصمیم خودکشی در آنها می‌شود اما اینکه چرا برخی از افراد، روشی این چنین فجیع را برای خودکشی انتخاب می‌کنند، مربوط به ویژگی‌های شخصیتی آنهاست. برخی افراد اختلال شخصیت مرزی دارند و اصطلاحاً «تکانشی» هستند؛ عامیانه‌اش این است که رفتارهای یهویی و ناگهانی را زیاد از خود بروز می‌دهند. افرادی هم که با انداختن خود زیر قطار به خودکشی اقدام می‌کنند، معمولاً از این گروه هستند که روش خودکشی‌شان، پرخاشگرانه است.»
این روانشناس به نکته دیگری هم اشاره می‌کند که جالب توجه است: «طراحی ایستگاه‌های مترو و نحوه ایستادن افراد و مشاهده ریل و قطار مترو، به گونه‌ای است که ممکن است افرادی را که دارای اختلال وسواس فکری هستند، به خودکشی به این روش ترغیب کند. ویژگی این افراد که عموماً درونگرا هستند، این است که معمولاً در مورد پدیده‌های اطراف زیاد فکر می‌کنند. مثلاً وقتی ایستاده‌اند و به حرکت قطار نگاه می‌کنند، با خودشان فکر می‌کنند که اگر زیر قطار بیفتند چه می‌شود و این فکر در آنها قوت می‌گیرد و ممکن است منجر به عملی کردن آن شود که این نوع خودکشی در خودکشی‌های آنی طبقه‌بندی می‌شود. آدم‌های برونگرا کاملاً برعکس هستند و مثلاً هنگامی که در ایستگاه به انتظار ایستاده‌اند، ترجیح می‌دهند با مسافران دیگر صحبت کنند.»
بهزادی‌فر اضافه می‌کند: «خودکشی‌ها معمولاً با دو علت افسردگی و انتقام‌گیری صورت می‌گیرد. گاهی افراد می‌خواهند با مرگ خود، از شخص یا اشخاصی انتقام بگیرند و ممکن است مرگ به این صورت فجیع را انتخاب کنند تا به خیال خود انتقام سخت‌تری بگیرند.»
او متذکر می‌شود: «البته باید توجه داشت که برخی خودکشی‌ها، خودکشی نمایشی هستند و فرد تنها برای ایجاد توجه و رسیدن به خواسته‌های خود به این کار اقدام می‌کند که البته خودکشی‌های مترو، شامل این نوع خودکشی نمی‌شود و فرد با انگیزه صد درصد، به این کار دست می‌زند.»
فرض خودکشی در مترو تهران، تا 5 سال دیگر محال می‌شود
خودکشی اخیر در ایستگاه ولی‌عصر متروی تهران در حالی صورت می‌گیرد که بهمن‌ماه سال گذشته، محمدباقر قالیباف شهردار تهران، دستور اجرای سیستم درهای حائل بین سکوها و قطارهای مترو موسوم به سیستم P.S.D را صادر کرد که نخستین اقدام در این رابطه در متروی پایتخت محسوب می‌شود.
جعفر تشکری ‌هاشمی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در زمان اعلام این خبر عنوان کرد که کارهای مطالعاتی این پروژه از مدت‌ها پیش آغاز شده و با توجه به دستور دکتر قالیباف بزودی نسبت به اجرای آن در ایستگاه‌های مترو اقدام می‌شود. به گفته او، در این سیستم صرفاً پس از توقف کامل قطارها، درب سکوها، همزمان در واگن‌ها باز می‌شود و مسافران می‌توانند از این طریق از واگن‌ها سوار و پیاده شوند.
احمد دنیامالی، رئیس کمیسیون حمل ونقل و عمران شورای شهر تهران که پیشنهاد‌دهنده اجرای درهای P.S.D در ایستگاه‌های مترو بوده، معتقد است که با وجود تمام مخالفت‌ها که عمدتاً به لحاظ هزینه و چالش‌های فنی طرح بود، حفظ ایمنی شهروندان از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است.
او می‌گوید: «این امر با توجه به توسعه مترو و اقبال شهروندان به سوی حمل و نقل عمومی بیش از پیش مورد توجه و احتیاط است. این موضوع در چندین و چند جلسه کمیسیون و همچنین صحن علنی شورا مورد بررسی قرار گرفت که هرچند به طور کلی نظر اعضا و کمیسیون در این مورد موافق بود اما بعضاً با مخالفت‌هایی هم مواجه شدیم.»
دنیامالی ادامه می‌دهد: «کمیسیون عمران و حمل و نقل همواره بر استفاده از این سیستم در خطوط در حال بهره‌برداری و ساخت تأکید داشته و دارد. مخالفان استفاده از درهای P.S.D بر این عقیده بودند که میزان حوادثی که اتفاق افتاده به نسبت کل جابه‌جایی مسافر قابل اغماض است. در مقابل این نگاه اما موافقان طرح تأکید بر توجه به ایمنی هرچه بیشتر مسافران بخصوص افزایش بهره‌برداری از خطوط مترو، افزایش رضایتمندی شهروندان و همچنین حساسیت بیشتر در زمانبدی حرکت واگن‌ها خواهد شد.»
دنیامالی در رابطه با زمان و نحوه اجرای طرح، توضیحات بیشتری می‌دهد و می‌گوید: «با توجه به حساسیتی که در بین اعضای کمیسیون عمران و حمل و نقل درباره اجرای این طرح وجود داشت، در تدوین برنامه پنج‌ساله شهرداری و نیز بررسی و تصویب بودجه سال 93 مقرر شد اجرای این سیستم در طول سال 93 با 10 ایستگاه آغاز شود و در طول برنامه پنج‌ساله تمامی ایستگاه‌های باقی‌مانده با در نظرگرفتن اولویت مسافر، به سیستم درهای P.S.D مجهز شوند.»
حدس زدنش سخت است؛ حدس اینکه کسی که کنارت ایستاده و متفکرانه به جلو خیره شده است، در ذهنش چه می‌گذرد و آیا از بین تمام فکرهای جور و واجور، اندیشه خودکشی در زیر قطار، به ذهنش خطور می‌کند یا نه؟! خدا می‌داند تا پنج سال دیگر که خودکشی در تمام ایستگاه‌ها، محال می‌شود، چند نفر دیگر، درست مثل بقیه بلیت می‌خرند، از گیت رد می‌شوند، به سمت ایستگاه می‌روند و سوار قطار بی‌بازگشت مرگ می‌شوند.
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مقایسه خودرو پورشه 918 و مکلارن P1

مقایسه خودرو پورشه 918 و مکلارن P1




پیش تر سایت گروه معماری آرل مطلبی مشابه این مقاله را در مورد مقایسه دو ابرخودروی فراری (LAferrari) و مکلارن (P1) منتشر کرده بود. با این که اطلاعات در مورد امکانات این خودرو ها کامل و درست بود، اما کسی به چشم خود کارکرد این خودرو ها را نیدیده بود. پس از گذشت یک سال کمپانی مکلارن و پورشه دو مدل استثنایی هیبرید خود را به بازار عرضه کرده و در حدود دو ماه پیش در برنامه تخته گاز تست شده اند. هر چند که فراری مدل خود را به بازار عرضه نکرده است. بنا به گفته کمپانی این مدل در اواسط تابستان عرضه می شود و می توان این سه مدل استثنایی را با قابلیت های ویژه شان مقایسه نمود. ابتدا جرمی کلارکسون مکلارن را معرفی کرده و سپس ریچارد هموند قابلیت های پورش 918 را توضیح داده است.


