آنگاه ک با او نخواهی ماند

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به سراغ من اگر می آیی،تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هر جور دلت خواست بیا!
مثل سهراب،دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک برداردمثل آهن شده در کنج قفس
چینی نازک تنهایی من،تو فقط زود بیا،که اگر زود بیایی دیر است...
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم بمان بهر خدا... گفتی خداخافظ

گفتم ببر با خود مرا... گفتی خداحافظ

گفتم تو از من در مسیرِ روشن ِ پیوند

آخر چه دیدی جز وفا ... گفتی خداحافظ

گفتم نمی خواهی مرا؟! باشد.. نخواه.. اما

ایکاش می گفتی چرا... گفتی خداخافظ

گفتم برو! باشد! خدا یارت... به دیدارت

می آیم .. اما کی؟ کجا؟ گفتی خداخافظ

ای وای از دلبستگی... ای داد از عادت...

معتاد خود کردی مرا.. گفتی خداحافظ




 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كاش میدانستی چشم هایم زشكوفایی عشق توفقط میخواند
كاش میدانستی عشق من معجزه نیست
عشق من رنگ حقیقت دارد
اشكهایم به تمنای نگاه توفقط میبارد
كاش میدانستی دختری هست كه احساس تورامیفهمد
دختری ازتب عشق تودلش میگیرد
دختری ازغمت امشب بخدامیمیرد
كاش میدانستی توفقط مال منی
توفقط مال همین قلب پراحساس منی
به سرم دادبزن تابدانم كه حقیقت داری
تابدانم كه بجزعشق تواین قلب نداردكاری
من به اعجازدوچشمان توایمان دارم
بخداتونباشی بی تو من یك بغل احساس پریشان دارم
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظری چه اتفاقی بیفتد؟ اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟!
اینکه دراتاق عروسکهایم پشت دریچه تنهاییم زیر بالشهای خیس از گریه ام
هوای تازه ندارم کافی نیست؟ منتظری چه اتفاقی بیفتد؟!

اینکه از چشمهای شب زده ام بجای باران برف ببارد؟
اینکه تمام پروانه ها وپرستوهای سرگردان بعد دعاهایم آمین بگویند؟

نه عزیز دلم !! هیچ اتفاقی نمیفتد!
جز پژمردن شبهای سرخ و سیاه من جزبه خاک افتادن ساقه های احساس بچه گانه ام !
جزترک خوردن شیشه اعتماد به نفس عجیبم جزبه خواب رفتن هوس یک قدم زدن
زیر آفتاب بعدازظهرپشت بلندترین ردیف شمشادهای خیابان

اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟!؟!
منتظری چه اتفاقی بیفتد؟!
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
.
.
.
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دلم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بــ...ـــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=6]چــــــه خـــبـــــر از دل تـــــــو ؟[/h] [h=6]نــفـــســـــش مثل نفـــســــهای دل کــــوچــــک من می گــــیـــرد ؟[/h] [h=6]یا به یک خـــنــــــده ی چــشـــــمان پر از نـــاز کـــسی می مـــیــرد ؟
[/h] [h=6]چــــــه خـــبـــــر از دل تـــــــو ؟

[/h] [h=6]دل مــغــــرور تو هم مـــثـــل دل عــاشــــق من می گـــیــرد ؟

[/h] [h=6]مثــل رؤیــــای رســــیـــدن به خـــــدا .....

[/h] [h=6]هــمـــه شــــب تـــا به افــــق

[/h] [h=6]چــــــه خـــبـــــر از دل تـــــــو......[/h]
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]"باران"[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهانه ای بود....[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که زیر چتر من،[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا انتهای کوچه بیایی.[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کاش...[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه کوچه انتهایی داشت[/FONT]​
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و نه باران بند می آمد.[/FONT]​
 

elnz

عضو جدید
(واقعا عالی بود مرسی)
ماه من ، غصه چرا ؟!
آ
سمان را بنگر ، کههنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه ی زندگی ام ،
غرق شادی باشد ….
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است …!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتی و تنهام گذاشتی


[FONT=times new roman,times,serif]توی قلبم پا گذاشتی تو که گفتی من می مونم[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]چرا رفتی و نموندی حالا که تنهای تنهام[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]واسه دله خودم می نویسم می نویسم تو کجایی[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]کی میایی کی میایی تو که رفتی من اینجا تنهام[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]دیگه طاقتی ندارم دیگه سخته بی تو موندن[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]بی تو هیچ معنای نداره[/FONT]
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوباره بارون گرفت
بارون
بارون
دلم تنگ شد برای تو
تویی که عاشق بارون بودی
تویی که یادم دادی بی چتر هم میشه زیر بارون خیس شد
تویی که بهم گفتی بارون
پاکی بخش و زلاله
حالا برم زیر بارون به یاد تو
یا واسه زلالی خود بارون
شاید خاطراتمونو بشوره و من سبک و بی خاطره بشم
 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنکه در تنها ترین تنهاییم
تنهایم گذاشت
کاش در تنها ترین تنهاییش
تنها کس تنهاییش
تنهایش نگذارد

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام​
دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست​
از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم می‌میرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم​

 

Ћцвгіѕ Ǥіяl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام
وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب
نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت
نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم
نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید… چشمانش را باز
کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت
انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم
روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو
میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز
نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.
(عاشقتم تا بینهایت) قلب دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت
حرفاشو باور نکردم…
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفت ...
بی آنکه مرا به خدا بسپارد !!
نمی دانم خدا را از یاد برده بود ،
یا مرا ... ؟!:cry:


