آزادی

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آزادی یعنی اجازه انتقاد به صاحب قدرت .آزادی فقط درچارچوب قانون بیشترازون یعنی هرج ومرج.
شخص صاحب قدرتی اجازه میده من نقدهام رو بهش بگم و خودش یا عملکردش رو نقد کنم
حالا یا اون می پذیره و سعی در بر طرف کردن نقدها می کنه
یا اینکه من رو بایکوت می کنه! پس یا می تونه دمکراتانه با موضوع برخورد کنه یا دیکتاتورانه!:دی
پس در اینجا هم آزادی محصور میشه به عمل اون شخص در قبال من
و یه چیز دیگه هر شخص یه ظرفیت مشخصی داره با نقد پذیری ، یکی زیاد تر ، یکی کمتر
پس نمی تونیم بگیم اونی که نقد منو پذیرفته به من ازادی داده
یا اونی که نپذیرفته حق آزادی رو از من سلب کرده
در کل نحوه ی نقد من هم شامل اون آزادی میشه انگار:ا
----
این قانون را کی تعیین می کنه که من چ قدر آزاد باشم یانه
به نظرت توی آزادی و آزاد بودن ،هرج و مرج معنی میده؟
 

Mohsen89

عضو جدید
آزادی یعنی اینکه هر کس هر کار دلش میخواد انجام بده تا جایی که مزاحم دیگران نباشه
کلیشه‌ای، کلی و ناقص
تا جایی که مزاحم دیگران نباشه و به خودش هم آسیبی نزنه. برای مثال کسی حق نداره خودش رو بکشه، یا صبح تا شب یه گوشه ای بشینه اونقدر تریاک بزنه که چشماش بزنه بیرون.
دوماً، هر کس از مزاحمت یک تعریفی داره. یکی میاد میگه اگه کسی روسری سرش کنه مزاحم ذهن و افکار من میشه، همینطور کسی میتونه بگه کسی که حجاب رو رعایت نمی کنه مخل آسایش و آرامش من هست (و شاید هم واقعا باعث اذیتش میشه، به هر دلیلی حالا). الان باید بر اساس کدوم ملاک جامعی بگیم حق با کدوم هست؟ در واقع کدوم ملاکی که مورد قبول همه باشه، یا کمترین ناراضی رو داشته باشه، چارچوب ها رو تعیین می کنه؟ باید برای مورد به مورد هنجارها نظرسنجی انجام بشه که جزو دایره ی آزادی حساب میاد یا نه؟
 

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون امنیته! مجید جاان!:دی
اون حفظ حریم شخصیه!
اون حق تصمیم گیری و استقلال فکریه دلبندم!
چ همچی با هم قاطی شد:ا:confused:

:biggrin:.......... نه شیخ! اینا قاطی هستن!

به نظر من امنیت محصول ازادی هست! و بقیه هئم همینطور یه جورایی آخرش میرسن به آزادی...
اصن چرا خودت نگفتی آزادی یعنی چی؟! :دی
 

K.T

عضو جدید
ازادی که بدون فرهنگ و بی ثباتی باشه ازادی نیست یه جورای همون جنگل میشه
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام Tracer
خوبی ایشالا؟

دوستان نظراتی داشتند که من خوشم اومد. مثلن:
با ایشون موافقم.این تعریف رو دوست دارم. و به نظرم در عین سادگی بسیار قدرتمنده

این هم یک نقل قول مرتبط:



شاد باشید

سلام
ممنون:)
جناب استاد عجب تعریفی ارئه کردن دمشان گرم باد!
آزادی یعنی اجازه دادن نامحدود انجام هر کار به هر شخص بدون قضاوت سایرین تا زمانی که آن کار لطمه ای به آزادی شخص دیگر وارد نکند.
پس اگر من به شخص اجازه نامحدود میدم تا هرچی دلش می خواد آزاد باشه و آزادی پیشه کنه!
ولی از اون طرف بهش می گم مواظب باش آزادی که بهت دادم مزاحم آزادی اونیکی یا اونایی دیگه نشه!
پس این هم که شد محدودیت!چون در حقیقت داریم اون را بازهم دریه چهارچوبی می بریم که کارها و افعال اون باعث رنجش بقیه نشه...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آزادی واقعی یعنی اینکه به انسان بودنت به انسانیتت به شخصیتت توهین نشه و بتونی شاد و امیدوار زندگی کنی

اینکه بخوای هرکاری که دوست داری بکنی آزادی واقعی نیست

یه جور بی بندوباریه
 

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
شخص صاحب قدرتی اجازه میده من نقدهام رو بهش بگم و خودش یا عملکردش رو نقد کنم
حالا یا اون می پذیره و سعی در بر طرف کردن نقدها می کنه
یا اینکه من رو بایکوت می کنه! پس یا می تونه دمکراتانه با موضوع برخورد کنه یا دیکتاتورانه!:دی
پس در اینجا هم آزادی محصور میشه به عمل اون شخص در قبال من
و یه چیز دیگه هر شخص یه ظرفیت مشخصی داره با نقد پذیری ، یکی زیاد تر ، یکی کمتر
پس نمی تونیم بگیم اونی که نقد منو پذیرفته به من ازادی داده
یا اونی که نپذیرفته حق آزادی رو از من سلب کرده
در کل نحوه ی نقد من هم شامل اون آزادی میشه انگار:ا
----
این قانون را کی تعیین می کنه که من چ قدر آزاد باشم یانه
به نظرت توی آزادی و آزاد بودن ،هرج و مرج معنی میده؟
بالآخره هرکسی دیدگاهش نسبت به مسائل مختلف متفاوته .توهمین تایپیک مشاهده میکنین چقدرنظرات باهم فرق میکنن.
حالاماداریم آزادی دریک جامعه ی بزرگ بررسی میکنیم که عده ی زیادی درکنارهم زندگی میکنن ورفتارشون تاثیرزیادی بر
زندگی دیگران داره.پس مجبوریم ازیک قانون دیکته شده پیروی کنیم.آزادی درچارچوب قانون معنی میده ولی دربی قانونی
همون هرج ومرجه.
درموردحاکم بایدعرض کنم یابایددهن بین باشه هی حکمشو تغییربده یاقرص ومحکم به حکمش پایبندباشه حالایه تبصره
این وسط هست که انسان ممکن الخطاست ونقدپذیری سبب پیشرفت حاکم ورضایت نسبی مردمش میشه .همون مقدار
که اجازه بده حکومتشونقدکنی خودش خیلیه .ملاحظه کنین میبینین کل دولتهای حاکم تودنیا بااین قضیه کنارنیمومدن که اگه
میومدن الآن وضع دنیااین نبود.
بایدقبول کنیم توجامعه ی جهانی وهمین طور کشورمون بایدهاونبایدهایی هست که ماچه خوشمون بیادچه نیادبه خاطراحترام به بقیه مجبوریم بهش تن بدیم.
 
آخرین ویرایش:

Lady Neo

عضو جدید
وقتی یاد بگیریم که هر جانداری [مشمول آدم ها هم میشه]حق و حقوقی برای زندگی داره، و دست درازی به اون حق و حقوق از انسانیت و اخلاق به دوره،

اونوقته که آزادی به مفهوم خودش نزدیک میشه.

در کل، آزادی ممکنه هرجایی پیدا بشه جز اینجا! :w16::w16:
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی یاد بگیریم که هر جانداری [مشمول آدم ها هم میشه]حق و حقوقی برای زندگی داره، و دست درازی به اون حق و حقوق از انسانیت و اخلاق به دوره،

اونوقته که آزادی به مفهوم خودش نزدیک میشه.

در کل، آزادی ممکنه هرجایی پیدا بشه جز اینجا! :w16::w16:

ازادی با الگو ایران اسلامی
 

mor1360

عضو جدید
سلام ، اگر اجازه بفرمایید بنده خودم از تعریف خودم دفاع کنم و نظرم رو بگم:

بله البته که هنوز هم معتقد هستم تعریف کاملی هست و مشخص هست که شما عمیقا در این توضیح نیاندیشیده اید، شرح میدهم:
به عنوان مثال همون نکته ای رو که عنوان کردید ، در مورد مواردی نظیر اعتیاد و خودکشی :

اگر بررسی کنید اینگونه موارد علاوه بر جنبه ی فردی ، جنبه ی اجتماعی نیز دارند به عنوان مثال اگر من نوعی در آپارتمانی زندگی کنم ، در مقابل ساکنین و همسایه های دیگر مسئولم ، و من اگر بخواهم مواد مخدر مصرف کنم این حق رو ندارم ، جزئی تر توضیح میدم :چون ممکن هست که همسایه من از بو و تاثییر این مواد ناراحت شوند ، مورد دیگر اینکه کودکان و نسل آینده ممکن هست توی این آپارتمان که مثال کوچکی از اجتماع هست ، زندگی کنند ، با دیدن شخصی معتاد به مواد مخدر مطمئنا تاثیر میپذیرند و تاثییر منفی بر افکار نسل آینده نقض آزادی آنهاست، پس اگر همین مسئله رو در اجتماع بزرگتری مطرح کنیم :

طبق تعریف : اعتیاد یک نفر ، آزادی شخص دیگ رو نقض کرده.

از طرفی دیگر یکی از تعاریفی که دوست خوبم عنوان کردند و شما نیز پذیرفتید این بود :



مشخصا من نوعی در مقابل جامعه ای که در آن زندگی میکنم مسئولم ، نقض حقوق دیگران که عرض کردم فقط به این معنا نیست که من کسی را آزار ندهم و عضو خنثی ای در جامعه باشم.

تکمیل میکنم : اگر شما در جامعه ای که زندگی میکنید به کسی سودی نرسانید ، حقوق دیگر مردم جامعه را نقض کرده اید.

و این با تعریفی که خودم از آزادی داشتم مطابقت دارد. در زندگی اجتماعی چون مردمی نظیر دانشجویان ، فرهنگیان ، اساتید و ... به شما سود میرسانند شما موظفید ( این وظیفه ی شماست ، طبق تعریفی که از وظیفه و حق شد ) که به مردم دیگر سود برسانید. و گرنه آزادی دیگران را نقض کرده اید.


این یکی از مثالها بود! چون در پست های بعدی به نتیجه مورد نظر بنده رسیدی، توضیح بیشتری نمیدم!

وقتی تعریف اشکال داشته باشه و یا ناقص باشه ایراداتی برش میشه گرفت...
من با این تعاریف در مورد آزادی مشکل دارم.
انگار دارن با استفاده از یک چیزی خودشو توضیح میدن.
آزادی یعنی اجازه دادن نامحدود انجام هر کار به هر شخص بدون قضاوت سایرین تا زمانی که آن کار لطمه ای به آزادی شخص دیگر وارد نکند.
در توضیح آزادی در جمله بالا از خود کلمه و مفهوم آزادی استفاده شده
در جمله:

تا حدی که آزادی من ، آزادی شخص دیگری رو نقض نکرده من باید آزاد باشم.
ایراد اینه :
شاید یکی بگه من آزادم هر طور دلم بخواد لباس بپوشم. اون یکی بگه تو هرجور دلت بخواد لباس بپوشی من تو روحیه ام ! و اخلاق و احساساتم تاثیر منفی میذاره و تو نباید اینو بپوشی حالا کی درست میگه؟؟؟
اینجاست که باید قانونی وجود داشته باشه و باید تعریفی ارائه بشه که بنظر (اکثریت؟؟؟) کامل تر و صحیح تر باشه
پ.ن: البته باید دید آیا نظر اکثریت خودش نوعی دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نیست؟؟؟(یعنی هست ;) ) ولی خب تا حالا بهتر از این تئوری رو نتونستن جامعه شناسا بیارن !!!
پ. ن2: حالا نظر اکثریت مردم یا اکثریت دانشمندان علم جامعه شناسی؟حرف کدوم اکثریت رو باید ملاک قرار داد؟..
پ.ن 3: ادامه ندم پی نوشتا رو بهتره چون هم شما اعصابتون خورد میشه هم مغز من میپوکه :D

دقیقا ! البته بجز خط آخر ! :D


با سلام به همه
از نظر من این تعریف قدرتمنده ولی
همونطور که کاربران گرامی اشاره کردند، ممکنه در مواردی خاص نتونه به تنهایی پاسخ مناسبی به ما بده وکامل نباشه. مجبور بشیم با قیودی تعریف رو کمی تغییر بدیم. اما این طبیعیه

ببینید از دیدگاه مذهبی
خیلی راحت میتونیم بگیم که انسان آزاده هر کاری رو که شرع حرام نکرده، انجام بده.
اما از دید من زمان اینجور تعاریف که بر پایه مذهب هستند گذشته،
قدیما رو کار ندارم..اما به عنوان مثال الان من آزادم(طبق تعریف دینی) هر تعداد زنی رو که میخوام صیغه کنم؛ حتی اگه خودم همسر قانونی داشته باشم! اما زمونه تغییر کرده،همسر من از این کار اصلن خوشحال نمیشه.!! آیا من واقعن آزادم که این کارو بکنم؟ و مواردی از این دست....