[h=2]مکلارن P1[/h]



در مطلب گذشته ما تا حدودی به بررسی خودروی مکلارن
P1
پرداختیم و قابلیت هایی مثل شاسی فیبر کربن، تکنولوژی
DRS
(سیستمی که با تزریق مخلوط نیترو متانو گاز در موقع احتراق سوخت صورت می پذیرد) و ... را معرفی کردیم.لذا در این مقاله ریزتر شده و به متریال و ساخت بی نهایت دقیق آن می پردازیم. همانطور که قبلاً گفته ایم این خودرو ها با یک موتور برقی علاوه بر موتور بنزینی انرژی خود را تأمین می کنند که به هیبرید شهرت دارد. در قسمت جلویی این مدل در حدود 324 باتری لپ تابی قرار دارد که به موتور الکتریکی قدرت می دهند. موتور الکتریکی این خودرو چیزی در حدود 176 اسب بخار تولید می کند که در مقیاس خود بسیار عظیم می باشد. تنها مشکل استفاده از این سیستم این میباشد که بعد از 10 کیلومتر،شارژ باطری تمام شده و نیاز به 2 ساعت توقف برای شارژ باطری ها می باشد.




در این شرایط جایگزین دیگری وجود دارد، چون
P1
به صورت استاندارد دارای یک ژنراتور بنزینی می باشد که دارای 8 سیلندر و قدرت 722 اسب بخار می باشد. قدرتی که بسیار فراتر از مدل های معمول دیگر این کمپانی می باشد و تا حدودی برادر جدید تر مدل قدرتمند دهه نودی آن یعنی
F1
است. قابلیت ویژه این موتور این است که در حین کار کردن و سوخت، نه تنها باطری را شارژ نموده، بلکه در کنار موتور الکتریکی کار می کند تا به چرخ ها نیرو دهد.
داخل آن هیچ موکت و داشبردی قرار ندارد.شیشه آن فقط 3.5 میلیمتر قطر دارد، یعنی 1.5 میلیمتر کمتر از شیشه های خودروهای معمولی. از زیبایی داخل کاسته شده و به فبیر کربن بدنه لاک زده نشده تا 1.5 کیلوگرم ماشین را سبک تر کنند. وزن کل شاسی به اندازه یک فرد متوسط می باشد. زیباسازی آن به وسیله تیتانیوم انجام شده و کل بدنه به وسیله پنج تکه انجام شده تا به پیچ و مهره کمتری جهت بست نیاز باشد تا کل خودرو را سبک تر بسازند. تمام این اقدامات انجام شده باعث شده که وزن این ماشین از یک واکسال آسترا هم کمتر باشد.








زمانی که موتور الکتریکی و ژنراتور بنزینی در کنار هم کار می کنند قدرتی معادل 903 اسب بخار تولید می کنند که بسیار فراتر از خودروهای جاده ای می باشد. در تست جرمی کلارکسون که در پیست اسپا در بلژیک صورت گرفت سرعت این مدل قابل توجه ترین مسئله آن به شمار می رفت. از آن عجیب تر سیستم کنترل کششی آن بود که بی نظیر عمل می کرد، بدون اینکه حتی سر یک پیچ کنترل خودرو از دست برود. به وسیله کامپیوتر هوشمندی که در این مدل تعبیه شده، می تواند در شرایط و مکان های مختلف خود را با محیط وفق دهد. ارتفاع بدنه، اسپویلر (باله عقب) و فرم آوانگارد و آیرودینامیک بدنه و گذر هوا از روی شکل بدنه خودرو، باعث می شود تا کاملاً از ثبات و امنیت خودرو احساس آرامش کنید. چرخ ها به وسیله آلومینیوم و با استاندارد نظامی ساخته شده اند. دیسک ترمز از موادی ساخته شدند که تا کنون از آن فقط در برنامه های
Arianspace
( آریان اسپیس تولین کمپانی ارائه دهنده سفرهای های فضایی تجاری می باشد) استفاده می شده است. صفحه دیسک ترمزها هم به وسیله ماده ای به نام سیلیکون کاربید پوشش داده شده است که سخت ترین ماده ساخته شده توسط بشر می باشد. تمام مجموعه هم بر روی چهار لاستیک که توسط پیرلی طراحی و ساخته شده است و این اطمینان کامل را می دهد که می توانید با آن آتش به پا کنید.


[h=2]پورشه 918[/h]


موتورهای الکتریکی تنها برای مصرف سوخت کمتر ساخته نشده اند
!.
در پورشه 918 اسپایدر، که قیمتی معادل 845هزار دلار دارد،دو موتور الکتریکی که هر کدام بر روی یکی از محور های جلو و عقب تعبیه شده است، توانایی تولید
281
اسب بخار قدرت را درا می باشند. موتور 4.6 لیتری
V-8
اسب، 600 بخار قدرت دارد که به تنهایی از موتور فراری 458 اسپشیاله قوی تر است! شروع این پروزه به 3 سال قبل باز می گردد که هدف آن تولید خودرویی بود که مصرف سوخت 3.2 لیتری را در 100 کیلومتر ثبت کند و همچنین توانایی شکستن رکورد پیست نوربرگ رینگ به عنوان یک خودروی تولید انبوه را به نام خود ثبت کند. پورشه در این زمینه موفق شد و توانست تایمی برابر 6 دقیقه و
57
ثانیه را ثبت کند.درحالی که موتور الکتریکی فراری لفراری تنها به عنوان کمک برای موتور بنزینی در نظر گرفته شده است و با مک لارن تنها می توانید تا 10 کیلومتر با موتور الکتریکی حرکت کنید در پورشه توانایی 18 کیلومتر رانندگی بدون استفاده از موتور بنزین سوز را داراست به مانند دکمه منتینو فراری (که البته تنظیم ات کلی را شامل می شود) دکمه ای بر روی فرمان تعبیه شده که می توانید با آن به حالت های تمام الکتریکی ریس اسپرت و….تغییر وضعیت دهید
.
وقتی موتور
V8
آن شروع به کار می کند دو سر اگزوز بیرون آمده که در جای جالبی هم تعبیه شده است با صدایی زیبا تا دور 9100
rpm
دور می گیرد!و جعبه دنده دوال کلاچ 7 سرعته معروف
pdk
کار خود را شروع می کند
.