من هم میرومممممممممممم
 

شهرآفتابی

عضو جدید
این روزها هم چو درختی خشکیده دراعماق جنگلی سوخته ازآتش خشم دنیاهستم شاخه هایم راسیاهی دود دربرگرفته است ورنگ سیاه رابرلباس تنم نمایان کرده است
بارانی باید ببارد هم چو بارارن امروزباخشم،این سیاهی را ازرنگ رخساره ام بشوید
نگاهی به بیرون انداختم بارانی رادیدم که باخشم بر زمین می باردوبه شیشه های
پنجره می خوردونگاهی که به این باران دوخته شده.....
وافکاری که مدام تکرارمی کند که چه بسا هم چنین بارانی نیز نتواند درخت خشکیده
وسوخته مرانجاتی بخشد!!!.....
آخه درختی که ازریشه سوخته باشه دیگه بارون وآب وزمین وخاک نمیتونن براش کاری
بکنن واون وقته باید منتظرمعجزه باشی!...
منم دیگه کارم به جای رسیده که منتظرمعجزه نیستم .....
ریشه درخت قلبه درخته.....
قلبم مثل دفترخاطراتی سوخته است که خاکستر تمام نامهربانی های
دنیا برآن نشسته است دیگر کسی نمی تواند برگ هایش راورقی بزند
هیچ وقت دیگر توان آن رانخواهد داشت تا دستی به ان بخورد وخاطراتش را
مرور بکندآنی خاکستر شده باخاک زمین درآمیخته وهرنسیمی می تواند آن
را به هرکجا که خواهدببرد
 

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون مهدیه جان دکتر عزیز فوق العاده بود لذت بردم:w30:

تاپیک بسیار جالبی بود یه موقعیتی برای دوستان ایجاد کردی تا حرف دلشون رو بزنن:heart:

مرسی از همه مهندسان:w27:

دلهایتان خوش:gol:
 

saba jo00on

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی به تمام ایـن بی قـراری هـا می خندی

و سـاده از کنارشان می گذری . . .
.
.
.
این

قشنگ ترین دروغیست

که دیگران برای آرام کردنت به تـو می گویند...
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رو بوسیدم و گفتم خداحافظ

تو هم خندیدی و گفتی خداحافظ

تو می رفتی و خندیدی

به این قلب پراز دردم

ولی من اشک چشمامو

به آستین پاک می کردم

نفهمیدی دلم خون بود

گلوم از بغض داغون بود

نفهمیدی شکستم من

روی زانو نشستم من

نفهمیدی چقدر سخته

خداحافظ به تو گفتن

به ظاهر از تو دل کندن

توی دل واسه تو مردن

تو می رفتی و خندیدی

به این قلب پراز دردم

ولی من اشک چشمامو

به آستین پاک می کردم ...



 

puorya1368

اخراجی موقت
بخواب . . .
وقتی فردا صبح بیدار می شوی دردهایت همان دردهای دیروزیند
بخواب
تا غم هایت چند ساعتی بخوابند
و صبح سرحالتر شروع به تازیانه زدن بر روحت کنند
بخواب
تا ترس هایت کنج اتاق کمی بیکار بنشینند
و به خواب شجاعانه ات زل بزنند
و برای فردای تنهایت خط و نشان بکشند
بخواب
تا رویاهای شیرین کودکانه ات
باز به خوابت بیایند
و نوازشت کنند ،
تا لبخندی بزنی در خواب
و وقتی بیدار شدی،
حسرتشان را بخوری
بخواب
تا آرزوهایت نفسی چاق کنند
تا فردا با سرعت� ...
 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رو بوسیدم و گفتم خداحافظ

تو هم خندیدی و گفتی خداحافظ

تو می رفتی و خندیدی

به این قلب پراز دردم

ولی من اشک چشمامو

به آستین پاک می کردم

نفهمیدی دلم خون بود

گلوم از بغض داغون بود

نفهمیدی شکستم من

روی زانو نشستم من

نفهمیدی چقدر سخته

خداحافظ به تو گفتن

به ظاهر از تو دل کندن

توی دل واسه تو مردن

تو می رفتی و خندیدی

به این قلب پراز دردم

ولی من اشک چشمامو

به آستین پاک می کردم ...



چقد به دلم نشست...............خودتون گفتين؟
 

puorya1368

اخراجی موقت
بخواب˓ بخواب اگر میتوانی˓ امشب
بگذار خلوتی خیابان را
برای چهار کارگر شهرستانی غریب
تا در نبود هراس گرسنگی
عرق کرده˓
به کو چه ای باریک سرازیر شوند
در جستجوی مردانگی خویش
نگاه نکن˓
بگذار در چهار راه های دود گرفته انسانی
کودکان بی تعصب
بر مرد مادر خود˓ گل بفروشند
شاداب از آنکه صبحدم˓
گلها باز آورده می شوند
برای آغازشکستی تکراری
محکم بخواب و بگذار نشنوی
 

puorya1368

اخراجی موقت
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است:biggrin:
 

puorya1368

اخراجی موقت
بخواب˓ بخواب اگر میتوانی˓ امشب
بگذار خلوتی خیابان را
برای چهار کارگر شهرستانی غریب
تا در نبود هراس گرسنگی
عرق کرده˓
به کو چه ای باریک سرازیر شوند
در جستجوی مردانگی خویش
نگاه نکن˓
بگذار در چهار راه های دود گرفته انسانی
کودکان بی تعصب
بر مرد مادر خود˓ گل بفروشند
شاداب از آنکه صبحدم˓
گلها باز آورده می شوند
برای آغازشکستی تکراری
محکم بخواب و بگذار نشنوی
 

Similar threads

بالا