به این خاطر ما مجبوریم آزادی رو خودمون بر پایه" انسان " تعریف کنیم. و این کار راحتی نیست، مخصوصن اگر بخواهیم آزادی رو در یک خط تعریف کنیم.
========
از طرف دیگه مفهوم آزادی با قانون و اخلاق هم گره خورده و تعریف یکی میتونه تکلیف بقیه رو تا حد زیادی روشن بکنه.

مثلن
من آزادم که هرکاری بکنم تا زمانی که کار غیرقانونی نکرده باشم...اما به قول دوستمون خود قانون رو چطور تعریف کنیم؟ نظر اکثریت؟ نظر نخبگان؟ در نوشتن قانون چه ملاکهایی داشته باشیم؟

بنابراین بنظرم اگه بخوایم آزادی رو دقیقن تعریف کنیم نیاز به تعریف قانون داریم که نوشتن قانونی جامع برای جامعه در یک تاپیک ممکن نیست!

اما در مورد این مواردی که مطرح کردید:

من خودکشی رو حق هر انسانی میدونم به شرطی که نسیت به دیگران مسئولیتی نداشته باشه و در واقع خودکشی شخص به دیگران ضربه و آسیب نزنه.

در اینجا ما باید ببینیم اصولن به چه دلیل منطقی و عقلی نفر دوم میخواد که نفر اول رو محدود کنه....یعنی لباس نفر اول واقعن برای هر انسان سالم و نرمالی آسیب زنندست؟ و مانع از فعالیت صحیح انسانها در اجتماع میشه و آزادی رو از بقیه میگیره و یا نه نفر دوم بیماری یه که بدون دلیل محکمی آزرده میشه!
پیدا کردن این موضوع کار خیلی سختی نیست و با کمی تحقیق علمی موضوع روشن میشه. شاید لازم بشه از روانشناسا و جامعه شناسا کمک گرفت.
وقتی تکلیف این موضوع روشن شد کار راحت میشه.

اگر واقعن پوشش نفر اول مانع فعالیته بقیه انسانها (انسان نرمال) در جامعه میشه، این پوشش طبق تعریف ناقض آزادیه(چون با این پوشش یقیه آزاد نیستن در جامعه فعالیت کنن). اگر نه ؛ به کسی آسیب نمیزنه؛ پس شخص دوم اصولن با گفتن اینکه"شما حق نداری اینطوری بپوشی" داره آزادی دیگران رو نقض میکنه پس آزاد نیست این حرف رو بزنه..

نه دیگه! به این سادگی هم نیست! مسئله اینه که شناخت شما از مذهب چگونه است؟! آیا همه مذاهب ارزش و اعتبار یکسان دارند؟! اصلا مذهب چیست؟! ملاک حق و باطل بودن یک مذهب چه چیزهایی است؟!

مذهب هم یک مجموعه از قوانین و بایدها و نباید هاست که برای زندگی فردی و تنظیم روابط اجتماعی انسان، بر اساس نوعی جهانبینی خاص، وضع شده است! سوال اینجاست که کدام جهانبینی صحیح است؟! که بحثی مفصله! اما چون شما به یکی از احکام دین ما اشاره کردید، باید بگم که اگر احکام دین حق به درستی شناخته و اجرا شوند، حلال مشکلات بشرند، نه ایجاد کننده مشکل ! مثلا بر خلاف برداشت شما از حکم صیغه، شما نمی تونید بدون رضایت همسرتون این کار رو انجام بدهی! و اصولا این کار در صورتی جایزه که شرایط خاصی رو رعایت کنید ... که طولانیه! اینکه عده ای به هر دلیل(ظاهر بینی، سودجویی، هوس و...) احکام رو ناقص اجرا کرده و از قوانین دین سوء استفاده می کنن دلیل بر غلط بودن اون قوانین نمیشه ... بگذریم! پس به این بهانه نمیتوان با شناخت ناقص از دین، اون رو از اعتبار ساقط کرد! در نتیجه اینکه ما مجبور باشیم آزادی رو بر پایه انسان تعریف کنیم هم درست نیست که در ادامه توضیح خواهم داد!
دوست عزیز ، با سلام و ممنون از توجه شما
در مورد توضیحی که عرض کردم وقتی میشه بهش جامه ی عمل پوشوند که جامعه بستر مناسب رو داشته باشه .
با مثالی که جناب major7 عنوان فرمودند ، من متجه مشکل در تعرف این گونه آزادی شدم .

بله اعتراف میکنم که تعریفم کامل نیست ، و البته بعد از خوندن مثال هر چند ساده ی ایشون فکرم مشغول شده.
اگر اینطوری باشه پس تعریف کاملی از آزادی چیه؟

کلیشه‌ای، کلی و ناقص
تا جایی که مزاحم دیگران نباشه و به خودش هم آسیبی نزنه. برای مثال کسی حق نداره خودش رو بکشه، یا صبح تا شب یه گوشه ای بشینه اونقدر تریاک بزنه که چشماش بزنه بیرون.
دوماً، هر کس از مزاحمت یک تعریفی داره. یکی میاد میگه اگه کسی روسری سرش کنه مزاحم ذهن و افکار من میشه، همینطور کسی میتونه بگه کسی که حجاب رو رعایت نمی کنه مخل آسایش و آرامش من هست (و شاید هم واقعا باعث اذیتش میشه، به هر دلیلی حالا). الان باید بر اساس کدوم ملاک جامعی بگیم حق با کدوم هست؟ در واقع کدوم ملاکی که مورد قبول همه باشه، یا کمترین ناراضی رو داشته باشه، چارچوب ها رو تعیین می کنه؟ باید برای مورد به مورد هنجارها نظرسنجی انجام بشه که جزو دایره ی آزادی حساب میاد یا نه؟

یه رویا هست....

وقتی یاد بگیریم که هر جانداری [مشمول آدم ها هم میشه]حق و حقوقی برای زندگی داره، و دست درازی به اون حق و حقوق از انسانیت و اخلاق به دوره،

اونوقته که آزادی به مفهوم خودش نزدیک میشه.

در کل، آزادی ممکنه هرجایی پیدا بشه جز اینجا! :w16::w16:

با مروری بر روند آرا و افکار دوستان، به این نتیجه می رسیم که بشر هنوز نتونسته تعریف درست و جامعی از آزادی ارائه کنه!
مشکل اینجاست که ما اکثرا تحت تاثیر افکار اومانیستی، انسان رو محور و مبنای آزادی قرار میدیم در حالیکه هنوز تعریف جامع و درستی از خود انسان نداریم! در نتیجه چون به تعداد انسانها، عقیده و نظر مختلف وجود داره، و همچنین به طور کلی، هر کدام از این انسان ها نیز به دلیل کامل نبودن علم و عقل بشری، ثباتی در عقایدشون ندارن و افکارشون با کسب علوم و تجربه های جدید متغیر است، رسیدن به نتیجه نهایی در اینگونه موارد غیر ممکنه!

خب! چاره چیست؟! دو راه کلی پیش روی ما قرار دارند :

1- با تفکر انسان محورانه باید بنشینیم تا همه علوم کشف شوند و عقل همه انسانها کامل شود و همه عالم دهر بشن تا بتونیم، یک تعریف جامع و کامل و مورد قبول همه از آزادی و مفاهیم امثال اون ارائه بدیم و به اون ملتزم باشیم! که این هم به دلیل اختلاف سلیقه ها و ... باز هم دور از دسترسه! و نتیجه میشه حرفی که دوستمون زدند : یه رویاست!

2- اینجاست که پای ادیان و مذاهب به قضیه کشیده میشه و هر کدام از اونها ادعا می کنن به منبع قوانین هستی وصلند و میتونن جواب سوالات بشر رو ارائه بدن! حال باید دید کدامیک از این مسلک ها، دارای اصول و مبانی صحیح و کاملی هستند که بر اساس اون بتونن فروع و قوانین مناسب رو تشریع کرده، جواب سوالات انسان رو داده و جامعه بشری رو به رشد و تعالی مطلوب برسونند! انتخاب درست، مسئله این است!;)


 

...ARASH...

عضو جدید

با مروری بر روند آرا و افکار دوستان، به این نتیجه می رسیم که بشر هنوز نتونسته تعریف درست و جامعی از آزادی ارائه کنه!


واقعا به اين نتيجه رسيدين؟؟؟:surprised:

شايد هم تعريف درستي وجود داره،اما چون با اعتقادات عده اي در منافات هست مورد پذيرش نيست!!!!
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
این یکی از مثالها بود! چون در پست های بعدی به نتیجه مورد نظر بنده رسیدی، توضیح بیشتری نمیدم!



دقیقا ! البته بجز خط آخر ! :D




نه دیگه! به این سادگی هم نیست! مسئله اینه که شناخت شما از مذهب چگونه است؟! آیا همه مذاهب ارزش و اعتبار یکسان دارند؟! اصلا مذهب چیست؟! ملاک حق و باطل بودن یک مذهب چه چیزهایی است؟!

مذهب هم یک مجموعه از قوانین و بایدها و نباید هاست که برای زندگی فردی و تنظیم روابط اجتماعی انسان، بر اساس نوعی جهانبینی خاص، وضع شده است! سوال اینجاست که کدام جهانبینی صحیح است؟! که بحثی مفصله! اما چون شما به یکی از احکام دین ما اشاره کردید، باید بگم که اگر احکام دین حق به درستی شناخته و اجرا شوند، حلال مشکلات بشرند، نه ایجاد کننده مشکل ! مثلا بر خلاف برداشت شما از حکم صیغه، شما نمی تونید بدون رضایت همسرتون این کار رو انجام بدهی! و اصولا این کار در صورتی جایزه که شرایط خاصی رو رعایت کنید ... که طولانیه! اینکه عده ای به هر دلیل(ظاهر بینی، سودجویی، هوس و...) احکام رو ناقص اجرا کرده و از قوانین دین سوء استفاده می کنن دلیل بر غلط بودن اون قوانین نمیشه ... بگذریم! پس به این بهانه نمیتوان با شناخت ناقص از دین، اون رو از اعتبار ساقط کرد! در نتیجه اینکه ما مجبور باشیم آزادی رو بر پایه انسان تعریف کنیم هم درست نیست که در ادامه توضیح خواهم داد!








با مروری بر روند آرا و افکار دوستان، به این نتیجه می رسیم که بشر هنوز نتونسته تعریف درست و جامعی از آزادی ارائه کنه!
مشکل اینجاست که ما اکثرا تحت تاثیر افکار اومانیستی، انسان رو محور و مبنای آزادی قرار میدیم در حالیکه هنوز تعریف جامع و درستی از خود انسان نداریم! در نتیجه چون به تعداد انسانها، عقیده و نظر مختلف وجود داره، و همچنین به طور کلی، هر کدام از این انسان ها نیز به دلیل کامل نبودن علم و عقل بشری، ثباتی در عقایدشون ندارن و افکارشون با کسب علوم و تجربه های جدید متغیر است، رسیدن به نتیجه نهایی در اینگونه موارد غیر ممکنه!