عملکرد این پورشه در شتاب گیری های ثانویه، به اندازه بوگاتی ویرون نیست.اما بسیار سرگرم کننده تر از بوگاتی عمل می کند
.
همانند پورشه 911 از فرمان الکتریکی در آن استفاده شده است،اما برخلاف 911 بالاخره پورشه به درستی هر چه تمام تر از این سیستم پیچیده استفاده بکند و نکته دیگر احساس نشدن 700 پوند وزن سیستم های هیبریدی این خودرو است که همانند یک ابر در اسمان به حال شناور حرکت می کند.مورد دیگر سیستم عالی چهارچرخ متحرک است وحتی بهتر از 911 هم عمل می کند. واین سیستم به گونه ای عمل می کند که در محور عقب به موتور الکتریکی و موتور بنزین سوز متصل شده است و موتور الکتریکی جلو هم قدرت را به محور جلویی می رساند و حال با یک خودروی چهارچرخ متحرک روبه رو می شوید!چهار چرخ متحرک بودن 918 باعث شده است، که بسیار پایدار باشد.



فرمان پذیری اندک چرخ های عقب باعث می شود که
918
را در سرعت های پایین خودرویی بسیار کوچک همچون تویوتا پریوس فرض کنید و احساس ثبات مثال زدنی بین دو محور ایجاد می کند
.
وقتی هم که می خواهید 918 را متوقف کنید،باید عرض کنم که با یکی از قوی ترین ترمز هایی که تا به حال با آن سرو کار داشته اید مواجه می شوید.و ترمز های 15.4 اینچی کربنی آن، نرم کار می کنند، که انگار وقتی پدال ترمز را لمس می کنید خودرو از سرعتش کاسته می شود!در ترمز گیری هایی که نیرو از یک مقدار مورد نظر بیش تر شود
(Kers System)
، این نیرو ذخیره شده و برای شارز موتور الکتریکی فرستاده می شود.
وقتی که در حالت الکتریکی هستید دائم تمایل دارید که موتور بنزینی را روشن کنید و در لحظات اول با صدایی سرما خورده و گرفته مواجه می شوید.اما پس از روشن شدن پیشرانه احتراق داخلی، 918 اسپایدر دنیا تغییر خواهد کرد!وقتی که دور این موتور افسانه ای را بالا می بریم، آتشی که از اگزوز عقب بر می خیزد، خود به تنهایی حکایتگر قدرت خارق العاده این پورشه اقتصادی است
.




به نظر شما مکلارن P1 بهتر است یا پورشه 918 ؟

تحریریه معماری آرل
گرداورنده : مهرداد نجیب زاده
منبع : تخت گاز ، دنده 6
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیستم خانه های هوشمند، یک گام به جلو از سامسونگ

سیستم خانه های هوشمند، یک گام به جلو از سامسونگ

[FONT=Tahoma, Geneva, sans-serif]
[/FONT]


نویسنده: مسعود آموزگار

سامسونگ در نمایشگاه CES 2014 تمام تمرکز خود را بر روی تجهیزات خانه‌ی هوشمند قرار داده بود و پس از آن هم تصاحب شرکت SmartThings به خوبی نمایانگر اهداف بلند سامسونگ در این حوزه بود. سرویس اتوماسیون خانگی این شرکت مجموعه‌ای از ویژگی‌های عالی را ارائه کرد اما امروز سامسونگ با معرفی سرویس جدید خود، پا را یک قدم فراتر گذاشت. با آرل همراه باشید.

کمپانی SmartThings که اکنون در اختیار سامسونگ قرار دارد، ابزار‌هایی را که شامل سنسورهای تشخیص حرکت، کلید‌های روشن و خاموش کردن چراغ‌ها و پریزهای برق هوشمند هستند را برای هوشمندسازی خانه‌ها تولید می‌کند. ابزارهای تولیدی این کمپانی قابلیت کار با اندروید و iOS را از طریق اپلیکیشن موبایل توسعه داده شده دارد. سیستم اتوماسیون خانگی سامسونگ که این شرکت به توسعه‌ی آن مشغول بود خصوصیاتی نظیر کنترل لوازم منزل و سایر محصولات این شرکت از طریق گوشی موبایل و تلویزیون را در اختیار کاربر قرار می‌دهد. گسترش صورت گرفته توسط سامسونگ بر روی سرویس خانه‌ی هوشمند، شامل مجموعه‌ای از سرویس‌ها و محصولاتی می‌شود که بر روی امنیت، مدیریت مصرف انرژی و آگاهی از موقعیت متمرکز بوده و راه‌های هوشمندانه‌تر و آنلاین‌تری برای زندگی در خانه‌های آینده فراهم می‌کند. برای نمونه اکنون کاربر قادر خواهد بود به قفل‌های دیجیتال و دوربین‌های مدار بسته متصل شده و به بررسی وضعیت خانه و تمامی نقاط درون آن بپردازد.خصوصیت مدیریت انرژی جدید به شما این امکان را خواهد داد تا وضعیت سطح مصرف انرژی هر دستگاه را بصورت مناسب زیر نظر داشته باشید. حتی کاربر در این سیستم قادر است به تعیین محدودیت‌های مشخصی پرداخته و هنگامی که دستگاه مذکور در حال عبور از محدودیت مصرف تعیین شده باشد اعلانیه‌ای به کاربر ارسال خواهد شد تا شخص از کم و کیف ماجرا آگاه گردد.قابلیت آگاهی از موقعیت احتمالا یکی از هیجان‌انگیزترین توانایی‌های سیستم خانه‌ی هوشمند سامسونگ است. بر اساس این قابلیت، اقدامات خودکار بر اساس محل فعلی شما صورت خواهد پذیرفت. تصور کنید که سیستم تهویه مطبوع خانه بصورت خودکار هنگامی که به فاصله‌ی مشخصی از خانه رسیدید فعال شده و پیش از ورود شما فضا را به بهترین شکل برای شما آماده کند. شاید مایل باشید هنگامی که به نزدیک در ورودی خانه می‌رسید لامپ‌های بخش مشخصی از خانه روشن شوند. همه‌ی این‌ها و بسیاری موارد قابل تنظیم بیشتر در سیستم خانه‌ی هوشمند سامسونگ امکان‌پذیر است.


