من ترجمه ی شاملو را بیشتر می پسندم،صرف نظر از این که انس بیشتری با آن دارم،به قول خدا پرست دلنشین تر و خودمانی تر است..تا نظر دیگران چه باشد و کدام را برای ادامه ی کار ترجیح دهند...
:gol:
دائما" عادت من گوشه نشستن بودی
تا تو برخاسته ای از طلبت ننشستم
تو ملولیّ و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم
سعدیا!با تو نگفتم که مرو از پی دل؟
نروم باز،گر این بار که رفتم جستم!
هرگز آشفته ی رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
بچه ها جون!اگه می خواین این جا بمونم،لطفا" بهم امتیاز ندین..وگرنه از شرمندگی میرم ها!
دلبرم عزم سفر کرد خدا را، یاران!
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
atish_baranجان!متاسفانه باز هم امتیاز ندارم که بدم.شعرهاتون خیلی زیبا هستن به خصوص همین آخری..می تونم بپرسم از کی بود؟
همان مردن ولی از عشق مردن بود و دیگر هیچ
اگر آموخت حرف دیگری از عشق،استادم
گهی با کوه بستیزم گه از کاهی فرو ریزم
به حیرت مانده حتی آنکه افکنده ست بنیادم
به زخمی مرهمم کس را و زخمی می زنم کس را
شگفت آور ترینم من چنینم :جمع اضدادم