خب! چاره چیست؟! دو راه کلی پیش روی ما قرار دارند :

1- با تفکر انسان محورانه باید بنشینیم تا همه علوم کشف شوند و عقل همه انسانها کامل شود و همه عالم دهر بشن تا بتونیم، یک تعریف جامع و کامل و مورد قبول همه از آزادی و مفاهیم امثال اون ارائه بدیم و به اون ملتزم باشیم! که این هم به دلیل اختلاف سلیقه ها و ... باز هم دور از دسترسه! و نتیجه میشه حرفی که دوستمون زدند : یه رویاست!

2- اینجاست که پای ادیان و مذاهب به قضیه کشیده میشه و هر کدام از اونها ادعا می کنن به منبع قوانین هستی وصلند و میتونن جواب سوالات بشر رو ارائه بدن! حال باید دید کدامیک از این مسلک ها، دارای اصول و مبانی صحیح و کاملی هستند که بر اساس اون بتونن فروع و قوانین مناسب رو تشریع کرده، جواب سوالات انسان رو داده و جامعه بشری رو به رشد و تعالی مطلوب برسونند! انتخاب درست، مسئله این است!;)



از اول تاپیک میگین این تعریف کامل نیست
این تعریف درستی نیست
این تعریف یک نمونه بود و ......
میشه شما یگین ازادی یعنی چی تا ما هم یاد بگیریم؟
 

farzan66

عضو جدید
واقعا به اين نتيجه رسيدين؟؟؟:surprised:

شايد هم تعريف درستي وجود داره،اما چون با اعتقادات عده اي در منافات هست مورد پذيرش نيست!!!!

به نظر من هم همینطوره که هنوز بشر نتونسته مفهوم ازادی و درک کنه ، یا تعریف درستی ارائه بده . ( به هر حال اگه کسی یک تعریف کامل داره خوشحال میشیم ما هم بدونیم)
باز هم نظرم اینه که صرفا چیزی که به عنوان ازادی طالبش هستیم باید در چارچوب قانونی مناسب باشه. چون انسان در زندگی مادی و محدودی به سر میبره و تا وقتی که به تکامل نرسیده ازادی هاشم مطمئنا محدوده ! چون هنوز درک جامعی از ازادی نداره !
ولی با این که نمیتونیم یک تعریف درست و حسابی از ازادی بدیم ، میدونیم که تو شرایطی که توش هستیم چه منافعی رو به عنوان ازادی میشناسیم و همین هم برای ابراز مخالفت ها و ازادی خواهی ها کافیه . یک کارگر ساده
مملکت ( به عنوان مثال ) چیزی در مورد فلسفه ازادی نمیدونه ولی مطمئنا احتیاج به ازادی داره . حالا بحث اینجاست که این ازادی ها چی میتونه باشه ؟ با توجه به شرایط و قانونی که حاکمه !
وگرنه تو اینکه مبحث ازادی قابله بسطه هیچ حرفی توش نیست !
 

mor1360

عضو جدید
واقعا به اين نتيجه رسيدين؟؟؟:surprised:

شايد هم تعريف درستي وجود داره،اما چون با اعتقادات عده اي در منافات هست مورد پذيرش نيست!!!!

در ادامه جمله ای که از بنده نقل فرمودید، به منشا این مشکل اشاره کرده ام! :)

از اول تاپیک میگین این تعریف کامل نیست
این تعریف درستی نیست
این تعریف یک نمونه بود و ......
میشه شما یگین ازادی یعنی چی تا ما هم یاد بگیریم؟


بنده کی باشم که به اساتید چیز یاد بدم! با این حال، جهت تبادل نظر، بحث خیلی طولانی و مفصله! فعلا هم که بنده bedding.gif انشاء ا... در فرصتی مناسب! ;)
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال


نه دیگه! به این سادگی هم نیست! مسئله اینه که شناخت شما از مذهب چگونه است؟! آیا همه مذاهب ارزش و اعتبار یکسان دارند؟! اصلا مذهب چیست؟! ملاک حق و باطل بودن یک مذهب چه چیزهایی است؟!

مذهب هم یک مجموعه از قوانین و بایدها و نباید هاست که برای زندگی فردی و تنظیم روابط اجتماعی انسان، بر اساس نوعی جهانبینی خاص، وضع شده است! سوال اینجاست که کدام جهانبینی صحیح است؟! که بحثی مفصله! اما چون شما به یکی از احکام دین ما اشاره کردید، باید بگم که اگر احکام دین حق به درستی شناخته و اجرا شوند، حلال مشکلات بشرند، نه ایجاد کننده مشکل ! مثلا بر خلاف برداشت شما از حکم صیغه، شما نمی تونید بدون رضایت همسرتون این کار رو انجام بدهی! و اصولا این کار در صورتی جایزه که شرایط خاصی رو رعایت کنید ... که طولانیه! اینکه عده ای به هر دلیل(ظاهر بینی، سودجویی، هوس و...) احکام رو ناقص اجرا کرده و از قوانین دین سوء استفاده می کنن دلیل بر غلط بودن اون قوانین نمیشه ... بگذریم! پس به این بهانه نمیتوان با شناخت ناقص از دین، اون رو از اعتبار ساقط کرد! در نتیجه اینکه ما مجبور باشیم آزادی رو بر پایه انسان تعریف کنیم هم درست نیست که در ادامه توضیح خواهم داد!
برای ازدواج موقت نیازی نیست که همسر آدم رضایت بده. لینکی هم در این زمینه قرار دادم که مذهبیون توضیح میدن چرا رضایت زن لازم نیست.

و همینطور که گفتم این تنها یک مورد از ناهمگونی اسلام با زندگی امروزه انسانهاست. در باب آزادی، زن آزاد نیست بدون اجازه شوهرش از خونه بیرون بره و.....
اینها تنها در مورد حقوق زن بود. اگر بخوام بقیه مباحث رو هم باز کنم تاپیک از موضوعش منحرف میشه.
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa807


با مروری بر روند آرا و افکار دوستان، به این نتیجه می رسیم که بشر هنوز نتونسته تعریف درست و جامعی از آزادی ارائه کنه!
مشکل اینجاست که ما اکثرا تحت تاثیر افکار اومانیستی، انسان رو محور و مبنای آزادی قرار میدیم در حالیکه هنوز تعریف جامع و درستی از خود انسان نداریم! در نتیجه چون به تعداد انسانها، عقیده و نظر مختلف وجود داره، و همچنین به طور کلی، هر کدام از این انسان ها نیز به دلیل کامل نبودن علم و عقل بشری، ثباتی در عقایدشون ندارن و افکارشون با کسب علوم و تجربه های جدید متغیر است، رسیدن به نتیجه نهایی در اینگونه موارد غیر ممکنه!
خب! چاره چیست؟! دو راه کلی پیش روی ما قرار دارند :
1- با تفکر انسان محورانه باید بنشینیم تا همه علوم کشف شوند و عقل همه انسانها کامل شود و همه عالم دهر بشن تا بتونیم، یک تعریف جامع و کامل و مورد قبول همه از آزادی و مفاهیم امثال اون ارائه بدیم و به اون ملتزم باشیم! که این هم به دلیل اختلاف سلیقه ها و ... باز هم دور از دسترسه! و نتیجه میشه حرفی که دوستمون زدند : یه رویاست!
2- اینجاست که پای ادیان و مذاهب به قضیه کشیده میشه و هر کدام از اونها ادعا می کنن به منبع قوانین هستی وصلند و میتونن جواب سوالات بشر رو ارائه بدن! حال باید دید کدامیک از این مسلک ها، دارای اصول و مبانی صحیح و کاملی هستند که بر اساس اون بتونن فروع و قوانین مناسب رو تشریع کرده، جواب سوالات انسان رو داده و جامعه بشری رو به رشد و تعالی مطلوب برسونند! انتخاب درست، مسئله این است!;)
یک مقدار زود نتیجه گیری نکردید؟

این درسته که هر کسی در مورد آزادی نظری داره اما بنظرم میشه وجه مشترکی براش پیدا کرد که مورد قبول اکثریت باشه

پیشرفت کردن و متحول شدن بشر هم مانعی در راه تعریف آزادی نیست. تعریف آزادی میتونه در طول زمان تغییر کنه. زمانی بوده که برده داری کار اخلاقی و قانونی بوده و انسان آزاد بوده که برده داشته باشه ولی با پیشرفت انسان، محدوده آزادی تغییر کرده و دیگه انسان آزاد نیست برده داشته باشه.

تغییر تعریف و مصادیق آزادی در طول زمان نه تنها چیز بدی نیست بلکه لازمه ی زندگی پویای بشره.
به همین دلیل من میگم آزادی که با اصول مذهبی تعریف میشه راهگشای زندگی بشر نیست. انسان تغییر میکنه، ولی مذاهب ثابت اند چون کلام خدا هستند!. همین برده داری که هنوز در اسلام پابرجاست رو در نظر بگیرید. حقوق زنان .حقوق هم جنس گرایان و ....در زندگی بشر امروزی تمام اینها نسبت به 1000 سال پیش تغییراتی کرده. حتی در جامعه ایران هم دید مردم به مباحثی مثل آزادی زنان با 100 سال پیش قابل مقایسه نیست. اما مذهب همونی بوده که هست.
=======

برای تعریف آزادی نیازی نیست که بشینیم تا همه علوم کشف بشن. اول اینکه همه علوم در تعریف آزادی دخیل نیستند و دوم اینکه ما آزادی رو در حال حاضر با ظرفیت عقلی کنونی خودمون تعریف میکنیم اگر 50 سال بعد عقل ما گفت باید مصادیق آزادی رو تغییر بدیم این کار رو میکنیم ولی الان کاری رو میکنیم که فعلن عقل ما میگه درسته.



واما چطور آزادی رو تعریف کنیم؟
به نظرم برای تعریف آزادی احتمالن بهترین راه فعلی مراجعه به آرا و افکار اکثریت بشره، البته ممکنه که اکثریت اشتباه بکنن ولی فعلن این تنها راه عملیه.

ابتدا یک سری حقوقی رو برای انسان در نظر میگیریم که همه انسانها (اکثریت مردم کره زمین) اون رو قبول دارند. هیچ انسانی آزاد نیست که این حقوق رو پایمال کنه.

در سطح بعدی قوانین رو داریم که آزادی انسان رو محدود میکنه؛ قوانین هر کشور میتونه با کشور دیگه تفاوت داشته باشه (بسته به نظر اکثریت اون کشور )اما این قوانین هرگز نباید حقوق اولیه انسان رو که در مرحله قبل بهش اشاره شد نقض کنه.
یعنی حتی اگر اکثریت مردم یک کشوری تصمیم بگیرند که اقلیت دینی یا مذهبی کشورشون رو از حقوقی محروم کنن این اجازه رو ندارند.

با این سازوکار میتونیم یک سیستم آزاد داشته باشیم که هم حقوق افراد رو رعایت میکنه و به اونها آزادی میده و هم مطابق نظر اکثریته و هرج و مرجی نداره.


اعلامیه جهانی حقوق بشر یک تلاشیه برای تعریف حقوق اولیه و انسانیه بشر....یه نظرم با توجه به فطرت و وجدان انسان ها میتونیم حقوق اولیه انسانی رو طوری تعریف کنیم که مطابق نظر همه آدمهای سالم روی زمین باشه

بدون اینکه بخوام تائید کنم تنها چند مورد از اعلامیه جهانی حقوق بشر رو در ادامه میارم:

• ماده ی ۴
هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود: بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید باز داشته شده و ممنوع شود.
• ماده ی ۵
هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.


• ماده ی ۱۱
۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
۲. هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمیبایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد



• ماده ی ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
• ماده ی ۲۰
۱. هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.
۲. هیچ کس نمی بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.



• ماده ی ۳۰
در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد[SUP].[/SUP]


در آخر تاکید میکنم که نقطه قوت اعلامیه هایی مثل حقوق بشر اینه که اکثریت بشریت اون رو بپذیرند و خواستارش باشند. اگر اعلامیه جوری باشه که فقط یک عده محدودی اون رو بپذیرند دیگه نشون دهنده فطرت انسانیه بشر نیست. و اجرایی کرذنش لازم نیست.