چگونه تمام این موارد به تجربه‌ی دلنشین اندرویدی گره خواهد خورد؟ اندروید ستون فقرات خانه‌ی هوشمند محسوب می‌شود و اغلب دستگاه‌های تولید شده توسط سامسونگ نیز از این سیستم‌عامل بهره می‌برند. نیازی به ذکر این مساله نیست که یکی از پایه‌های ثابت ویژگی‌های جدید سیستم سامسونگ، ادغام با سرویس دستیار صوتی S Voice است. کاربران بر این اساس قادر خواهند بود خانه و لوازم منزل خود را به کمک دستیار دیجیتال صوتی سامسونگ که در اغلب گوشی‌ها و ساعت‌های هوشمند این شرکت تعبیه شده کنترل کنند.
سامسونگ تصمیم گرفته تلاش‌های خود در حوزه‌ی خانه‌ی هوشمند را همزمان با گسترش این صنعت به پیش رانده و کیت توسعه‌ی نرم‌افزاری مخصوص سیستم خانه‌ی هوشمند خود را تا اواخر سال جاری میلادی عرضه کند. در صورتی که توسعه‌دهندگان از این کیت استقبال کرده و به گسترش آن بپردازند مسلما موفقیت بزرگی در انتظار سامسونگ خواهد بود. دیدگاه شما در خصوص آینده‌ی خانه‌های هوشمند و نقش سامسونگ در این حوزه چیست؟ به نظر می‌رسد اگرچه در حال حاضر اینگونه سیستم‌ها بیشتر برای خانه‌های بزرگ و گران قیمت کاربرد دارند، اما با ورود هرچه بیشتر شرکت‌های بزرگ به این صنعت شاهد کاهش هزینه‌ها و افزایش کاربردهای احتمالی حاصل از آن هستیم. کدام شرکت‌ها را بعنوان بازیگران مهم این عرصه را در آینده‌ی نزدیک تصور می‌کنید؟

تحریریه معماری آرل
نویسنده: مسعود آموزگار
منبع: زومیت، ANDROIDAUTHORITY
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
«بی‌ام‌سی ایمپک»دوچرخه ای مفهومی برای آینده ای نزدیک

«بی‌ام‌سی ایمپک»دوچرخه ای مفهومی برای آینده ای نزدیک

[FONT=Tahoma, Geneva, sans-serif]
[/FONT]


بخش توسعه و تحقیق شرکت BMC یک دوچرخه مفهومی جذاب و آینده‌نگرانه را معرفی کرده است. این محصول که به نظر می رسد آینده دوچرخه های امروزی باشد دارای ویژگی های منحصر بفردی است که در ادامه با آن آشنا خواهد شد.



این دوچرخه توسط Torgny، مدیر سابق طراحی کانوندال طراحی شده که در شرکت BMW نیز سابقه طراحی دارد. طراحی دوچرخه مفهومی ایمپک (Impec) هم پایدار و محکم به نظر می‌رسد. درواقع این دوچرخه چیزی بیش از یک ویترین برای نمایش تکنولوژی‌ها و ایده‌های نوین است.










جزئیاتی نظیر استفاده از باتری و نیروی الکتریکی کمکی، سیستم کامپیوتری یکپارچه، بدنه و قطعات مختلف فیبر کربنی سبک‌وزن، گیربکس ماژولار و بازوهای تکی چرخ‌ها در کنار چهره آئرودینامیک و پویای این وسیله، سزاوار تحسین می‌باشند.
شاید در آینده دوچرخه‌های BMC ایمپک، چندان غیرعادی به نظر نرسند. شما چه زمانی را برای تحقق آن پیش‌بینی می‌کنید؟

تحریریه [FONT=Tahoma, Geneva, sans-serif]معماری آرل[/FONT]
منبع: گجت نیوز
 

R0zI

عضو جدید
عجیب‌ترین رسوم كفن‌ و دفن در دنیا

سوگواری در كشورهای مختلف دنیا، آیین‌های مختلفی دارد؛ آیین‌هایی كه از سنت هر جامعه برمی‌خیزد و مردم به آن اعتقاد دارند. گاهی اعتقادات عجیبی‌ هم در خصوص برخی از این آیین‌ها وجود دارد. بعضی‌ها معتقدند كه اگر از این رسوم تبعیت نكنند، یا نفرین می‌شوند، یا فرد از دنیا رفته مورد بخشایش قرار نمی‌گیرد. پرداختن به آیین‌های كفن و دفنی كه خاص هر كشور باشد، علاوه بر این‌كه از منظر قیاس با رسوم خودمان می‌تواند جالب توجه باشد، به نوعی بازتاب‌دهنده فرهنگ، روحیات و سنن مردم آن كشور خاص هم هست، از این رو در ادامه به مرور برخی از این رسوم در چند كشور پرداخته‌ایم.




كره جنوبی؛ پول و برنج در دهان متوفی!
كره جنوبی از كشورهای شرق آسیاست و از آنجا كه معمولا تلقی‌های عجیب‌وغریبی در‌خصوص مراسم‌ سوگواری در این دسته از كشورها در ذهن بسیاری از ما قرار دارد، شاید پرداختن به آن جالب باشد. شاید مهم‌ترین نكته این باشد كه برخلاف بعضی‌ها در این كشور مرده را نمی‌سوزانند.


ـ مردم كره جنوبی از قدیم معتقدند اگر افراد در خانه از دنیا بروند به روح سرگردان تبدیل می‌شوند. به همین دلیل مردم آنجا تمام سعی‌شان را می‌كنند افراد بیمار را در خانه تنها نگذارند!

ـ آداب و رسوم كفن و دفن بین مردم كره جنوبی می‌گوید كه فقط همجنس‌های متوفی حق حضور در مراسم خاكسپاری دارند!

ـ در مراسم خاكسپاری كسانی حق دارند گریه و زاری كنند كه قبل از مرگ متوفی حضور داشتند.

ـ معمولا در پوشش عزاداران هم دارای تفاوت‌هایی است. معمولا خانم‌ها در مراسم ختم زیورآلات نمی‌اندازند و موهایشان را شانه نمی‌كنند. لباس‌های ساده می‌پوشند و یك نفر كت متوفی را دست می‌گیرد و به پشت‌بام می‌رود و نامش را سه بار صدا می‌زند. این كت را بعدا به دلیل این‌كه روح متوفی در دنیای بعدی بدون لباس نماند بالای سر فرد از دنیا رفته به خاك می‌سپارند!
آداب و رسوم كفن و دفن بین مردم كره جنوبی می‌گوید كه فقط همجنس‌های متوفی حق حضور در مراسم خاكسپاری دارند!

