amir 7334
عضو جدید
ای مسافر، که آرزوهای مرا با خود میبری
اینهمه عجله برای چیست ،از منو دنیای من آرامتر بگذر
تا با آرامش نظاره گرت باشم
بگذار از بلور اشکانم راهت را آسمانی کنم
کاش میدانستی ،رفتنت قلب مرا به دو نیم میکند
زیستن با نیمی از قلب، تن خسته من را خسته تر میکند
بگذار بار دیگرنظاره گر ،آخرین لبخند تلخت باشم
نگاه فریبندهات را هرگز از یاد نخواهم برد
در لحطه رفتنت ،با نگاهی پشت سر با من وداع کن
با من چیزی بگو حرفی بزن ،به این پاهای خسته امیدی برای استواری
دوری یک باره ،باد خزانیست تابش نمیاورم
فراغت را زره زره در خاطر من روشن کن
کمی تامل کافیست ،تو هرگز رها شده نبودی
تا بدانی تنها شدن چه حزن آلود است .
اینهمه عجله برای چیست ،از منو دنیای من آرامتر بگذر
تا با آرامش نظاره گرت باشم
بگذار از بلور اشکانم راهت را آسمانی کنم
کاش میدانستی ،رفتنت قلب مرا به دو نیم میکند
زیستن با نیمی از قلب، تن خسته من را خسته تر میکند
بگذار بار دیگرنظاره گر ،آخرین لبخند تلخت باشم
نگاه فریبندهات را هرگز از یاد نخواهم برد
در لحطه رفتنت ،با نگاهی پشت سر با من وداع کن
با من چیزی بگو حرفی بزن ،به این پاهای خسته امیدی برای استواری
دوری یک باره ،باد خزانیست تابش نمیاورم
فراغت را زره زره در خاطر من روشن کن
کمی تامل کافیست ،تو هرگز رها شده نبودی
تا بدانی تنها شدن چه حزن آلود است .