و باز بگم که ممکنه اکثریت اشتباه کنن اما با این امکانات سخت افزاری فعلی رجوع به ارای اکثریت بهترین راه هستش.
 

mor1360

عضو جدید
برای ازدواج موقت نیازی نیست که همسر آدم رضایت بده. لینکی هم در این زمینه قرار دادم که مذهبیون توضیح میدن چرا رضایت زن لازم نیست.

و همینطور که گفتم این تنها یک مورد از ناهمگونی اسلام با زندگی امروزه انسانهاست. در باب آزادی، زن آزاد نیست بدون اجازه شوهرش از خونه بیرون بره و.....
اینها تنها در مورد حقوق زن بود. اگر بخوام بقیه مباحث رو هم باز کنم تاپیک از موضوعش منحرف میشه.
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa807


باز هم تکرار می کنم که تا وقتی که نسبت به مذهب حق و احکام اون شناخت کافی پیدا نکرده اید، در موردش به همین سادگی قضاوت نکنید! در مورد حکمی که مثال زدید، لینکی که گذاشتید، به صورت خیلی اجمالی و خلاصه این مطلبو توضیح داده! ( گو اینکه به همون توضیح خلاصه هم دقت کافی نکرده ای! وگرنه چنین نمی اندیشیدی! ) این حکم شرایط و لوازم خاصی داره و به همین سادگی نیست!


یک مقدار زود نتیجه گیری نکردید؟
این درسته که هر کسی در مورد آزادی نظری داره اما بنظرم میشه وجه مشترکی براش پیدا کرد که مورد قبول اکثریت باشه
پیشرفت کردن و متحول شدن بشر هم مانعی در راه تعریف آزادی نیست. تعریف آزادی میتونه در طول زمان تغییر کنه. زمانی بوده که برده داری کار اخلاقی و قانونی بوده و انسان آزاد بوده که برده داشته باشه ولی با پیشرفت انسان، محدوده آزادی تغییر کرده و دیگه انسان آزاد نیست برده داشته باشه.
تغییر تعریف و مصادیق آزادی در طول زمان نه تنها چیز بدی نیست بلکه لازمه ی زندگی پویای بشره.
به همین دلیل من میگم آزادی که با اصول مذهبی تعریف میشه راهگشای زندگی بشر نیست. انسان تغییر میکنه، ولی مذاهب ثابت اند چون کلام خدا هستند!. همین برده داری که هنوز در اسلام پابرجاست رو در نظر بگیرید. حقوق زنان .حقوق هم جنس گرایان و ....در زندگی بشر امروزی تمام اینها نسبت به 1000 سال پیش تغییراتی کرده. حتی در جامعه ایران هم دید مردم به مباحثی مثل آزادی زنان با 100 سال پیش قابل مقایسه نیست. اما مذهب همونی بوده که هست.

در مورد اینکه بنده زود نتیجه گیری کرده ام یا نه، میشه بحث کرد! همونطور که قبلا هم اشاره نمودم، مشکل اصلی، نگاه اومانیستی و انسان محورانه اکثر دوستان نسبت به جهان و طرز فکر ناشی از این نوع نگاهه!
با این نوع نگاه، هیچگاه به قطعیتی در مورد جهان، انسان و تعاریفی مانند آزادی نخواهیم رسید! زیرا به این دلیل که اصول و مبانی تفکر ما بر پایه ای استوار بنا نشده، در نتیجه به نتایج قطعی و محکمی منجر نشده و در نهایت به چیزی جز نسبی گرایی و شکاکیت و یا پوچ گرایی نخواهیم رسید!

این نسبی گرایی رو میشه در نوشته شما هم مشاهده کرد که در ادامه بهش خواهم پرداخت! اما در مورد اینکه گفتی " تعریف آزادی میتونه در طول زمان تغییر کنه " باید بگم که درست نیست! نه اینکه نمیتونه تغییر کنه و یا تغییر نکرده! ولی اینکه تغییر کنه نشون میده که تعریف قبلی نادرست بوده و بر خلاف شما، به نظر بنده مفاهیم بنیادینی مثل آزادی باید دارای تعریفی فرا زمانی و فرامکانی باشند و تغییر شرایط محیطی و ... نباید این تعریف رو تحت تاثیر قرار دهند! در غیر این صورت، نمیشه اینها رو ارزش بنیادین دونست! مثلا در مورد مثالی که در مورد برده داری زدی، باید بگم که هیچگاه این کار اخلاقی نبوده و اگه میگی که انسان آزاد بوده که برده داشته باشه، پس اون برده آیا انسان نبوده که حق آزاد بودن و آزادیش خدشه دار شده بود؟!

پس نباید به این دلیل که برده داری( سنتی! ) در برهه ای از تاریخ بشر، قانونی و عرف بوده، مفهوم آزادی رو تغییر داده و فروکاست! با این عدم ثبات و نسبی گرایی به جایی نخواهیم رسید!

شاید الآن فکر کنید که : خب! در مورد مثال مذهب چی میگی؟! اینجا بحث مفصلی پیش میاد که قبلا هم بهش اشاراتی کرده ام! چه مذهبی؟! اگر ادیان و مذاهب بشری و یا ادیان و مذاهب آسمانی تحریف شده رو در نظر بگیریم، بنده هم با شما موافق خواهم بود که راهگشا نخواهند بود!

اما در مورد دین حق، که دینی برای تمام مکان ها و زمان هاست، چنین نیست! و اما چرا؟!

اول اینکه، برخلاف ذهنیت شما و همفکرانتون که ناشی از عدم شناخت صحیح از اصول و مبانی فکری و اعتقادی دین حق هستش، همه ادیان، کلام خدا نیستند و بنده هم چندین بار تذکر داده ام که همه ادیان رو مثل هم و هم ارزش فرض نکنید!

مثلا اسلام ناب، همواره مخالف برده داری بوده و پیشوایان دین، در عصری که به دلیل عرف بودن و جا افتادن این عمل، نمی توانستند، به یکباره ریشه آنرا بخشکانند، به صورت های مختلف، آن را نفی کرده و آزاد نمودن برده را از برترین کارها محسوب می نمودند! ایشان برای این منظور، و همچنین تربیت سایر مومنان، بردگان زیادی را خریداری کرده و به بهانه های گوناگون( بسته به شرایط : بدون دلیل، کوچکترین کار مثبت، آموختن سواد، حفظ نمودن قرآن و ...) آنها را آزاد می نمودند! گو اینکه برخی از این بردگان سابق، ترجیح می دادند به عنوان خدمتکار ( و نه برده) پیش این بزرگان باقی بمانند! تاریخ پر است از چنین وقایع و رویدادها و توصیه های پیشوایان به انجام این گونه کارها ...

دوم اینکه، این حرف شما هم که میگید، " دین به دلیل اینکه کلام خداست، ثابت هستش "، کاملا درست نیست! مثلا در مورد دین حق که مدعی فرا زمانی و فرا مکانی بودن است، این ادعای خود را در ساختار خود به خوبی نشان می دهد :

دین حق از یک دیدگاه، از دو بخش کلی تشکیل شده :

1) اصول : مبانی اعتقادی که ثابت بوده و برخلاف سایر ادیان، نباید چشم و گوش بسته و تقلیدی و بدون تفکر و صرفا با ایمانی سطحی و بدون سوال، مورد قبول واقع شوند.

2) فروع : که مجموعه احکام و دستورات دین برای تنظیم صحیح سبک زندگی انسان و جامعه و هدایت انسان و جامعه بشری به سوی اهداف عالی خلقت و تکامل نهایی و سعادت ابدی هستند که توسط منابع معرفتی از اصول نتیجه شده اند و دارای مراتب و درجاتی بوده و بر اساس مصالح و شرایط زمانی و مکانی و... قابل تغییرند. همین قابلیت تحول و پویایی است که دلیل ادعای دین حق در کامل بودن و جهانشمولی خود است!

در مورد برده داری هم اضافه کنم ؛ این قابل انکار نیست که چنین اعمال غیر انسانی و ظالمانه ای، در جوامعی گسترش یافته اند که از دین حق فاصله داشته و اصول انسانی رو با سودجویی و اصالت قدرت و ثروت و ... جایگزین کرده بودند و امروز هم، همین روند، به صورتی دیگر و با ظاهری متمدنانه ادامه داره! همونطور که استعمار در ظاهری جدید همچنان ادامه داره!

اتفاقا چنین پدیده های غیر انسانی و غیر اخلاقی ای از طرف کسانی ترویج شده و ادامه یافته اند که مبتکر تفکراتی بوده اند که بسیاری از جوانان ما بدون شناخت صحیح مبانی و منشا آن، و همچنین به دلیل عدم شناخت دین حق، به دام آنها افتاده و شوربختانه، از آنها تمام قد دفاع می کنند! غافل از اینکه بنیانگذاران و مروجان این تفکرات و شعار های به ظاهر زیبای " آزادی " و "برابری "و " حقوق بشر" و... هیچ اعتقادی به این شعارها نداشته و از آن فقط به عنوان پوششی برای تامین منافع، فشار بر مخالفان و اعمال شریرانه خود استفاده می کنند!

با نگاهی اجمالی به وضعیت جهان معاصر، نمونه های بسیاری از این رفتارها قابل مشاهده خواهند بود! نا آگاهی جامعه بشری و تحت تاثیر قرار گرفتن آن از تبلیغات پر دامنه و مدیریت و کنترل فکر جریانات یاد شده چنان این اربابان قدرت و ثروت رو گستاخ کرده که بی اعتقادی خودشون رو به شعارها و قوانین بین المللی ای که خودشون وضع کرده اند حتی پنهان هم نمی کنند! در ادامه مثال هایی از این روند رو ذکر خواهم کرد!

ادامه در پست بعدی...
 

mor1360

عضو جدید
برای تعریف آزادی نیازی نیست که بشینیم تا همه علوم کشف بشن. اول اینکه همه علوم در تعریف آزادی دخیل نیستند و دوم اینکه ما آزادی رو در حال حاضر با ظرفیت عقلی کنونی خودمون تعریف میکنیم اگر 50 سال بعد عقل ما گفت باید مصادیق آزادی رو تغییر بدیم این کار رو میکنیم ولی الان کاری رو میکنیم که فعلن عقل ما میگه درسته.
واما چطور آزادی رو تعریف کنیم؟
به نظرم برای تعریف آزادی احتمالن بهترین راه فعلی مراجعه به آرا و افکار اکثریت بشره، البته ممکنه که اکثریت اشتباه بکنن ولی فعلن این تنها راه عملیه.
ابتدا یک سری حقوقی رو برای انسان در نظر میگیریم که همه انسانها (اکثریت مردم کره زمین) اون رو قبول دارند. هیچ انسانی آزاد نیست که این حقوق رو پایمال کنه.
در سطح بعدی قوانین رو داریم که آزادی انسان رو محدود میکنه؛ قوانین هر کشور میتونه با کشور دیگه تفاوت داشته باشه (بسته به نظر اکثریت اون کشور )اما این قوانین هرگز نباید حقوق اولیه انسان رو که در مرحله قبل بهش اشاره شد نقض کنه.
یعنی حتی اگر اکثریت مردم یک کشوری تصمیم بگیرند که اقلیت دینی یا مذهبی کشورشون رو از حقوقی محروم کنن این اجازه رو ندارند.
با این سازوکار میتونیم یک سیستم آزاد داشته باشیم که هم حقوق افراد رو رعایت میکنه و به اونها آزادی میده و هم مطابق نظر اکثریته و هرج و مرجی نداره.
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک تلاشیه برای تعریف حقوق اولیه و انسانیه بشر....یه نظرم با توجه به فطرت و وجدان انسان ها میتونیم حقوق اولیه انسانی رو طوری تعریف کنیم که مطابق نظر همه آدمهای سالم روی زمین باشه
بدون اینکه بخوام تائید کنم تنها چند مورد از اعلامیه جهانی حقوق بشر رو در ادامه میارم:
• ماده ی ۴
هیچ احدی نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشته شود: بردگی و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی باید باز داشته شده و ممنوع شود.
• ماده ی ۵
هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
• ماده ی ۱۱
۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
۲. هیچ احدی به حسب ارتکاب هرگونه عمل یا ترک عملی که مطابق قوانین مملکتی یا بین المللی، در زمان وقوع آن، حاوی جرمی کیفری نباشد، نمیبایست مجرم محسوب گردد. همچنین نمی بایست مجازاتی شدیدتر از آنچه که در زمان وقوع جرم [در قانون] قابل اعمال بود، بر فرد تحمیل گردد
• ماده ی ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
• ماده ی ۲۰
۱. هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.
۲. هیچ کس نمی بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.
• ماده ی ۳۰
در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد[SUP].[/SUP]
در آخر تاکید میکنم که نقطه قوت اعلامیه هایی مثل حقوق بشر اینه که اکثریت بشریت اون رو بپذیرند و خواستارش باشند. اگر اعلامیه جوری باشه که فقط یک عده محدودی اون رو بپذیرند دیگه نشون دهنده فطرت انسانیه بشر نیست. و اجرایی کرذنش لازم نیست.