ـ بعد از حمام كردن فرد متوفی، ‌گرفتن ناخن‌ها و شانه كردن موهایش، ‌او را در كیسه‌ای قرار می‌دهند و در تابوت می‌گذارند. تا اینجایش معمولا در همه كشورها یكسان است، اما تفاوتی كه كره‌ای‌ها با دیگر ملت‌ها دارند این است كه در این ناحیه دهان فرد از دنیا رفته را با مقداری پول و سه قاشق برنج پر می‌كنند. قصد آنها از این كار این است كه رزق و روزی خود را با متوفی همراه كنند و سفر راحت‌تری را برای او رقم بزنند. بعد از آن بدن ملبس می‌شود و دست و پاها گره می‌خورد. در نهایت هم بدن مهر و موم شده به معبد برده می‌شود.


ـ بعد از جمع شدن نزدیكان، جنازه به سمت قبرستان برده می‌شود. در قدیم به دلیل این‌كه 70 درصد كره كوهستانی بوده افراد نزدیكان خود را در جاهای بلند و مورد علاقه خود دفن و آنجا را به یك مقبره خانوادگی تبدیل می‌كردند. اما در حال حاضر قبرستان‌هایی وجود دارد كه افراد فقط در آنجا حق دفن دارند. بعد از دفن بدن مرد معبد اعمال خود را انجام می‌دهد.

ـ تمام نزدیكان بعد از اجرای مراسم چند‌ بار به فرد از دنیا رفته تعظیم می‌كنند.

ـ ‌سنت روز سوم را كره‌ای‌ها هم دارند. آنها تا سه روز برای فرد از دنیا رفته غذا می‌برند.



آفریقای جنوبی؛ رد كردن میت از سوراخ دیوار!
در آیین آفریقایی‌ها مرگ پایان زندگی نیست. آنها اعتقاد دارند كه بعد از مرگ زندگی در حوزه دیگری ادامه پیدا می‌كند. در باور آنها مرگ و زندگی دو سر یك خط‌كش است كه اگر از قدرت یكی كم شود به دیگری اضافه می‌شود. آنها مرگ را از بین رفتن قدرت یك انسان می‌دانند و گاهی وقتی از آنها سوال می‌شود كه خوب هستید؟


می‌گویند: «هی! ‌اندكی زندگی می‌كنیم.» در این لحظات منظورشان این است كه زندگی‌شان در سطح پایینی از خود قرار دارد. در باور آفریقایی‌ها هر وقت كسی ضعیف شود مرگ به سراغ او می‌آید. آنها علاوه بر این‌كه معتقدند مرگ پایان یك زندگی و دگرگونی نیست، بر این تصورند كسانی كه مرده‌اند با خانواده‌هایشان در ارتباط هستند.

ـ مرگ گرچه اتفاق ترسناكی است اما باعث می‌شود كه دو دنیای مادی و معنوی با هم درآمیزد؛ دنیایی كه قابل دیدن است و دنیایی كه ما از دیدن آن محروم هستیم. این شروع یك رابطه بین تمام مخلوقات جهان است؛ مخلوقاتی مثل ارواح و انسان. هدف زندگی در آیین آفریقای جنوبی رسیدن به مرحله‌ای است كه اجدادشان رسیده‌اند، یعنی جد شدن. وقتی كسی می‌میرد، ‌اطرافیان برای احترام به او مراسم خاكسپاری می‌گیرند و آن را برای آرامش روح مرحوم هدیه می‌كنند. این مراسم مذهبی اگر درست انجام نشود روح فرد از دنیا رفته به یك روح سرگردان تبدیل می‌شود كه بعد از آن دیگر قادر نیست كه در بین آدم‌ها زندگی كند و ممكن است برای دیگران خطرناك شود!

ـ خیلی از مردم آفریقا سنتی دارند كه وقتی فرد از دنیا رفت بدن او را از سوراخ بزرگی كه در دیوار ایجاد كرده‌اند عبور می‌دهند و بعد از عبور آن را پر كنند. این باور كه نباید مرده را از در خارج كنند به این دلیل است كه می‌خواهند او راه برگشت به خانه را پیدا نكند و وقتی كه بخواهد از سوراخ برگردد آن را بسته ببیند و زندگی كردن را فراموش كند!

ـ جسد را معمولا از سمت پاها جابه‌جا می‌كنند؛ این كار نشانه این است كه این فرد از مكان اقامت سابقش رفته است. معمولا عده‌ای راه‌های كج و معوج و منطقه‌هایی را كه خار بیشتری دارد در آفریقای جنوبی برای دفن مرده مناسب می‌بینند، چون آنها به تقویت نیروی زندگی با سختی‌ها اعتقاد دارند. برخی هم البته نظر متفاوتی دارند.آنها سختی‌هایی را می‌كشند و مكانی را پیدا می‌كنند كه مطمئن هستند بعد از دفن روح او راحت‌تر به خانه بازخواهدگشت. گروه سومی هم در آفریقای جنوبی وجود دارد كه به دلیل اعتقاداتشان قبرها را نزدیك خانه‌ها انتخاب می‌كنند.

ـ در باور مردم این ناحیه مرگ بچه‌ها به عنوان دردآورترین عمل شیطان در نظر گرفته می‌شود. معمولا هم عادت دارند در مراسم خاكسپاری یك حیوان را قربانی كنند.

ـ معمولا دوره عزاداری حداقل تا یك هفته بعد از مرگ ادامه دارد. معمولا یك روز بعد از مرگ، عزاداران لباس مشكی می‌پوشند یا به لباس‌هایشان پارچه مشكی گره می‌زنند. خود را در خانه حبس می‌كنند و موهای سر و صورت خود را می‌تراشند. در نظر آفریقایی‌ها تراشیدن مو را نمادی از مرگ می‌دانند و وقتی دوباره مو رشد كند آن را به نشانه زندگی جدید و تقویت قدرت آن معنی می‌كنند.

ـ وسایلی كه از فرد از دنیا رفته به جا می‌ماند نباید استفاده شود تا زمانی كه همگی شسته و از بدیمنی پاك شود. به عقیده این مردم، خانه باید یك هفته بعد از مرگ از تیرگی‌ها و ناپاكی‌ها پاك شود. البته بعضی‌ها تا یك ماه و بیشتر هم عزاداری می‌كنند و به همین دلیل پاك كردن خانه به تعویق می‌افتد. زنی كه همسرش را از دست داده است تا یك سال و فرزندان تا سه ماه باید در سوگ بنشینند.



هند؛ سوزاندن متاهل‌ها، دفن مجردها!
در تمام دنیا اگر با دید دقیق‌تری به مراسم ترحیم نگاه كنیم،‌ جالب‌ترین و متفاوت‌ترین مراسم را در هند می‌بینیم؛ مراسمی كه متفاوت‌تر از هر ناحیه‌ای در دنیا برگزار می‌شود. نمونه این مراسم را معمولا در فیلم‌های هندی كه تا به حال پخش شده دیده‌ایم. مراسمی كه معمولا با حلقه‌های گل بر‌گردن افراد عزادار برگزار می‌شود و بعد از سوزاندن جسد، خاكستر را به همراه آن حلقه‌های گل به آب می‌سپارند.


ـ در فرهنگ هندوستان به مرگ افراد اهمیت زیادی داده می‌شود. چنان كه مراسم آنها برای مردگان، چیزی كامل‌تر از یك مراسم عروسی است.

ـ هندی‌ها مراسمی دارند به نام «تراویح» (Teravih). مراسمی كه از روزی كه فرد از دنیا می‌رود شروع می‌شود و تا 13 روز ادامه پیدا می‌كند. در این مدت آنها غذاهای شیرین نمی‌خورند،‌ لباس جدید نمی‌پوشند و با این كارها به فرد از دنیا رفته ادای احترام می‌كنند. در این زمان افراد خانواده عبادات و غم‌های خود را شریك می‌شوند تا این‌كه با این كار روح متوفی به آرامش برسد. در حقیقت عزاداری در آیین آنها تا 13 روز برای همه و تا یك سال برای نزدیكان متوفی ادامه دارد.

بعد از یك سال مراسمی به نام «شراد» (Shraad) انجام می‌شود كه در آن افراد بعد از یك سال دوباره دور هم جمع می‌شوند و غذاهای مورد علاقه فرد از دنیا رفته را می‌پزند. همان طور كه ما ایرانی‌ها بعد از فوت یكی از نزدیكان، معمولا سومین و هفتمین روز درگذشت را دور هم جمع می‌شویم، هندی‌ها هم در روزهای سوم،‌ پنجم، ‌هفتم و نهم گرد خانواده متوفی جمع شده و چنین مراسمی برگزار می‌كنند.

ـ وقتی فرد متوفی چه مرد، ‌چه زن از دنیا می‌رود اگر ازدواج كرده باشد مراسم به این صورت است كه بدن وی سوزانده می‌شود، اما اگر این فرد ازدواج نكرده باشد او را به خاك می‌سپارند.

ـ فرد از دنیا رفته (اگر ازدواج كرده باشد) را به كنار رودخانه می‌برند و می‌سوزانند. پسر بزرگ فرد متوفی معمولا در این مراسم وظیفه سپردن خاكستر را به یكی از رودخانه‌های مقدس دارد.

ـ قبل از هر كاری ابتدا بدن را حمام و بعد با پودر زردچوبه و آب آرایش می‌كنند. لباس تازه تن متوفی می‌كنند و بعد آن را با گلاب خوشبو و معطر می‌كنند.

ـ هنگام حمل بدن، مردان برهمایی سرودهای معنوی می‌خوانند و اصوات عجیب موسوم به «مانترا» درمی‌آورند.
منبع:tebyan.net
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکذیب ازدواج شریفی‌نیا با خانم رضوی برای چندمین بار +عکس

تکذیب ازدواج شریفی‌نیا با خانم رضوی برای چندمین بار +عکس

[h=1]تکذیب ازدواج شریفی‌نیا با بازیگر معروف +عکس[/h]

رز رضوی با انتشار متن زیر در صفحه شخصی اش خبر ازدواجش را تکذیب کرد.




 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهرام رادان قلابی دستگیر شد/فریب خوردن 4000 دختر

بهرام رادان قلابی دستگیر شد/فریب خوردن 4000 دختر

ساخت صفحات تقلبي و تقلید صدای شگفت انگیز این فرد در كنار نااگاهي جامعه، باعث فریب خوردن دختران بود.

تی وی پلاس: در پی اعلام رییس فضای تولید و تبادل اطلاعات تهران بزرگ از دستگیری فردی که با ایجاد صفحات جعلی به نام یکی از سوپراستارهای سینمای ایران از دختران جوان اخاذی می‌کرد، توضیحاتی را از وكيل اين پرونده جويا شديم.

الهه شریف، وکیل بهرام رادان، درباره جزئیات این پرونده گفت: «مدتي بود كه شايعاتي مبني بر مورد كلاهبرداري قرار گرفتن دختران جوان از سوي شخصي كه خود را بهرام رادان معرفي مي كرد شنيده مي شد كه با افزايش اين شايعات و حساسيت موضوع، اقدام به بررسي و تحقيق نموده و متوجه شديم شخصي به صورت كاملا حرفه اي و برنامه ريزي شده، با ساخت صفحات جعلي در بسياري از شبكه هاي اجتماعي به نام بهرام رادان و دستيابي به اطلاعات شخصي وي و درج در اين صفحات، خود را بهرام رادان معرفي نموده و اقدام به دوست يابي و جذب طرفداران و علاقمندان اين هنرمند معروف نموده و پس از شناسايي و انتخاب طعمه هاي معصوم و بي تجربه و كم سن و سال، به آنها نزديك شده و با شبيه سازي و تقليد صداي بهرام رادان و ارايه اطلاعات خصوصي و شخصي وي، ضمن برقراري تماس تلفني، اين دختران جوان را اغفال و با سوءاستفاده از اين علاقه، به عناوين مختلف از ايشان كلاهبرداري مي نمايد. با كشف اين واقعيت تكان دهنده، بر آن شديم كه جهت تعقيب متهم، شكايتي را در مراجع قضايي مطرح نماييم .

در ابتداي طرح شكايت از سوي موكل، مبني بر "جعل نام و صفحه موكل و كلاهبرداري" با عدم پذيرش شكايت روبرو شديم چراكه مراجع قضايي خود را مرجع رسيدگي به شكايات مالباختگان و قربانيان دانسته و موكل يعني بهرام رادان را نه مالباخته و نه قرباني مي دانستند و اين ادعا را كه شخص يا اشخاصي با سوء استفاده از نام بهرام رادان، دختران جوان را اغفال مي نمايند به عنوان دليلي قابل قبول بر طرح شكايت از سوي بهرام رادان نمي دانستند...
از سوي ديگر دختراني كه طعمه اين رفتار مجرمانه شده و مالي از دست داده بودند نيز به دليل ناآگاهي از حقوق خود و همچنين دلايل شخصي و خانوادگي و اجتماعي و... جسارتي جهت طرح شكايت نداشته و اين وضعيت، بستري مناسب را براي بالابردن جسارت متهم و افزايش فعاليت مجرمانه وي فراهم نمود. درنهايت تعدادي از مالباختگان حاضر به همكاري شدند و درنتيجه موفق به طرح شكايت مبني بر {كلاهبرداري رايانه اي و جعل نام و جعل صفحات اجتماعي} در مرجع قضايي صالح شديم كه پس از مدتي با دستور مقام قضايي در دادسرا، انجام تحقيقات و شناسايي و دستگيري متهم به پليس فضاي توليد و تبادل اطلاعات ( پليس فتا) ارجاع شد.
الهه شريف در ادامه بيان نمود كه:" در كوتاهترين زمان با تكيه بر توانايي و قدرت و سرعت عملي فوق تصور در افسران و ماموران توانمند در پليس فتا متهم شناسايي و ضمن عمليات تعقيب و گريز، متهم دستگير و تحت بازجويي قرار گرفت و مالباختگان نيز در پناه چتر حمايتي پليس قرار گرفته و اولين قدم در راستاي حفظ امنيت اجتماعي واحقاق حقوق جامعه، برداشته شد."
طبق اعلام رسمی سرهنگ محمدمهدی كاكواني، بررسی‌ها نشان داد که این فرد در ابتدا از طریق کامنت‌نویسی در صفحات تفلبي با دختران جوان ارتباط برقرار کرده و پس از آن با تکیه بر شباهت صدایش به این بازیگر معروف، ضمن برقراري تماس تلفنی با قربانیان خود و نزديكي به ايشان و اغفال، از آنها اخاذی می‌کرد.
الهه شريف در پايان بيان نمود" پس از انجام تحقيقات لازم، متهم به همراه نتيجه تحقيقات به مقام قضايي تسليم شده است و در حال حاضر نيز منتظر رسيدگي به اتهامات متعدد اين متهم و صدور حكم قانوني و محكوميت وي و اجراي عدالت هستيم تا ديگر شاهد چنين اقدامات مجرمانه اي نباشيم."
 