و باز بگم که ممکنه اکثریت اشتباه کنن اما با این امکانات سخت افزاری فعلی رجوع به ارای اکثریت بهترین راه هستش.


منظور بنده، علوم مربوطه بود! ولی مشکل اینها نیست! کار از اساس اشکال داره!

آیا واقعا به این قوانین که اشکالات مبنایی هم دارند،( حداقل از سوی مدعیان جهانی) عمل میشوند؟! شاید بگویید که قاچاق انسان، بردگی مهاجران در کارگاه های کشورهای غربی و سوء استفاده جنسی از انسان ها، کار سازمان های مافیایی و از این قبیل است ولی، باید گفت که ارتباط و همکاری دولت های مدعی حقوق بشر در این زمینه ها غیر قابل انکار است! به علاوه کار به جایی رسیده که حتی به صورت رسمی و قانونی، فروشگاه های انسان(مرد و زن) در این کشورها راه افتاده و در حال گسترش است!!! این است نتیجه و ثمره افکار و عقاید انسان محورانه و اصالت سود که بسیاری از جوانان ما تحت تاثیر آن قرار دارند!

شاید بگویی که قوانین بالا درستند و اینکه به آنها عمل نمیشود، دلیل بر ناکارایی آنها نیست! این سخن تا حدی قابل قبوله ولی باید توجه داشت که همین قوانین هم از لحاظ مبنایی دارای اشکالات اساسی هستند! بزرگترین مشکل آنها، همان اساس انسان مدارانه (و نه حق مدارانه) آنهاست! در حقیقت این قوانین و کلا تفکر غرب، بر مبنا و اساس سست و متغیری بنا شده و همین، موجب عدم قطعیتی شده که در نوشته شما هم قابل مشاهده است! در حالیکه اگر قوانین، بر اساس و مبنای حق و حقیقت(خدا محور) و فطرت الهی انسان تنظیم شوند، دارای ریشه و اساس محکم و ثابت و در نتیجه دارای استحکام در عین جهانشمولی خواهند بود! (اگه خواستی، میتونیم در این مورد هم بحث کنیم!)
همچنین، سخن من این است که کسانی که پایه گذار این قوانین و پایه های اومانیستی آن بوده اند، و شما و امثال شما از تفکرات آنها دفاع می کنید، خودشان به این قوانین اعتقادی نداشته و تنها برای کسب سود، فشار بر مخالفان و... از آنها استفاده می کنند! زیرا خودشان هم می دانند که این طرز تفکر را برای سرکار گذاشتن بقیه مردم و نفوذ در ملتها و بی هویت کردن آنها پایه گذاری کرده اند! تا هنگامی که این طرز فکر انسان محورانه و سودگرایانه در جهان حاکم است، از این قوانین هم نتیجه ای حاصل نخواهد شد! همانطور که تاکنون بجز حرکات سطحی و یا تبلیغاتی و ظاهری نتیجه واقعی حاصل نشده است! عملیاتی که در طول تاریخ انجام داده اند بسیار جالب و هوشمندانه بوده : 1- نفوذ و تحریف ادیان آسمانی و تهی کردن آنها از ارزش های فطری و اخلاقی و اصول فکری اصیل خود! 2- محکوم کردن این ادیان مسخ شده و پر از اشکال با استفاده از تفکرات مادی گرایانه و تعمیم دادن این محکومیت به سایر ادیان و از جمله دین کامل و تحریف نشده حق! 3- گسترش تفکرات مادی و انسان محورانه و تسلط آن بر ملت ها در جهان و در عین حال، حفظ دین التقاطی خود و عمل به دستورات آن(کابالا و صهیونیسم شاخه های آن...)! یعنی بی دین کردن یا تحریف دین مردم جهان و در عین حال، پابر جا ماندن خودشان در عقاید شیطانی خود!
4- القای این عقیده به ملتها که در صورت قبول سیستم آنها، به آزادی و برابری و... خواهند رسید در حالیکه ملت های خودشان هم در توهمی از آزادی که در حقیقت با اعطای آزادی های سطح پایین و مهندسی اطلاعات و کنترل ذهن به آنها القا شده به سر می برند!

تغییر تعریف و مصادیق آزادی در طول زمان نه تنها چیز بدی نیست بلکه لازمه ی زندگی پویای بشره.
به همین دلیل من میگم آزادی که با اصول مذهبی تعریف میشه راهگشای زندگی بشر نیست. انسان تغییر میکنه، ولی مذاهب ثابت اند چون کلام خدا هستند!. همین برده داری که هنوز در اسلام پابرجاست رو در نظر بگیرید. حقوق زنان .حقوق هم جنس گرایان و ....در زندگی بشر امروزی تمام اینها نسبت به 1000 سال پیش تغییراتی کرده. حتی در جامعه ایران هم دید مردم به مباحثی مثل آزادی زنان با 100 سال پیش قابل مقایسه نیست. اما مذهب همونی بوده که هست.


علاوه بر مطالبی که قبلا در مورد اسلام ناب و برداشت اشتباه شما از دین گفتم، متاسفانه باید بگم که ببین که طرز تفکر و مبانی فکری شما، به کجا منتهی شده که سخن از "حقوق" در کنار "همجنسگرایی" می زنید؟!

از آنجا که مبنای تفکر شما اومانیسم و انسان محوری است و در نتیجه به اصالت سود و "اصالت لذت" منجر شده است، از نظر شما، کسانی که بخواهند از طریق انحرافات جنسی هم لذت کسب کنند، صاحب این حق خواهند بود زیرا اصالت با انسان و لذت بردن اوست! در حالیکه در جهانبینی حق(خدا) محورانه، برای لذت بردن انسان، از راه های طبیعی و در چهارچوب قانونی خود، به اندازه کافی راه باز است! و در نتیجه، جلوی بی بندوباری و ول انگاری جنسی گرفته می شود و بر غریزه سرکش جنسی که هر چقدر آزادتر(بی لگام تر و افسار گسیخته تر) باشد، شعله ور تر می گردد، افسار و کنترل قرار داده می شود تا موجب اینگونه طغیان و انحراف آن از مسیر طبیعی اش نباشیم! بحث زیاد است و وقت محدود.... افسوس!

در نهایت، باید خدمت دوستانی که گفتند، " شما همش میگی این تعریف ناقصه و... پس خودت یه تعریف ارائه بده ! " عرض کنم که مقوله " آزادی " یه بحث گستردس که شاید نشه در اینجا به نتیجه نهایی برسیم ولی بنده با این اطلاعات محدودی که دارم، فکر میکنم که بشه درچهارچوب فطرت الهی انسان، آموزه دینی زیر رو برای تعریف آزادی مطلوب و حدود آن مورد استفاده قرار داد :

" هر آنچه را برای خود می پسندی، برای دیگران هم بپسند و هر آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند! ××× هر آنچه را برای دیگران می پسندی برای خود هم بپسند و هر آنچه را که برای دیگران نمی پسندی برای خود هم نپسند! "
 

eltegha

عضو جدید
آزادي يعني دست من بسته باشد از اينكه به حقوق ديگري تجاوز كنم.
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
امیدوارم این پستم کوتاه باشه
باز هم تکرار می کنم که تا وقتی که نسبت به مذهب حق و احکام اون شناخت کافی پیدا نکرده اید، در موردش به همین سادگی قضاوت نکنید! در مورد حکمی که مثال زدید، لینکی که گذاشتید، به صورت خیلی اجمالی و خلاصه این مطلبو توضیح داده! ( گو اینکه به همون توضیح خلاصه هم دقت کافی نکرده ای! وگرنه چنین نمی اندیشیدی! ) این حکم شرایط و لوازم خاصی داره و به همین سادگی نیست!


شناخت ناقص من رو شما کامل کن. شما گفتی برای ازدواج موقت نیاز به اجازه همسر هست. و من با این لینک نشون دادم که نیازی نیست. حداقل در این یک زمینه انگار اطلاعات من از شما کاملتر بوده!!


==============
راجع به نسبی بودن تعریف آزادی و اخلاق ...در طول زمان

آزادی و اخلاق وابسته به عرف جامعه است که داره در طول زمان تغییر میکنه..

حقوق اسرای جنگی: در گذشته برده داشتن یک عرف بوده؛ در همه جوامع؛ الان نیست.

حقوق زنان : در گذشته زنان در اجتماع تردد زیادی نداشتن و با روبنده و ... میومدند و این یک امر عادی بوده اما الان نه....خیلی از آزادی هایی که دخترهای امروزی دارند رو مادرانشون تجربه نکردند و البته مادران اون زمان هم با شرایطی داشتن راضی بودند و فکر نمیکردند که آزادی شون محدود شده باشه.

حق رای زنان رو در نظر بگیرید. وقتی شاه میخواست به زنان ایران حق رای بده(به هر دلیلی) خیلی ها باش مخالف بودند( که اسم نمیبرم کی!) اما الان گرفتن این حق از زنان ممکن نیست.

زمانی اعراب جاهلیت آزاد بودن که دخترانشون رو زنده به گور کنند و بعد عرف جامعه تغییر کرد و این آزادی ازشون گرفته شد.

اخلاق ج نسی: زمانی تعدد زوجات به طور رسمی طبیعی بوده الان چی؟ رفتار جوامع داره با همجنسگرایان عوض میشه (در این مورد در پست بعدی بیشتر توضیح میدم)

----
ادامه دارد!..
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
بسیار خسته ام.

بسیار خسته ام.

آیا واقعا به این قوانین
که اشکالات مبنایی هم دارند،( حداقل از سوی مدعیان جهانی) عمل میشوند؟! شاید بگویید که قاچاق انسان، بردگی مهاجران در کارگاه های کشورهای غربی و سوء استفاده جنسی از انسان ها، کار سازمان های مافیایی و از این قبیل است ولی، باید گفت که ارتباط و همکاری دولت های مدعی حقوق بشر در این زمینه ها غیر قابل انکار است! به علاوه کار به جایی رسیده که حتی به صورت رسمی و قانونی، فروشگاه های انسان(مرد و زن) در این کشورها راه افتاده و در حال گسترش است!!! این است نتیجه و ثمره افکار و عقاید انسان محورانه و اصالت سود که بسیاری از جوانان ما تحت تاثیر آن قرار دارند!

نمیدونستم در کشورهای غربی فروشگاه انسان وجود داره،مدرکی هم دارید؟ اگه تلفنی آدرسی از این فروشگاه ها دارید بدید لطفن.

تخلف از قوانین در همه کشورها هست از طرف دیگه من نمیخوام از قوانین کشور خاصی طرفداری بکنم . اصلن به من مربوط نیست که شاید بعضی کشورها که مدعی این حقوق بشر هستند به اینها عمل نمیکنن. فقط میگم این درست ترین راهه فعلیه .حتی اگه به زعم شما ،مدعیان حقوق بشر بهش عمل نکنن.