F.A.R.Z.A.N.E.H

عضو جدید
محصولاتی که در پی یگ اشتباه اختراع شدند .

همه محصولات اين ليست يا بر اثر يک اشتباه کشف شده اند و يا هدف از ساختن آنها چيزي ديگري بوده است، و حالا که مدت ها از زمان ساختنشان مي گذرد تصور زندگي بدون آنها ممکن نيست!


بستنی چوبی
اختراع بستنی چوبی به سال 1905 بر می گردد. ماجرا از این قرار بود که روزی پسر 11 ساله ای به نام فرانک اپرسون آبمیوه خود را که از پودر میوه و آب درست شده بود، به همراه قاشقی که برای هم زدن آن به کار برده بود در بیرون از خانه جا گذاشت. صبح فردا آبمیوه یخ زده بود و به قاشق چسبیده بود. به این ترتیب اولین بستنی چوبی اختراع شد و فرانک بیست سال بعد این اختراع خود را به ثبت رساند.
Rogaine (دارویی برای رویش مجدد مو) :
مشاهدات دانشمندان نشان می داد که بیماران مبتلا به فشارخون اگر از داروی لونیتن استفاده کنند موهای ضخیم تر و پرپشت تری خواهند داشت و بدین ترتیب این دارو برای درمان ریزش مو و رشد مجدد آن مورد استفاده قرار گرفت.
شیرینی خشک (کوکی) با تکه های شکلات:
این خوراکی خوشمزه اولین بار در مهمانخانه ای در ماساچوست ساخته شد. ویکفیلد صاحب این مهمانخانه با آرد و تکه های شکلات دسری برای مهمان ها درست کرده بود اما شکلات ها کاملاً حل نشده بودند و چیزی شبیه کوکی هایی که امروز می شناسیم به وجود آورده بودند. البته ناگفته نماند مهمان ها این دسر جدید را پسندیده بودند و از آن تعریف می کردند (حق با آنها بود، نه؟)
مایکرویو:
در سال 1945 یکی از مهندسان کارخانه ریتون، پرسی اسپنسر، هنگام کار با لامپ های مگنترون (که در سیستم های رادار نظامی به کار می رود) متوجه شد که شکلات داخل جیبش ذوب شده است. اسپنسرکه پرتوهای لامپ مگنترون را عامل ذوب شدن شکلات می دانست تصمیم به اختراع دستگاهی جدید به نام مایکرویو گرفت و بدین ترتیب اولین مایکرویو که 5 فوت ارتفاع داشت (!) به وجود آمد.
آتش بازی:
می گویند حدود2000 سال پیش یک آشپز چینی اشتباهاً زغال چوب، سولفور و نیترات پتاسیم را با هم ترکیب کرد و در نتیجه چیزی شبیه آنچه امروز به عنوان آتش بازی می شناسیم اتفاق افتاد. ناگفته نماند که همه این مواد امروزه در آشپزخانه ها ی ما پیدا می شود.
صابون عاج (Soap lvory) :
ماجرا از این قرار بود که یکی از کارکنان کارخانه صابون سازی که محل کار خود را برای صرف نهار ترک می کرد دستگاه صابون سازی را به اشتباه روشن گذاشت غافل از اینکه این اشتباه به یک اختراع جالب منجر خواهد شد. مرد کارگر به کارخانه بازگشت و ترس از توبیخ باعث شد که قضیه را از دیگران پنهان کند و صابون های به ظاهر خراب را مخفیانه به فروش برساند. اما به زودی مشخص شد که مشتری ها از مصرف این صابون راضی بوده اند و می خواهند دوباره از این صابون ها استفاده کنند. بدین ترتیب کارخانه ساخت صابون های جدید را شروع کرد و ظرف مدت کوتاهی به شهرت جهانی رسید.
خمیر بازی (Doh Play):
این ترکیب غیرسمی به دست نمی چسبد و می تواند چندین بار مورد استفاده قرار گیرد. این وسیله بازی در ابتدا ماده ای انعطاف پذیر وبتونه مانند بود و برای پاک کردن آثار زغال سنگ از کاغذدیواری به کار می رفت. پس از جنگ جهانی که گاز طبیعی جای زغال سنگ را گرفته بود و کاغذدیواری های قابل شستشو به بازار آمده بود، کمپانی تولید کننده این ماده که خود را در معرض خطر ورشکستگی می دید به فکر راه چاره افتاد و محصولات خود را به صورت خمیر بازی روانه بازار کرد.
چیپس سیب زمینی:
این محصول پرطرفدار اولین بار توسط آشپزی به نام جورج کروم ساخته شد. یکی از مشتری های رستوران که از سیب زمینی سرخ شده رستوران راضی نبود مرتباً آنها را به آشپزخانه پس می داد و از تردنبودن آنها شکایت می کرد . آشپز رستوران که عصبانی شده بود و دیگرحوصله شنیدن شکایت مشتری را نداشت سیب زمینی ها را به صورت لایه های بسیار نازک خرد کرد، به آنها نمک اضافه کرد و در روغن فرو برد. این چیپس های ترد و خوشمزه به زودی در سراسر آمریکا معروف شدند و طرفداران زیادی پیدا کردند.
قهوه :

می گویند چوپانی از اهالی اتیوپی یا حبشه متوجه شده بود که وقتی گوسفندانش از گیاهان قرمز رنگی که در اطرافشان روییده بود تغذیه می کنند، شادتر و سرحال تر از همیشه به نظر می رسند. چوپان بعد از بررسی و امتحان این گیاه آن را به یک پیشوای دینی نشان داد و در نهایت این گیاهان پس از سرخ شدن و جوشیدن به عنوان یک نوشیدنی مورد استفاده قرار گرفتند.
 

shervin 69

عضو جدید
5 حقیقت درباره خودم، که نمی‌خواستم باورکنم!