شاید بگویی که قوانین بالا درستند و اینکه به آنها عمل نمیشود، دلیل بر ناکارایی آنها نیست! این سخن تا حدی قابل قبوله ولی باید توجه داشت که همین قوانین هم از لحاظ مبنایی دارای اشکالات اساسی هستند! بزرگترین مشکل آنها، همان اساس انسان مدارانه (و نه حق مدارانه) آنهاست! در حقیقت این قوانین و کلا تفکر غرب، بر مبنا و اساس سست و متغیری بنا شده و همین، موجب عدم قطعیتی شده که در نوشته شما هم قابل مشاهده است! در حالیکه اگر قوانین، بر اساس و مبنای حق و حقیقت(خدا محور) و فطرت الهی انسان تنظیم شوند، دارای ریشه و اساس محکم و ثابت و در نتیجه دارای استحکام در عین جهانشمولی خواهند بود! (اگه خواستی، میتونیم در این مورد هم بحث کنیم!)

این قطعیتی که شما ازش صحبت میکنی که در اندیشه های دینی هست رو نقطه ی ضعف سیستم های دینی میدونم. شما هنوز میخوای در قرن بیست و یکم با سنگ آدم بکشی و سنگسار کنی و دست قطع کنی؟ هنوز میخوای با زن همونطور برخورد کنی که صدر اسلام برخورد میشد؟ هنوز میخای کسی رو که دینش رو عوض کرده و مثلن تبلیغ یهودیت میکنه اعدام کنی؟
دید انسان نسبت به دنیا تغییر کرده و تغییر خواهد کرد. در همین غرب زمانی همجنس گرایی انحراف اخلاقی محسوب میشد اما الان داره نظرشون عوض میشه.


همچنین، سخن من این است که کسانی که پایه گذار این قوانین و پایه های اومانیستی آن بوده اند، و شما و امثال شما از تفکرات آنها دفاع می کنید، خودشان به این قوانین اعتقادی نداشته و تنها برای کسب سود، فشار بر مخالفان و... از آنها استفاده می کنند! زیرا خودشان هم می دانند که این طرز تفکر را برای سرکار گذاشتن بقیه مردم و نفوذ در ملتها و بی هویت کردن آنها پایه گذاری کرده اند! تا هنگامی که این طرز فکر انسان محورانه و سودگرایانه در جهان حاکم است، از این قوانین هم نتیجه ای حاصل نخواهد شد! همانطور که تاکنون بجز حرکات سطحی و یا تبلیغاتی و ظاهری نتیجه واقعی حاصل نشده است! عملیاتی که در طول تاریخ انجام داده اند بسیار جالب و هوشمندانه بوده : 1- نفوذ و تحریف ادیان آسمانی و تهی کردن آنها از ارزش های فطری و اخلاقی و اصول فکری اصیل خود! 2- محکوم کردن این ادیان مسخ شده و پر از اشکال با استفاده از تفکرات مادی گرایانه و تعمیم دادن این محکومیت به سایر ادیان و از جمله دین کامل و تحریف نشده حق! 3- گسترش تفکرات مادی و انسان محورانه و تسلط آن بر ملت ها در جهان و در عین حال، حفظ دین التقاطی خود و عمل به دستورات آن(کابالا و صهیونیسم شاخه های آن...)! یعنی بی دین کردن یا تحریف دین مردم جهان و در عین حال، پابر جا ماندن خودشان در عقاید شیطانی خود!
4- القای این عقیده به ملتها که در صورت قبول سیستم آنها، به آزادی و برابری و... خواهند رسید در حالیکه ملت های خودشان هم در توهمی از آزادی که در حقیقت با اعطای آزادی های سطح پایین و مهندسی اطلاعات و کنترل ذهن به آنها القا شده به سر می برند!

اگر اشکال منطقی به قوانین حقوق بشر داری مطرح کن. مثلن ب چه دلیل انسان نباید آزاد باشد! اینکه شما میگی اونها از این قوانین سو استفاده میکنن که نشد دلیل اینکه این قوانین بد هستن

از این گذشته برای اون "عملیات هوشمندانه در طول تاریخ" چه دلیلی داری؟ مجری این عملیات کی بوده؟

در مورد شماره 4، حداقل اونها در توهمی از آزادی هستند و ازادی های سطح پایینی دارند. ما چی؟ حتی نمیتونیم خیال کنیم آزادیم! :)


علاوه بر مطالبی که قبلا در مورد اسلام ناب و برداشت اشتباه شما از دین گفتم، متاسفانه باید بگم که ببین که طرز تفکر و مبانی فکری شما، به کجا منتهی شده که سخن از "حقوق" در کنار "همجنسگرایی" می زنید؟!
متاسفانه من چندین سال مخلصانه به اسلام اعتقاد داشتم و در این زمینه اطلاعات سطح بالاتری از عرف جامعه دارم. شما هرجا فکر میکنی برداشتم اشتباه بوده (مثل همین قضیه صیغه) بگو تا با هم صحبت کنیم.

اما همجنسگرایی:
امروزه علم مشخص کرده که همجنسگرا بودن یک انتخاب نیست، بلکه یک ویژگی ذاتی( به عبارت دقیقتر) ژنتیکیه. یعنی همونطور که شما نمیتونید تصمیم بگیرید که از فردا مردمک چشمتون نارنجی باشه، یک همجنسگرا هم نمیتونه تصمیم بگیره که از فردا دگرجنس گرا باشه.
وقتی علم این ویژگی رو انحراف نمیدونه یعنی اونها هم مثل هر آدمی آزادند رفتار ج نسی خاص خودشون رو داشته باشند.

در ادامه متنی از ویکی پدیا راجع به همجنسگرایی آوردم و( جالب بود که این صفحه فیل تر بود )
از منظر ژنتیکی تئوری‌های کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنس‌گرایی وجود دارد هرچند یک وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه‌است. دیدگاه فراگیر در میان پزشکی آن است که دگرباشان جنسی از همان ابتدای تولد دگرباش به وجود آمده‌اند.[SUP][۲۳][/SUP][SUP][۳۱][/SUP] براساس پاره از پژوهش‌ها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر می‌تواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنس‌گرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنس‌گرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنس‌گرا مورد آزمایش قرار دادند.[SUP][۳۲][/SUP] با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است.[SUP][۳۳][/SUP] آزمایش همر نشان داد که در بازوی بلند کروموزم X همجنس‌گرایان مرد ژن‌هایی وجود دارند که باعث همجنس‌گرایی می‌شوند. از آنجایی که کروموزم X از مادر به فرزند می‌رسد این پژوهش نشان داد که مادران می‌توانند ناقل همجنس‌گرایی بوده و آن را به فرزندان ذکور خود منتقل کنند.[SUP][۳۴][/SUP]
لووی و همر (۱۹۹۴) و لیم (۱۹۹۵) نخستین مرورها درباره بررسی‌های انجام شده درباره رابطه ژنتیک با همجنسگرایی را انجام دادند. از آن هنگام تاکنون آزمایش‌های بسیاری بر روی ژن‌های احتمالی مرتبط با گرایش به جنس موافق بر هر دو کروموزوم X و Y در موش‌ها و انسان‌ها انجام شده‌اند.[SUP][۳۵][/SUP]
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کره‌ای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موش‌های ماده را تغییر دهند. موش‌های ماده مورد آزمایش از آن پس به موش‌های جنس موافق خود علاقه نشان می‌دادند و موش‌های نر را پس می‌زدند و از بوئیدن ادرار موش‌های نر خودداری می‌کردند؛ این در حالی بود که موش‌هایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موش‌های نر واکنش نشان می‌دادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث می‌شود مغز موش‌ها همانند مغز موش‌های نر عمل کند.»[SUP][۳۶][/SUP]
 

mor1360

عضو جدید
امیدوارم این پستم کوتاه باشه



شناخت ناقص من رو شما کامل کن. شما گفتی برای ازدواج موقت نیاز به اجازه همسر هست. و من با این لینک نشون دادم که نیازی نیست. حداقل در این یک زمینه انگار اطلاعات من از شما کاملتر بوده!!


!..

نمیدونم چرا نوشته های بنده برای دوستان مفهوم نیست! آیا دقت دوستان کمه یا ...
همونطور که قبلا هم گفتم این حکم شرایط و لوازم خاصی داره که در همون لینکی که شما گذاشتید هم به طور غیر مستقیم بهش اشاره شده ولی شما در اون هم دقت نکردید!


این بحثی گسترده و مفصله و بنده فقط به صورت مصداقی و کوتاه اشاره ای بهش می کنم :


مثلا در لینک شما، دلیل عدم نیاز مرد به اجازه همسر اول عبارت است از اینکه زن به دلیل عاطفی بودن و حساسیت به این موضوع، هیچگاه با این کار موافقت نکرده و مصلحت هایی که این قانون با توجه به آنها وضع شده حاصل نمیشد! اما سوالی که پیش میاد و شما بهش توجه نکردی، اینه که این قانون چه مصلحت هایی رو تامین میکنه؟!


یکی از حالت هایی که این نوع ازدواج تجویز شده، در موضوع مسافرت های طولانیه که در قدیم زیاد بود! مرد به گونه ای خلق شده که حس شهوتش تقریبا دائمی هست و هورمون های مربوطه دائما ترشح میشن( برخلاف زن که به صورت دوره ای هست) و همچنین مردان با نگاه تا تصور به راحتی تحریک میشن ولی زنان بیشتر از طریق لمس تحریک میشن که دامنه محدودی داره... که بحثش جداس و مفصل... با توجه به همه این تفاوتها، مردان اگر به مدت طولانی ارضا نشن، براحتی به انحرافات جنسی و گناه سوق پیدا می کنن در حالیکه در زنان عمدتا این مشکل بسیار کمتر از مردان هست! این قانون در چنین وضعیت هایی که مرد نمیتونه از راه شرعی معمول( همسر دائم) نیازهای غریزه قدرتمند جنسی خودشو برطرف کنه و یا به هر دلیل، امکان ازدواج دائمو نداره تجویز شده نه هر وقت با وجود همسر دائم دلش خواست! در این صورت میتونه در چهارچوب مشخص و با رعایت حقوق شرعی، با یک زن که مطلقه یا بیوه باشه به طور موقت ازدواج کرده و نیاز خودشو برطرف کنه! و از این قبیل شرایط خاص ... پس برای هوس رانی صرف نیست بلکه راهی اضطراری و قانونمند برای شرایط خاص هستش! گو اینکه برخی از فقها با توجه به شرایط زمان و مکان این کار رو مشروط به اجازه همسر اول میدانند و شما به آن توجه نکردید! چون فکر می کردید که احکام جزئی اسلام ناب ثابت هستند! در ادامه توضیح مختصری خواهم داد ... !


راجع به نسبی بودن تعریف آزادی و اخلاق ...در طول زمان

آزادی و اخلاق وابسته به عرف جامعه است که داره در طول زمان تغییر میکنه..

حقوق اسرای جنگی: در گذشته برده داشتن یک عرف بوده؛ در همه جوامع؛ الان نیست.

حقوق زنان : در گذشته زنان در اجتماع تردد زیادی نداشتن و با روبنده و ... میومدند و این یک امر عادی بوده اما الان نه....خیلی از آزادی هایی که دخترهای امروزی دارند رو مادرانشون تجربه نکردند و البته مادران اون زمان هم با شرایطی داشتن راضی بودند و فکر نمیکردند که آزادی شون محدود شده باشه.

حق رای زنان رو در نظر بگیرید. وقتی شاه میخواست به زنان ایران حق رای بده(به هر دلیلی) خیلی ها باش مخالف بودند( که اسم نمیبرم کی!) اما الان گرفتن این حق از زنان ممکن نیست.

زمانی اعراب جاهلیت آزاد بودن که دخترانشون رو زنده به گور کنند و بعد عرف جامعه تغییر کرد و این آزادی ازشون گرفته شد.

اخلاق ج نسی: زمانی تعدد زوجات به طور رسمی طبیعی بوده الان چی؟ رفتار جوامع داره با همجنسگرایان عوض میشه (در این مورد در پست بعدی بیشتر توضیح میدم)

----

نمیدونستم در کشورهای غربی فروشگاه انسان وجود داره،مدرکی هم دارید؟ اگه تلفنی آدرسی از این فروشگاه ها دارید بدید لطفن.

تخلف از قوانین در همه کشورها هست از طرف دیگه من نمیخوام از قوانین کشور خاصی طرفداری بکنم . اصلن به من مربوط نیست که شاید بعضی کشورها که مدعی این حقوق بشر هستند به اینها عمل نمیکنن. فقط میگم این درست ترین راهه فعلیه .حتی اگه به زعم شما ،مدعیان حقوق بشر بهش عمل نکنن.
این قطعیتی که شما ازش صحبت میکنی که در اندیشه های دینی هست رو نقطه ی ضعف سیستم های دینی میدونم. شما هنوز میخوای در قرن بیست و یکم با سنگ آدم بکشی و سنگسار کنی و دست قطع کنی؟ هنوز میخوای با زن همونطور برخورد کنی که صدر اسلام برخورد میشد؟ هنوز میخای کسی رو که دینش رو عوض کرده و مثلن تبلیغ یهودیت میکنه اعدام کنی؟
دید انسان نسبت به دنیا تغییر کرده و تغییر خواهد کرد. در همین غرب زمانی همجنس گرایی انحراف اخلاقی محسوب میشد اما الان داره نظرشون عوض میشه.


اتفاقا همین عدم قطعیت نقطه ضعف جهانبینی مورد نظر شما و اساس قوانین حاصل از اونه! وقتی میگم در نوشته های بنده دقت و تفکر لازمو نمیکنی فکر نکن که شعار میدم و همینجوری یه حرفی میزنم! عدم قطعیت در چنین مفاهیم اساسی و کلا جهانبینی، نشاندهنده غیر قابل اطمینان بودن و نادرستی اون جهانبینیه! چنین مسائلی موجب شده که در غرب نهایتا به عدم قطعیت، نسبی گرایی و شکاکیت و پوچگرایی برسند! متفکران و فلاسفه غربی هم، به صورت های مختلف این واقعیت رو بیان کرده اند از جمله "پوپر" در زمینه فلسفه علم می گوید : " تجربه‌ در علوم‌ عینی‌، بر هیچ‌ ستون‌ پولادینی‌ تکیه‌ نزده‌ است‌، بلکه‌ گویی‌کاخ‌ تئوریهای‌ علمی‌ بر باتلاقی‌ افراشته‌ است‌ و عمارتی‌ است‌ نهاده‌ برتیرکهای‌ فرورفته‌ در باتلاق . بر هیچ‌کس‌ معلوم‌ نیست‌ که‌ ته‌ این‌ باتلاق کجاست‌. اگر امروز تیرکها را بر زمینی‌ پایینتر از این‌که‌ هست‌، نصب‌نمی‌کنیم‌، نه‌ به‌ دلیل‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ پایه‌ای‌ محکم‌ رسیده‌ایم‌، ما فقط‌ هنگامی‌از فروبردن‌ تیرکها دست‌ می‌کشیم‌ که‌ اطمینان‌ یابیم‌ لایه‌ زیرین‌ آن‌ قدر سخت‌هست‌ که‌ دست‌ کم‌ برای‌ مدّتی‌ از عهده‌ تحمّل‌ بنا برآید." این سخنان در مورد سایر شاخه های علوم غرب نیز قابل بیان است! به عبارتی دیگر ، یعنی جهانبینی مادی و تجربی خانه ای روی آب است ! یعنی هیچی! یعنی باد هوا !

برعکس، درست اینه که یک جهانبینی دارای اصول(قانون اساسی) محکم و ثابت باشه و در جزئیات فروع(قوانین دیگر) برحسب شرایط زمانی و مکانی و با حفظ اصول، دارای پویایی و قابلیت تطبیق باشه که در اسلام ناب این پدیده رو به خوبی شاهدیم!

از مثالهایی که میزنی مشخصه که اگه آشنایی هم با اسلام داشته ای، متاسفانه سطحی و عوامانه بوده! اینجا نکته مهمی وجود داره که توجه شما رو بهش جلب می کنم :

کلا در بحث هایی که بنده با همفکرای شما و خودتون داشته ام، به این رسیدم که بنده و امثال من، انتقادشون متوجه پایه و اصول و مبانی جهانبینی مادی و انسان محورانه غربی هستش! یعنی اشکالی که ما به همفکرای شما وارد می کنیم، در سست بودن و عدم قطعیت و ثبات اصول و مفاهیم اساسی جهانبینی شماست، چیزی که حتی بزرگان فلسفه غرب هم نمی تونن اونو رد کنند! ولی در مقابل، شمای نوعی، اشکال و انتقادتون به جهانبینی دینی، ناشی از اطلاعاتیه که بزرگان فکری شما از ادیان تحریف و تهی شده ای نظیر مسیحیت دارند، و در مورد دین حق و اسلام ناب قابل طرح نیست! در نتیجه همونطور که خود شما هم همین کار رو کرده ای، انتقاد شمای نوعی به این سمت میره که به جای بحث در اصول و مبانی جهانبینی، به فروع و احکام جزئی آن پرداخته و با تمسک به احکام خاصی که برای موارد محدود و بر حسب شرایط زمانی و مکانی خاص خود صادر شده اند، فکر می کنید می توانید همه و کلیت جهانبینی حق رو زیر سوال ببرید! در حالیکه این کار از اساس غیر منطقی و اشتباهه! در حالیکه اصلا فلسفه این قوانین جزئی و خاص رو هم به خوبی و به درستی درک نکرده اید!

مثلا این احکامی که نام بردی (سنگسار، قطع دست و ...) همگی شرایط و لوازم بسیار و متعددی دارند که با مطالعه آنها، به راحتی میشه به حکمت و مصالح وضع شدنشون پی برد! وگرنه هیچ آدم عاقلی اونها رو قبول نمیکرد و تاکنون از بین رفته بودند! مثلا در مورد همین حکم سنگسار، تو همین انجمن تاپیکی زده شده بود که در اون سوالاتی مطرح شده بود که نشون میداد، دوستان هیچ شناخت درستی از این حکم و شرایطش نداشتن! و بعد از توضیحات برخی دوستان دیگه، موضوع تا حدی براشون روشن شد! گو اینکه بعضی ها هم یا نفهمیدن یا خودشونو زدن به نفهمیدن و حرفای قبلیشونو تکرار می کردن! یا همین حکم قطع دست دزد، اگه برید و در موردش مطالعه کنید، چنان شرایط خاصی داره که برای کسانی اجرا میشه که اگه دست خودتون هم بیفتند، بدتر از این باهاشون برخورد می کنید! هر دزدی دستش قطع نمیشه! بلکه تقریبا تا بیست و چند تا شرط باید داشته باشه تا این حکم لازم الاجرا بشه! در مورد رفتار با زنان هم هیچ حکمی نگفته هرجور دل مرد خواست میتونه رفتار کنه و شرایط خاص و مفصلی داره ! در این مورد هم تاپیکی تو همین باشگاه هست که توضیحاتی در این مورد بیان شده ! پس مشکل از عدم شناخت صحیح شمای نوعی از این احکام جزئی و خاص و شرایط شونه و نه اصول کلی دین ! و همین طور در موارد مشابه دیگر ...




اگر اشکال منطقی به قوانین حقوق بشر داری مطرح کن. مثلن ب چه دلیل انسان نباید آزاد باشد! اینکه شما میگی اونها از این قوانین سو استفاده میکنن که نشد دلیل اینکه این قوانین بد هستن

از این گذشته برای اون "عملیات هوشمندانه در طول تاریخ" چه دلیلی داری؟ مجری این عملیات کی بوده؟

در مورد شماره 4، حداقل اونها در توهمی از آزادی هستند و ازادی های سطح پایینی دارند. ما چی؟ حتی نمیتونیم خیال کنیم آزادیم! :)


متاسفانه من چندین سال مخلصانه به اسلام اعتقاد داشتم و در این زمینه اطلاعات سطح بالاتری از عرف جامعه دارم. شما هرجا فکر میکنی برداشتم اشتباه بوده (مثل همین قضیه صیغه) بگو تا با هم صحبت کنیم.

اما همجنسگرایی:
امروزه علم مشخص کرده که همجنسگرا بودن یک انتخاب نیست، بلکه یک ویژگی ذاتی( به عبارت دقیقتر) ژنتیکیه. یعنی همونطور که شما نمیتونید تصمیم بگیرید که از فردا مردمک چشمتون نارنجی باشه، یک همجنسگرا هم نمیتونه تصمیم بگیره که از فردا دگرجنس گرا باشه.
وقتی علم این ویژگی رو انحراف نمیدونه یعنی اونها هم مثل هر آدمی آزادند رفتار ج نسی خاص خودشون رو داشته باشند.

در ادامه متنی از ویکی پدیا راجع به همجنسگرایی آوردم و( جالب بود که این صفحه فیل تر بود )


ببین منظور منو نمیگیری؟! کی گفتم انسان نباید آزاد باشه؟! اشکال و ایراد بنده، به اصول و مبانی جهانبینی هست که این قوانین ازش حاصل شده اند! اومانیسم هم میگه انسان باید آزاد باشه، اسلام هم میگه انسان باید آزاد باشه! ولی کدام آزادی؟! آزادی از چه؟! آزادی برای چه؟! آزادی از که؟! این ها سوالات اساسی هستند که باید به اونها پاسخ داد و قبلا لینک هایی در موردشون گذاشته ام ولی مشخصه که شما اونها رو مطالعه نفرمودی یا حداقل با دقت مطالعه نکردی ! در اینصورت چنین سوالاتی مطرح نمیکردی! بنده هم جمله دوم شما رو گفته بودم و توضیح هم داده بودم ولی باز هم دقت نکردی!
برای اون عملیات هوشمندانه، دلیل و مدرک زیاده! خیلی از مدارکش از خود غربی ها درز کرده و یا افشا شده و خیلی هاشم به صورت علنی و عملی بیان و انجام شده و میشن! توضیح بخشی از این عملیات رو میتونید در سخنرانی های آقای رائفی پور در مورد "کابالا و فراماسونری" مشاهده کنید! غیر از اون هم اگه کمی سرچ و مطالعه کنید، مدارک و شواهد بسیاری بدست خواهید آورد!

در مورد "در مورد شماره چهار" ! یعنی شما ترجیح میدی در توهم آزادی باشی تا اینکه آزادی واقعی رو بشناسی و طلب کنی؟! واقعا جالبه!

من هم متاسفم که چندین سال با پوسته اسلام مشغول بوده اید! امیدوارم برگردید و اسلام رو از پایه و اصول، و با تفکر دقیق و شناخت عمیق و از منابع صحیح و اساتید باسواد و بروز بشناسید! در مورد صیغه هم در بالا توضیح مختصری دادم!

و اماااااااااااااااااا همجنسگرایی!

از فرد تحصیل کرده و صاحب تفکری مثل شما بعیده!

یعنی شما فکر می کنید، برای توجیه این عمل شنیع که با ذات و فطرت انسان و طبیعتش متضاده، هیچ تلاشی صورت نگیره! و چه تلاش مذبوحانه ای! چند نکته رو خدمتتون عرض می کنم :

1- اصولا علوم تجربی، هیچگاه قطعیت ندارد ( همونطور که در بالا و از قول بزرگان فکری غرب هم اشاره شد)! پس نمیشه روش حساب کرد!

2- این عمل رو از لحاظ عقلی و فطری، در نظر بگیر! ببین عقل سلیم در مورد اون چه نظری میده؟! از لحاظ منطقی آیا در روند تکامل، این عمل یک امتیاز مثبته یا نه؟! اصلا فلسفه وجود شهوت در حیوان و انسان چیست؟! آیا از لحاظ عقلی غیر از "بقای نسل" میشه فلسفه دیگری براش بیان کرد؟! خب در این حالت، همجنس گرایی چه جایگاه و حکمی میتونه داشته باشه؟! آیا جز تهدید بقای نسل و فلسفه و دلیل وجودی میل جنسی کارکرد دیگری داره؟!