5 حقیقت درباره خودم، که نمی‌خواستم باورکنم!

[h=2]5 حقیقت درباره خودم، که نمی‌خواستم باورکنم![/h] [h=2][/h]
گاهی اوقات ناگهان با حقایقی درباره خودمان روبرو می شویم که شوکه می شویم ، چیزهایی که شاید در ناخودآگاهمان مانده و از آنها غافل شده ایم ولی باید آنها را بپذیریم !

نویسنده رمان Ruby در جلسه معارفه کتابش، درباره چیزهایی صحبت کرد که ما هیچ وقت دروهله اول باور نمی‌کنیم، چیزهایی که پذیرشش بسیار سخت است، اما مجبوریم که بپذیریم.
1. حقیقت: من هم می توانم فریبکار باشم!
یک عالمه بلیط پارکینگ، بیرون از کافی‌شاپ نزدیک خانه پیدا کردم ، باید آنها را به صاحبش برمی گرداندم اما یواشکی کنار چرخ ماشینم قایم شدم، سست شدم؛ و بعدش- ناگزیر و بی هیچ توجیهی– توی داشبورد قایمشان کردم، مثل یک دروغ کوچولو بود و یا دزدیدن یک آب نبات یواشکی از مغازه!!! زمان گذشت و کپه بلیط ها آنجا بود، فراموششان کردم . برای هفته ها و شاید ماه ها فراموششان کرده بودم، بالاخره وقتی که بعد از مدت ها جریمه تخلفات این ماهم آمدو خیلی بالا بود ، احساس کردم این تاوان اشتباهم بوده !!! و به این فکر کردم که من هم می توانم گاهی فریبکار باشم
2.حقیقت: قدرت نه گفتن ندارم!
دخترم به آنها کوه "سینتوس" می گوید. یک تپه جوراب کهنه، رسیدهای گمشده، نامه ها و خیلی چیزهایی که غمگینم می کند و چند تا کارت ویزیت.الان کوه سینتوس تلمبار شده توی یک جعبه و چپانده شده وسط جعبه های انباری، برچسب هم دارد! پیش خودم می گویم، خوب مرتب کردن آنها سخت است اما در واقع، من قدرت" نه" گفتن ندارم، و نمی توانم به خانواده‌ام بگویم من هم یک گوشه ای( خیلی بزرگ) از خانه را برای خودم می خواهم.
3.حقیقت: من هیچ وقت نقش ژولیت را بازی نخواهم کرد.
خیلی وقت پیش، من نقش هیپولیتا را در " رویای نیمه شب تابستان" داشتم. چون نقشم خیلی کوتاه بود، زمان آزاد زیاد داشتم که با عوامل پشت صحنه گپی بزنم. گروه ما درباره سن و سال برای نقش‌های خاصی بحث می کردند. از آنجایی که نقش ژولیت را باید یک نوجوان بازی می کرد، همه موافق بودند که بازیگر این نقش نباید سنش از 25 بیشتر باشد. آن زمان، من 31 ساله بودم. اما با بقیه مخالف بودم. من همیشه از سنم کمتر نشان می دادم. در 16 سالگی در مدرسه یک هنرپیشه معروف به من گفت: "کوچولو تو در 15 سالگی عالی می شی". من اعتقاد داشتم که من در 30 یا 40 سالگی هم می توانم نقش ژولیت را بازی کنم، چون نمی خواستم به هیچ عنوان سن وسالم را بپذیرم. هیچ چیز برام غیر ممکن نبود. در تمام زندگی با این باور زندگی کردم. در 43 سالگی یک دختر کاملا سالم به دنیا آوردم، اما در 46 سالگی که جنینم سقط شد، خرد شدم و به طرز عجیبی شوکه! بخشی از وجودم نمی پذیرفت که در کدام فصل زندگی ام هستم. همان بخش هنوز هم قبول نمی کند که خیلی چیزها را از دست داده ام و دیگر هیچ وقت نمی توانم آنها را داشته باشم. اما حقیقت این است که زمین می چرخد و عمر می گذرد و باید بپذیرم که من یک انسان هستم و زمان برخی توانایی ها را از ما می گیرد. من دیگر نمی توانم فرزندی بیاورم. من دیگر برای اولین بار عاشق نمی شوم. هرگز نمی توانم نقش ژولیت را بازی کنم. از پنجاه سال دیگر و چیزهای دیگر خبر ندارم. الان می فهمم که نمی خواهم خبر داشته باشم.
4. حقیقت : من باهوش و عاقلم.
این چیزی است که خیلی لازم دارم به یاد بیاورم – و در عین حال لیاقتش را- ممکن است اگر برای مدت مدیدی در سایه باورهایی که دیگران نسبت به شما دارند زندگی کنید، باور آنها" باور" شماهم بشود . اگر دوست شما، دائما" به شما بگوید که تو با هوش نیستی، البته شواهد چیز دیگری را نشان بدهد، حتما باور می کنید. اگر در زمان کودکی و یا نوجوانی مورد بیرحمی های شدیدی قرار گرفتید و حس می کنید که کودن بودید که توانایی متوقف کردنش را نداشتید، و همین عدم توانایی شما را دیوانه و درب و داغان می کند. تصور می کنید که هوش و بصیرت خود را به باد داده اید!. وقتی یک نگاه گذرا به تجربیاتم می کنم، کاملا" تاییدش می کنم و حقایق برایم روشن می شود و خودم را همانطور که هستم می بینم.
5. حقیقت: هنوز همسر قبلیم را دوست دارم!
هنوز قهوه تلخ ایتالیایی که شریکی خوردیم را به یاد دارم. کیکی که عشقم ازروی کتاب داستان بچه ها "زندگی من رو نمی ترسونه" نوشته دکتر مایا درست کرد و ساعتها وقت گذاشت که تزئینش کند و به من هدیه بدهد، را به خاطر دارم. حتی بی مزه ترین جک های دنیا را که تعریف می کرد، به یاد دارم. گرچه از او جدا شدم و با همه خشم ، دروغ ها ، دورویی و عذاب های روحی که وقت جدا شدن از هم، وجود داشت. به نحوی، من تمام آن احساسات قدیمی را کنار گذاشتم و دیگر به آنها توجه نمی کنم. گاهی تناقض داشتن خیلی دشوار است. فهمیدم اگر این حقایق را در چند سطر بیان کنم برام خیلی راحت تر است. اما واقعیت این است که ، با وجود همه زخم ها، من به عشقی نامرئی، بی وقفه گره خورده ام
 

Similar threads

بالا