3- این عمل رو از لحاظ اجتماعی در نظر بگیر! انسان موجودی اجتماعی است! به طور طبیعی، واحد و اساس جامعه بشری، نهاد خانواده هستش! یعنی یک مرد، یک زن و فرزندانشون! هر کدام از این اعضا، برای دوام خانواده و ادامه حیات جامعه بشری نقش تعریف شده و بی بدیلی دارند که بر هیچکس پوشیده نیست! حال ببین بی بندوباری های اخلاقی و جنسی نظیر همین همجنسگرایی، چه نقشی در بر هم خوردن همین نظم طبیعی و فطری جامعه انسانس دارند! آیا موجب سست شدن و در نهایت فروپاشی نهاد خانواده و در ادامه انواع تهدیدات و معضلات اجتماعی و در نهایت فروپاشی و هرج و مرج در جامعه بشری نخواهند شد؟!

4- از لحاظ روانشناختی این پدیده رو در نظر بگیر! آیا طبیعت و فطرت انسان، بر این اساس قرار نگرفته که دو جنس مخالف، در چهارچوبی خاص با یکدیگر به آرامش روانی برسند و نیازهای مادی و جنسی و روحی وروانی همدیگر را برآورند؟! آیا زن و مرد از لحلظ روانشناختی مکمل یکدیگر نیستند؟! حال با این پدیده غیر طبیعی و غیر فطری که هدف آن صرفا توجه به ارضای هرچه بیشتر غریزه سرکش جنسی است، آیا سایر نیازهای احساسی و فطری زن و مرد به درستی برطرف خواهد شد؟! هرگز!

5- باز از لحاظ عقلی و از زاویه ای دیگر به این موضوع نگاه کنیم! آیا اینکه عده ای به دلیل اعتقاد به اصالت لذت گرایی که ناشی از جهانبینی انسان محورانه است، و افراط در ارضای غریزه قدرتمند جنسی، آن را سرکش تر و بی لجام تر کرده اند و دیگر روش های طبیعی، جوابگوی هوس افسارگسیخته آنها به شهوت نیست، و به نوعی بیماری روانی شهوت گرایی افراطی دچار شده اند، دلیل بر این میشود که اساس جامعه بشری و زندگی طبیعی انسان مورد تهدید واقع شود و دیگران هم به عنوان آزادی(بی بند وباری) حق مقابله با این تهدید را نداشته باشند؟!

6- اینکه عده ای دانشمند علوم تجربی، بین چند ژن و این پدیده مخرب و غیر طبیعی رابطه ای غیر اثبات شده برقرار کنند، آیا دلیل بر مجاز بودن آن میشود؟! گو اینکه با دستکاری و معیوب کردن چند ژن در حیوانات هم آنها را از رفتارهای طبیعی خود منحرف کنند! آیا این نقص ژنتیکی، نباید به عنوان بیماری شناخته شود و در پی درمان آن باشند؟! در حالیکه به بهانه و جوازی برای توجیه این عمل غیر طبیعی و غیر عقلی و ضد فطرت و اخلاق انسانی تبدیلش کرده اند! کمی عمیق تر بیندیش!

فرض کن همین برخورد رو در مورد ژن معیوبی که عامل " جامعه ستیزی " انسانهاست( و مانند این ژنها، کشفش کرده اند) انجام دهند! یعنی باید برای انواع خلافکارها و قاتلان و متجاوزانی که این ژن معیوب رو دارند امتیاز و مصونیت قائل شد و آنها را آزاد گذاشت که هر کاری دلشون خواست انجام دهند چون زن معیوب مربوطه رو دارند؟! نه هرگز!

7- از لحاظ عقلی- اخلاقی و دینی این مسئله ضد انسانی و ضد اخلاقی رو بررسی نکردم که بحثش مفصلو گستردس! همینو بگم که بر اساس آموزه های دین حق که از سوی خالق انسان به ما رسیده اند، این عمل در اصل، یک بیماری روحی و معنوی است که در اثر گناه و نافرمانی خدا در انسان ایجاد میشود! علاوه بر عوامل مادی، عوامل روحی و معنوی هم در این گونه معضلات نقش اساسی دارند و می توان با استفاده از همه عوامل معنوی و مادی، برای پیشگیری از این گونه مسائل و مصون کردن جامعه در مقابل این گونه بیماری های خطرناک روحی و معنوی، راهکارهای لازم را تعیین و اجرا کرد!

بنده به شخصه، این پدیده شوم رو که به طور برنامه ریزی شده و شیطنت آمیزی در حال گسترش در جهانه، در راستای یکی از نشانه های آخرالزمان می دونم که در روایات بیان شده : " یکی از نشانه های آخرالزمان این است که قوم لوط( که به دلیل اصرار بر همجنسگرایی و مخالفت با دستور الهی، عذاب و نابود شدند) به زمین باز خواهند گشت و در زمین فساد خواهند کرد تا وقتیکه بدست جبهه حق نابود شوند! " یعنی همجنسگرایی دوباره شایع خواهد شد تا وقت معلوم! حال باد دید در چه جبهه ای هستیم؟!

در ضمن، چند روزی نمیتونم زیاد سر بزنم! پس از دست پست های طولانی من راحتید! ولی انصافا کمی بیشتر و عمیق تر بیندیشیم و پست های یکدیگر را با دقت بیشتری بخوانیم! :)
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
این نقل قول از شماست:

مثلا بر خلاف برداشت شما از حکم صیغه، شما نمی تونید بدون رضایت همسرتون این کار رو انجام بدهی!

در اینجا:http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/453632-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C/page5?p=6390005&viewfull=1#post6390005

حالا شما صحبت از مسافرتهای طولانی و ... میکنی!
شما که ادعا کردی که نیاز به اجازه از همسر هست و من گفتم نیاز نیست ..

نظر مکارم:http://portal.anhar.ir/node/2545
2- رضایت همسر اول در ازدواج موقت
سؤال:از نظر شرعی آیا مرد متاهل برای ازدواج موقت نیاز به اجازه همسرش دارد؟
از نظر شرعی برای ازدواج دوم چطور؟
پاسخ:نیازی به اجازه همسر اول نیست.

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اجازه لازم نیست و عقد بدون آن صحیح است مگر آنکه مقرراتى در میان باشد که باید رعایت ‏شود.


بهجت:http://www.bahjat.org/index.php/ahkam-2/esteftahat/63-2011-09-06-09-05-41.html خدابیامرز!

ازدواج موقت مرد با داشتن همسر دايم
578. آيا مرد با داشتن همسر دايم، مى تواند ازدواج موقت كند؟ رضايت و اجازه همسر دايمى او چه نقشى دارد؟
ج. مى تواند و نيازى به اجازه ى همسر دايمى ندارد.

یک نکته ی(به قول خارجی ها) bonus (انعامی و تشویقی) چون بچه های خوبی بودید:

حكم ازدواج موقّت
527. ازدواج موقّت از نظر اسلام چه حكمى دارد؟
ج. جايز، بلكه مستحبّ است.:thumbsup2:


من رو بیخیال شید.....حوصله بحثهای بیهوده رو ندارم
 

major7

عضو جدید
حکمش حلاله دیگه قید مسافرت ،عدم تمکن مالی ،... نداره که
بهتر بگم: خدا در مذهب شیعه هیچ مردی رو بخاطر ازدواج موقت بازخواست نمیکنه.تموم شد و خلاص
بعضیا مثل اینکه به اون حد از عرفان یا علم رسیدن که میتونن دلایل احکام مذهب یا شریعت رو استخراج کنن... بابا ایولا
 
آخرین ویرایش:

mor1360

عضو جدید
این نقل قول از شماست:

در اینجا:http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/453632-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C/page5?p=6390005&viewfull=1#post6390005

حالا شما صحبت از مسافرتهای طولانی و ... میکنی!
شما که ادعا کردی که نیاز به اجازه از همسر هست و من گفتم نیاز نیست ..
نظر مکارم:http://portal.anhar.ir/node/2545
2- رضایت همسر اول در ازدواج موقت
سؤال:از نظر شرعی آیا مرد متاهل برای ازدواج موقت نیاز به اجازه همسرش دارد؟
از نظر شرعی برای ازدواج دوم چطور؟
پاسخ:نیازی به اجازه همسر اول نیست.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اجازه لازم نیست و عقد بدون آن صحیح است مگر آنکه مقرراتى در میان باشد که باید رعایت ‏شود.
بهجت:http://www.bahjat.org/index.php/ahkam-2/esteftahat/63-2011-09-06-09-05-41.html خدابیامرز!

ازدواج موقت مرد با داشتن همسر دايم
578. آيا مرد با داشتن همسر دايم، مى تواند ازدواج موقت كند؟ رضايت و اجازه همسر دايمى او چه نقشى دارد؟
ج. مى تواند و نيازى به اجازه ى همسر دايمى ندارد.
یک نکته ی(به قول خارجی ها) bonus (انعامی و تشویقی) چون بچه های خوبی بودید:

حكم ازدواج موقّت
527. ازدواج موقّت از نظر اسلام چه حكمى دارد؟
ج. جايز، بلكه مستحبّ است.:thumbsup2:

من رو بیخیال شید.....حوصله بحثهای بیهوده رو ندارم

آفرین! شما هم مثل اکثر همفکراتون رفتار می کنین! انتظار دیگه ای هم نمیشد داشت! بخشی از پست قبلیم :

کلا در بحث هایی که بنده با همفکرای شما و خودتون داشته ام، به این رسیدم که بنده و امثال من، انتقادشون متوجه پایه و اصول و مبانی جهانبینی مادی و انسان محورانه غربی هستش! یعنی اشکالی که ما به همفکرای شما وارد می کنیم، در سست بودن و عدم قطعیت و ثبات اصول و مفاهیم اساسی جهانبینی شماست، چیزی که حتی بزرگان فلسفه غرب هم نمی تونن اونو رد کنند! ولی در مقابل، شمای نوعی، اشکال و انتقادتون به جهانبینی دینی، ناشی از اطلاعاتیه که بزرگان فکری شما از ادیان تحریف و تهی شده ای نظیر مسیحیت دارند، و در مورد دین حق و اسلام ناب قابل طرح نیست! در نتیجه همونطور که خود شما هم همین کار رو کرده ای، انتقاد شمای نوعی به این سمت میره که به جای بحث در اصول و مبانی جهانبینی، به فروع و احکام جزئی آن پرداخته و با تمسک به احکام خاصی که برای موارد محدود و بر حسب شرایط زمانی و مکانی خاص خود صادر شده اند، فکر می کنید می توانید همه و کلیت جهانبینی حق رو زیر سوال ببرید! در حالیکه این کار از اساس غیر منطقی و اشتباهه! در حالیکه اصلا فلسفه این قوانین جزئی و خاص رو هم به خوبی و به درستی درک نکرده اید!


باز هم تکرار کنم که این احکام برای شرایط خاص هستند و نه شهوت طلبی صرف :
اینجا را هم بخوانید!

در پایان، آیا همه چیزی که از بحثمان دریافت کردید همین بود؟! :cool: بنده هم خیال خاصی در مورد شما نکرده بودم که بخواهم بی خیالت بشم! ولی هرچور راحتی! ما که بد کسیو نمیخوایم! شما هم خوش باش برا خودت ! ;)
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
آفرین! شما هم مثل اکثر همفکراتون رفتار می کنین! انتظار دیگه ای هم نمیشد داشت! بخشی از پست قبلیم :



باز هم تکرار کنم که این احکام برای شرایط خاص هستند و نه شهوت طلبی صرف :
اینجا را هم بخوانید!

در پایان، آیا همه چیزی که از بحثمان دریافت کردید همین بود؟! :cool: بنده هم خیال خاصی در مورد شما نکرده بودم که بخواهم بی خیالت بشم! ولی هرچور راحتی! ما که بد کسیو نمیخوایم! شما هم خوش باش برا خودت ! ;)

:)
من حرفام رو زدم..اگه کسی سوالی داشت و نقدی بر هر قسمتی داشت بهم خبر بده... واقعن حوصله بحث کردن با شما رو ندارم. احساس میکنم بر عبث میپایم!...
در ضمن
من خوش بودم و هستم عزیزم.ایشالا شمام همیشه شاد باشی...
بای بای
 
بالا